اوپانیشادها

اوپانیشادها (سانسکریت: उपनिषद्، اوپه‌نیشَد) از کهن‌ترین متون مینوی آئین هندو و مهم‌ترین آثار فلسفی هندوستان هستند که تاریخ تقریر قدیمی‌ترین‌شان به سده‌های هفتم یا ششم قبل‌ازمیلاد می‌رسد. اوپانیشادهای اصیل متأخرترین قسمت وداها را شکل می‌دهند. تعداد متونی که با نام اوپانیشاد شناخته می‌شوند از ۲۰۰ می‌گذرد که نیمی از آن‌ها از اواخر هزاره نخست پیش‌ازمیلاد تا میانهٔ هزارهٔ دوم میلادی و به‌الهام از اوپانیشادهای اصیل نگاشته شده‌اند. در انتهای یکی از اوپانیشادهای جدید موسوم به اوپانیشاد موکتیکه فهرستی از ۱۰۸ اوپانیشاد آمده‌است که ده تا سیزده تا از آن‌ها به اوپانیشادهای اصلی (موکیه) معروف‌اند. متونی که معمولاً در ردهٔ اوپانیشادهای اصلی جای می‌گیرند عبارت‌اند از: اوپانیشاد آیتریه، اوپانیشاد کوشیتکی، اوپانیشاد چاندوگیه، اوپانیشاد کنه، اوپانیشاد تیتریه، اوپانیشاد کته، اوپانیشاد شوتاشوتره، اوپانیشاد میتری، اوپانیشاد بریهدآرنیکه، اوپانیشاد ایشا، اوپانیشاد موندکه، اوپانیشاد ماندوکیه، و اوپانیشاد پرشنه. برخی از این اوپانیشادها منظوم‌اند و برخی دیگر منثور.

واژهٔ اوپانیشاد در لغت به‌معنای «نزدیک بنشین» است و به جلوس شاگرد نزد استاد هنگام دریافت آموزه‌های روحانی اشاره دارد.[1] تاریخ تقریر اوپانیشادها محل مناقشهٔ‌ محققان است. بااین‌وجود می‌توان گفت که قدیمی‌ترین اوپانیشادها مثل اوپانیشاد بریهدآرنیکه و چاندوگیه متونی پیشابودایی‌اند و در برخی اوپانیشادها مثل شوتاشوتره و ماندوکیه تأثیر متون نخستین بودایی دیده می‌شود و می‌توان تاریخ تألیف آن‌ها را حدود ۵۰۰ قبل‌ازمیلاد دانست. هویت مؤلفان اوپانیشادها نیز مانند دیگر متون کهن سانسکریت معلوم نیست. به‌نظر مکان تقریر اوپانیشادهای نخستین در شمال هند بوده‌است.

اوپانیشادها، بااینکه متونی فلسفی‌اند که به وداها (کتب آیینی هندوئیسم) پیوست شده‌اند، در ذات خود با اعمال آیینی، «پرستش»، و «قربانی کردن» ضدیت دارند. خدایان بسیاری که در دیگر بخش‌های ادبیات ودایی شرح آن‌ها رفته‌است در اوپانیشادها به دو مفهوم آتمن (خویشتن) و برهمن (واقعیت غایی) تقلیل یافته‌اند. اختلاف شارحان اوپانیشادها بر رابطهٔ بین آتمن و برهمن سبب تشکیل سه مکتب اصلی ویدانته شده است که عبارتند از ویدانته ادویته (یکی بودن آتمن و برهمن)، ویشیشت‌ادویته (مشمول بودن آتمن در برهمن)، و دوایته (متمایز بودن آتمن از برهمن، که مکتبی خداباورانه محسوب می‌شود).

اوپانیشادها تا سال ۱۶۵۶ میلادی در دسترس غیرهندی‌‌ها نبود. در آن سال محمد داراشکوه فرزند شاه جهان و ممتاز محل ۵۰ اوپانیشاد را به فارسی ترجمه کرد. در سال ۱۸۰۱ میلادی انکتیل دوپرون این اثر را از فارسی به لاتین ترجمه کرد و موجب شناساندن اوپانیشادها به جهان غرب شد. این ترجمه توجه متفکران غربی را به این متون جلب کرد و فلاسفه‌ای چون شوپنهاور و شلینگ این آثار را مطالعه و تحسین کردند. هندشناسان معاصر نیز به بررسی تطابق برخی مفاهیم بنیادی در اوپانیشادها و فلسفه غربی پرداخته‌اند.

ریشه‌شناسی

عبارت سانسکریت اوپانیشاد (از «اوپه» به‌معنای «نزدیک» + «نی-شَد» به‌معنای «بنشین»)[2] اشاره به جلوس شاگرد نزد استاد هنگام دریافت آموزه‌های روحانی دارد.[3] در واژه‌نامهٔ سانسکریت مانیر-ویلیامز آمده‌است که «به گفتهٔ منابع معتبر محلی، اوپانیشاد به‌معنای پایان دادن به جهل به‌وسیلهٔ تجلّی معرفت روح عظمی است.»[4]

شانکرا در شرحش بر اوپانیشادهای کته و بریهدآرنیکه می‌نویسد که اوپانیشاد به معنای آتماویدیه[persian-alpha 1] به‌معنای «دانش خویشتن» یا برهماویدیه[persian-alpha 2] به معنای «دانش برهمن [واقعیت غایی]» است. واژه اوپانیشاد در متن بسیاری از اوپانیشادها هم دیده می‌شود، از جمله در بند چهارم سیزدهمین مجلد از فصل نخست اوپانیشاد چاندوگیه. ماکس مولر و پل دوسن واژهٔ اوپانیشاد را در این متون به‌صورت «دکترین پنهان» برگردانده‌اند[5] و رابرت ارنست هیوم آن را «معنای عرفانی» ترجمه کرده‌است.[6] پاتریک آلیول هم معادل «ارتباطات پنهان» را برای آن برگزیده است.[7]

