اثرگذاری‌های حافظ

غزل حافظ به اعتقاد سیروس شمیسا، آشناترینِ اشعار برای عام و خاص است و این موقعیت برای کمتر شاعری، حتی در مقیاس جهانی پیش آمده‌است.[1] به‌گفتهٔ یارشاطر، حافظ محبوب‌ترین شاعرِ ایرانی است. اگر کتابی شعر در یک خانهٔ ایرانی پیدا شود، به‌احتمال بسیارْ این، دیوانِ حافظ است. بسیاری از ابیاتش، ضرب‌المثل‌های زبانزدی شده‌اند، و شمارِ کسانی که نمی‌توانند برخی از اشعار او را تا حدی یا به‌طور کاملْ حفظ بخوانند، اندک هستند. از دیوانش در کتاب‌داری بسیار بهره گرفته می‌شود. داستان‌ها دربارهٔ پیش‌بینی‌های الهام‌گرفته‌شده از او فراوان هستند، که با لقبِ معروفِ «لسان‌الغیب» توجیه شده‌است. و بااین‌حال، او همچنان شاعریْ محض است.[2]

در ادبیات فارسی

بنای یادبود دیدار گوته و حافظ در بتهوون‌پلاتز که در سال ۲۰۰۰ م افتتاح شد.

یارشاطر می‌گوید هیچ شاعرِ ایرانیِ دیگری اینچنین موردِ تجزیه و تحلیل، تفسیر و تعبیرِ بسیار قرار نگرفته‌است. هیچ شاعری نیز به‌اندازهٔ حافظ اثری در دوره‌های شعرِ فارسیِ پس از سدهٔ چهاردهمِ میلادی نداشته‌است. او در پیشگاهِ فردوسی در قلمرو پهناور و مهمِ اجتماعی–سیاسی، در مقابلِ سعدی در زمینه‌های تنوع و ذوق و نشاط، و در برابرِ مولوی در موسیقیِ پُرنواختْ پایین‌تر است؛ اما با اجماعی عمومی، اوجِ شعرِ غناییِ ایران را نمایندگی می‌کند. در هیچ شاعرِ فارسیِ دیگری نمی‌توان چنین ترکیبی از تخیلِ بارور، بیانِ ادبی، انتخابِ مناسبِ کلمات و عباراتِ خوش‌آهنگِ ابریشمین را یافت. وی عمیقاً بر گروهِ بعدیِ غزل‌سرایان اثر گذاشت. شخصیت‌هایی که در اشعارش مورد حمله یا ستایش قرار گرفته‌اند، تبدیل به گنجینهٔ مشترکِ اشعارِ غناییِ فارسی شد. تجلیل از شراب و مستیِ شورانگیز، سخره گرفتنِ زاهد، شیخ، واعظ و ریاکاران دیگر، غزلِ پس از حافظ را با مضامین و نقوش و مبانی‌ای که تا به امروز ادامه دارد، مجهز کرده‌است، اما پس از تجدیدِ حیاتِ نیما و پیروانش به‌تدریج کاهش یافت. بااین‌حال، جذابیت و محبوبیتِ حافظ از همهٔ تحولاتِ بعدی جانِ سالم به‌دربُرد.[3] نفوذ و اثرگذاریِ حافظ در ایران و جهان تا بدان حد است که در زمانهٔ خودِ او، آوازهٔ شعرش تا خراسان و ترکستان و هند و عراق عرب و عجم و آذربایجان رسیده بود و پس از درگذشتش نیز پادشاهانِ کشورهای همسایه مانند سلطان احمد، سلطان غیاث‌الدین، سلطان محمدشاه دکنی و تهمتن بن تورانشاه از شعر او استقبال می‌کردند.[4] بسیاری از شخصیت‌های ایرانی از اشعارش در سخنانِ خویش استفاده کرده‌اند مانند نادرشاه، ناظم‌الدوله حاکم فارس، ناصرالدین شاه قاجار، ملااسماعیل واعظِ عهد ناصری.[5]

به‌گفتهٔ محمد معین، اثرگذاریِ حافظ در شعرِ فارسی شایانِ توجه است؛ هرچند به‌خاطر عظمتِ معنا و اعتلای لفظ و حُسنِ ترکیب، تنها اندکی مورد تقلید واقع شده‌است. به‌قولِ ادوارد براون، سببِ تقلیدِ کمترِ شاعران از او، بیشتر تقلیدناپذیریِ حافظ است و نه اینکه سبکِ حافظ، بی‌ارزش و متروک شده باشد. به‌گفتهٔ فاطمه سیاح، شعرای سده‌های دوازدهم و سیزدهم ه‍.ق، تنها گفته‌های حافظ را تکرار کردند و به تقلیدی سطحیْ اکتفا؛ و اشعارشان از نظر قریحه، جز در موارد معدودی با وی برابری نکرده‌است.[6] بعضی از شاعرانی که از شعرِ حافظ اثرپذیرفته‌اند یا از او تقلید کرده‌اند عبارتند از: جمال لنبانی، لطف‌الله نیشابوری، جامی، قاسم انوار، شاه نعمت‌الله ولی، مغربی تبریزی، شرف‌الدین علی یزدی، امیر علیشیر نوایی، آذری طوسی، حیدری تبریزی، بابر بن بایسنقر، جهانشاه، بابافغانی شیرازی، نظام قاری، مهری، صائب تبریزی، کلیم کاشانی، سید میرجان‌الله شاه، هاتف اصفهانی، وصال شیرازی، ملا احمد مازندرانی، کیوان اصفهانی، صفی علیشاه، سید عظیم‌الدین تتوی، منشی صاحب رای مهنداس ملکانی، نواب ولی محمدخان، میرحسین علی‌خان، الله‌دادخان صوفی، حشمت شیرازی، ملاهادی سبزواری، قاآنی، یغمای جندقی، طوبی اصفهانی، محمودخان ملک‌الشعرا، نشاط اصفهانی، فرصت شیرازی، فروغی بسطامی، سروش اصفهانی، آشفته دزفولی، ظهیرالاسلام دزفولی، مجرم لاهیجی، ادیب نیشابوری، ادیب فراهانی، ملاصالحا، حسام‌الاسلام دانش گیلانی، ناصرالدین شاه قاجار، عارف قزوینی، ایرج میرزا، سید اشرف‌الدین حسینی، ملک‌الشعرا بهار، رضازاده شفق، رعدی آذرخشی.[7][8]

به‌گفتهٔ سیروس شمیسا، بعد از حافظ در فاصلهٔ اوایل سدهٔ نهم تا روزگارِ صائب در سدهٔ یازدهم، دورانِ تردید است؛ به این معنی که شاعرانِ متقدمِ این دوران، هنوز در انکارِ بسته‌شدنِ دایرهٔ غزل عراقی به‌دست حافظ به‌سر می‌برند، و سپس آرام‌آرام این موضوع را می‌پذیرند و کسانی مانند بابافغانی تلاش می‌کنند تا شیوه‌ای دیگر به‌نامِ سبک هندی پی بریزند که درنهایت در شعرِ صائب به اوج می‌رسد. شمیسا می‌گوید با مسامحه می‌توان گفت که حافظ در جایگاهِ شاعری بزرگ، بر زبان و ادبیاتِ پس از خود ستم روا داشت، ازآن‌رو که چنان آن را متأثرِ خویش می‌سازد که شاعرانِ پسین را تصور بر این بود که تنها باید بر آن شیوه کار کرد و چون یارای گذار از نمونهٔ اصلی را ندارند، هنری اصیل نزایند و درنتیجه تقلید و ابتذال بدان پایه رسد که به سقوطِ زبان و ادبیات انجامد. او خود استثنایی بود که توانست از نفوذِ سعدی برهد، اما خودش چونان درختی پرشاخ و برگ بود که هیچ گیاهی در سایه‌اش نمی‌توانست رُست. ازاین‌رو به‌تعبیری، او کشتزارِ ادبیات را پس از خود بی‌ثمر کرد و نمونه‌های شعرِ پس از او به‌شدت تقلیدی و مبتذل هستند، و درنتیجه ادبیات برای نجاتِ خویشتن، سبکی نو درمی‌اندازد چراکه تنها اینچنین، شاعران را توان و مجالِ جلوه‌گری دست می‌دهد.[9] غزلِ دورهٔ بازگشت که ترکیبی از شیوه‌های مختلفِ پیش از سبک هندی — و حتی گاهی شاعرانِ سبک هندی است — تاحدودی از حافظ متأثر است؛[10] و سپس‌تر در روزگارِ معاصر — که از عصر مشروطیت تاکنون را دربرمی‌گیرد — در آثار بعضی شاعران، غزلِ تقلیدی از نمونه‌های غزلِ عراقی و هندی شکل می‌گیرد که نمونه‌های معروفش، غزلِ شهریار در تقلید از غزلِ عراقی، به‌ویژه حافظ، و غزلِ رهی معیری در تقلیدِ از غزلِ هندی هستند.[11]

