محمد تقی خان بختیاری
محمد تقی خان بختیاری، از سران ایل بختیاری در دوران قاجار بود. وی در دوره مصادف با سلطنت محمدشاه قاجار، در فاصله سالهای ۱۸۳۰ تا ۱۸۴۵ میلادی، ایلخانی بختیاری (ریاست ایل بختیاری) را بر عهده داشت.[1]
محمد تقی خان چهارلنگ کیان ارثی | |
---|---|
زادهٔ | ۱۲۰۸ه.ق مناطق چهارلنگ نشین |
درگذشت | ۱۲۶۸ه.ق تهران |
ملیت | ایران |
پیشه | ایلخان بختیاری، حاکم خود مختار بختیاری، خوزستان، فریدن، شرق لرستان، کهگیلویه و بویر احمد، شمال فارس، وشمال بوشهر |
سالهای فعالیت | ۱۲۲۶ه.ق تا۱۲۵۷ه.ق |
والدین |
|
بدون تردید یکی از معروفترین و مردمیترین خوانین بختیاری در تاریخ معاصر، محمدتقیخان چهارلنگ کیان ارثی است. بنا بر قولی حدود سی سال با کمال قدرت بر قسمت اعظم خاک بختیاری حکومت کرده و بر بخش وسیعی از خطه جنوب و جنوب همچنینوذ و تسلط داشهمچنینت. در فاصله سالهای ۱۲۲۶ تا ۱۲۵۷ ه.ق ایلخانی بختیاری (ریاست ایل بختیاری) را بر عهده داشت.[1]
محمدتقی خان پسر علی خان پسرحبیب الله خان پسر رشید خان پسر زمان خان کیان ارثی بود. اجداد محمد تقی خان از سران ایل بختیاری بوده و در دربار شاهان ایران صاحب جایگاه و مقام بودند. زمان خان جد چهارم محمد تقی خان کیان ارثی از سرداران نظامی ایران در اواخر سلسهٔ صفویه و اوایل افشاریه بود.[2]
رشید خان فرزند زمان خان نیز از سرداران نادرشاه افشار بود که پس از مرگ نادرشاه افشار و تصرف کلات نادری توسط بختیاریها به خزاین نادر شاه در کلات دست پیدا کرده و پس از تصرف مقداری از آنها عازم بختیاری شد. مادر رشید خان و همسر زمان خان خواهر علی مرادن خان مختارالدوله چهارلنگ بود که پس از مرگ نادرشاه با مدعیان سلطنت ایران بر سر تصاحب قدرت رقابت میکرد. ایل کیان ارثی در آن زمان ییلاقشان در منطقه فریدن اصفهان و قشلاقشان اندیکای خوزستان بود، اما با کدورت و اختلافی که بین رشیدخان و علی مردان خان مختارالدوله ایجاد شد، به مالمیر، هلایجان و قلعه تل مهاجرت کردند؛ و قشلاقشان از اندیکا به جانکی گرمسیر تغییر کرد.[3]
حبیبالله خان پسر رشید خان از جمله سرداران ارشد نیروهای بختیاری مبارز با نیروهای آغا محمد خان قاجار بود. [4]که در نبرد کهیز الور تیران و کرون که بین قاجاریه و بختیاریها اتفاق افتاد. پس از فرار کردن طوایفی از بختیاری که از سوی آغا محمد خان تطمیع شده بودند تا آخرین لحظات نبرد مقاومت کرد و اسیر شد که با شفاعت چراغ خان احمد محمدی بابادی که در حین نبرد از نیروی بختیاری فرار کرده بود و به سپاه قاجار پیوسته بود مورد عفو آغا محمد خان قرار گرفت و آزاد شد[5] و طبق یکی از منابع داخلی ایل بختیاری پس از آزادی بنابر آشنایی قبلی ای که آغا محمد خان با او داشت حکومت ایلات چهارلنگ به او واگذار شد.[6]پس از نبرد کهیز حبیبالله خان با دربار قاجاریه نزدیکی پیدا کرده و حتی دخترش بی بی زینب به عقد فتحعلی شاه قاجار که در آن زمان ولیعهد ایران بود درآمد که از این وصلت یک پسر به نام شاهزاده محمد تقی میرزا حسام السطنه که بعدها حاکم لرستان و بختیاری شد و یک دختر به نام مریم خانم همسر الله یار خان آصف الدوله و مادر حسن خان سالار به وجود آمدند.[4]
