محمد در مدینه
این مقاله به بیان زندگی محمد بن عبدالله پیامبر دین اسلام در مدینه میپردازد.
محمد |
---|
|
بنیان نهادن یک ساختار سیاسی جدید
یکی از اولین کارهای محمد در مدینه، جهت حل شکایتهای طولانی مدتِ قبایل مختلف از یکدیگر، مکتوب کردن سَنَدی بود که به «قانون اساسی مدینه» شهرت یافت. این موافقتنامه، «فرمی از اتحاد یا فدراسیون» را بین هشت قبیله مدینه و مهاجرین مسلمان از مکه برقرار کرد که در آن حقوق و وظایف هر شهروند و نوع روابط بین گروههای مختلف (که شامل گروه مسلمانان و بقیه گروهها خصوصاً یهودیان و اهل کتاب) مشخص شده بود.[1][2] ساختار اجتماعی که در قانون اساسی مدینه تعریف شده بود، امت، ظاهری مذهبی داشت ولی ملاحظات عملی نیز در آن لحاظ شده بود و به صورت عمدهای قانونهای قدیمی قبیلهای اعراب را حفظ میکرد.[3] این معاهده عملاً اولین حکومت اسلامی را تشکیل داد.
اولین گروه بت پرستانی که به اسلام گرویدند، اعضای خاندانهایی بودند که در آنها رهبران بزرگی وجود نداشتند و یا از رهبران جنگدوست قبایل دیگر آزار دیده بودند. کمی بعد، جمعیت بتپرست مدینه، به جز چند استثنا، به صورت عمومی به اسلام گرویدند. این پذیرش عمومی، به گفته ابن اسحاق، تأثیر ایمان آوردن سعد بن معاذ، یکی از رهبران برجسته شهر مدینه به اسلام بود.[4] از اهالی مدینه، آنهایی که به اسلام روی آوردند و به مهاجرین مسلمان گریخته از مکه درپیدا کردن پناهگاه کمک کردند، به «انصار» شهرت یافتند.[3] محمد پیمان برادری بین مهاجرین و انصار منعقد کرد و خودش علی بن ابی طالب را به عنوان برادر انتخاب کرد.[5]
با پذیرش عمومی اسلام توسط بت پرستان مدینه در اوایل هجرت محمد، مخالفت با محمد از طرف بت پرستان در مدینه هیچ وقت بسیار با اهمیت نبود. آنهایی که بتپرست باقیمانده بودند،خیلی نسبت به پیشرفت اسلام تلخ مزاج بودند. خصوصاً عصما بنت مروان و ابو عفک اشعاری سروده بودند که در آنها به مسلمانان متلک انداخته و توهین کرده بودند. این دو به قتل رسیدند[6] و محمد هم آن را رد نکرد. هیچ کسی جرات نکرد که به انتقام از خون آنها برخیزد و برخی از اعضای خاندان آنها که تا آن زمان اسلامشان را مخفی نگاه داشته بودند حالا علناً آن را آشکار میکردند. این حادثه پایان مخالفت آشکارای بت پرستان مدینه با محمد را رقم زد.[7]
پیکارها با مکه
پس از مهاجرت مسلمانان به مدینه، اهالی مکه اموال آنها را مصادره کردند.[8] بهدلیل اینکه مهاجرین در مدینه از نظر اقتصادی تحت فشار بودند و هیچ شغل خالی برای آنها نبود که مشغول به کار شوند، آنها جهت ارتزاق شروع به یورش به کاروانهای اهل مکه کردند. این باعث شروع جنگ مسلح بین اهل مکه و مدینه شد.[9][10] محمد آیاتی را ایراد کرد که در آنها به مسلمانان اجازه جنگیدن میداد:[11]
«کسانی که چون ستم دیدهاند کارزار میکنند اجازه دارند و خدا به یاری آنان تواناست. همان کسانی که از دیارشان بیرون شدهاند بدون سبب جز آنکه میگفتهاند: پروردگار ما خدای یکتاست. اگر خدا بعضی از مردم را به بعضی دیگر دفع نمیکرد دیرها و کلیساها و کنشتها و مسجدها که نام خدا در آن بسیار یاد میشود ویران میشد، خدا کسانی را که یاری او کنند یاری میکند که وی توانا و نیرومند است.» قرآن سوره حج آیات ۳۹-۴۰