زبان‌های شبه‌قاره

با توجه به شواهد، آوازهٔ حافظ در زمانِ حیاتش به هند رسیده بود که این موضوع از اشارات خودش در غزل‌هایش و گفته‌های محمد گُلَندام برداشت می‌شود.[12] دورانِ حیاتِ حافظ هم‌زمان با حکومت‌های تُغلَقیان و بَهمَنیان در شبه‌قاره بود.[13] سلطان محمود بهمنی (حک. ۷۸۰–۷۹۹ ه‍.ق) حاکم دَکَن در جنوبِ هند در روزگارِ حافظ بود. در تذکره‌ها آمده که در همان روزگار، میرفضل‌الله اینجو، وزیرِ دربارِ دکن، هزینهٔ سفر حافظ را توسط بازرگانی برای وی فرستاد، هرچند که حافظ از ادامهٔ سفرش منصرف شد و به شیراز بازگشت.[14] به‌ظاهر قدیمی‌ترین منبع در شبه‌قاره که از حافظ یاد کرده، گذشته از فردوسُ التَّواریخ (نوشتهٔ ۸۰۸ ه‍.ق) ابن معین ابرقوهی، لطایفِ اشرفی اثر نظام‌الدین غریب یمنی است که دربارهٔ شرح حال و گفته‌های سید اشرف‌الدین جهانگیر سمنانی (د. ۸۰۸ ه‍.ق)، صوفیِ ایرانی‌الاصل و مروّجِ فرقهٔ چِشتیه در کچهوچها در هند نوشته شده است. به‌نوشتهٔ نویسندهٔ کتاب، چند مرتبه دیدار میان حافظ و سیداشرف روی داده است. سیداشرف مشربِ حافظ را عالی می‌بیند و سپس‌تر از او با عنوانِ «معارف‌نما» یاد می‌کند. نظام‌الدین نوشته که بزرگان روزگار، شعر حافظ را «لسان‌الغیب» لقب دادند.[15][16] پس از درگذشتِ حافظ و در روزگارِ حکومت‌های لودیان و بابَریان، شعر او همچنان در شبه‌قاره جایگاه داشت.[17]

دریافتِ شخصیتِ حافظ از سوی چنین شخصیت‌هایی، سببِ معرفیِ او به محافلِ علمی و ادبیِ هند و بنگاله می‌شد و اندکی پس از درگذشتش، نسخه‌های دستنویسِ بی‌شماری از دیوانِ حافظ در آنجا کتابت شد. بندر ابن‌داس خوشگو، نویسندهٔ سفینهٔ خوشگو، گزارش می‌کند یکی از اجدادش در زمان اورَنگ‌زیب عالَمگیر، دیوانِ حافظ را همیشه در آغوش داشته و در خوشگو نیز به نیتِ نذری برای حافظ، در هر شب جمعه اطعامِ مسکینان و فقرا می‌کرده است.[18] آذری طوسی، شاعرِ فارسی‌سرای دربارِ پادشاهانِ دکن، در جواهرُ الْاَسرار، از حافظ نام برده و او را سرآمد در سرایشِ غزل دانسته است. او نیز در کتابش، حافظ را «لسان‌الغیب» نامیده و پس از او، ابوبکر طهرانی در دیارِ بَکریّه، این لقب را به دیوانش اطلاق کرده است. ابراهیم قوام فاروقی در کمتر از یک سدهٔ پس از درگذشتِ حافظ در شرفنامهٔ مُنیری یا فرهنگ ابراهیمی (نوشتهٔ ۸۷۸ ه‍.ق) در مدخلِ «خموش» بیتی از حافظ را نمونه آورده است. جدای از این منابع، در سدهٔ نهم و نیمهٔ نخستِ سدهٔ دهمِ هجری، منبعِ معتبری در شبه‌قاره یافت نمی‌شود؛ اما از اواخرِ سدهٔ دهمِ هجری، منابعِ گوناگونیْ اطلاعاتی ارائه کرده‌اند که بیشتر افسانه است یا از منبعی نامشخص و برپایهٔ نوشته‌های دیگران نقل شده است. قدیمی‌ترینِ این منابع، روضَةُ السَّلاطین (نوشتهٔ ۹۶۰ ه‍.ق) اثر فخری هِرَوی است که ضمنِ شرح حالِ شاه شجاع مظفری و سلطان احمد جلایر، ابیاتی از حافظ را آورده است. او در اثرِ دیگرش به‌نام جواهرُ الْعَجایب (نوشتهٔ ۹۶۳ ه‍.ق) نیز از حافظ یاد کرده است. پس از این منابع، امین احمد رازی در هفت اقلیم (نوشتهٔ ۱۰۰۲ ه‍.ق) و عبدُالْقادر بداؤُنی در مُنتَخَبُ التَّواریخ (نوشتهٔ ۱۰۰۴ ه‍.ق) از حافظ یاد کرده‌اند. جز اینها، بسیاری از نویسندگان و شاعرانِ شبه‌قاره در آثارِ خویش به حافظ پرداخته‌اند که عبارتند از: قاضی نورالله شوشتَری در مجالِسُ الْمُؤمنین (نوشتهٔ ۱۰۱۰ ه‍.ق)، محمدقاسم هندوشاه اَستَرآبادی در تاریخِ فرشته (نوشتهٔ ۱۰۵۰ ه‍.ق)، اوحَدی بَلیانی در عَرَفاتُ الْعاشِقین (نوشتهٔ ۱۰۲۴ ه‍.ق)، خَتمی لاهوری در مَرَجُ الْبَحرَیْن (نوشتهٔ ۱۰۲۶ ه‍.ق)، تذکرهٔ میخانه (نوشتهٔ ۱۰۲۸ ه‍.ق)، محمدصادق دهلَوی کشمیری در طبقاتِ شاهجهانی (نوشتهٔ ۱۰۴۵ ه‍.ق)، محمد بن محمد دارابی شیرازی در لطایفِ خیال (نوشتهٔ ۱۰۷۸ ه‍.ق)، شیرعلی‌خان لودی در مِرآةُالْخیال (نوشتهٔ ۱۱۰۲ ه‍.ق)، سفینهٔ خوشگو (نوشتهٔ ۱۱۴۷ ه‍.ق)، شاهنوازخان در بهارستانِ سخن (نوشتهٔ ۱۱۹۲ ه‍.ق)، آزاد بِلگِرامی در خزانهٔ عامِره (نوشتهٔ ۱۱۷۶ ه‍.ق)، خلیل در تذکرهٔ صُحُفِ ابراهیم (نوشتهٔ ۱۲۰۵ ه‍.ق)، مخزنُ الْغَرائِب (نوشتهٔ ۱۲۱۸ ه‍.ق)، عظیم‌آبادی در نَشتَرِ عشق (نوشتهٔ ۱۲۳۳ ه‍.ق). مجموعهٔ این آثار، فاقدِ اطلاعاتِ درست و صحیحی دربارهٔ حافظ هستند و بیشتر از گفته‌های جامی، خواندمیر و دیگر منابعِ ایرانی نقل کرده‌اند و تذکره‌های جدیدتر، مطالبِ خویش را از منابعِ پیش از خود گرفته‌اند.[19]

اثرگذاریِ حافظ بر شاعرانِ پس از خود بسیار است و کمتر شاعری است که از او اثر نپذیرفته باشد. سدهٔ نهمِ هجری هنوز مهاجرت به هند، جایگاهِ چندانی در میانِ شاعران و ادیبان نداشت و هراتِ دربار تیموری، کانونِ شاعران و دانشمندان و هنرمندان بود. از جمله شاعرانی که از حافظ اثر پذیرفته‌اند عبارتند از: آذری طوسی، درویش بهرام سقّا، فخری هروی، غزالی مشهدی، عرفی شیرازی، فیضی دکنی، یزدی، نوعی خبوشانی، نظیری نیشابوری، سنجر کاشانی، ظهوری ترشیزی، طالب آملی، روح‌الامین شهرستانی، حافظ محمد خیالی، قدسی مشهدی، سلیم تهرانی، کلیم همدانی،‌ محسن فانی کشمیری،‌ غنی کشمیری، صائب تبریزی،‌ میررضی دانش مشهدی، ناصرعلی سرهندی، اشرف مازندرانی، جویا تبریزی،‌ بیدل دهلوی، آفرین لاهوری، حزین لاهیجی، غالب دهلوی، آزاد بلگرامی، شبلی نعمانی، اقبال لاهوری، رابیندرانات تاگور و پدرش دبیندرانات تاگور، قاضی نذرالاسلام.[20]

فهرستِ پژوهشگران و شارحانِ زبان‌های شبه‌قارهٔ دیوانِ حافظ
ردیف شارح فعالیت توضیحات
پژوهش‌ها و شرح‌های فارسی
۱ میر سید علی همدانی

گردآوریِ مراودات دیوان حافظ از گفته‌های میر سید علی همدانی توسط یکی از شاگردان؛ رساله‌ای کوچک دربارهٔ شرحِ اصطلاحاتِ عرفانی و بعضی ابیاتِ دیوانِ حافظ؛ انتشار به‌صورتِ نسخه‌برگردان در کتابِ احوال و آثار و اشعار میر سیدعلی همدانی در سال ۱۹۹۱ م؛ سپس‌تر چاپِ متنِ ویرایش‌شده در مجلهٔ بخارا[21]
۲ شاه وجیهُ‌الدّین گَجَراتی