علی خان پسر حبیبالله خان بعد از پدر عهدهدار زمام داری طوایف کیانرسی و طوایف وابسته به آن شد .او با استفاده از نسبت خویشاوندی با حکومت قاجاریه و لیاقت شخصی خود به قدرت فراوانی دست یافت و به قولی قدرتمندترین خان بختیاری و ایلخان ایل بختیاری در آن زمان شد. این قدرت زیاد علی خان سرانجام باعث حساسیت فتحعلی شاه قاجار شد و سرانجام با بد گویی فتحعلیخان کیانرسی پسر علیمردان خان کوچک پسر زمان خان و تحریک فتحعلی شاه توسط او، شاه قاجار فرمان عزل علی خان و کور کردنش با میل را صادر کرد و حکومت به حسن خان پسر فتحعلی خان کیانرسی سپرده شد. علی خان بعد از کور شدن در روستایی در فریدن گوشه نشینی اختیار کرد و بعدها در زمان به قدرت رسیدن محمد تقی خان همراه پسرش بود و احتمالاً بعد از سال هزار وسیصد وچهل پنج قمری (۱۳۴۵ ه.ق )فوت نمود.[3][2]
زندگینامه
محمد تقی خان بختیاری (محمد تقی خان در بین بختیاریها با نام ممتقی خون نیز معروف است) یکی از بزرگمردان بختیاری است. محمد تقی خان پسر علی خان بود، پدرش علی خان، لقب ایلخانی بختیاری را داشت و دارای قدرت زیادی بود. قدرت علیخان باعث سوظن فتحعلی شاه به او شد و سرانجام با تحریک فتحعلیخان کیانرسی، فتحعلیشاه، فرمان داد علی خان را از حکومت معزول و چشمانش را میل کشیدند و حسن خان پسر فتحعلی خان را به حکومت بختیاری منصوب کردند. پس از کور کردن علی خان فرزندانش در یکی از روستاهای علی خان در فریدن پنهان شدند. تا اینکه محمد تقی خان در سن هجده سالگی موفق به گرفتن تقاص پدر خود شد و حسن خان را کشت. محمد تقی خان پس از کشتن حسن خان با دختر او ازدواج کرد تا به اختلاف و دشمنی او و خانواده حسن خان پایان دهد. پس از قتل حسن خان، حکومت قاجار ریاست را به فتح علی خان، برادر حسن خان سپرد که وی نیز توسط محمد تقی خان به قتل رسید.[7] محمدتقیخان با سیاست، نفوذ خود را در بین طوایف بختیاری گسترش داد و اغلب طوایف بختیاری را یکپارچه نموده و ریاست شاخه چهارلنگ و دیناران هفتلنگ و جانکی سردسیر را در اختیار گرفت، سپس با پیوستن طوایفی از دورکی، بهداروند و بابادی، ایلخانی تمامی طوایف بختیاری را اخذ نمود.[8]
راهبرد خان چهارلنگ برای گسترش نفوذ و قلمرو خود ازدواج و پیوندهای خویشاوندی با سران قبایل و طوایف دیگر بود، که از جمله آنها، وصلت با نامدارخان منجزی[3] و خلیلخان بویراحمدی و شفیع خان باورصاد سهونی بود.[9] محمدتقیخان پس از کمک به میرزا منصور قوامالدین، معروف به میرزا قوام، حکمران بهبهان در برابر والی شیراز صاحب اختیار مناطقی از خوزستان شد.[8] وی حتی برخی از ایلات و طوایف لرستان را نیز زیر سلطه خود گرفت، چنانکه یکی از روسای طوایف لر ساکن لرستان، معروف به توشمالخان، با او همراهی میکرد. از سوی دیگر، محمدتقیخان، با شیخ ثامر کعبی، رئیس قبیله کعب، رابطه دوستی برقرار کرد و از او پشتیبانی نمود و هنگامی که خرمشهر مورد هجوم امپراتوری عثمانی و رقیبهای شیخ ثامر قرار گرفت، نیرویی به فرماندهی محمدشفیعخان باورصاد سهونی چهارلنگ و کاید اسماعیل مکوند، به کمک او فرستاد؛ که به پیروزی دست یافته و ارتش عثمانی و اعراب هوادار عثمانی را از خرمشهر بیرون کردند.[3]
محمدتقیخان پس از استحکام قدرت خود در منطقه بختیاری، در سال ۱۲۴۹ هجری قمری، سلسله حرکتها و مبارزات خود را علیه حکومت قاجار در کوههای بختیاری و دشتهای خوزستان آغاز کرد که تا سال ۱۲۵۷ هجری قمری ادامه داشت. وی در سال ۱۲۴۹ هجری قمری، ابتدا ۲۰ هزار تومان مالیات اصفهان را که به تهران میرفت، در بنه قهرود نطنز تصرف کرد.[10] محمدتقیخان در همان سال، با همراهی ۸ هزار نفر، شوشتر را محاصره کرد و در پی گریختن اسدالله میرزا، حاکم وقت شوشتر و پسر محمدعلیمیرزا دولتشاه، شهر را به تصرف درآورد، سپس دزفول، رامهرمز و بهبهان را نیز یکی پس از دیگری، به تصرف خود درآورد. سپس به فارس لشکرکشی کرد و با کمک ولیخان ممسنی و جمالخان دشتی، شمال فارس و کهگیلویه و بویراحمد و بخشهایی از لرستان را نیز تصرف نمود.[11]