این حملات به وسیله تداخل در بازرگانی آنها مکه را تحت فشار قرار داده، و به مسلمانان اجازه کسب ثروت، قدرت، و قدر و منزلت میداد در حالی که آنها به سمت هدف نهایی شان یعنی تهییج کردن مکه به تسلیم در مقابل دین جدید نزدیک میکرد.[12][13]
جنگ بدر
در سال دوم هجری محمد رهبری ۳۰۰ جنگجو را در یورشی به یک کاروان تجاری مکه بر عهده گرفت. مسلمانان در بدر به کمین کاروان مکه نشستند.[17] کاروان مکه با اطلاع از نقشه مسلمانان مسیرش را کج کرده و از دست مسلمانان فرار کرد. در همین هنگام، نیرویی که از مکه برای محافظت از کاروان فرستاده شده بود با شنیدن اینکه کاروان سالم است باز نگشته و حرکتش را برای رویارویی با مسلمانان ادامه داد. این گونه جنگ بدر[18] درگرفت.[19] در این جنگ ریاست قریش در ابتدا با ابوسفیان و سپس با ابوجهل بود.[14][15][16] اگر چه مسلمانان از نظر تعداد یک سوم ارتش مکه بودند، ولی در این جنگ پیروز شده و حداقل ۴۵ نفر از ارتش مکه را کشته، در حالی که از خودشان تنها ۱۴ کشته دادند. آنها همچنین موفق به کشتن خیلی از رهبران مکه مانند ابوجهل شدند.[20] ابن هشام میگوید: شعار مسلمانان در روز بدر «اَحَد اَحَد» بودهاست.[21]
مسلمانان در این جنگ هفتاد اسیر نیز گرفتند. محمد دستور کشتن دو شاعر را داد، آنهایی که به اندازه کافی با نفوذ یا پولدار نبودند را مستقیماً آزاد کرد، و آزادی بقیه اسیران را مشروط به این کرد که خودشان را با ثروتی که دارند خریداری کرده و آزاد کنند.[9][22][23] مسلمانان این پیروزی را تاییدی بر ایمانشان دیدند.[3] آیات قرآن در این زمان، بر خلاف آیات مکی، در زمینه مشکلات عملی حکومت و مسایلی مانند توزیع غرامت جنگی صحبت میکند.[24]
چندی پس از جنگ بدر محمد دستور تبعید بنو قینقاع، یکی از سه قبیله اصلی یهودی در مدینه را داد.[3] او همچنین قراردادهای کمک متقابلی را با تعدادی از قبایل کوچنشین امضاء کرد تا مدینه را از خطر حمله از شمال حجاز محافظت کند.[3]
جنگ احد
جنگ بدر محمد را در وضعیت جنگ تمام عیار با اهل مکه، که مشتاق انتقام بخاطر شکستشان بودند، قرار داد. قدر و منزلت اهل مکه با شکست آنها در بدر از بین رفته بود و این روی شکوفایی اقتصادی آنها تأثیر منفی داشت.[25] در ماههای بعدی محمد رهبری سه عملیات نظامی علیه سه قبیله متحد با مکه و همچنین یک کاروان مکه، را بر عهده گرفت.[26] ابو سفیان متعاقباً لشکری متشکل از سه هزار نفر را جمعآوری کرده و به سمت مدینه یورش برد.[27]