(د. ۹۹۸ ه‍.ق)

تفسیرِ بیتِ «پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت ...»[22]
۳ بدرُالدّین اکبرآبادی

نگارشِ شرحِ بَدرُ الشُّروح در سال ۱۲۵۴ ه‍.ق؛ نخستین انتشار در ۱۹۰۴ م در هند به‌کوشش محمد عبدالاحد رضوی دهلوی به‌صورتِ چاپ سنگی؛ انتشارِ دوم در ۱۳۶۲ در تهران بهره‌گیری از بیش از ۲۲ کتاب برای این شرح[23][24]
۴ سیفُ‌الدّین ابوالْحسن عبدالرّحمان لاهوری

متخلص به خَتمی

نگارشِ شرحِ مَرَجُ الْبَحرَیْن در سال ۱۰۲۶ ه‍.ق و تقدیم به شاه جهان در سال ۱۰۳۸ ه‍.ق؛ تفسیرِ ابیاتِ مشکلِ دیوانِ حافظ به روشِ مشربِ عرفانیِ ابن عربی؛ استفاده از منابعِ گوناگون[25] نخستین شرحِ اشعارِ حافظ در شبه‌قاره؛ چاپ با عنوان شرح عرفانی غزل‌های حافظ به‌کوشش خرّمشاهی، منصوری و مطیعی در تهران؛ منتخبِ این کتاب به‌نام زُبدَةُالْبَحرَیْن[26]
۵ ختمی لاهوری

نگارشِ شرحِ عرفانیِ غزل‌های حافظ دربارهٔ شرحِ مفصلِ ۴۶۳ غزل حافظ؛ چاپ در چهار جلد در تهران در سال ۱۳۷۴ به‌خاطر درگذشتِ ختمی در زمانِ نگارش، منسوب به ختمی است؛ احتمالاً متعلق به تهتلی[27]
۶ محمد افضلُ‌الدّین

نگارشِ شرحِ دیوانِ حافظ به‌سال ۱۰۲۶ ه‍.ق[28]
۷ شجاع بن حسین

نگارشِ اصطلاحات و لغاتِ دیوانِ حافظ[29]
۸ ملا یوسف لاهوری

نگارشِ شرحِ دیوانِ حافظ[30]
۹ عبدالله عبدالحق افغان خویشگی قصوری چشتی

متخلص به عبدی

نگارشِ بَحرُ فِراسَةِ اللّافِظ فی شرحِ دیوانِ خواجه حافظ یا شرح دیوان خواجه حافظ؛ شرحی صوفیانه نگارشِ کتابی دیگر در همین‌باره با عنوان خلاصَةُ الْبحر فی اِلتقاطِ الدُّرَر شاملِ گزیده‌ای از بحر فراسة اللافظ و افزودنِ مطالبی تازه؛ عدمِ قطعیت دربارهٔ استقلالِ خلاصة البحر از دیگر آثارِ خویشگی[31]
۱۰ محمد بن یحیی بن عبدالْکریم لاهوری

نگارشِ شرحِ دیوانِ حافظ در سال ۱۰۷۷ ه‍.ق؛ شرحی صوفیانه و ادبی[32]
۱۱ طُغرای مشهدی

(د. ۱۰۷۸ ه‍.ق)

نگارشِ دیباچهٔ معیارُ الْاِدراک؛ شرح بعضی از اشعارِ حافظ به نثرِ مُسَجَّع[33]
۱۲ محمد سعد

نگارشِ شرحِ دیوانِ حافظ به‌سال ۱۱۰۰ ه‍.ق؛ معنیِ چند واژه از هر غزل؛ گاهی توضیحِ معنای کاملِ بعضی ابیات و پرداختن به اشاره‌ها در غزل‌ها[34]
۱۳ محمد افضل سرخوش اله‌آبادی

(د. ۱۱۰۷ ه‍.ق)

نگارشِ کشفُ الْاَستار عن وجوهِ مشکلاتِ الْاَشعار؛ شرحی عرفانی[35]
۱۴ زین‌العابدین ابراهیم‌آبادی

نگارشِ طورِ معانی یا طومارِ معانی به‌سال ۱۱۱۸ ه‍.ق؛ شاملِ موضوعاتِ فلسفی و عرفانی و نجوم و علوم طبیعی[36]
۱۵ بهلول کول بن مرزاخان برکی جالندهری

(د. ۱۱۷۰ ه‍.ق)

نگارشِ فوایدُ الْاَسرار فی رفعِ الْاَستار عن عُیونِ الْاَغیار به‌سال ۱۱۱۹ ه‍.ق؛ بیانِ موضوعاتِ فقهی و مذهبی در مقدمه و اجتناب از شرحِ ابیاتِ به‌ظاهر مغایر با شرع؛ تمایل به شرحِ عرفانی و تفسیر بر مبنای اصطلاحاتِ صوفیان[37]
۱۶ بهلول کول بن مرزاخان برکی جالندهری

(د. ۱۱۷۰ ه‍.ق)

نگارشِ فرهنگِ لغاتِ دیوانِ حافظ[38]
۱۷ سراجُ‌الدّین علی خان آرزو

(د. ۱۱۶۹ ه‍.ق)

نگارشِ سِراجِ وَهّاج دربارهٔ نقد و تفسیرِ شرحِ چهار منتقدِ شبه‌قاره درباره بیتِ «کشتی‌شکستگانیم» به نام‌های عزت، روشن‌ضمیر، نثاری و ماهر[39]
۱۸ غلام جیلانی رفعت رامپوری

(د. ۱۲۳۵ ه‍.ق)

نگارشِ غزالِ رعنا با موضوعِ شرحِ دیوانِ حافظ[40]
۱۹ سید محمد صادق علی رضوی لکهنوی

نگارشِ شرحِ دیوانِ حافظ؛ همان مرج البحرینِ ختمی با کمی تصرف؛ نگارش به‌دستورِ منشی کول کشور[41]
۲۰ کانکل بن نورالله بن محمد سعید

نامدار به شیخ آخوند

نگارشِ شرحِ غزلیات حافظ شیرازی؛ رعایتِ ترتیبِ الفباییِ قافیه و ردیفِ ابیات؛ استفاده از آیاتِ قرآن، احادیث و اشاره‌های عرفانی[42]
۲۱ مولانا عبدالرب نیای قاضی عبدالرب دارمنگویی

نگارشِ شرحِ مُغَلَّقات و لغاتِ دیوانِ حافظ[43]
۲۲ محمد هادی علی

متخلص به اشک

نگارشِ حواشی بر دیوانِ حافظ؛ انتشار به‌همراهِ اصلِ دیوان در ۱۲۸۵ ه‍.ق در لکهنو[44]
۲۳ ابوسلیمان ظهیرُالدّین احمد

نامدار به خواجه محمد اشرف علی حنفی قادری نقشبندی لکهنوی

نگارشِ فرهنگِ دیوانِ حافظ شیرازی؛ دارای دو بخشِ معنیِ واژگانِ عربی به فارسی و فرهنگِ لغاتِ فارسی به فارسی؛ چاپ در ۱۳۰۸ ه‍.ق به‌کوششِ قطب‌الدین احمد[45]
۲۴ قطبُ‌الدّین قندهاری

نگارشِ مِفتاحُ الْکُنوز علی حافظِ الرُّموز؛ شرحی عرفانی به‌سال ۱۳۰۷ ه‍.ق؛ چاپ سنگی در دو جلد در ۱۳۱۱ ه‍.ق در کراچی[46]
۲۵ خواجه شمس‌الدین احمد

نگارشِ اصطلاحاتُ الصّوفیه؛ فرهنگِ اصطلاحاتِ عرفانی و به‌ویژه اصطلاحاتِ دیوانِ حافظ؛ چاپ با تجدید نظر توسط سید جلال اندرابی در ۱۳۲۲ ه‍.ق در لکهنو[47]
۲۶ محمد خطاب

نامدار به ملاگاره

نگارشِ حاشیه بر دیوانِ حافظ؛ چاپ همراه با دیوان در ۱۹۰۴ م در دهلی[48]
۲۷ عبدالعزیز محمد عبدالرشید لاهوری

نگارشِ فرهنگِ بعضی اصطلاحاتِ حافظ شیرازی؛ انتشار همراه با اصل و ترجمهٔ تعدادی از غزل‌ها به زبانِ پنجابی در ۱۳۳۳ ه‍.ق در لاهور[49]
۲۸ میر محمد شیرازی

نگارش روضَةُالشُّعَرا؛ شرحی عرفانی[50]
۲۹ میرزا غلامعلی بیگ

نگارشِ تراکیبُ الْاَقدام؛ شرحِ اشعار و اصطلاحاتِ دیوانِ حافظ[51]
۳۰ مظفر (یا ظفر) حسین بن خان محمد رامپوری

نگارشِ شرحِ دیوانِ حافظ در لاهور[52]
۳۱ الله جویا

نگارشِ شرحِ دیوانِ حافظ[53]
پژوهش‌ها و شرح‌های اردو
۱ محمد اسماعیل خان

نگارشِ شرحِ گُلبُنِ معرفت در سه بخش و چاپ به‌ترتیب در سال‌های ۱۹۰۳، ۱۹۰۴ و ۱۹۰۶ م[54]
۲ محمد یوسف علی شاه چشتی نظامی