فتحعلیشاه که از قدرتگیری محمدتقیخان بیمناک شده بود، در روز سوم جمادیالاول ۱۲۵۰ هجری قمری، تهران را به مقصد اصفهان ترک کرد و در روز چهاردهم جمادی الثانی وارد اصفهان شد و بلافاصله به حسینعلی میرزا فرمانفرما حاکم فارس و حسینعلی میرزا شجاع السلطنه حاکم کرمان، دستور داد تا با قشون تحت فرماندهی خود به او بپیوندند و از سوی دیگر محمد تقی میرزا حسام السلطنه حاکم بروجرد و سلطان محمد میرزا سیف الدوله حاکم اصفهان نیز خود را آماده مقابله با خان بختیاری کردند، اما اجل به شاه قاجار مهلت نداد و در ۱۹ جمادی الثانی و به قولی دیگر در رجب ۱۲۵۰ هجری قمری درگذشت.[12] پس از درگذشت فتحعلیشاه محمدشاه بر تخت سلطنت نشست. اولین اقدام محمدتقیخان پس از تاجگذاری پادشاه جدید، مأمور کردن محمدشفیعخان باورصاد به منظور تصرف راههای فارس تا کاشان و ضبط مالیات دیوانی بود. محمدشاه در سال ۱۲۵۲ هجری قمری، برادر کوچک خود بهرام میرزا که حاکمیت کرمانشاه، لرستان و خوزستان را برعهده داشت، برای سرکوب نمودن محمدتقیخان با ۵ هزار نیروی نظامی سواره و پیاده و ۶ عراده توپ، راهی خوزستان نمود. بهرام میرزا پس از چندین روز مذاکره با محمدتقیخان، صلح کرد و خان بختیاری تعهد داد تا خواستههای دولت قاجار را انجام دهد.[11]
در سال ۱۲۵۳ هجری قمری محمدشاه قاجار برای سرکوبی معترضان در شهر هرات حرکت کرد، برای اینکه از ناحیه جنوب و جنوب غرب آسیب ندیده و غافلگیر نشود به سلطانمراد میرزا حسام السلطنه دستور داد تا با قوای تحت امر خود، از راه اصفهان به خوزستان و از آنجا به سواحل خلیج فارس رفته و در خطه جنوبی مراقب حرکات انگلیسیها باشد و در پی آن، سلطان مراد میرزا حسام السلطنه با ۶ هزار نیروی جنگی به چمن گندمان وارد شد. منصور خان فراهانی سرتیپ فوج فراهان، کمره و گلپایگان، علیخان قرهگوزلو سرتیپ فوج همدان، آقاخان سرهنگ گلپایگانی و زینالعابدینخان شاهسون، با ۷۰۰ سوار و اسماعیلخان نایب توپخانه، با ۳ عراده توپ و جماعت خزل با ۴۵۰ نفر به او پیوستند. طی ۲ ماه اقامت حسامالسلطنه، طوایف هفتلنگی که از فرامین حکومت سرپیچی کرده بودند، مطیع و متعهد به پرداخت مالیات و حفاظت از راهها ساخت[11] و تعدادی از آنها را نیز به گروگان گرفت. آنگاه رهسپار جانکی سردسیر شد. شاهرخخان، حاکم جانکی در کوهها پناه گرفت ولی با مذاکراتی که انجام داد پس از گذشت ۳ ماه، تسلیم شاهزاده قاجار گردید و بار دیگر حکومت جانکی به او سپرده شد. پس از آن شاهزاده آهنگ تصرف ایذه و خوزستان را کرد و در ساحل رودخانه کارون، در کنار پل شالو مستقر گردید.[13] نیروهای محمدتقیخان نیز در آن سوی رودخانه آماده نبرد بودند، دو طرف طی چند روز گاهی چند گلوله توپ به سوی یکدیگر شلیک میکردند، اما عاقبت پس از ۱۵ روز جنگ بینتیجه، از در آشتی درآمدند و شاهزاده وارد دشت ایذه شد و به مدت ۱۰ روز در آنجا توقف کرد. محمدتقیخان برادر خود علینقیخان و فرزند خود را با آذوقه و علوفه، به رسم هدیه نزد شاهزاده قاجار فرستاد، اما شاهزاده اصرار داشت اگر میخواهد یک باره این جنگ و کشمکش خاموش گردد، باید خود محمدتقیخان به نزد او بیاید. محمدتقیخان که با پافشاری شاهزاده روبرو گشت، به منوچهر خان معتمدالدوله که با او پیمان بسته بود، متوسل شد. معتمدالدوله نیز آقا سید عبدالحسین شوشتری را با شفاعت و وساطت نزد شاهزاده فرستاد و از او خواهش کرد تا از اخذ و قید او درگذرد. با راضی شدن شاهزاده، سید شوشتری موفق گردید بین آنها مسئله برقرار کند، شاهزاده نیز در محرم ۱۲۵۴ هجری قمری به دعوت معتمدالدوله به شوشتر رفت و خوانین بختیاری را گروگان به او سپرد و از آنجا روانه شیراز گردید.[13]