شکل‌گیری

تألیف

هویت نگارندگان اوپانیشاد معلوم نیست. به‌گفتهٔ رادهاکرشنن، «هویت مؤلفان اغلب آثار ادبی کهن هندی مجهول است و ما نام مؤلفان اوپانیشاد را نمی‌دانیم.»[8] اوپانیشادهای کهن ضمیمهٔ کهن‌ترین نوشته‌های آیین هندو یعنی وداهایند که سنتاً آپائوروشیه («نا-انسانی، ابرانسانی»[9] یا «غیرشخصی، بدون نگارنده»)[10][11][12] دانسته می‌شوند. بنابر وداها، این آثار را ویشی‌ها (عالمان) ماهرانه و درپی خلاقیت ملهم ساخته‌اند، چنان‌که نجاری ارابه‌ای را می‌سازد.[13]

برخی از آرای فلسفی در اوپانیشادهای نخستین را به عالمان معروفی چون یاجناوالکیا، اودالاکا آرونی، شوتاکتو، شاندیلیا، آیتریه،[persian-alpha 3] بالاکی،[persian-alpha 4] پیپالادا، و ساناتکومارا نسبت داده‌اند.[8][14] از زنانی چون مایتریی و گارگی نیز در مناظره‌ها و پی‌نوشت‌های اوپانیشادهای نخستین نام برده شده‌است.[15] همچنین استثنائاتی بر ناشناس بودن نگارندگان اوپانیشادها نیز هست، مثلاً در پایان اوپانیشاد شوتاشوتره نام شوتاشوترهٔ خردمند آمده‌است که نگارندهٔ آن محسوب می‌شود.[16]

برخی محققان بر این باورند که اوپانیشادها در گذر زمان با یکدیگر آمیخته[17] و گسترش یافته‌اند. در متن‌های نسخه‌های مختلف اوپانیشادهای یکسان که در مناطق مختلف آسیای جنوبی یا در زبان‌های غیرسانسکریت یافت شده‌است و همچنین در بدنهٔ متن هر اوپانیشاد تفاوت‌هایی در وزن،[18] شیوه نگارش، دستور زبان، و ساختار هست[19][20] و باور بر این است که متن‌های کنونی حاصل کار نگارندگان پرشماری باشد.[21]

تاریخچه

محققان از زمان تألیف اوپانیشادها اطمینانی ندارند.[22] فیلسوف و شارح متون هندو استیون فیلیپس[persian-alpha 5] می‌گوید که بررسی تاریخ‌شناسی اوپانیشادهای نخستین عملی دشوار است، چرا که این کار با حدس زدن بر اساس شواهد محدود و تحلیل لحن کهن، شیوه‌شناسی، و تکراریات بین متون صورت می‌گیرد و بر فرضیاتی مبنی بر سیر تدوین و تکامل احتمالی ایده‌ها و تأثیر فلسفه‌های هندی بر یکدیگر استوار است.[23] پاتریک آلیولِ هندشناس نیز می‌گوید «بر خلاف برخی ادعاها، تعیین تاریخی برای تألیف این اسناد [اوپانیشادهای نخستین] که از چند قرن دقیق‌تر باشد کاری است به پایداری خانه‌ای پوشالی.»[24] برخی محققان بر آن بوده‌اند که با تحلیل مشابهات بین اوپانیشادهای هندو و متون بودایی، تاریخ تألیف اوپانیشادها را تعیین کنند.[25]

پاترین آلیول تاریخ‌شناسی ذیل را برای اوپانیشادهای نخستین (یا اوپانیشادهای اصلی) پیشنهاد می‌کند:[26][24]

استیون فیلیپس تاریخ تألیف اوپانیشادهای نخستین را در بازهٔ زمانی ۸۰۰ تا ۳۰۰ پیش‌ازمیلاد می‌داند. به‌گفتهٔ او نظر غالب هندشناسان کنونی بر این است که اوپانیشادهای بریهدآرنیکه، چاندوگیه، ایشا، تیتریه، آیتریه، کنه، کته، موندکه، و پرشنه پیشابودایی و پیشاجِین‌اند و شوتاشوتره و ماندوکیه همزمان با ادبیات نخستین بودایی و آیین جین تألیف شده‌اند.[23]

تألیف اوپانیشادهای متأخر (موسوم به «اوپانیشادهای کوچک»)، که تعدادشان به ۹۵ تا می‌رسد، از اواخر هزاره نخست پیش‌ازمیلاد تا میانهٔ هزارهٔ دوم میلادی صورت گرفته‌است.[32] گوین فلاد تاریخ تألیف بسیاری از بیست اوپانیشاد یوگا را در بازهٔ تاریخی ۱۰۰ تا ۳۰۰ میلادی می‌داند.[33] پاتریک آلیول و محققان دیگر برآنند که هفت تا از بیست اوپانیشاد شانایاشه احتمالاً زمانی بین قرون آخر هزارهٔ نخستین پیش‌ازمیلاد تا سال ۳۰۰ میلادی تألیف شده‌اند.[34] حدود نیمی از اوپانیشادهای شانایاشه را هم احتمالاً در قرون چهاردهم تا پانزدهم میلادی نوشته باشند.[35]