نگارشِ شرح یوسفی دربردارندهٔ شرحِ غزلیاتِ حافظ همراه با متن اشعار به‌سال ۱۳۰۷ ه‍.ق در لکهنو[55]
۳ محمد عبداللطیف خان گوجروی اکبرآبادی

(د. ۱۹۹۱ م)

نگارشِ شرح اَلشَّرعُ فِی الْمَجاز، شرحِ دیوانِ حافظ شیراز دربردارندهٔ غزل‌های دیوانِ حافظ با ردیف‌های الف، ب و ت[56]
۴ کامران کامل

نگارشِ شرحِ انتخاب غزلیات حافظ[57]
۵ جلال‌الدین احمد جعفری زینبی

گزیدهٔ غزل‌ها همراه با فرهنگِ اصطلاحات و شرح حالِ حافظ و نقدی بر شعرش با عنوان لسان الغیب یعنی خواجه حافظ شیراز کی حالات زندگی اور ان کلام در نقد اور انتخاب غزلیات[58]
۶ مُغیثُ‌الدّین فریدی

نگارشِ انتخاب غزلیات حافظ مع فرهنگ در شرحِ ۴۰ غزل همراه با فرهنگِ لغات به اردو[59]
۷ میرولی‌الله ادیب ایبت‌آبادی

نگارشِ شرح لسان‌الغیب یعنی اردو شرح دیوانِ حافظ مع مفصل سوانح عمری در چهار جلد؛ از بهترین شرح‌های دیوانِ حافظ به زبان اردو؛ چاپ در پنج نوبت از سال ۱۹۱۶ م نگاهی تحقیقی و علمی در شرح و تفسیرِ اشعار؛ نقدی بر اثر نوشتهٔ ابوالحسن محمد صدیقی بدایونی[60][61]
۸ شخصی گمنام به‌نام رازی

نگارشِ شرح و ترجمهٔ غزل‌ها با قافیه یا ردیف «م» با نام خَمریات برای کتاب کمک درسی دانشجویی به‌همراه معنی واژگان؛ چاپ در لاهور[62][63]
۹ شمس بریلوی

نگارشِ شرحی همراه با ترجمه بر دیوان در سال ۱۳۹۱ ه‍‍.ق در مقابله با نسخهٔ قزوینی و غنی؛ نگارش بخشی دربارهٔ زندگی حافظ و نقدِ اشعارش با استفاده از شعرُ الْعَجَم شِبلیِ نُعمانی؛ معنی کردن واژگان مشکل هر بیت با عنوان «حل لغات»؛ توضیحِ ترکیب‌های ویژهٔ هر بیت و شرحِ آن بیانِ خوبِ مفاهیمِ دشوارِ شعرِ حافظ به‌خاطر تسلط بر زبان و ادب فارسی[64]

آلمانی

آگوست فون پلاتن (en) در کنارِ ترجمهٔ اشعارِ حافظ، به سرایشِ اشعاری به شیوهٔ حافظ در قالبِ غزل دست زد. او به پیروی از گوته، از حافظ و شیوه‌اش تقلید کرد و در غزل‌هایش از ساقی و می و معشوق و گِله از روزگار و مردمش سخن گفت و از مضمون‌های موردِ بهرهٔ حافظ در آنها استفاده کرد تا غزل‌هایش حال و هوای شرقی یابند. کار او در بهره‌گیری از قالبِ غزل را باید دنبالهٔ کار فریدریش روکرت دانست. اشعار پلاتن با نام آیینهٔ حافظ منتشر شد. او کارِ خود را همراهی و هم‌کیشی با حافظ می‌نامد و به‌دنبالِ غزل‌هایش — که مانندِ غزل‌های حافظ ردیف و قافیه دارد — رباعیاتی نیز آورده است. تلاش‌های گوته و پلاتن، سببِ راه‌یابیِ قالبِ غزل از شعرِ فارسی به ادبیاتِ آلمانی شد که به‌عنوانِ قالبی مستقل از شعرِ فارسی، توسط شاعرانِ آلمانی‌زبان مورد استفاده قرار گرفت. هوگو فون هوفمانستال از شاعرانی بود که در این قالبْ شعر سرود. او غزل‌هایش را به‌عنوانِ ظرفی برای خلقِ اندیشه و تصورش از فضای افسانه‌ایِ شرقی، مورد استفاده قرار داد.[65] در سال ۱۹۵۰ م، در نسخهٔ ترکیِ دانشنامهٔ اسلام، مقاله‌ای از هلموت ریتر دربارهٔ حافظ همراه با زندگی‌نامه‌ای کوتاه و پژوهش‌های مهم دربارهٔ حافظ منتشر شد. پژوهشگرانِ دیگری مانند هانس هاینریش شدر در کتاب تجربهٔ گوته از شرق و هانس روبرت رومر در مسائل حافظ‌شناسی به تحلیل و تفسیرِ شعرِ حافظ پرداختند و موضوعات تازه‌ای را در زمینهٔ حافظ‌پژوهی در زبان آلمانی مطرح کردند. یوهان کریستف بورگل کتابی با عنوان سه رساله دربارهٔ حافظ در سال ۱۹۷۵ م به چاپ رساند که در آن افزون بر ترجمه، به تفسیرِ شعرِ حافظ و بررسیِ موضوعِ گوته و حافظ و مفاهیمی مانندِ عقل و عشق پرداخت.[66]

روسی

صفر عبدالله می‌گوید اثرگذاریِ حافظ بر ادبیاتِ روسی را می‌توان در دو سطح بررسی کرد: اثرگذاریِ عام و اثرگذاریِ خاص. او اثرگذاریِ عمومیِ شعرِ حافظ را در گسترهٔ همهٔ ادیبان و شاعران روس می‌داند و اثرگذاریِ خصوصی‌اش را بر پوشکین و آفاناسی فت (en). عبدالله، پوشکین را گوتهٔ روسیه و فت را هامرپورگشتالش می‌داند.[67] دلبستگیِ فراوانِ ادیبان و شاعرانِ روسی مانند کنستانتین کیوخیل بکر، الکساندر گریبایدوف، بیستوژیو مارلینسکی و یکوبوویچ، به‌گونه‌ای متأثر از فعالیت‌های شرق‌شناسیِ روسی و زبان‌آموزیِ شاعرانش است. در مقالهٔ «جنبه‌های اصلی شعر عاشقانهٔ روس در ده سال اخیر» به‌قلمِ کیوخیل بکر که در سال ۱۸۲۴ م چاپ شد، از اثرگذاریِ شعرِ حافظ بر شعرِ روسی گفته شده و بر آن تأکید شده است. تارتاکوفسکی می‌گوید زبانِ اشاره، تحت تأثیرِ دو عامل به ادبیاتِ روسی راه یافت: نخست اثرگذاریِ ادبیاتِ شرقِ اسلامی به‌ویژه ایران و دوم توجهِ شاعران و ادیبانِ روس به آزادگی و آزادی‌خواهی که در شعرِ حافظ نیز دیده می‌شود. این نظر در شعرِ «از حافظ» سرودهٔ پوشکین تأیید می‌شود که مضمون‌های شعرِ حافظ مانند انتقاد از زُهدِ ریاکارانه در آن حضور دارد و بیان‌کنندهٔ رنج‌های پوشکین در زمانِ خدمت در ارتشِ روسیه در قفقاز است. به‌عقیدهٔ یوری تینیانوف، پوشکین در نام‌گذاری این شعر، مانند حافظ با توجه به شرایط زمانهٔ خویش، احتیاط و به‌تعبیرِ بهتر، رندی کرده است.[68]