بر اساس اسناد موجود در فاصله سالهای ۱۲۵۴ تا ۱۲۵۷ هجری قمری بین محمدتقیخان و حکومت قاجار رابطه آرامی برقرار بود و حتی محمدشاه قاجار در نامههای خود به معتمدالدوله، از محمدتقیخان تمجید میکرد، اما در سال ۱۲۵۷ هجری قمری مجدداً اختلاف محمد تقی خان با دربار قاجار بالا گرفت. دلیل این تنشها این بود که معتمدالدوله مأمورینی جهت اخذ مالیات به بختیاری اعزام کرده و از خان بختیاری تقاضای پرداخت تمامی مالیاتهای عقب افتاده را نمود. مالیات مورد نظر مبلغ ۱۰ هزار تومان بود، ولی محمد تقی خان توانایی پرداخت چنین مبلغی را نداشت و نمیخواست طوایف بختیاری زیر نظر خود را برای دریافت چنین مالیاتی، به زحمت بیاندازد، لذا سعی میکرد با گذراندن وقت و هر طریقی که ممکن بود، پرداخت مالیات را به تأخیر بیندازد. معتمدالدوله که از این تأخیر محمد تقی خان در پرداخت مالیات عقب افتاده، دچار عصبانیت شده بود، از وی به محمدشاه شکایت کرد و او را متهم به داشتن رابطه با شاهزادگان فراری ایران در بغداد نموده و یاغیگری و تمرد و عدم پرداخت مالیات به دولت را به تحریک شاهزادگان فراری دانست.
معتمدالدوله به همراه فوج خوی و فوج ششم تبریز، فوج لرستان، تفنگ چی گلبادی مازندرانی، سوار بختیاری و لرستانی و سپاهی که تحت فرمان سلیمان خان ارمنی بود با ۶ عراده توپ، برای سرکوب محمدتقی خان حرکت کرد.[11] در همین هنگام طوایف بختیاری مخالف با محمد تقی خان، به فرماندهی کلبعلیخان دورکی و پسرش ابدالخان، جعفرقلیخان بهداروند، موسیخان بابادی، علیرضاخان کیانرسی و خواجه عباس خان موگویی، به اردوی معتمدالدوله پیوستند. محمد تقی خان پس از مشورت با مشاوران با آن که میتوانست به راحتی قشون معتمدالدوله را در کوهساران بختیاری شکست دهد، صلاح را در آن دید، که یاغی دولت معرفی نگردد و به شفیعخان سهونی مأموریت داد تا مالیات را از عشایر جمعآوری کرده و در نهایت اجازه داد تا معتمدالدوله از کوههای بختیاری عبور کرده و وارد دشت ایذه شود و خود نیز به پیشواز او رفت. معتمدالدوله به مدت ۴۰ روز در این دشت اتراق کرد، سپس به محمدتقی خان پیشنهاد کرد که اگر وی مبلغ قابل توجهی به عنوان مالیات عقب مانده بپردازد، او نیز بدون هیچ چشمداشتی، روانه شوشتر شود. معتمد دو روز در قلعه تل مهمان محمدتقی خان بود و پس از آن با علی نقی خان؛ برادر محمد تقی خان و شفیعخان سهونی، روانه شوشتر شد.[3] معتمد زمانی که به شوشتر رسید، محمد تقی خان را به آنجا احضار کرد. محمدتقی خان پیام فرستاد در صورتی حاضر به ملاقات است که خوانین و گروگانها را آزاد کنند، اما معتمد این اظهارات را دلیل یاغیگری قلمداد کرد. خان بختیاری برای ابراز وفاداری خود، حاضر شد گروگانهای بیشتری به شوشتر بفرستد. معتمد چون میدانست محمد تقی خان به فرزند بزرگش یعنی حسینقلیخان علاقهمند است، پیشنهاد کرد که او را به همراه پسر علینقیخان یعنی اسدخان، به شوشتر بفرستد. همزمان اعلام داشت به قرآن سوگند خواهد خورد که دست از هر اقدامی علیه خان بردارد و به اصفهان مراجعت کند و برای مقصود علینقیخان را روانه قلعه تل کرد. پس از ورود حسینقلیخان به شوشتر، معتمد به زیر پیمان خود زد و قاصدی به