جغرافیا

باور بر این است که اوپانیشادهای نخستین در شمال هند تألیف شده‌اند. این منطقه از غرب با دره سند علیا، از شرق با دره گنگ سفلی، از شمال با دامنه‌های هیمالیا، و از جنوب با رشته‌کوه ویندیا محصور است.[24] محققان تا حد قریب‌به‌اطمینان بر این باورند که منطقه‌ای که اوپانیشادهای نخستین را تولید کرده مرکز برهمن‌گرایی باستان بوده و شامل کورو-پانچال و کوشل-ویدها و مناطق مجاور بلافاصلهٔ این‌ها می‌شده‌است.[36] مرزهای این منطقه دربرگیرنده مرزهای امروزی بیهار، نپال، اونار برادش، اوتارکند، هیماچال پرادش، هاریانا، شرق راجستان، و شمال مادیا پرادش است.[24]

بااینکه مساعی پرشماری درجهت تعیین خاستگاه هرکدام از اوپانیشادها انجام شده‌است، نتایج این مساعی چندان مطمئن نیستند. ویتزل[persian-alpha 6] مرکز اتفاقات در اوپانیشاد بریهدآرنیکه را منطقهٔ ویدئا می‌داند، چراکه فرمانروای آن جاناکا در این اوپانیشاد نقشی بارز دارد.[37] اوپانیشاد چاندوگیه نیز احتمالاً در مناطق غربی شبه‌جزیره هند، شاید در کورو-پانچال تألیف شده‌است.[38]

در قیاس با اوپانیشادهای اصلی، اوپانیشادهای جدید مضبوط در موکتیکه به منطقه‌ای کاملاً متفاوت و احتمالاً در جنوب هند تعلق دارند.[39] در فصل چهارم اوپانیشاد کوشیتکی، از منطقه‌ای به نام کاشی (بنارس امروزی) یاد شده‌است.[24]

طبقه‌بندی

متون موکتیکه: اوپانیشادهای اکبر و اصغر

بیش از ۲۰۰ اوپانیشاد وجود دارد. یکی از این اوپانیشادها موسوم به موکتیکه (تألیف پیش از ۱۶۵۶ میلادی)[40] حاوی فهرستی از ۱۰۸ اوپانیشاد است[41] که موکتیکه خود آخرین اوپانیشاد این فهرست است. اوپانیشادهای این فهرست به دسته‌های شاکتی‌گرا، سانیاسه (زندگی رهبانی)، شیواگرا، ویشنوگرا، یوگا، و سامانیه (عمومی) تقسیم شده‌اند.[42][43]

برخی اوپانیشادها تحت عنوان «فرقه‌گرا» دسته‌بندی شده‌اند، چرا که آرای مطرح‌شده در آن‌ها از منظر خدایی خاص در سنت هندو (مثل ویشنو، شیوا، شاکتی) یا مجموعه‌ای از خدایان خاص (مثل اوپانیشاد سکانده) ارائه شده‌است. این سنن در پی آن بودند که با «اوپانیشاد» و درنتیجه شروتی (وحی) نامیدن متون خود آنان را به‌عنوان متونی ودایی مطرح کنند.[44] اغلب این اوپانیشادهای فرقه‌گرا، مثل اوپانیشادهای رودراریدایا و ماهانارایان، این مفهوم را مطرح می‌کنند که همهٔ خدایان یکیند و جنبه‌ها و تجلی‌هایی از برهمن (مفهوم ودایی واقعیت متافیزیکی غایت قبل و بعد از آفرینش جهان) هستند.[45][46]

اوپانیشادهای موکیه (اصلی)

صفحه‌ای از یک نسخهٔ خطی اوپانیشاد ایشا

هر یک از اوپانیشادهای اصلی را می‌توان با یکی از شاکاها (مکاتب تفسیر یکی از چهار ودا) مرتبط دانست.[47] گفته می‌شود که شاکاهای بسیار وجود داشته‌اند که تنها کسری از آنها باقی مانده‌است. در قیاس با اوپانیشادهای اصلی، اوپانیشادهای جدید ارتباطی با متون اصیل ودایی ندارند، فلاسفهٔ مهم ویدانته بر آنها شرحی ننوشته‌اند، و زبان آنها با زبان اوپانیشادهای اصلی متفاوت است. زبان اوپانیشادهای جدید صریح‌تر است و مکنونات کمتری دارد، و درنتیجه خواندن و درک آن‌ها برای خوانندهٔ امروزی سهل‌تر است.[48]

رابطهٔ بین اوپانیشادها و شاکاهای ودایی
وداسمیتا (نسخ)شاکا (مکتب تفسیری)اوپانیشاد اصلی
ریگ‌وداتنها یک نسخهشاکالااوپانیشاد آیتریه
ساماوداتنها یک نسخهکائوتومااوپانیشاد چاندوگیه
جایمینیااوپانیشاد کنه
رانایانیه
یجوروداکریشنا یجوروداکتهاوپانیشاد کته
تیتریهاوپانیشاد تیتریه
میتری
هیرانیاکشی (کاپیشتاهالا)
کته‌که
شوکله یجوروداواجاسانیی مادهیاندینااوپانیشاد ایشا و اوپانیشاد بریهدآرنیکه
کانوا
آتارواودادو نسخهشائوناکااوپانیشاد ماندوکیه و اوپانیشاد موندکه
پایپالادااوپانیشاد پرشنه