اثرگذاریِ حافظ بر پوشکین همانندِ اثرش بر گوته بود. او همان راهِ گوته را رفت. سرچشمهٔ آگاهی‌ها و دلبستگی‌های پوشکین به حافظ، دیوانِ غربی-شرقی گوته و ترجمه‌های شعرِ شاعرانِ بزرگِ فارسی در مجلهٔ «پیک اروپا» بود. پژوهشگران بر این نظرند که علتِ بنیادینِ علاقهٔ پوشکین به غزل‌های حافظ، مضمون‌ها، وزن‌ها و موسیقیِ دلنشینِ شعرش است. موضوعاتی مانند هجر و وصل، استغنای معشوق، غمِ هجران، غنیمت دانستنِ فرصت، پرداختن به عیش و عشرت، مستی برای فراموشیِ غمِ دنیا، اجتناب‌ناپذیر بودنِ مرگ و رسالتِ شاعران از مضامینی است که پوشکین به‌طور عام از ادبیاتِ فارسی و به‌طور خاص از حافظ وام گرفته است.[69][70] آفاناسی فت نیز همانند هامرپورگشتال، ترجمهٔ دیوانِ حافظ را با اشتیاق به روسی انجام داد و سبب شد تا حافظ‌پژوهی در روسیه رونق گیرد. او افزون بر مترجمِ دیوان به روسی، شاعر و حافظ‌پژوهی برجسته است که در ترجمه‌اش، سیمای حافظ و رندی‌اش را با آرمان‌ها و پرسش‌های خویش درآمیخته است. تارتاکوفسکی دربارهٔ اشعارِ فت می‌گوید دو حقیقتْ فت را به‌سوی حافظ می‌کشد: نخست اندیشهٔ ازلی و ابدی بودنِ شعرِ حافظ و دوم جاودانگیِ هنرِ «شاعری». اشعارِ فت که اساساً ترجمهٔ اشعارِ حافظ است، با عنوان از حافظ در سال‌های ۱۸۵۹ و ۱۸۶۰ م سروده شده است. با آنکه ترجمه‌های فت از زبانِ آلمانی انجام شده، اما او مضمون‌ها و تصویرسازی‌های هنرمندانهٔ حافظ را دریافته و در ترجمه‌اش مورد توجه قرار داده است. مارینا ریسنیر، ایران‌شناسِ روس، در مقایسهٔ شعرِ حافظ با شعرِ فت این نتیجه را مطرح می‌کند که فت توانسته تا روحِ اشعارِ حافظ را حفظ کند. از دیگر مواردِ اثرپذیریِ فت از حافظ، جنبهٔ فلسفیِ اشعارِ حافظ است که در شعرِ فت نیز دیده می‌شود.[71] نیکلای گومیلیوف که پدرِ آکمه‌ایسمِ روسیه و عضوِ انجمنِ حافظ‌شناسیِ سن‌پترزبورگ بود، چنان به حافظ علاقه داشت که نامِ چندین اثرِ خویش را حافظ گذاشته بود و در نامه‌هایش به دوستانش نیز، تخلّصِ حافظ را برمی‌گزید و در میان ادیبانِ روسی به حافظ ملقّب شد. او با اثرپذیری از حافظ، آثارِ زیادی را آفرید مانند سروده‌های تأسّی به زبان فارسی و نمایشنامهٔ فرزند خدا. نیز او شعری با نام «درویش مست» در سال ۱۹۲۰ م در مجلهٔ پرسیا به چاپ رساند که به‌احتمال یحیی‌پور و سهل‌آباد، مرادِ گومیلیوف از درویش در این شعر، حافظ بوده است.[72]

ایتالیایی

نخستین ترجمهٔ اشعارِ حافظ توسطِ پیِترو دلّا واله (د. ۱۶۵۲ م) جهانگردِ رُمی انجام شد. او در بازگشت از سفرش به ایران، در سال ۱۶۲۶ م نزد اوربان هشتم در رم و در مجلسی، ترجمهٔ چند شعر از حافظ را خواند و هنرش را با سبکِ غناییِ ویرژیل مقایسه کرد. احتمالاً این ترجمه نخستین ترجمهٔ اشعارِ حافظ در اروپا هم بوده است.[73] به‌گفتهٔ پیترو بلّوری، او در مجلسی این سخنرانی را ایراد کرد که در آکادمی ادبی اوموریستی برگزار شد. این آکادمی مرکز فرهنگی مهمی بود که اثرگذارترین نویسندگان ایتالیایی آن دوران مانند الساندرو تاسّونی و جان باتیستا گورینی در آن گرد می‌آمدند.[74] مترجمانِ ایتالیایی به پیروی از واله — که سبکِ حافظ را با سبکِ پترارک مقایسه کرد — هنوز در ترجمهٔ دیوانِ حافظ به آثارِ پترارک رجوع می‌کنند. اشغالِ ایتالیا در سدهٔ هجدهمِ میلادی، سببِ کاهشِ توجه نسبت به حافظ و ترجمهٔ دیوان شد.[75]

به‌گفتهٔ فیلیپو برتوتی، با تحلیلِ تطبیقی-ادبیِ اثرِ واله به این نتیجه رسیده که واله، شعرِ حافظ را با شعرِ سبکِ توسکانی مقایسه کرده و از این طریق، یکی از ویژگی‌های شعرِ حافظ را که معنیِ نمادین و اشاره‌های فلسفی در کنایه‌ها و مضمون‌های عاشقانه است، درک کرده است، چراکه این ویژگی در شعرِ توسکانی نیز وجود دارد. واله بر تناسب و وحدت در دیوانِ حافظ تأکید می‌کند و حافظ را با پترارک مقایسه می‌کند. همان‌گونه که سبکِ حافظ در ایران و هند و ترکیه، نامدار و موردِ تقلید واقع شد، سبکِ بنیان‌گذاشتهٔ پترارک نیز در اروپا نامدار شد و موردِ تقلید قرار گرفت. عمومِ ایرانشناسانِ ایتالیایی در چهار سدهٔ گذشته، حافظ را با پترارک سنجیده‌اند و این موضوعْ نشان‌دهندهٔ آن است که استقبالِ ایتالیایی‌ها از حافظ، ناشی از وابستگیِ آنان به شعر به‌عنوانِ تجلّیِ هویتِ فرهنگی‌شان است.[76] این مقایسه میان حافظ و پترارک افزون بر اینکه نشان‌دهندهٔ لحن و آهنگِ هماهنگِ تغزّلیِ شعرِ حافظ است، نشان‌دهندهٔ گسترش و رواجش به‌عنوانِ الگوی سبک‌شناختیِ فراملیتی هم هست و می‌توان این گرایش به حافظ را با گرایش به پترارک در اروپا قیاس کرد.[77]

جیاکومو لنتی مقاله‌ای دربارهٔ حافظ و شعرِ او در نشریه‌ای ادبی در تورین برپایهٔ آثارِ شرق‌شناسانِ اروپایی مانند رویتسکی، جونز و هامرپورگشتال منتشر کرد. او این مقاله را با استناد به دیوانِ چاپِ کلکته در سال ۱۷۹۱ م نوشت. لنتی در این مقاله از مهم‌ترین مفسرانِ دیوان مانند سودی و سروری نام برده است. احتمالاً این مقاله، نخستین فعالیت در معرفیِ حافظ به جامعهٔ نوینِ ایتالیا به‌شمار می‌رود. لنتی در این مقاله حافظ را با آناکرئون مقایسه کرده و بحثی دربارهٔ معنای حقیقی و مجازیِ اشعار مطرح کرده است.[78]

ایتالو پیتتسی حافظ را «شاهزادهٔ شاعرانِ ایران» می‌نامد.[79] اما دربارهٔ معنیِ واقعیِ شعرِ حافظ می‌گوید که هنوز روشن نیست عشقِ حافظ زمینی است یا الهی؛ و شارحانِ شعرش نیز پس از درگذشتش تأویل‌هایی از شعرِ حافظ ارائه دادند که از ذهنِ حافظ به دور بوده‌اند. او بهترین شرح را شرحِ سودی می‌داند که گفته‌های عرفان‌گرایانِ افراطی را به تمسخر گرفته است. او در ادامه بر این عقیده است که با آنکه غزل‌های حافظ عارفانه نیست، اما فطرتِ حافظ که شرقی، مشتاق و هیجان‌پذیر بوده، او را بر آن داشته تا زیبایی مادی را با حسِ روحی درآمیزد و تناقض‌نماییِ فکرش نیز، نمایانگرِ حالتِ سرگشتگیِ درونی‌اش است.[80] اما کارلو ساکونه در ترجمه‌اش از دیوانِ حافظ، تفاسیرِ لائیکِ اروپایی از شعرِ حافظ را ردّ، و بر دوریِ میانِ زمینهٔ فرهنگی و تاریخیِ روزگارِ آفرینشِ دیوان و قرائت‌های رمانتیک از مبلّغِ «کیش زیبایی» بودن و لااُبالی‌گری بودنِ حافظ تأکید می‌کند.[81]

نخستین همایشِ بین‌المللیِ شعرِ حافظ در سال ۱۹۷۶ م، از سوی باوزانی در آکادمی ملی لینچه‌ای در رم برگزار شد. در این همایش پژوهشگرانی مانند ژیلبر لازار با سخنرانی‌ای دربارهٔ «زبانِ نمادینِ حافظ»، یوهان کریستف بورگل با سخنرانی «شاعر و شعر در دیوانِ حافظ»،‌ و جانروبرتو اسکارچا با مقایسهٔ جزئیاتِ «دیدگاهِ طبیعی در شعرِ حافظ» و سبکِ فرّخی سیستانی و صائب تبریزی شرکت کردند. مقالهٔ باوزانی با نام «محسوس و فرامحسوس در شعرِ حافظ» که در افتتاحیهٔ همایش خوانده شد، چاپ شده است. باوزانی در این مقاله، شعرِ «تُرکِ شیرازیِ» حافظ را تحلیل و با ترجمه‌هایش توسط ویلیام جونز، ایتالو پیتتسی و اسکارچا مقایسه می‌کند. او در این مقاله برای درکِ معنیِ واقعیِ شعرِ حافظ، خواننده را به شنیدنِ آهنگِ پاسیونه که به زبان ناپلی سروده شده، دعوت می‌کند.[82]