یک دیده بان خبر حمله لشکر مکه و تعداد افراد آن را به محمد یک روز بعد رساند. فردای صبح روز بعد، مسلمانان یک گردهمایی جنگی تشکیل داده ولی در مورد نحوه مناسب دفع حمله اهل مکه اختلاف نظر وجود داشت. محمد و خیلی از اعضای مسن تر پیشنهاد دادند که امن تر است با اهل مکه درون شهر مدینه جنگید تا بتوان از سنگرهای محکم آن استفاده کرد. مسلمانان جوان استدلال آوردند که ارتش مکه محصولات کشاورزی آنها را نابود خواهند کرد و خزیدن در سنگر هایشان اعتبار آنها را پایین خواهد آورد. محمد نهیاتاً به آرزوی مسلمانان جوان عمل کرد و نیروها را برای جنگ آماده کرد. محمد نیروها را به خارج از شهر به کوه احد، آنجا که سپاه مکه اردوگاه زده بودند برد؛ جنگ احد در گرفت.[28][29] ابن هشام میگوید:شعار مسلمانان در روز احد «اَمِت اَمِت» بودهاست.[30] اگر چه ارتش مسلمانان در ابتدا دست بالا را داشتند، بی انضباطی برخی از کمانداران مسلمان که در منطقه حساسی قرار داشتند باعث شکست مسلمانان شد، شکستی که در آن ۷۵ نفر از مسلمانان از جمله حمزه عموی محمد (یکی از معروفترین شهیدان در فرهنگ اسلامی) کشته شدند. اهل مکه مسلمانان را دنبال نکردند و به سوی مکه با خبر پیروزی باز گشتند. جنگ احد برای ارتش مکه کاملاً موفقیتآمیز نبود چون نتوانسته بودند به هدف اصلی شان یعنی نابودی کامل مسلمانان دست پیدا کنند.[31][32] مسلمانان مردهها را دفن کردند و همان بعد از ظهر به مدینه برگشتند. سؤالات در زمینه دلایل شکست در جریان بود که محمد آیه ۱۵۲ سوره آل عمران را بیان کرد. بر اساس این آیه دلیل شکست تا اندازهای مجازات آنها بخاطر نافرمانی بوده ولی شکست همچنین آزمایشی الهی جهت اندازهگیری استواری آنها بوده است.[33]
تشکیل یک اتحادیه
پس از جنگ احد، ابوسفیان شروع به آماده شدن برای حمله دیگری به مدینه کرد. او حمایت خیلی از قبیل کوچنشین در شمال و شرق مدینه را توسط تبلیغات دربارهٔ ضعف محمد، غنایم جنگی، خاطرات قدرت نظامی قریش و رشوه دادن، جلب کرد.[34] خط مشی محمد در این دوران این بود که تلاش کند که قبایل اطراف به جمع دشمنانش نپیوندند. هر وقتی اتحادهایی از قبایل علیه مدینه شکل میگرفت، محمد گروهی را میفرستاد که توسط عملیات نظامی اتحاد آنها را از هم بشکند.[34] هر وقت محمد راجع به افرادی میشنید که گروهی را تشکیل دادهاند و قصدهای خصمانهای نسبت به مدینه دارند با شدت به آن واکنش نشان میداد.[35] یک مثال قتل کعب ابن اشرف، یکی از اعضای قبیله یهودی بنی نظیر است که از مدینه به مکه رفته بود و اشعاری سروده بود که غم، خشم و میل به انتقام پس از جنگ بدر را در آنان تهییج کرده بود.[36] حدود یک سال پس از قتل کعب، پس از یک سری اتفاقات محمد قبیله بنی نظیر را بزور از مدینه خارج کرد.[37] تلاشهای محمد برای جلوگیری از تشکیل یک اتحادیه علیه اش ناموفق بود، اگر چه او موفق شد که تعداد نیروهای خودش را بیفزاید و خیلی از قبایل را از پیوستن به خط دشمنانش باز دارد.[38]
جنگ احزاب (خندق)
ابوسفیان، رهبر نظامی قریش، به کمک بنی نظیر، قبیله اخراج شده از مدینه، نیرویی برابر ۱۰۰۰۰ نفر جمع کرده بودند. محمد قادر بود لشکری به اندازه ۳۰۰۰ نفر جمع کند، ولی او همچنین نوع جدید از دفاع را که در آن زمان در عربستان ناشناخته بود استفاده کرده بود: مسلمانان خندقی در اطراف مدینه، در هر جا که امکان تاختن بر مدینه وجود داشت کنده بود. این ایده به سلمان فارسی نسبت داده میشود. غزوه احزاب یا جنگ خندق که در ماه شوال سال پنجم هجرت، برابر با سال ۶۲۷ میلادی در یثرب میان سپاهیان مسلمان پیرو محمد و سپاهیان مکه تحت رهبری ابوسفیان درگرفت. لشکریان ابوسفیان مدینه را به مدت دو هفته به محاصره در آوردند.