اوپانیشادهای جدید

فهرست ثابت و شاملی از اوپانیشادها وجود ندارد، چرا که اوپانیشادهای جدیدی افزون بر اوپانیشادهای موکتیکه هنوز هم کشف یا تألیف می‌شوند.[49] برای مثال در سال ۱۹۰۸ میلادی فردریش شریدر چهار اوپانیشاد جدید را کشف کرد که با عناوین باشکاله، چاگالیه، آرشیه، و سائوناکه شناخته می‌شوند. شریدر این اوپانیشادها را، که متون سه تای آن‌ها[persian-alpha 7] به‌دلیل نگهداری نامناسب ناقص و نارسا است، مربوط به دورهٔ نخست اوپانیشادهای منثور می‌دانست.[50]

اوپانیشادهای کهن جایگاهی والا در سنن هندو دارند و ازین رو نگارندگان برخی از آثار فرقه‌گرا تلاش کرده‌اند با «اوپانیشاد» نامیدن آثار خود ازین جایگاه سود ببرند.[51] شمار این «اوپانیشادهای جدید» به صدها عدد می‌رسد و موضوعشان از فیزیولوژی[52] گرفته تا وارستگی از تعلقات دنیوی[53] تا نظریات فرقه‌گرایانه[54] متنوع است. این آثار بین قرن آخر پیش‌ازمیلاد و اوایل قرون جدید (حدود ۱۶۰۰ میلادی) تألیف شده‌اند.[55][53] بااینکه بیش از بیست و چهار تا از اوپانیشادهای جدید پیش از قرن سوم میلادی نوشته شده‌اند،[56][57] بیشتر آثاری که نام «اوپانیشاد» را یدک می‌کشند به نیمهٔ نخست هزارهٔ دوم میلادی تعلق دارند. این آثار متون ودایی نیستند و در برخی از آن‌ها از موضوعاتی که در اوپانیشادهای ودایی از آن‌ها سخن رفته‌است خبری نیست.[58] برای مثال موضوع غالب اوپانیشادهای اصلی شاکتی‌گرا تفاوت‌های نظری و تفسیری بین دو فرقهٔ اصلی اوپاسانای شری ویدیه (شکل مهم تانترایی شاکتی‌‌پرستی) است. فهرست‌های بسیط اوپانیشادهای شاکتی‌گرا با هم متفاوت است و بیانگر فرقهٔ مؤلف فهرست است، بنابراین نمی‌تواند شاهدی بر جایگاه تانترایی اوپانیشاد باشد.[59] محتوای تانترایی این متون نیز موقعیت آن را برای فرقه‌های غیرتانترایی تضعیف کرده‌است. اوپانیشادهای جدید شروتی (وحی) محسوب نمی‌شوند و اعتبار آن‌های به عنوان متون آیینی هندو پذیرفته نشده‌است.[60]

ارتباط با وداها

هر یک از اوپانیشادها با یکی از چهار ودا (ریگ‌ودا، ساماودا، یجورودا (که دو نسخه [یا سمیتا] از آن هست: کریشنا یجورودا و شوکله یجورودا)، و آتارواودا) مرتبطند.[61] امروزه اوپانیشادهای باستانی، که ضمیمهٔ وداها بوده‌اند، از لایه‌های متون ودایی براهمنه‌ها و آرنیکه‌ها جدا شده و در گلچین‌هایی از اوپانیشادها جمع‌آوری شده‌اند.[62] این گلچین‌ها، که تعداد زیادی از آن‌ها هست، در اوپانیشادهای مشمول و چگونگی اختصاص اوپانیشادهای جدید به وداهای کهن با یکدیگر تفاوت دارند. در جنوب هند، گلچین‌های مبتنی بر فهرست اوپانیشاد موکتیکه[persian-alpha 8] (که مشتمل بر ۱۰۸ اوپانیشاد است) و به زبان تلوگو تا قرن نوزدهم به معمول‌ترین مجموعه‌ها بدل شده‌بودند.[63][64] در شمال هند، گلچینی مشتمل بر ۵۲ اوپانیشاد معمول‌تر است.[65]

فهرست ۱۰۸ اوپانیشادی موکتیکه ۱۳ اوپانیشاد نخست را در گروه موکیه،[persian-alpha 9][66][67][68] ۲۱ اوپانیشاد را در گروه سامانیه (برای عموم)، ۲۰ اوپانیشاد را در گروه سانیاسه (زندگی رهبانی)،[69] ۱۴ اوپانیشاد را در گروه ویشنوگرا، ۱۲ اوپانیشاد را در گروه شیواگرا، ۸ اوپانیشاد را در گروه شاکتی‌گرا، و ۲۰ اوپانیشاد را در گروه یوگا دسته‌بندی می‌کند.[70] ۱۰۸ اوپانیشاد فهرست موکتیکه در جدول زیر آمده‌اند.[71] اوپانیشادهای موکیه مهمترین اوپانیشادها هستند و با زمینهٔ زردرنگ متمایز شده‌اند.[67]