کتاب کشف اللغات دیوان حافظ که نخستین کتاب از پروژهٔ «لیریکا پرسیکا» است در سال ۱۹۸۹ م توسط دانیه لا منگینی و ریکاردو زیپولی به چاپ رسید. این پروژه که براساسِ روشِ پردازشیِ رایانه‌ای انجام شد، کارِ ایجادِ پایگاهِ داده‌هایی از شعرِ غناییِ فارسی از دیدگاهِ نشانه‌شناسانه و ساختارگرایانه را بر عهده داشت. زیپولی با بهره‌گیری از این پردازشِ رایانه‌ای و با نگاه به سبک‌شناسیِ متونِ فارسی، چندین مقاله دربارهٔ حافظ نوشت.[83]

در طولِ دهه‌های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ م، در نتیجهٔ فعالیتِ ایران‌شناسان و با تلاش الساندرو باوزانی، حافظ دوباره در ایتالیا به اوجِ شهرت رسید و نتیجهٔ این حافظ‌پژوهیِ نوین، حضورِ حافظ در محافلِ شعرِ ایتالیا و اثرگذاری بر آنها بود. از فعالیت‌های علمیِ کارلو ساکونه دربارهٔ حافظ‌پژوهی، تحلیلِ قوی‌اش دربارهٔ نکاتِ مشترکِ میان شعرِ حافظ و شعرِ ایتالیاییِ سبکِ جدید است. این سبک در اواخرِ سدهٔ سیزدهم و اوایلِ سدهٔ چهاردهمِ میلای رواج یافت و مرتبط با شاعرانِ توسکانی است که واله از آنان گفته بود. ساکونه چندین مقاله دربارهٔ تحلیلِ ویژگی‌های شعرِ حافظ دارد، ازجمله: «شاهدگرایی و مدیحه‌سرایی در شعرِ فارسیِ سده‌های میانه»، «حافظ و ترجمه»، «شاهِ خوبان در غزلِ فارسی و شیفتگانِ مفلسِ عشق»، «شراب، شاهدان، و کفر در محضرِ خدا، چند یادداشت دربارهٔ دیوانِ حافظ» و «مالیخولیا و خیالِ معشوق در دیوانِ حافظ».[84]

در تازه‌ترین فعالیت‌های حافظ‌پژوهی در ایتالیا، جنبشی شکل گرفته است که ترجمه‌های گوناگونِ شعرِ حافظ در سال‌های اخیر را ارائه می‌دهد تا از این راه، خلاقیتِ هنریِ شاعرانِ معاصرِ ایتالیا با استفاده از شعرِ حافظ شکوفا شود. دومنیکو اینجنیتو در سال ۲۰۰۷ م، ترجمه‌هایی تحت‌اللفظی از بعضی غزل‌های حافظ را به‌همراهِ اطلاعاتی ادبی، تاریخی و مذهبی برای تعدادی از شاعرانِ ایتالیایی فرستاد و خواست با مطالعهٔ آن‌ها دربارهٔ معنی و ارزشِ جهان‌بینیِ آن اشعار برای اوضاعِ فرهنگیِ ایتالیا، اندیشه و نظرِ خود را ابراز دارند. یک سال بعد، هر کدام از شاعران، بازنویسی‌های آزاد از متن کردند که اکنون از پسندیده‌ترین نمونه‌های شعرِ ایتالیاییِ معاصر شمرده می‌شوند. بعضی از شاعرانِ شرکت‌کرده در این پروژه عبارتند از: آنتونلا آندا، فرانکو بوفونی، آندره آ زانزوتو، روزاریا لوروسو، عمر غیانی و ادوئاردو زوکاتو. این بازنویسی‌ها در نخستین جشنوارهٔ بین‌المللیِ ترجمهٔ ادبی در پاییزِ ۲۰۰۹ م، ارائه شد.[85]

ترکی عثمانی

اثرگذاریِ حافظ در ادبِ ترکیِ عثمانی در شعرِ سده‌های نهم و دهمِ هجریِ آن زبان آشکار است. از دیرباز دیوانش در قلمروِ عثمانی خوانده می‌شده، و از آن برای آموزشِ زبانِ فارسی و نیز تسلط در شعر و زیبایی‌شناسی استفاده می‌شده است. هرچند نادر اما دیوانش در مساجد تدریس می‌شد. اثرگذاریِ حافظ به‌حدی است که سنجشِ تواناییِ شاعرانِ کلاسیکِ ترک، با حافظ محک زده می‌شد. شماری از اشعارِ ترک، به‌گونه‌ای ترجمهٔ شعر حافظند. بعضی از شاعرانِ بزرگِ ترک مانند عبدالحق حامد طرخان (د. ۱۹۳۷ م) و ناجی معلم (د. ۱۸۹۳ م) دیوانِ حافظ را مانندِ کتابِ درسی می‌خوانده‌اند.[86]

یوسف سنان‌الدین کوتاهیه‌ای (د. ۸۳۵ ه‍.ق) متخلص به «شیخی»، غزلیاتش را به‌تقلید از حافظ در وزن و قافیه می‌سرود. احمدپاشا (د. ۹۰۳ ه‍.ق) از شاعران دیوانی، مدرس، قاضی و قاضی عسکر بود که تقلیدش از شاعرانِ ایران را بی‌اختیار دانسته‌اند. ابراهیم ددهٔ مغلوی مولوی معروف به «شاهدی مولوی» (د. ۹۵۷ ه‍.ق) نظیره‌هایی بر غزلِ حافظ دارد. محمد بن سلیمان بغدادی معروف به فضولی بغدادی نیز نظیره‌هایی بر شعرِ حافظ دارد؛ اثرپذیری‌اش از حافظ را می‌توان مانندِ اثرپذیریِ حافظ از سلمان ساوجی و خواجوی کرمانی دانست. او با آنکه بیشترین اثر را از شعرِ حافظ گرفته، اما دربارهٔ حافظ رفتارِ دوگانه دارد و هیچ‌گاه حافظ را نمی‌ستاید و از او به بدی هم یاد می‌کند. مصطفی عالی از دیگر نظیره‌سرایانی است که ۵۳ غزل از حافظ را استقبال کرده و در کتابی با نام مَجمعُ الْبَحرَیْن گرد آورده است. باقی (د. ۱۰۰۸ ه‍.ق) نیز به نظیره‌پردازیِ شعرِ حافظ پرداخته است. هامرپورگشتال او را در شعرِ ترکی، هم‌تراز با حافظ در شعرِ فارسی و مُتَنَّبی در شعرِ عرب می‌داند. باقی، ۳ غزل حافظ را تخمیس کرده و در هر بند، ۳ مصراع از باقی و دو مصراع از حافظ است. نفعی (د. ۱۰۴۵ ه‍.ق) نیز از شاعرانی است که بر شعرِ حافظ نظیره پرداخته‌اند. یحیی کمال بایاتلی (د. ۱۹۵۸ م) در اثرپذیری از حافظ، دو قطعه دربارهٔ او با نامِ «مرگ رندان» و «شامگاه رندان» سروده است. عبدالباقی گولپینارلی (د. ۱۹۸۲ م) از ایران‌شناسانِ نامدار، در سال ۱۹۴۴ م، دیوانِ حافظ را براساسِ نسخهٔ ۳۹۴۵ کتابخانهٔ ایاصوفیه در استانبول به‌تاریخ ۸۱۳ ه‍.ق و مقابله با نسخهٔ عبدالرحیم خلخالی چاپ‌شده در ۱۳۰۶ ه‍.ش، به‌همراه مقدمه‌ای مفصل و پیوست‌هایی به ترکی استانبولی ترجمه کرد که چندین بار چاپ شده است.[87]

فهرستِ شرح‌ها در قلمرو عثمانی بر دیوانِ حافظ
ردیف شارح فعالیت توضیحات
۱ مُصلِحُ‌الدّین مصطفی سروری

(د. ۹۶۹ ه‍.ق) شارحِ گلستان و مثنوی معنوی و آموزگارِ شاهزاده مصطفی، فرزند سلطان سلیمان قانونی

شرح بر دیوانِ حافظ شرحی همراه با خطا[88]
۲ شمع‌الله شمعی

(د. پس از ۱۰۰۹ ه‍.ق) صوفی سدهٔ دهمِ هجری قمری و شارحِ بوستان، گلستان، بهارستان، منطق‌الطیر و مثنوی

شرح بر دیوانِ حافظ شرحی همراه با خطا[89]
۳ محمد بن حسن قونیوی مولوی اشعری

(د. ۱۲۴۴ ه‍.ق) متخلص به «وهبی» و از مشایخِ طریقتِ مولویه

شرح بر دیوانِ حافظ در دو بار؛ یک بار در یک جلد و دیگر بار در دو جلد با قطعِ رحلی و در ۱۵۳۵ صفحه در در ۱۲۸۹ ه‍.ق؛ اصرار بر ارتباطِ همهٔ ابیاتِ دیوان با آیه‌ای یا حدیثی؛ باور به اینکه حافظ در طریقتِ مولویه بوده و واژگانش بارِ عرفانی دارند. نگارشِ متنِ شرح در میانهٔ کتاب در ابعاد ۲۳×۱۲ سانتی‌متر، و چاپ شرحِ سودی در حاشیهٔ ۲۸×۱۸ سانتی‌متری‌اش[90]
۴ سودی بوسنوی

