حسین‌علی میرزا فرمانفرما

حسین‌علی‌میرزا شاهزاده قاجار و فرزند فتح‌علی‌شاه از بدر جهان خانم بود.

شاهزاده حسینعلی میرزا فرمانفرما
حکمران فارس
سلطنت(حکمرانی بر فارس) ۱۲۱۴ ه‍.ق - ۱۲۵۰ ه‍.ق
زاده۱ ذی الحجه ۱۲۰۴ ه‍. ق
۲۶ اوت ۱۷۸۹
آمل، استان مازندران
درگذشته۱۶ رمضان ۱۲۵۰ ه‍. ق
۱۶ ژانویهٔ ۱۸۳۵ (۴۵ سال)
تهران، ایران
آرامگاه
سلسلهقاجاریان
پدرفتحعلی‌شاه قاجار
مادربدر جهان خانم
سکه نیم قرانی (۵۰۰ دیناری) حسینعلی شاه؛ ضرب شیراز ۱۲۵۱ قمری

ولی‌عهد فتح‌علی‌شاه قاجار درابتدا عباس‌میرزا بود. او در دوران ولایت‌عهد در یکی از عهدنامه‌هایی که با روسیه به امضا رساند، مسئله موروثی شدن سلطنت در میان فرزندانش را به‌عنوان یکی از بندهای عهدنامه گنجاند. از آنجا که او یک سال پیش از مرگ فتح‌علی‌شاه (مهرماه ۱۲۱۳ خورشیدی) درگذشته بود، فتح‌علی‌شاه برای اجرای مفاد عهدنامه، برخلاف مرسوم، محمدمیرزا فرزند عباس‌میرزا یعنی نوه خودش را به ولایت‌عهد منصوب کرد و وی را به والی‌گری آذربایجان فرستاد. با مرگ فتح‌علی‌شاه، بزرگ‌ترین پسر باقی‌مانده‌اش، حسین‌علی‌میرزا فرمان‌فرما که والی فارس بود و به‌لحاظ مرمت بارگاه شاه‌چراغ، محبوبیتی نیز کسب کرده بود، داعیه پادشاهی نمود. محمدشاه، برادر کوچک‌تر (۱۷ساله‌اش) فیروزمیرزا را به مقابله با قوای عمویش فرستاد که در این نبرد، قوای حسین‌علی‌میرزا فرمان‌فرما شکست خورد و پایه‌های سلطنت محمدشاه ۱۷ ساله تحکیم گردید.[1]

ولادت

روایت خاوری شیرازی در کتاب تاریخ ذوالقرنین مربوط به ولادت فرمانفرما: «معزی الیه نیز درسنه یکهزار و دویست و سه در قصبه نوا از بطن صبیّه مرضیُه محمدجعفر خان عامری حاکم بسطام که بر افق سپهر اخضر برآید، به عالم شهود جلوه گر شد. چهری داشت که مهر منیر از تابش در تاب و ماه عالمگیر از التهابش در اضطراب بود. دایه روزگار از شیر لطافتش پرورش داده، مادر عهد در مهد طراوتش به استراحت نهاد. بیشابیه اغراق، مردم دیده در اول نظر بر جمال فرشته مثالش چون نجوم ثابته بر چرخ حیران شدی و از کثرت حیرانی چون گل میخ بر باب حربا در آفتاب و جوان در خواب بر جای خود خشک آمدی.»[2]

حسینعلی میرزا فرمانفرما، پسر فتحعلی‌شاه قاجار. نقاشی پشت شیشه، منسوب به مهرعلی.[3]
این قبر مربوط به احمد میرزا نوذری از نوادگان شاهزاده حسینعلی میرزا فرمانفرما است. روی این سنگ آورده شده‌است که رضاقلی میرزا پسر حسنعلی میرزا می‌باشد که به اشتباه روی این سنگ قبر نگاشته شده و ناشی از تشابه اسم شاهزاده فرمانفرما و برادرش حسنعلی میرزا شجاع السلطنه است.