ارتباط بین اوپانیشادها و وداها
وداتعداد[72]موکیه[73]سامانیه (برای عموم)سانیاسه (زندگی رهبانی)[69]شاکتی‌گرا[74]ویشنوگرا[75]شیواگرا[76]یوگا[70]
ریگ‌ودا۱۰اوپانیشاد آیتریه، اوپانیشاد کوشیتکیاوپانیشاد آتمابودا، اوپانیشاد مودگالااوپانیشاد نیروانااوپانیشاد تریپورا، اوپانیشاد ساوبهاگیا-لاکشمی، اوپانیشاد باهوریچا-اوپانیشاد آکسمالیکااوپانیشاد نادا بیندو
ساماودا۱۶اوپانیشاد چاندوگیه، اوپانیشاد کنهاوپانیشاد واجراسوچی، اوپانیشاد ماها، اوپانیشاد ساویتریاوپانیشاد آرونیا، اوپانیشاد میتری، اوپانیشاد بریهات-سانیاسه، اوپانیشاد کاندیکا (لاگهو سانیاسه)-اوپانیشاد واسودوا، اوپانیشاد آویاکتااوپانیشاد رودراکسا، اوپانیشاد جابالیاوپانیشاد یاگاچودامانی، اوپانیشاد دارشانا
کریشنا یجورودا۳۲اوپانیشاد تیتریه، اوپانیشاد کته، اوپانیشاد شوتاشوتره، اوپانیشاد میتری[persian-alpha 10]اوپانیشاد سارواسارا، اوپانیشاد شوکاراهاسیا، اوپانیشاد اسکاندا، اوپانیشاد گاربها، اوپانیشاد شاریراکا، اوپانیشاد اکاکسارا، اوپانیشاد آکشیاوپانیشاد برهما، (لاگهو، برهاد) اوپانیشاد آوادهوتا، اوپانیشاد کاتهاشوروتیاوپانیشاد ساراسوتی راهاسیااوپانیشاد نارایانا، اوپانیشاد کالی-سانتارانااوپانیشاد کالوالیا، اوپانیشاد کالاگنی رودرا، اوپانیشاد داکشینمورتی، اوپانیشا رودراهاردایا، اوپانیشاد پانکابراهمااوپانیشاد آمریتابیندو، اوپانیشاد تجوبیندو، اوپانیشاد آمریتانادا، اوپانیشاد کشوریکا، اوپانیشاد دهویانبیندو، اوپانیشاد برهماویدیا، اوپانیشاد یوگاتاتوا، اوپانیشاد یوگاشیکا، اوپانیشاد کندالینی یوگا، اوپانیشاد واراها
شوکله یجورودا۱۹اوپانیشاد بریهدآرنیکه، اوپانیشاد ایشااوپانیشاد سوبالا، اوپانیشاد مانتریکا، اوپانیشاد نیرالامبا، اوپانیشاد پاینگالا، اوپانیشاد ادهیاتما، اوپانیشاد موکتیکهاوپانیشاد جابالا، اوپانیشاد پاراماهامسا، اوپانیشاد بهیکشوکا، اوپانیشاد توریاتیتاواتهوتا، اوپانیشاد یاجناوالکیا، اوپانیشاد شاتیایانیا-اوپانیشاد تاراسارا-اوپانیشاد ادوایاتاراکا، اوپانیشاد هامسا، اوپانیشاد تریشیکیبرهمانا، اوپانیشاد ماندالابرهمانا
آتارواودا۳۱اوپانیشاد موندکه، اوپانیشاد ماندوکیه، اوپانیشاد پرشنهاوپانیشاد آتما، اوپانیشاد سوریا، اوپانیشاد پراناگنیهوترا[persian-alpha 11]اوپانیشاد آسراما، اوپانیشاد ناراداپاریوراجاکا، اوپانیشاد پاراماهامسا پاریوراجاکا، اوپانیشاد پارابراهمااوپانیشاد سیتا، اوپانیشاد دوی، اوپانیشاد تریپوراتاوینی، اوپانیشاد بهاوانااوپانیشاد نریشما تاپانیا، اوپانیشاد ماهانارایانا، اوپانیشاد راماراهایسا، اوپانیشاد راماتاپانیا، اوپانیشاد گوپالا تاپانی، اوپانیشاد کریشنا، اوپانیشاد هایاگریوا، اوپانیشاد داتاتریا، اوپانیشاد گارودااوپانیشاد آتهاروشیراس،[79] اوپانیشاد آتهارواشیکا، اوپانیشاد بریهاج‌جابالا، اوپانیشاد شارابها، اوپانیشاد بهامساجابالا، اوپانیشاد گاناپاتیاوپانیشاد شاندیلیا، اوپانیشاد پاشوپاتابراهما، ماهاواکیا
جمع اوپانیشادها۱۰۸۱۳[persian-alpha 12]۲۱۱۹۸۱۴۱۳۲۰

فلسفه

اثر یک قطرهٔ آب، تمثیلی معمولی برای مفاهیم برهمن و آتمن.

اصول کلی

شاخصهٔ جهان معاصر اوپانیشادها چندگانگی جهان‌بینی‌ها بود. درحالی‌که برخی اوپانیشادها «یگانه‌گرا» هستند دیگر اوپانیشادها مثل اوپانیشاد کته «دوگانه‌گرا» محسوب می‌شوند.[80] اوپانیشاد میتری از اوپانیشادهایی است که به سوی دوگانه‌گرایی میل می‌کند و ازین‌رو مکاتب سامخیا و یوگای کلاسیک هندو را در تقابل با مکاتب ویدانتهٔ اوپانیشادهای غیردوگانه‌گرا قرار می‌دهد.[81] به گفتهٔ آلیول، تلاش برای یافتن یک مفهوم فلسفی واحد در همهٔ اوپانیشادها تلاشی است بیهوده.[82]

به گفتهٔ ساروپالی رادهاکرشنن، اوپانیشادها از زمان پیدایششان زندگی، دین، و فلسفهٔ هندی را تحت تسلط خود درآورده‌اند.[83] جایگاه اوپانیشادها نه در اعتبار ودایی (شروتی بودن) آن‌ها بلکه در انگیزشی بودن مفاهیم روحانی آن‌ها است.[84] اوپانیشادها رساله‌هایی در باب دانش برهمن (دانش واقعیت مکنون) اند و باور فلسفی آن‌ها بر این است که «دستیابی به حقیقت با تلاشی صرفاً فردی ممکن است.»[85] رادهاکرشنن می‌گوید که در اوپانیشادها دانش راهی برای آزادی و فلسفه‌ای عملی برای جستجوی خرد است.[86]