عالم سدهٔ دهمِ هجری قمری و مسلط بر زبانِ فارسی و تاریخ‌شناس

شرح بر دیوانِ حافظ؛ تفکیکِ اشعارِ حافظ از شعرِ دیگران و تعیینِ سرایندگان بعضی از آن اشعار؛ چاپ در سه جلد و در سال ۱۲۵۰ ه‍.ق در استانبول؛ چاپ در ایران به ترجمهٔ عصمت ستارزاده در سال ۱۳۴۱ ه‍.ش با عنوانِ شرح سودی بر حافظ در چهار جلد و چند بار تجدیدِ چاپ؛ چاپِ پنجم در تهران در سال ۱۳۶۶ ه‍.ش تحلیلی دقیق‌تر از فارسی‌زبانان از بعضی از ابیات به‌عقیدهٔ گولپینارلی؛ سبقت بر شرح‌های سروری و شمعی؛ استناد به آن در دو ترجمه و شرحِ اروپایی با عنوان اشعار حافظ به فارسی با شرح سودی و دیوان غزل‌سرای بزرگ، حافظ[91]

فرانسوی

جهانگردانِ غربی مانندِ دلا واله و ژان شاردن گفتگوهایی دربارهٔ حافظ و شهرتش داشتند و انگلبرت کمپفر نگاره‌ای از آرامگاهِ حافظ کشیده بود. بارتلمی دربلو، خاورشناسِ فرانسوی، در سال ۱۶۹۷ م و در کتابخانهٔ شرقیاش شرحِ حالی از حافظ نگاشته بود که منبعش، نوشته‌های لطفعلی‌بیگ آذر و دولتشاه سمرقندی بود. او حتی از نسخه‌ای از دیوانِ حافظ به‌همتِ شاهزاده فریدون خان و نیز شرحِ سودی آگاهی داشت. مدت‌ها پس از اقدامِ دربلو، فعالیتِ مهمِ دیگری در زمینهٔ حافظ‌پژوهی نشد تا اینکه در سال ۱۷۹۹ م، آنتوان ایزاک سیلوستر دوساسی فعالیتی ارزشمند در این زمینه انجام داد و بخشی از تذکرةالشعرای دولتشاه سمرقندی را براساسِ نسخه‌های دستنویسِ فارسیِ کتابخانهٔ سلطنتی پاریس ترجمه و چاپ کرد. او در انتهای این اثر، فهرستی از شاعرانِ یادشده در تذکره از جمله حافظ را آورد. بااین‌حال با توجه به گستردگیِ استقبال از حافظ در اتریش، آلمان و انگلیس نسبت به فرانسه، توجه به حافظ در فرانسه تنها از سوی چند علاقمند به شعرِ فارسی ادامه یافت و چند نویسنده هم به حافظ، گرایش پیدا کردند. ژان باتیست گرانژره دولاگرانژ در سال ۱۸۱۳ م مقاله‌ای منتشر کرد و در آن از ترجمهٔ زندگیِ حافظ از تذکرةالشعرای دولتشاه توسط سیلوستر دوساسی یاد و دربارهٔ تفسیرهای تمثیلی و غزل‌های حافظ بحث کرد. او در سال ۱۸۲۶ م در برابرِ مخالفتِ بعضی از شرق‌شناسانِ مکتبِ تاریخیِ شرق‌شناسی بر علیه مکتبِ ادبی‌اش، در مطلبی با عنوانِ «دفاع از شعرِ شرقی» به هواداری از شعرِ شرقی پرداخت.[92]

ژوزف آرتوردو گوبینو در سال ۱۸۳۸ م نخستین مقاله‌اش را با عنوانِ «دربارهٔ جنبشِ فکریِ شرق» به چاپ رساند که مقدمه‌ای برای جریانِ خاورشناسیِ علمیِ نوظهور بود. او در شماری از مقالاتش، شرح حالِ بزرگانِ شعرِ فارسی از جمله حافظ را به نگارش درآورد. ادگار کینه او را آغازکنندهٔ «رنسانس شرقی» دانست. گوبینو حافظ را در زمرهٔ بزرگانی می‌دانست که از پسِ هجومِ مغول سربرآورده بودند، دورانی که هم‌زمان با قرون وسطی در اروپا بود. او در ادامه می‌گوید پرورشِ شخصیت‌هایی مانند حافظ در سطحِ شاعرانِ بزرگِ جهان، تواناییِ اعجازِ ایران است. او اقداماتِ دولاگرانژ، هامرپورگشتال و گوته را می‌ستاید و آن را نشانهٔ این می‌داند که نبوغِ حافظ برای همهٔ خوانندگانِ کنجکاوِ میراثِ شعریِ بشریْ عیان است.[93] آندره دو شنیه نخستین ادیبِ فرانسوی بود که با شعرِ حافظ از طریقِ ترجمه‌های انگلیسی‌اش آشنا شده و به آن علاقمند بود. ورودِ رمانتیسمِ فرانسه به اثرپذیری از شرق با ویکتور هوگو آغاز شد. او از جوانی با حافظ آشنا شد و یکی از شعرهایش در کتاب قصاید و غزلیاتِ خود را به یاد حافظ، «شاعرِ دل‌ها» نام نهاد. با توجه به اینکه کتابِ شرقیاتِ هوگو ده سال پس از دیوانِ گوته منتشر شد، ازاین‌رو تردیدی نیست که او از طریق دیوانِ گوته با حافظ آشنا شده است. سپس‌تر برادران تارو، ژان و ژروم، با الهام از غزلِ «ترک شیرازی» که توسط هوگو اقتباس شده بود، داستانی دربارهٔ گفتگوی افسانه‌ایِ حافظ و تیمور پرداختند و در آن حافظ را در جایگاهِ «تروبادورها» قرار دادند.[94] در کنارِ رمانتیست‌ها، شاعرانِ سبکِ سمبولیسم و پارناس هم به حافظ ابراز توجه کردند.[95][96]

هانری کازالیس (د. ۱۹۰۹ م) پزشک و شاعرِ فرانسوی، معروف‌ترین اثرِ خود به نام توهم را تحتِ الهام از حافظ آفرید. ارمان رنو، شاعرِ مکتبِ پارناس نیز پس از سال‌ها مطالعهٔ شعرِ فارسی و شناختِ حافظ، مجموعهٔ شعر شب‌های ایرانی را در سال ۱۸۷۰ م منتشر کرد و کامی سن سانس آهنگساز نامدار، براساس آن، قطعهٔ موسیقی «شبِ ایرانی» را در سال ۱۸۹۶ م آفرید. لئون لکلر معروف به تریستان کلینگسور، شاعر و موسیقی‌دان، مجموعهٔ شعر شهرزاد را با اثرپذیری از شعرِ حافظ در سال ۱۹۰۳ م منتشر کرد و قطعه‌ای نیز بر اساسش ساخت. در نیمهٔ دومِ سدهٔ نوزدهمِ میلادی، تنها یک ایران‌شناسِ فرانسوی به‌نام شارل دفرمری نسبت به زندگیِ حافظ، چاپ دیوانش و تفسیرهای آن توجه نشان داد و در مقاله‌ای با نام «نگاهی به زندگی و اشعارِ حافظ» که در سال ۱۸۵۸ م منتشر کرد، حافظ را در کنارِ سعدی و جامی بزرگ‌ترین شاعرانِ ایران دانست.[97] کنتس ماتیو دو نوآی شاعر و ایران‌شناسِ فرانسوی، آرزو داشت پس از مرگ و در زندگیِ دوباره، در شیراز و باغ دلگشا و همراه با حافظ و سعدی چشم بگشاید. پرنسس بییسکو شاعرِ رومانیایی-فرانسوی نیز در آثارش از حافظ اثر پذیرفته و اشاره‌هایی به شعر حافظ کرده است.[98] اثرگذاریِ قابل توجهِ حافظ بر ادبیاتِ فرانسه در اواخرِ سدهٔ نوزدهم میلادی از سوی آندره ژید انجام شد. او روشِ گوته در دیوانِ غربی-شرقی را بررسی کرده بود و اثر معروفش، مائده‌های زمینی را با غزلِ «بخت خواب‌آلود ما بیدار خواهد شد مگر» از حافظ آغاز می‌کند و به گفتگو با ناتانائیل که معادلِ «ساقی» در شعرِ حافظ است می‌پردازد. او که منتقدِ ادبی هم بود، در نامه‌هایی به آنژل با ابراز توجه به حافظ و ترجمه‌های دیوانش، یکی از غزل‌های کوتاهِ حافظ را از روی ترجمهٔ آلمانی‌اش توسط هامرپورگشتال نقل کرد.[99]

ژاپنی

«حافظ شیراز نخستین بار با کتاب پروفسور اراکی (sh.Arki)، یکی از پیشروان مطالعات ایران‌شناسی در ژاپن، به ژاپنیان معرفی شد.»[100]«وی در سال ۱۹۲۲ میلادی کتابی به نام تحقیقات تاریخ ادبیات فارسی منتشر کرد که در آن از اوستا و فارسی باستان گرفته تا جامی را مورد تحقیق قرار داده است و در آخرین قسمت فقط سه صفحه به خواجه حافظ اختصاص داده است.»[101]