فرزندان

اسامی فرزندان حسینعلی میرزا فرمانفرما به قرار ذیل می‌باشد:[4][5]

ردیف نام تولد/وفات نام مادر تصویر توضیحات
۱رضاقلی میرزا۱۲۲۰ هجری قمری – ۱۲۷۹ ه‍.ق کرمانشاهمادرش دختر «محمدقلی خان افشار»، بیگلربیگ ولایت ارومی آذربایجان بود.ملقب به نایب الایاله - مؤلف کتاب سفرنامه رضاقلی میرزا
۲امام‌قلی میرزا۱۲۲۱–۱۲۷۰ هجری قمریمادرش خواهر «یوسف خان تلیکه سری مازندرانی» بود.
۳نجف‌قلی میرزا والی۱۲۲۲ هجری قمری – ۱۲۷۲ هجری قمریمادرش یکی از شاهدخت‌های گرجی است.ملقب و متخلص به والی
۴نصرالله میرزامادرش خواهر «یوسف خان تلیکه سری مازندرانی» بود.حاکم شولستان ممسنی
۵تیمور میرزا حسام‌الدولهمادرش دختر «محمدقلی خان افشار»، بیگلربیگ ولایت ارومی آذربایجان بود.داماد شجاع‌السلطنه - مؤلف کتاب بازنامة ناصری.
۶شاهرخ میرزامادرش یکی از شاهدخت‌های گرجی است.حاکم کاشان - داماد ظهیرالدوله
۷جهانگیر میرزاحاکم داراب.
۸اکبر میرزامادرش یکی از شاهدخت‌های گرجی است.در جوانی فوت شد.
۹کی‌خسرو میرزا سپهسالار؟ / ۱۲۷۰ هجری قمریمادرش دختر «امیرگونه خان کرد زعفرانلو»، ایلخان مملکت خراسان و حاکم مرز خبوشان بود.داماد شجاع‌السلطنه.
۱۰اسکندر میرزامادرش دختر «محمدقلی خان افشار»، بیگلربیگ ولایت ارومی آذربایجان بود.
۱۱نادر میرزا۱۲۳۲ هجری قمری /؟مادرش خواهر «یوسف خان تلیکه سری مازندرانی» بود.
۱۲محمدکاظم میرزامادرش از اهالی شیراز بود.
۱۳محمد میرزامادرش دختر «محمدقلی خان افشار»، بیگلربیگ ولایت ارومی آذربایجان بود.
۱۴کامران میرزا
۱۵سلطان ابراهیم میرزا
۱۶داراب میرزا
۱۷منوچهر میرزا
۱۸ایرج میرزا
۱۹طهماسب میرزا؟ / ۱۲۷۰ هجری قمریصاحب منصب توپخانه شیراز
۲۰دخترهمسر سعید بن سلطان بن احمد، امام مسقط و فرمانروای زنگبار[6]
۲۱دخترهمسر محمدعلی خان قشقایی[7]
۲۲دخترهمسر میرزا ابوالحسن فسائی[8]
۲۳دخترهمسر شکرالله خان نوری[9]
۲۴دخترهمسر ابوالحسن خان مشیرالملک[10]
۲۵فاطمه خانمابتدا همسر بهرام میرزا معزالدوله و سپس همسر شیرعلی خان دنبلی نواده احمدخان دنبلی[11]

فرمانفرما در شعر شاعران

قصیده ای در ستایش حسینعلی میرزا فرمانفرما و برادرش حسنعلی میرزا شجاع السلطنه[12]