بخش‌های از اوپانیشادها در باب نظریاتی فلسفی هستند که شالودهٔ سنن هندی را تشکیل می‌دهند. برای مثال، اوپانیشاد چاندوگیه شامل یکی از نخستین موارد ذکر آهیمسا (اصل عدم توسل به خشونت) به عنوان مفهومی اخلاقی است.[87][88] از مفاهیم اخلاقی دیگر از جمله داما (خویشتن‌داری)، ساتیا (راستگویی)، دانا (نیکوکاری)، آرجاوا (بی‌ریایی)، و دایا (دلسوزی) در اوپانیشادهای کهن و اوپانیشاد متأخر بحث رفته‌است.[89][90] اصل کارما نیز در قدیمی‌ترین اوپانیشاد یعنی اوپانیشاد بریهدآرنیکه مطرح شده‌است.[91]

شکل‌گیری آرا

درحالی‌که سروده‌های وداها (سمیتاها) بر اعمال آیینی تأکید دارند و براهمنه‌ها راهنماهایی برای این اعمال آیینی هستند، اوپانیشادها در ذات خود با اعمال آیینی ضدیت دارند.[92] اوپانیشادهای کهن‌تر بر اعمال آیینی نقدهایی شدید را وارد می‌دارند. در اوپانیشاد بریهدآرنیکه کسانی که الوهیتی به جز «خویش» را پرستش می‌کنند «احشام خدایان» خوانده شده‌اند. اوپانیشاد چاندوگیه نیز کسانی را که به عمل قربانی کردن می‌پردازند با تشبیه به کاروانی از سگانِ «اُم! بیایید بخوریم! اُم! بیایید بنوشیم!»-گو به باد تمسخر می‌گیرد.[93]

در اوپانیشاد کوشیتکی آمده‌است که «اعمال آیینی بیرونی چون آگنیوترا که در صبح یا شب ادا می‌شود باید با آگنیوترای درونی جایگزین شود که عمل آیینی درون‌نگری است» و «فرد باید دانش را بجوید و نه اعمال آیینی را.»[94] اوپانیشاد موندکه این امر را مطرح می‌کند که «ندای وظیفه و وعدهٔ پاداش به انسان برای انجام قربانی، نذر، و اعمال زاهدانه او را به انجام این‌ها گمراه کرده‌است.»[95] موندکه همچنین عنوان می‌دارد که کردار موعظه‌گران و مؤدیان این اعمال بیهوده و ابلهانه است، چرا که اثری در زندگانی و وضعیت پس‌ازمرگ ایشان ندارد، به آن می‌ماند که کوری عصاکش کور دگر شود، نشان غرور، علم توخالی، و جان‌سنگینی جاهلانه و کودکانه است و امری است بیهوده.[95][96] بنابر اوپانیشاد میتری:[97]

هدف از ادای همهٔ قربانی‌ها، که شرح آن‌ها در میتری-برهمانا آمده‌است، به‌دست دادن دانشی از برهمن و آماده‌سازی انسان برای مراقبت است. پس بادا که چنین انسانی، که آن آتش‌ها را شعله‌ور کرده‌است،[98] به مراقبت در خویش بپردازد و کامل و شامل شود.

جایگزین و نقطهٔ مقابلی برای اعمال آیینی در اوپانیشادهای کهن ارائه نشده‌است. گاه این اوپانیشادها مفاهیم مطرح‌شده در آرنیکه‌ها (بخش از وداها که به متون مذهبی مخصوص زاهدان اختصاص دارد) را گسترش داده‌اند و اعمال آیینی را تمثیلی دانسته‌اند و به آن‌ها معنایی فلسفی داده‌اند. برای مثالِ، اوپانیشاد بریهدآرنیکه آشوامدا (عمل قربانی کردن اسب) را تمثیلی تفسیر می‌کند و می‌گوید که با قربانی کردن اسب، فرد می‌تواند به سلطنت بر زمین برسد، و در ادامه عنوان می‌کند که تنها با وارستگی از دنیا (که در تصویر اسب مجسم شده‌است) می‌توان به خودکفایی روحانی دست یافت.[101]

به همین ترتیب، اوپانیشادها ایزدان ودایی مثل آگنی، آدیتیا، ایندرا، رودرا، ویشنو، برهما و دیگران را معادل برهمن-آتمن نامیرا و اعظم اوپانیشادی دانسته‌اند و خدا، که مترادف «خویش» است، همه‌جاحاضر و ذات درونی هر انسان و هر موجود زنده محسوب می‌شود.[102] در اوپانیشادها اکام سات (واقعیت یکتا) به اکام ودا آتویتیام (یکتای بدون دومی) تبدیل می‌شود،[103][104][105] و برهمن-آتمن و دستیابی به «خویش» به‌عنوان راهی برای موکشا (آزادی، در این دنیا و پس‌ازمرگ) شکل می‌گیرد.[105][106][107]

به باور جایاتیلِکه، مؤلفان متون اوپانیشاد به دو دسته تقسیم می‌شوند.[108] گروه نخست، که مؤلفان اوپانیشادهای نخستین و برخی از اوپانیشادهای میانه و جدید بودند، عالمان متافیزیکی بودند که از تجربیات حسی و برهان‌های عقلی استفاده می‌بردند تا نظریات و حدسیات فلسفی خود را به‌شکلی منسجم بیان کنند. گروه دوم، که مؤلفان بسیاری از اوپانیشادهای میانه و جدید بودند، نظریاتشان را بر اساس یوگا و تجربیات شخصی بیان کرده‌اند.[109] بااین‌حال جایاتیلکه می‌گوید که اوپانیشادهای نخستین کاملاً خالی از فلسفه و مساعیات یوگا نیستند.[110] جایاتیلکه همچنین بیان می‌کند که شکل‌گیری تفکر اوپانیشادهای نخستین در تقابل با تفکر بودایی قرار دارد، چرا که در اوپانیشادهای نخستین فرض بر وجود روح (آتمن) و در تفکر بودایی فرض بر عدم وجود روح (آناتا) است.[111]