سوی محمد تقی خان ارسال نمود و گفت اگر تسلیم نشود، گروگانها را به قتل خواهد رساند. محمدتقی خان مطابق قولی که به معتمد داد در ۹ مایلی شوشتر اتراق کرد و به معتمد پیام داد، که تضمین دهد با ورود به شوشتر دستگیر یا زندانی نشود، اما معتمد از دادن هر تضمینی خودداری کرد. علینقی خان پیشنهاد کرد محمد تقی خان به قلعه منگشت یا تنگ چویل که هر دو مواضع بسیار مستحکم کوهستانی و صعب العبوری داشتند، برود. در همین اوضاع و احوال حاکم شیراز نیز علیه میرزا قوام، حاکم بهبهان و سایر عشایر کهگیلویه، لشکرکشی کرد و مانع از کمک این طوایف به محمدتقی خان شد. محمدتقی خان در این موقع دو راه بیشتر در پیش نداشت، یا با نفراتی که در اختیار داشت در ارتفاعات منگشت پناه برده، یا نزد شیخ ثامر؛ رئیس قبیلهٔ کعب، که یکی از متحدان وفادار او بود، پناهنده گردد. محمد تقی خان راه دوم را در پیش گرفته و به فلاحیه نزد شیخ ثامر رفت. محمدتقی خان با حدود ۴ تا ۵ هزار نفر سوار تفنگ بختیاری با احشام اموال خود کوچ کرده به طرف فلاحیه روانه شد اما بارندگیهای پی در پی و طغیان رودخانهها موجب شد بسیاری از آنها نتوانند از رودخانه عبور کنند. سپس محمدتقی خان، ناگریز دستور داد که همراهان به کوهستان بختیاری بازگردند و خود به اتفاق سه تن از متحدین اصلی اش ملا محمد عالی محمودی دینارونی، قاید اسماعیل مکوندی و ملا فصیح ممبینی و جمعی سوار، با همراه خانواده و بستگان عازم فلاحیه شد. با خروج محمد تقی خان از منطقه بختیاری هرج و مرج رواج پیدا کرد[3] و قلعه تل نیز توسط معتمد تصرف شد و علی رضا خان پسر حسن خان به عنوان حاکم جدید قلعه تل و ایلخان بختیاری انتخاب شد معتمد پیکی نزد شیخ ثامر فرستاد تا محمد تقی خان را تسلیم کند که شیخ ثامر پاسخ منفی داد معتمد پس از این پاسخ منفی به سمت فلاحیه لشکرکشی کرد اما شدت گرما و شیوع بیماری مالاریا و دشواریهای دیگر معتمد را از جنگ منصرف کرد و شخصی خان را نزد شیخ ثامر فرستاد تا برای محمد تقیخان پیغام بفرستد چنانچه خود را تسلیم نکنند گروگانهای را که نزد خود دارد به قتل میرساند و چنانچه خود را تسلیم کنند از تقصیرات اش گذشته و در مقام خود ابقا خواهد شد معتمد برای جلب رضایت محمد تقی خان اعلام کرد حاضر است یکی از مجتهدین را به نزد وی فرستاد به دنبال آن مجتهد شوشتری را به فلاحیه فرستاد که دو روز با محمد تقی خان به مذاکره نشست پس از پایان مذاکرات محمدتقی خان خود را تسلیم کرد و روانه شوشتر شد معتمد به محض دیدن محمدتقی خان بدون توجه به قول و قرارهایی که داده بود دستور داد محمدتقی خان را دستگیر و زندانی کرد[3] برادران محمد تقی خان که سخت نگران جان او بودند نقشهای برای حمله به اردوی معتمد کشیدند که معتمد به آن پی برد و نیروهای خود را در آمادگی کامل نگه داشت و شب بختیاریها و عربهای وفادار به محمد تقی خان به اردوی معتمد شبیخون زدند اما نتوانستند محمدتقی خان را نجات بدهند بلکه توانستند کریم برادر محمد تقی خان را نجات دهند همچنین شفیع خان سهونی نیز توانست از اردوگاه فرار کنند[3][14] محمدتقی خان پس از مدتی در شوشتر به تهران منتقل شد و پس از ۵ سال یعنی از سال ۱۲۶۰تا سال ۱۲۶۴ هجری قمری آخرین سال سلطنت محمد شاه بود در تهران تحت نظر بود در زمان پادشاه پس از روی کار آمدن ناصرالدین شاه قاجار پسر محمد شاه محمد تقی خان به تبریز انتقال یافت و مدت دو سال در آنجا زندانی بود پس از این دو سال دوباره به تهران بازگردانده شود تا اینکه در سال ۱۲۶۷ یا ۶۸ هجری قمری پس از تحمل ۱۰ سال زندان در زندانهای شوشتر تهران و تبریز در سن ۶۱ سالگی درگذشت[2]