دربارهٔ حافظ و ترجمه چند غزل
  • ۱۹۲۲، آراکی، تاریخ ادبیات ایران.
  • ۱۹۳۵، کاساما (Kasama)، سرزمین پهناور.
  • ۱۹۴۱، گامو (R. Gamo)، تاریخ و فرهنگ ایران.
  • ۱۹۵۵، گامو، حافظ، شاعر شیراز.
  • ۱۹۶۰، پروفسور ساواکی، ترجمهٔ ۱۲ غزل حافظ.
  • ۱۹۶۴، گامو، شاعران ایرانی.
  • ۱۹۷۷، کوریاناگی، تاریخ ادبیات فارسی.
  • ۱۹۸۰، کوریاناگی، شعرای فارسی.
  • ۱۹۸۱، امیکو اوکادا، دل ایرانی.
ترجمه دیوان کامل

«پروفسور کوریاناگی (T. Kuroyanagi) برای نخستین بار در ۱۹۷۶ به ترجمهٔ کامل غزالهای حافظ به ژاپنی همت کرد. او در ترجمهٔ خود از دیوان حافظ محمد قزوینی و قاسم غنی سود جسته ضمن شرح احوال و افکار حافظ در مقدمه به توضیح معانی و اشارات برخی از ابیات غزلها در متن کتاب خود پرداخته است.»[102]

وی می‌نویسد: «در سال ۱۹۷۶ میلادی بنده دیوان کامل حافظ را بر اساس نسخهٔ محمد قزوینی و قاسم غنی به زبان ژاپنی ترجمه کردم و انتشار دادم. این در کشور ما اولین ترجمهٔ دیوان کامل حافظ می‌باشد که حاوی ۴۹۵ غزل و «آهونامه» و «ساقی‌نامه» است.»[103]

پانویس

  1. شمیسا، سیر غزل در شعر فارسی، ۱۳۲.
  2. Yarshater, “Hafez i. An Overview”, Iranica.
  3. Yarshater, “Hafez i. An Overview”, Iranica.
  4. معین، حافظ شیرین‌سخن، ۲: ۶۸۴.
  5. معین، حافظ شیرین‌سخن، ۲: ۶۸۹–۶۹۰.
  6. معین، حافظ شیرین‌سخن، ۲: ۷۰۸–۷۰۹.
  7. معین، حافظ شیرین‌سخن، ۲: ۷۱۰–۷۴۱.
  8. شمیسا، سیر غزل در شعر فارسی، ۱۴۷.
  9. شمیسا، سیر غزل در شعر فارسی، ۱۴۲–۱۴۴.
  10. شمیسا، سیر غزل در شعر فارسی، ۱۹۶.
  11. شمیسا، سیر غزل در شعر فارسی، ۲۰۳–۲۰۵.
  12. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۳۹.
  13. بیات، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۳۹.
  14. بیات، «در شبه‌قاره»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۶۶۹.
  15. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۳۹–۸۴۰.
  16. بیات، «در شبه‌قاره»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۶۶۹.
  17. بیات، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۳۹.
  18. بیات، «در شبه‌قاره»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۶۶۹.
  19. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۳۹–۸۴۴.
  20. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۴۴–۸۴۸.
  21. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۱.
  22. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۱.
  23. بیات، «در شبه‌قاره»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۶۷۰.
  24. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۴.
  25. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۱–۸۵۲.
  26. بیات، «در شبه‌قاره»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۶۷۰.
  27. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۲.
  28. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۲.
  29. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۲.
  30. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۲.
  31. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۲.
  32. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۲.
  33. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۲.
  34. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۳.
  35. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۳.
  36. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۳.
  37. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۳.
  38. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۳.
  39. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۳.
  40. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۳.
  41. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۳.
  42. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۳.
  43. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۴.
  44. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۴.
  45. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۴.
  46. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۴.
  47. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۴.
  48. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۴.
  49. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۴.
  50. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۴.
  51. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۴–۸۵۵.
  52. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۵.
  53. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۵.
  54. بیات، «در شبه‌قاره»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۶۷۱.
  55. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۵.
  56. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۶.
  57. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۷.
  58. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۷.
  59. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۷.
  60. بیات، «در شبه‌قاره»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۶۷۱.
  61. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۵.
  62. بیات، «در شبه‌قاره»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۶۷۱.
  63. وفایی، «حافظ در شبه‌قاره»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۵۸.
  64. بیات، «در شبه‌قاره»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۶۷۱.
  65. نکوروح، «ترجمه‌های آلمانی»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۶۹۳–۶۹۶.
  66. تقی‌پور، «زبان آلمانی»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۱۲۵۲–۱۲۵۳.
  67. عبدالله، «در قلمرو روسیه»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۰۰.
  68. عبدالله، «در قلمرو روسیه»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۰۰.
  69. عبدالله، «در قلمرو روسیه»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۰۰–۷۰۱.
  70. وفایی، «ادبیات روسی»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۰۱–۸۰۳.
  71. عبدالله، «در قلمرو روسیه»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۰۱–۷۰۲.
  72. وفایی، «ادبیات روسی»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۰۴–۸۰۵.
  73. اینجنیتو، «در ایتالیا»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۰۲.
  74. پلّو، «زبان ایتالیایی»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۲۵.
  75. اینجنیتو، «در ایتالیا»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۰۳.
  76. اینجنیتو، «در ایتالیا»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۰۳.
  77. پلّو، «زبان ایتالیایی»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۲۵.
  78. پلّو، «زبان ایتالیایی»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۲۶.
  79. پلّو، «زبان ایتالیایی»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۲۶.
  80. اینجنیتو، «در ایتالیا»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۰۴–۷۰۵.
  81. پلّو، «زبان ایتالیایی»، دانشنامهٔ حافظ، ۲: ۸۲۸.
  82. اینجنیتو، «در ایتالیا»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۰۵.
  83. اینجنیتو، «در ایتالیا»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۰۵–۷۰۶.
  84. اینجنیتو، «در ایتالیا»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۰۶.
  85. اینجنیتو، «در ایتالیا»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۰۷.
  86. هاشم‌پور سبحانی، «در قلمرو عثمانی»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۱۰.
  87. هاشم‌پور سبحانی، «در قلمرو عثمانی»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۱۲–۷۱۳.
  88. هاشم‌پور سبحانی، «در قلمرو عثمانی»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۱۱.
  89. هاشم‌پور سبحانی، «در قلمرو عثمانی»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۱۱.
  90. هاشم‌پور سبحانی، «در قلمرو عثمانی»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۱۱.
  91. هاشم‌پور سبحانی، «در قلمرو عثمانی»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۱۱–۷۱۲.
  92. ساجدی، «در فرانسه»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۱۴–۷۱۵.
  93. ساجدی، «در فرانسه»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۱۵.
  94. امینی‌فر، «زبان فرانسه»، دانشنامهٔ حافظ، ۱: ۵۷۸–۵۷۹.
  95. ساجدی، «در فرانسه»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۱۵.
  96. امینی‌فر، «زبان فرانسه»، دانشنامهٔ حافظ، ۱: ۵۷۹.
  97. ساجدی، «در فرانسه»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۱۵–۷۱۶.
  98. امینی‌فر، «زبان فرانسه»، دانشنامهٔ حافظ، ۱: ۵۸۰–۵۸۱.
  99. ساجدی، «در فرانسه»، دائرةالمعارف اسلامی، ۱۹: ۷۱۵–۷۱۶.
  100. اوکادا ۷۸
  101. کورویاناگی ۶۷۵
  102. اوکادا ۷۹
  103. کوریاناگی ۶۷۶

منابع

  • اوکادا، امیکو (۱۳۷۱)، «حدیث حافظ شیراز در ژاپن»، سخن اهل دل، مجموعه مقالات به مناسبت بزرگداشت ششصمدمین سال تولد حافظ، به کوشش با مقدمهٔ عبدالحسین زرین‌کوبکمیسیون ملی یونسکو در ایران
  • حافظ شیرازی، خواجه شمس‌الدین محمد بن محمد (۱۳۷۵حافظ شیراز، به کوشش به روایت احمد شاملوتهران: انتشارات مروارید، شابک ۹۶۴-۶۰۲۶-۰۱-X
  • کورویاناگی، ت. (۱۳۷۱)، «حافظ و حافظ شناسی در ژاپن»، سخن اهل دل، مجموعه مقالات به مناسبت بزرگداشت ششصمدمین سال تولد حافظ، به کوشش با مقدمهٔ عبدالحسین زرین‌کوبکمیسیون ملی یونسکو در ایران

پانویس

    منابع

    • شمیسا، سیروس (۱۳۷۰). سیر غزل در شعر فارسی. تهران: فردوس.
    • معین، محمد (۱۳۷۸). حافظ شیرین‌سخن. ۲. به کوشش مهیندخت معین. تهران: صدای معاصر. شابک ۹۶۴-۹۱۴۵۱-۰-۹.
    • Yarshater, Ehsan (2002). "Hafez i. an Overview". Encyclopædia Iranica. Retrieved 10 March 2020.

    برای مطالعه بیشتر

    This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.