دو خورشد جهانگیرند از یک آسان نابان یکی در ملک فرمانده یکی بر چرخ فرمان‌ران
یکی سلطان‌حسین آنکو ز قهرش بفسرد دریا یکی دیگر حسن شه کز بلارک بشکرد ثعبان
مر آن کاموس پهلو را بدرّد روز کین پهلو مر این‌یک پور دستان را ببندد در وغا دستان
ز عدل آن نظر کن غرم را با شیر هم‌پایه ز داد این چکاوک را نگر با باز هم‌دستان
ز جود آن بری گردید هر ویران ز ویرانی ز بذل این عری‌گشتند خلق از جامهٔ خلقان
ببندد آن دو دست گیو را چون سنگ در هیجا در آرد این سر نُه چرخ را چون گوی در چوگان
اشارتهای جود آن بشوید فضل را دفتر قوانین عطای این بسوزد معن را دیوان
نهد بر عرشهٔ عرش آن ز رتبت پایهٔ کرسی نهد بر سفت کیوان این ز عزت اختر کاوان
ز جود بی‌حساب آن روانی نیست پژمرده ز عدل بی‌قیاس این نباشد خاطری پژمان
به ترک حکم آن ترک فلک دارد غم تاریک خلاف امر این دهر ار کند مویی شود مویان
ابر ادلال عدل آن جهان را ایمنی شاهد ابر اثبات جود این غنای مردمان برهان
بود از ایمن آن سائلان دهر را ایسر بود از ایسر این ساکنان چرخ را ایمان
ز وقر حزم آن باشد به گیتی خاک را رامش ز سیر عزم این آمد به دوران چرخ را دوران
بود بر خوان آن از ریزه‌خواران صد به‌از حاتم بود برکاخ این از زله‌جویان صد به از قاآن
ببرد آن قبای ایمنی بر قامت‌گیتی بدوزد این لباس چرخ را از سوزن امکان
نهد آن از علو پایه پا بر تارک فرقد کشد این بارهٔ اقبال را بر بارهٔ‌کیوان
اگر آن امر فرماید نبارد ابر بر معدن وگر این حکم بنماید نتابد قرص خور برکان
گشاد دست آن وانک ببندد در صدف گوهر نهاد طبع این وینک بروید از زمین مرجان
ببرّد آن به هندی تیغ رومی جوشن قیصر بدرد این به طوسی اصل چینی مغفر خاقان
همای عدل آن زاغ ستم را بسترد چنگل نهنگ تیغ این شیر اجم را بشکرد دندان
شد از انعام دست آن خزاین خالی از گوهر شد از جودی جود این سفاین ایمن از طوفان
مر آن را هست رخشی آب سیر و خاک آرامش مر این را هست خنگی بادرفتار آتشین‌جولان
ابا تازی‌نژاد آن نباشد وهم هم پویه ابا ختلی نهاد این نگردد آسمان پویان
عطای دست آن ابری ولیکن ابر پرمایه سخای طبع این بحری ولیکن بحر بی‌پایان
ز رشک همت آن ابر آذارست در آذر ز حقد نعمت این بحر خزرانست در خذلان
مر آن‌یک از زمردگونه اژدر بشکرد افعی مر این یک اژدها را صید سازد ز افعی پیچان
هم از پیکان تیر آن تن پرویز پرویزن هم از چگال قهر این طغان چرخ پرریزان
به خاک آن کرد بنیانیّ و شد بنیان چرخ از هم به طوس افکند از فتحی مر این بنیاد را بنیان
ز تف قهر آن خیزد به گردون شعلهٔ آتش ز آب لطف این جوشد ز خارا چشمهٔ حیوان
به دربار حسن شه بهر مداحی شدم روزی دو لعل دلکشش بودی بدین اندر سخن گویان
که من از فارس گردیدم ز اشفاق مهین داور کمیت بخت را فارس سمند چرخ را تازان
اگر خودکوکبی بودم ز قربش ماه‌گردیدم وگر بودم مه نو گشتم از وی بدر بی‌نقصان
وگر هم بدر بودم مهر تابانی شدم اینک وگر هم مهر بودم مهر بی‌کس شدم اینسان
اگر خاور خدا بودم خداوند جهان‌گشتم وگر بودم خداوند جهان‌گشتم فلک سامان
اگر ببری بدم گشتم ز عونش ببر اژدرکش اگر ابری بدم‌گشتم ز فیضش ابر در باران
غرض زینسان ستایشها بسی فرمود شاهنشه که من زان اندکی دارم به یاد ازکثرت نسیان
حبیبا چون ز مدح آن دو دارا دم نشاید زد ز دارای جهانشان مسألت کن عمر جاویدان
الا تا بر مرام آن بتابد مهر رخشنده الا تا بر مراد این بگردد گنبد گردان
بگردد تا قیامت عزم آن بر ساحت گیتی بتابد تا به محشر رای این بر تودهٔ گیهان

پی‌نوشت‌ها

  1. خون و نفت. منوچهر فرمان‌فرماییان. (ISBN 964-311-149-0) انتشارات ققنوس.
  2. خاوری شیرازی، تاریخ ذوالقرنین، ج۲، ص ۹۷۶–۹۷۷
  3. ماجرای نقاشی شکسته حسنعلی میرزا در کاخ گلستان
  4. تاریخ خاندان قاجار، صفحه ۱۷۹
  5. تذکره خاوری، ص ۱۰۸–۱۱۳
  6. فارسنامه ناصری، ص۷۴۶
  7. فارسنامه ناصری، ص۱۱۰۱
  8. فارسنامه ناصری، ص۷۴۲
  9. فارسنامه ناصری، ص۷۴۰
  10. فارسنامه ناصری، ص۷۵۵
  11. شجره‌نامه خاندان معزی توسط شاهزاده عبدالباقی معزی
  12. قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۲ - د‌ر ستایش ‌دو شاهزاده آزاده حسینعلی میرزای فرمانفرما و حسنعلی میرزا شجاع السلطنه گوید

منابع

  • حسینی فسائی، حسن (۱۳۸۲فارسنامه ناصری، تهران: امیرکبیر، شابک ۹۶۴-۰۰-۰۴۴۲-۱
  • خزایی، علیرضا (۱۳۹۶تاریخ خاندان قاجار، تهران: نگارتابان، شابک ۹۷۸-۶۰۰-۸۷۵۳-۷۳-۵
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.