داراب رئیسی شاعر معاصر در وصف دلاوریهای او شعری سروده که در زیر قسمتی از آن را میآورم:
* نگه کن به تاریخ این دودمان *** پس از آریو برزن پهلوان*
*که اسکندر و خیل مقدونیان *** به زحمت ز دستش ببردند جان*
*چنان داد درسی به مقدونیان *** که شد نام او تا ابد جاودان*
* نیامد چو او پهلوانی رشید *** بجز از محمد تقی خان پدید*
*محمد تقی خان بود افتخار *** برای دلیران این روزگار*
*چو مادر دهر هرگز نزاد *** ندارد چو او بختیاری به یاد*
*سر بختیاری به کیوان رسید *** چو او را به دامان خود پرورید*
*هماکنون سراسر دیار جنوب *** دیار پر از افتخار جنوب*
*ز اهواز تا شوشتر و بهبهان *** ز سردشت و دزفول تا شادگان*
*سراسر همه دهدز و مالمیر *** بود جمله فرمانبر آن امیر*
*به او خطه لر دارد امید *** چو باران رحمت ببارد امید*
*چنین پهلوانی به این فر و جاه *** سزاوار تخت است و تاج و کلاه*
*چرا کلبعلی خان و جعفر قلی *** یا پهلوانی چو آ نادعلی*
*در این رزم سختی که این دادخواه *** نمودهاست با والی پادشاه*
*نکردند با او دمی یاوری *** به یزدان گذاریم این داوری*
توصیف لایارد از سیمای ظاهری محدتقی خان
لایارد انگلیسی که در سال ۱۸۴۰ میلادی از نزدیک محمد تقی خان را ملاقات کرده بود سیمای ظاهری او را چنین توصیف کردهاست. محمد تقی خان مردی پنجاه ساله میانه بالا و تا اندازه ای تنومند بود. او قیافه ای موقر و آمرانه و چهره ای زیبا و جذاب داشت ولی بینی او که در یکی از جنگها بر اثر اصابت گلوله دچار شکستگی شده بود تا اندازه ای از زیبایی صورت او کاسته بود. همیشه تبسم ملیحی بر لب داشت و هنگام خندیدن شاد و بانشاط بود. دارای صدای خوش و دلنشینی بود. وی ملبس به یک نوع لباس سفر یا نظامی بود که معمولاً روسای بختیاری در هنگام مسافرت میپوشیدند. یک قبای آستین کوتاه تنگ و چسبان تا حد زانو روی خرقه بلند ابریشمی که دامن آن در زیر شلوار گشادش که دارای حاشیه ملیله دوزی و روی قوزک پایش بسته بود پنهان شده. دور کلاه بلندش یک لنگ یا شال مخطط پیچیده شده بود. اسلحه اش عبارت بود از یک تفنگ با لول بسیار نادر و ممتاز دمشقی که قنداقش به طرز جالبی با طلا و عاج تذهیب کاری شده بود. یک شمشیر از بهترین فولادهای کار خراسان با غلاف جوهر نشان. یک خنجر مرصع و گرانبها و یک پیشتاب بلند که بهطرز استادانه ای تزئین کاری شده بود و به «کیس کمر» یا کمربندش آویزان کرده بود سر و گردن مادیان عربی زیبا و قشنگش با منگولههای سرخ و دکمههای نقره ای آرایش داده شده بود. زین و برگش نیز تذهیب کاری شده و در تنگ زین و بغل مادیانش یک شمشیر دیگر آویزان و در طرف مقابل یک گرز آهنی که معمولاً ایرانیها در جنگ بکار میبردند دیده میشد. محمد تقی خان از اسلحه و یراق خود بسیار راضی بود او صاحب یک قیافه اشرافی و رفتار و حرکاتش مانند فئودالهای بزرگ بود هر چند محمد تقی خان فردی بیسواد و فرزند کوهستان بود اما از اندیشه و افکاری نو و مترقی برخوردار بود. در صدد سرو سامان دادن به وضعیت اجتماعی منطقه بختیاری بود[15]
ویژگیهای اخلاقی محمدتقی خان