برهمن و آتمن

در اوپانیشادها، دو مفهوم برهمن و آتمن از همهٔ مفاهیم دیگر اهمیتی والاتر دارند.[112] برهمن به‌معنای واقعیت غایی است و آتمن به‌معنای «خویش» فردی (روح).[113] برهمن علت مادی، صوری، فاعلی، و غایی تمامی موجودات است.[114][115][116] برهمن حقیقت جاودان، بی‌کران، بی‌جنسیت، و نافذ است و رستگاری‌ای است که تغیّر نمی‌یابد ولی علت همهٔ تغییرات است.[113][117] برهمن «منبع بی‌کران، بافت، هسته، و قسمت هستی آشکار و نهان است و جهان از آن هستی گرفته‌است.» به گفتهٔ پل دوسن، در آیین هندو برهمن «اصل خلاقی است که در همهٔ جهان حقیقت یافته‌است.»[118]

واژهٔ آتمن به‌معنای «خویشِ» درونی، روح، و روان جاودان فرد و همهٔ موجودات زنده (از جمله حیوانات و درختان) است.[119] آتمن مفهومی محوری در اوپانیشادها است و «آتمن خویش را بشناس» مرکزیت مضمونی و محتوایی این متون است.[120] بنابر اوپانیشادها، هستهٔ درونی شخص آتمن (خویش یا روح) است و نه بدن او یا ذهن او یا «من» (نفس یا ایگو) او.[persian-alpha 13] آتمن ماهیت روحانی همهٔ موجودات و وجود ماهوی واقعی و درونی آنها است. آتمن جاودان و بی‌زمان است و آن چیزی است که فرد در عمیق‌ترین سطح وجودش است.[121][122]

آتمن موضوع غالب اوپانیشادها است، ولی این متون دو مضمون متمایز را در مورد این مفهوم مطرح می‌کنند. اوپانیشادهای متأخر آتمن را با برهمن (واقعیت والا، اصل همگانی، وجود-آگاهی-رستگاری) یکی می‌دانند، در حالیکه اوپانیشادهای کهن می‌گویند آتمن بخشی از برهمن است ولی با آن یکی نیست.[123][124] برهما سوتره اثر بادارایانا (حدود ۱۰۰ پیش‌ازمیلاد) این نظریات نسبتاً متضاد را در هم آمیخت و آن‌ها را با هم متحد کرد.[123][124] به‌گفتهٔ ناکامورا،[persian-alpha 14] برهما سوتره آتمن و برهمن را هم متفاوت می‌دانند و هم نامتفاوت. این دیدگاه بعدها به بدابدا موسوم شد.[125] به‌گفتهٔ کالر،[persian-alpha 15] در برهما سوتره آتمن و برهمن در برخی جوانب به‌ویژه در وضعیت جاهلیت با هم متفاوتند، ولی در سطوح عمیق‌تر و در وضعیت «درک نفس» و پس از دستیابی به حقیقت خویش یکی (نامتفاوت) هستند.[123] این مناظرهٔ کهن منجر به پیدایش چندین نظریهٔ دوگانه‌گرا و نادوگانه‌گرا در آیین هندو شده‌است.

واقعیت و مایا

بنابر ماهادوان، در اوپانیشادها از برهمن-آتمن (که خود ذاتی یگانه است) به دو گونهٔ متفاوت یاد شده‌است: در یکی برهمن-آتمن نادوگانه بستر جامع جهان است و در دیگری واقعیت حسی و متغیر یک وَهم (مایا) است.[126]

اوپانیشادها جهان و تجربهٔ انسانی را به‌عنوان درهم‌کنش پوروشنا (اصول جاودان و نامتغیر، خودآگاهی) و پراکریتی (جهان مادی، متغیر، و وابسته به زمان) توصیف می‌کند.[127] اولی به شکل آتمن (روح، خویش) و دومی به مایا بروز می‌یابند. بنابر اوپانیشادها معرفت بر آتمن «دانش حقیقی» (ویدیه) و معرفت بر مایا «نا-دانش حقیقی» (آویدیه) است.[128]

هنریک وروم[persian-alpha 16] می‌گوید که مایا، با اینکه در اوپانیشادها «وَهم ترجمه شده‌است، ارتباطی با توهم معمولی ندارد. اینجا وهم به این معنا نیست که جهان واقعیت ندارد و صرفاً ساختهٔ تخیل آدمی است. مایا به این معنا است که جهان آنچنان که به چشم می‌آید نیست و تجربیات فرد از جهان در جهت درک دات حقیقی گمراه‌کننده است.»[129] به‌گفتهٔ وندی دانتجر، «این سخن که جهان وهم (مایا) است به‌این معنا نیست که جهان واقعی نیست، بلکه به‌این معنا است که جهان چنان‌که می‌نماید نیست و چیزی است که دائماً در حال شدن است. مایا نه‌تنها فرد را دربارهٔ چیزی که فرد فکر می‌کند می‌داند فریب می‌دهد، بلکه به شکلی بنیانی‌تر دانش او را محدود می‌کند.»[130]