[39] نیروهای ابوسفیان آمادگی نفوذ به سد دفاعی که مقابل آنها بود را نداشتند، و پس از یک محاصره نا موفق تصمیم گرفتند که با خانه برگردند.[40] قرآن این جنگ را در آیات ۹ تا ۲۷ سوره احزاب مورد بحث قرار میدهد.[41]
در طول جنگ، قبیله یهودی بنی قریظة، واقع در جنوب مدینه، وارد مذاکراتی با نیروهای مکی شده بودند که علیه محمد شورش کنند. اگر چه سپاه مکه توانسته بود آنها را، با گفتن اینکه محمد قطعاً در هم شکسته میشود، به سمت خویش آورده بودند، ولی آنها میل داشتند که چند نفر از اهل مکه را جهت بیمه ثانویه، در صورتی که احزاب قدر به نابودی محمد نباشند، در اختیار داشته باشند. مذاکرات آنها به توافقی نرسید که بخشی از دلیل آن بخاطر خرابکاریهای محمد در سیر مذاکرات توسط نیروهای اطلاعاتی اش بود.[42] پس از عقب نشینی احزاب، مسلمانان بنی قریظة را به خیانت متهم کرده و آنها را در قلعههایشان به مدت ۲۵ روز در محاصره گرفتند. قبیله نهایتاً خودش را تسلیم کرد و مسلمانان تمامی مردان قبیله، بجز چند نفر که به اسلام گرویدند، را سر بریدند و زنان و بچهها را به بردگی گرفتند.[43][44] ابن اسحق میگوید: شعار اصحاب پیامبر در روز خندق و بنیقریظه «لایُنصَرون»بودهاست.[45] در جنگ احزاب، اهل مکه حداکثر تلاششان را جهت نابودی مسلمانان به خرج داده بودند. این شکست آنها باعث شد که از قدر و منزلت آنها در عربستان تا حد زیادی کاسته شده و همچنین خط تجاری آنها با سوریه نیز از بین برود.[46] پس از جنگ احزاب محمد دو عملیات نظامی به سمت شمال انجام داد که بدون جنگ پایان پذیرفت.[3] وقتی که از یکی از این جنگها باز میگشت (یا سالیان بعد بر اساس روایتهای دیگر)، به عایشه، زن محمد، اتهام زنا زده شد. محمد اعلام کرد که وحیی دریافت کرد که در آن پاکی عایشه تصدیق شده و در آن دستور داده شده بود که اتهام زنا جهت اثبات احتیاج به وجود ۴ شاهد عینی دارد.[47]
پیمان حدیبیه
اگر چه محمد قبلاً آیاتی که دستور انجام حج را میدادند را تحویل داده بود (سوره بقره آیات ۱۹۶-۲۱۰)، مسلمانان آن را بخاطر دشمنی قریش انجام نداده بودند. در ماه شوال ۶۲۸ میلادی، محمد به یارانش گفت که خدا در خوابی که در آن سرش را پس از تکمیل حج میتراشیده، به او قول داده که آنها میتوانند موفق به انجام حج شوند. محمد به یارانش دستور داد که جهت انجام حج عمره آماده شده و حیواناتی را جهت قربانی کردن تهیه کنند.[48] با شنیدن اینکه ۱۴۰۰ مسلمان به مکه نزدیک میشوند، قریش ۲۰۰ سوار را فرستادند که آنها را متوقف کنند. محمد با طی مسیر صعب العبورتری آنها را دور زده و به حدیبیه، در حومه شهر مکه رسید.[49] به گفته ویلیام مونتگمری وات، اگر چه تصمیم محمد بر پایه خوابش بود، ولی در عین حال به بت پرستان مکه نشان میداد که اسلام قدر و منزلت صحن مقدس آنها را تهدید نکرده، و اینکه اسلام یک دین عربی میباشد.[49]