بر اساس نوشته لایارد و نقل سینه به سینه بختیاریها، محمد تقی خان از خصوصیات اخلاقی برجسته ای برخوردار بود. وی نبوغ، شخصیت و شهامت فوقالعاده ای داشت، رزمنده ای بیباک، شمشیرزنی ماهر، تیراندازی ممتاز و سوارکاری بی همتا بود. مردی لایق، کاردان و یک کارشناس مطلع بود. بسیار با هوش و بینهایت مشتاق و علاقمند به شعر بود. مردی سخی و بزرگوار، یک دشمن کریم و باگذشت، یک رئیس عادل و کاملاً موفق، مورد اعتماد و یک انسان به تمام معنی بود. اندیشه و افکاری نو و مترقیانه داشت، او صادقانه طالب پیشرفت و ترقی طوایف بختیاری و علاقمند به حفظ امنیت و گسترش تجارت در قلمرو و منطقه حکومتی خود بود. محمدتقی خان شخصاً یک مسلمان به تمام معنی و در مسایل مذهبی بسیار دقیق و سختگیر بود … به دستور خان استعمال مشروبات الکلی در قلعه ممنوع بود. از هیئت حاکمه فاسد و رشوه خوار ایران و حاکم اصفهان که بهطور دائم پول از او مطالبه میکردند، بسیار آزرده خاطر و خشمگین بود[16]
مشاوران محمدتقی خان
بدون تردید یکی از دلایل موفقیت محمدتقی خان، بهرهمندی وی از نطرات مشاوران لایق و کاردانی بود که همیشه همراه و ملازم وی بودند، مهمترین این مشاوران اشخاص زیر هستند:
- علی نقی خان برادر محمدتقی خان که بسیار زیرک، باهوش و کاردان بود، در بین بختیاریها به «سردار» معروف بود و اغلب برای مأموریتهای دیپلماسی و سیاسی از طرف خان به تهران و اصفهان فرستاده میشد. چندین سال در تهران به عنوان گروگان بهسر برد. برخی معتقدند اگر وی مانع از انجام عملیات نظامی محمدتقی خان ضد معتمد الدوله در کوهستان بختیاری نمیشد، هیچگاه محمدتقی خان گرفتار و اسیر معتمدالدوله نمیشد.
- محمد شفیع خان معروف به شفیع خان رئیس ایل سهونی: ایل سهونی از شاخههای مهم شاخه کنورسی چهارلنگ است و شامل سه طایفه حموله، کهیش و باورصاد میشود. شفیع خان منصب وزارت محمد تقی خان را داشت مالیات طوایف را او جمعآوری میکرد و به اختلافات طوایف بختیاری او رسیدگی میکرد. شفیع در اکثر نبردهای محمد تقی خان حضور داشته و ماموریتهای مهمی را از سوی محمد تقی خان به عهده داشت. وی همچنین داماد علی خان کیانرسی پدر محمد تقی خان بود.
- ملا محمدخان دینارونی معروف به محمدخان قمه طلا: وی که رئیس طایفه عالی محمودی وایل دیناران بود به دلیل لیاقت و کاردانی اش در ایل دیناران از احترام زیادی برخوردار بود و در بین بختیاریها نیز جایگاه خاصی داشت به گونه ای که سردارظفردرکتاب تاریخ بختیاری او راجزکسانی می داندکه لیاقت ریاست بربختیاری را داشت.
- قاید اسماعیل مکوند به دلیل شجاعت و توانایی در فرماندهی جنگها در نزد محمدتقی خان از احترام خاصی برخوردار بود.[16]
برخی اقدامات محمدتقی خان
محمدتقی خان که اندیشه و افکاری نو و مترقیانه داشت و صادقانه طالب پیشرفت و ترقی طوایف بختیاری بود، برای تحقق آرمانها یش دست به اقداماتی زد که مهمترین آنها عبارتند از:
۱- تشکیل کنفدراسیون ایلی: وی معتقد بود با تشکیل یک کنفدراسیون ایلی متحد که طوایف خطه جنوب از کرانههای شمالی خلیج فارس تا دشت خوزستان، اروند رود و کوهستانهای بختیاری را در بر میگرفت، میتوانست امنیت و آرامش را در این منطقه برقرار کند و با رونق تجارت و فعالیتهای اقتصادی، اسباب پیشرفت و ترقی اهالی منطقه را فراهم سازد و از یک سو میتوانست با استبداد و زورگویی شاهان قاجار و عمال آنها به مقابله بپردازد.
۲- جمعآوری مالیات بر اساس وضع اقتصادی طوایف و میزان برداشت محصول و حاصلخیزی اراضی: محمدتقی خان به همین دلیل حاضر نبود تن به مالیاتهای سنگینی که دربار قاجار وضع میکرد بدهد و طوایف حوزه حکمرانی خود را که توان پرداخت مالیات وضع شده را نداشتند، تحت فشار قرار دهد. دفاع از حقوق مردم برایش چنان مهم بود که حاضر بود دولت وی را یاغی و متمرد اعلام کند و به مردم فشار نیاورد.