مذاکرات با مکه شروع شد و فرستادگانی بین دو طرف رد و بدل شد. در حالی که مذاکرات در جریان بود، شایعهای پخش شد که یکی از مذاکره کنندگان مسلمان، عثمان بن عفان توسط قریش کشته شدهاست. پاسخ محمد به این شایعه جمعآوری زایران و قول گرفتن از آنها که فرار نکنند (یا اینکه با محمد باشند، مستقل از اینکه او چه تصمیمی بگیرد) اگر جنگی با مکه در گرفت. این پیمان به پیمان پذیرش (بیعت رضوان) یا پیمان زیر درخت شهرت یافت. اخبار سلامتی عثمان منتها رسید و این اجازه داد که مذاکرات ادامه پیدا کند، و نهایتاً پیمان صلحی به مدت ۱۰ سال بین دو طرف منعقد شد.[49][50] مفاد اصلی قرارداد این بود که طرفین دشمنیها را کنار گذشته، محمد سال بعد برای حج به مکه بیاید، اگر کسی از اهل مکه به مدینه رفت به مکه باز گردانده شود ولی نه بلعکس، و قبایل آزاد خواهند بود که با محمد یا با قریش در پیمان باشند.[51]
خیلی از مسلمانان از مفاد پیمان صلح ناراضی بودند ولی قرآن در سوره فتح (آیه ۱ تا ۲۹) به مسلمین اطمینان داد که این یک پیروزی بودهاست.[51][52] فقط پس از گذشت زمان بود که برخی از پیروان محمد به مزایا این پیمان نامه پی بردند. این مزایا به گفته سید جعفر شهیدی پذیرفتن محمد توسط مکیان به عنوان برابر و همتا (در حالی که قبلاً او را به حساب نیاورده و سعی در از بین بردن مسلمانان داشتند) و همچنین دادن آزادی به قبایل جهت تشکیل اتحاد با مسلمانان بود.[52] به عقیده آلفرد ولچ مزیت دیگر کسب تحسین و تحت تأثیر قرار گرفتن خیلی از مکیان از اینکه مناسک حج در اسلام گنجانده شدهبود.[3]
پس از امضاء معاهده حدیبیه، محمد عملیاتی نظامی به واحه یهودیان خیبر انجام داد که به جنگ خیبر شهرت یافت. امکان دارد دلایل این جنگ بخاطر حضور بنی نضیر در آنجا (که قبایل را به دشمنی با محمد تهییج میکردند) یا کسب قدر و منزلت، یا منحرف کردن ذهن برخی از مسلمانان که از نتیجه غیر قطعی صلح حدیبیه ناراضی بودند بوده باشد.[27][53] بر اساس روایت اسلامی محمد همچنین نامههایی به فرمانروایان کشورهای مختلف فرستاد و از آنها خواست که به اسلام بگروند (تاریخهای متفاوتی در منابع اسلامی برای ارسال نامهها داده شدهاست).[3][54][55] چندی بعد، محمد نیروهایش را به جنگ با اعرابی که در ناحیهای در اردن در خاک امپرتوری رم شرقی فرستند. مسلمانان با سپاه رم درگیر شده و در جنگ موته شکست خوردند.[56]
پانویس
- Watt, The Cambridge History of Islam, p. ۳۹
- Esposito (۱۹۹۸), p. ۱۷.
- آلفورد ولش، محمد، دانشنامه اسلام
- Watt (۱۹۵۶), p. ۱۷۵, p. ۱۷۷. [ارجاع دستدوم]
- "Ali ibn Abitalib", Encyclopædia Iranica Retrieved on 2007-10-25.
- توسط اعضایی از خاندن هم پیمان با آنها به جهت مسئله خونبها
- Watt (۱۹۵۶), p. ۱۷۹.[ارجاع دستدوم]
- فضلالرحمن ملک (۱۹۷۹), p. ۲۱ [ارجاع دستدوم]
- Lewis(۲۰۰۲), p. ۴۴.
- Watt (۱۹۶۱), p. ۱۰۵[ارجاع دستدوم]
- John Kelsay (۱۹۹۳), p. ۲۱ [ارجاع دستدوم]
- Watt(۱۹۶۱) p. ۱۰۵, p. ۱۰۷[ارجاع دستدوم]
- Lewis (۱۹۹۳), p. ۴۱[ارجاع دستدوم].
- تاریخ اسلام، دکتر علی اکبر فیاض، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، سال ۱۳۷۸
- تاریخ تحلیلی اسلام، سید جعفر شهیدی، مرکز نشر دانشگاه تهران، ۱۳۶۲
- تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان، انتشارات دلیل، سال ۱۳۸۰
- Rodinson (۲۰۰۲), p. ۱۶۴.[ارجاع دستدوم]
- این غزوه به نامهای بدرالکبری یا بدرالقتال یا بدرالاولی نیز مشهور است
- Watt, The Cambridge History of Islam, p. ۴۵ [ارجاع دستدوم]
- Glubb (۲۰۰۲), pp. ۱۷۹–۱۸۶.[ارجاع دستدوم]
- سیرةالنبویه، این هشام؛ ج ۲؛ ص ۱۸۹
- Watt (۱۹۶۱), p. ۱۲۳.
- Rodinson (۲۰۰۲), pp. ۱۶۸–۹.
- Lewis(۲۰۰۲), p. ۴۴ [ارجاع دستدوم]
- Watt (۱۹۶۱), p. ۱۳۲.[ارجاع دستدوم]
- Watt (۱۹۶۱), p. ۱۳۴[ارجاع دستدوم]
- Lewis (۱۹۶۰), p. ۴۵.[ارجاع دستدوم]
- C.F. Robinson, Uhud, دانشنامه اسلام[ارجاع دستدوم]
- Watt (۱۹۶۴) p. ۱۳۷[ارجاع دستدوم]
- سیرةالنبویه، این هشام؛ ج ۳؛ ص ۲۲
- Watt (۱۹۷۴) p. ۱۳۷[ارجاع دستدوم]
- David Cook(۲۰۰۷), p.۲۴[ارجاع دستدوم]
- See:
- Watt (۱۹۸۱) p. ۴۳۲[ارجاع دستدوم];
- Watt (۱۹۶۴) p. ۱۴۴.[ارجاع دستدوم]
- Watt (۱۹۵۶), p. ۳۰[ارجاع دستدوم].[ارجاع دستدوم]
- Watt (۱۹۵۶), p. ۳۴[ارجاع دستدوم]
- Watt (۱۹۵۶), p. ۱۸[ارجاع دستدوم][ارجاع دستدوم]
- Watt (۱۹۵۶), pp. ۲۲۰–۲۲۱[ارجاع دستدوم][ارجاع دستدوم]
- Watt (۱۹۵۶), p. ۳۵[ارجاع دستدوم][ارجاع دستدوم]
- Watt (۱۹۵۶), p. ۳۶, ۳۷[ارجاع دستدوم]
- See:
- Rodinson (۲۰۰۲), pp. ۲۰۹–۲۱۱[ارجاع دستدوم];
- Watt (۱۹۶۴) p. ۱۶۹[ارجاع دستدوم]
- Uri Rubin, Quraysh, Encyclopaedia of the Qur'an
- Watt (۱۹۶۴) pp. ۱۷۰–۱۷۲[ارجاع دستدوم]
- Peterson(۲۰۰۷), p. ۱۲۶[ارجاع دستدوم][ارجاع دستدوم]
- Ramadan (۲۰۰۷), p. ۱۴۱
- سیرةالنبویه، این هشام؛ ج ۳؛ ص ۱۲۸
- Watt (۱۹۵۶), p. ۳۹[ارجاع دستدوم]
- وات، عایشه، دانشنامه اسلام
- Lings (۱۹۸۷), p. ۲۴۹[ارجاع دستدوم]
- Watt, al- Hudaybiya or al-Hudaybiyya دانشنامه اسلام[ارجاع دستدوم]
- Lewis (۲۰۰۲), p. ۴۲.[ارجاع دستدوم]
- سید جعفر شهیدی (۱۳۷۹)، ص ۹۱
- رسول جعفریان (۱۳۸۶)، ص ۵۹۲
- Vaglieri, Khaybar, Encyclopedia of Islam[ارجاع دستدوم]
- Lings (۱۹۸۷), p. ۲۶۰[ارجاع دستدوم]
- Khan (۱۹۹۸), pp. ۲۵۰–۲۵۱
- F. Buhl, Muta, دانشنامه اسلام [ارجاع دستدوم]