۳- اسکان عشایر: وی اعتقاد داشت یکی از زمینههایی که میتوانست باعث پیشرفت و ترقی و قدرت طوایف بختیاری گردد، اسکان آنها و اشتغال به کارهای کشاورزی و تجارت بود.
۴- برقراری امنیت و منسوخ کردن دزدی و راهزنی: لایارد در این باره مینویسد: «او میل داشت که امکاناتی فراهم شود تا باب تجارت را با دنیای خارج باز نموده و صلح و آرامش را در میان قبایل صحرانشین برقرار سازد (لایارد ،۱۳۷۶: ۱۱۱)
۵- اصلاح نژاد دامها به ویژه اسب:خان تعدادی از بهترین اسبهای نژاد عربی را خریداری کرده و در اصطبل نگهداری و پرورش میداد. (همان:۱۰۹)
۶- برقراری مبادلات تجاری حتی با خارج از کشور از جمله هندوستان: لایارد در این باره نیز مینویسد: «وی حاضر است جاده ای جهت حمل و نقل مال التجاره و محمولات بازرگانی خارجی در محدوه تحت نفوذش که در آن موقع منطقه وسیعی از بالاترین کرانههای خلیج فارس و سراسر دشت خوزستان تا کنارههای شط العرب را در بر میگرفت، احداث نماید و امنیت این شاهراه را نیز تضمین نماید و محمد تقی خان همچنین از من خواست تا تجار و بازرگانان انگلیسی را تشویق نمایم تا با مردم بختیاری و حوزه حکمرانیش داد و ستد و تجارت نمایند و تقبل کرد که حفظ جان نمایندگیها و امنیت حمل و نقل مال التجارهها را شخصاً بر عهده خواهد گرفت. (همان: ۱۵۵–۱۵۴).
۷- وی علاقمندی فراوانی به آشنایی و استفاده از تکنولوژی جدید در حوزه حکمرانی اش داشت. لایارد در این رمینه نیز مینویسد: «از من میخواست که در مورد فواید راهآهن و سایر اختراعات جدید اروپا و علم هیئت و زمینشناسی و غیره به بحث و گفتگو بپردازم.[15]
همسران محمدتقی خان
یکی دختر حسن خان، عموزاده اش بوده که در قلعه پدرش زندگی میکرد. یکی دیگر از همسران او، بی بی خاتون جان خانم (همسر بزرگش بودهاست) وی دختر یکی از خوانین بزرگ لرستان بودهاست که این شیرزن، صاحب مرتبت و کاملاً شایسته این همه عزت و احترام بودهاست که از این زن، صاحب سه فرزند به نامهای حسین قلی خان- مهدی قلی خان- رضاقلی خان شدهاست.
منابع
- «نسبت برخی از خوانین بختیاری». دانشنامه ایرانیکا.
- علیزاده گلسفیدی، مصطفی. ایل کیان ارثی فراز و فرود محمد تقی خان بختیاری.
- سفرنامه هنری لایارد.
- رضا قلی خان هدایت. رو ضه الصفای ناصری.
- محمد تقی سپهر. ناسخ التواریخ.
- نجفقلی خان عالیپور. تاریخ بختیاری از آغار تا مشروطیت.
- خاطرات و یادداشتهای سردار ظفر بختیاری. پارامتر
|first1=
بدون|last1=
در Authors list وارد شدهاست (کمک) - بختیاریها عشایر کوه نشین ایرانی در پویه تاریخ.
- تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری.
- روضه الصفا.
- تاریخ بختیاری.
- حکومتگران بختیاری.
- ناسخ التواریخ.
- لرهای ایران.
- سر اوستین لایارد. سفرنامه لایارد.
- سر آوستین لایارد. سفرنامه لایارد.
- مهدی بامداد (۱۳۷۱)، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، انتشارات زوار، ص. ۴۴۲
- سردار ظفر، خاطرات و یاداشتهای سردار ظفر
- گارثویت، تاریخ سیاسی اجتماعی بختیاری
- دیتر امان، بختیاریها عشایر کوهنشین ایرانی در پویه تاریخ
- مهراب امیری، حکومتگران بختیاری
- سر اوستین لایارد، سفرنامه لایارد
- جواد صفینژاد، لرهای ایران
- هدایت، روضه الصفا
- هدایت، ناسخ التواریخ
- علیقلی خان سردار اسعد بختیاری، تاریخ بختیاری
- مصطفی علیزاده گلسفیدی، ایل کیان ارثی فراز و فرود محمد تقی خان بختیاری