در اوپانیشادها مایا واقعیت متغیر و صوری است که در کنار برهمن (واقعیت حقیقی و مکنون) وجود دارد.[131][132] مایا مفهومی مهم در اوپانیشادهاست و این متون بیان می‌دارند که مایا انسان را در راه رسیدن به رستگاری و خودآگاهی آزادی‌بخش گمراه، گیج، و نامطمئن می‌سازد.[133][134]

مکاتب ویدانته

شانکرا، مبلغ ویدانته ادویته شارح اوپانیشاد

اوپانیشادها یکی از سه منبع اصلی در همهٔ مکاتب ویدانته است (دو منبع دیگر برهما سوتره و بهگود گیتایند).[135] به‌دلیل گستردگی آموزه‌های فلسفی اوپانیشادها، شرح‌های مختلفی از آن در دست است. مکاتب مختلف ویدانته در تلاشند تا رابطهٔ بین آتمن و برهمن و رابطهٔ بین برهمن و جهان هستی را معین کنند.[136] نام این مکاتب از آرای هر کدام از آنها دربارهٔ رابطهٔ بین آتمن و برهمن گرفته شده‌است:[137]

  • بنا بر ویدانته ادویته، بین برهمن و آتمن تفاوتی نیست؛[138]
  • بنا بر ویشیشت‌ادویته، جیوآتمن بخشی از برهمن است و درنتیجه به آن شبیه است، ولی با آن همسان نیست؛
  • و بنا بر دوایته، روح هر فرد (جیوآتمن‌ها) و ماده هستی‌هایی جدا از هم و نامیرایند.

از دیگر مکاتب ویدانته می‌توان به دوایته‌دوایتهٔ نیمبارکا،[persian-alpha 17] سوداوایتای[persian-alpha 18] ولابها، و آسینتیا بدابدای چایتانیا[persian-alpha 19] اشاره کرد.[139]

ویدانته ادویته

ادویته در لغت به معنی نا-دوگانگی است و ساختار تفکری یگانه‌انگارانه محسوب می‌شود.[140] این مکتب بر اساس رابطهٔ نا-دوگانهٔ بین برهمن و آتمن بنا شده‌است. ادویته تأثیرگذارترین خرده‌مکتب مکتب ویدانته در فلسفهٔ هندو است.[141] گوداپادا نخستین کسی بود که اصول ادویته را توصیف کرد. این اصول در شرحی آمده‌اند که او بر برخی از احکام متناقض در اوپانیشادها نوشت.[142] بعدها در قرن هشتم میلادی شانکرا به توسعهٔ اصول ادویته گوداپادا پرداخت.[143][144] به گفتهٔ کینگ، اثر برجستهٔ گوداپادا، ماندوکیه کاریکا،[persian-alpha 20] مملو از عبارات بودایی است و از تمثیل‌ها و برهان‌های این فلسفه استفاده می‌کند.[145] کینگ همچنین می‌گوید که بین نوشته‌های شانکرا و برهما سوتره تفاوت‌های واضحی هست،[146][147] و بسیاری از آرای شانکرا در تضاد با احکام اوپانیشادها قرار دارند.[148] از سوی دیگر رادهاکرشنن می‌گوید که برداشت شانکرا منطبق بر برهما سوتره و اوپانیشادها است،[149] و بسیاری از آن‌ها مستقیماً از اوپانیشادها مشتق شده‌اند.[150]

شانکرا در شرحش بر فلسفهٔ ویدانتهٔ ادویته برای توضیح تفاوت اصلی بین هندوگرایی و بوداگرایی از زبان اوپانیشادهای اصیل استفاده می‌کند و می‌گوید که در هندوگرایی آتمن (روح، خویشتن) وجود دارد ولی در بوداگرایی روح و خویشتنی نیست.[151][152][153]

شانکرا ماهیت آتمن و برهمن را به‌عنوان حقایق مقدس با چهار جمله از اوپانیشادها ادا می‌کند. این چهار جمله به مهاواکیاس (اظهارات کبیر) موسومند و عبارتند از:

با اینکه مواضع فلسفی اوپانیشادها در طیف گسترده‌ای قرار می‌گیرند، بیشتر شارحان پس از شانکرا مانند او بر یگانه‌انگاری ایدئالیست اتفاق نظر داشته‌اند.[158][persian-alpha 21]

ویشیشت‌ادویته

دومین مکتب ویدانته ویشیشت‌ادویته است که سری رامانجو (۱۰۱۷۱۱۳۷ میلادی) آن را بنیان گذاشت که از مخالفان شانکرا و مکتب ادویته بود.[160] ویشیشت‌ادویته فلسفه‌ای ترکیبی است که ساختار فکری یگانه‌انگار ادویته و فلسفهٔ خداباورانهٔ دوایته را به هم پیوند می‌زند.[161] سری رامانجو مکرراً به اوپانیشادها ارجاع می‌داد و مدعی بود که ویشیشت‌ادویته ریشه در اوپانیشادها دارد.[162][163]

تفسیر ویشیشت‌ادویته از اوپانیشادها نوع محدودی از یگانه‌انگاری است.[164][165] به گفتهٔ جنین فاولر[persian-alpha 22] سری رامانجو بر آن بود که اوپانیشادها نظریهٔ مبنی بر دوگانگی بدن و روح به دست می‌دهند که در آن برهمن در همه چیز هست و با این حال جدای از و فرای همه چیز، روح یا فرمانروای درونی و نامیرا است.[163] بنابر مکتب ویشیشت‌ادویته کیفیت روح هر فرد با کیفیت برهمن یکی است اما کمیت آن از کمیت برهمن جداست.[166][167][168]

در مکتب ویشیشت‌ادویته، به اوپانیشادها به عنوان آموزندهٔ یک ایشوار (ویشنو) نگاه می‌شود که کرسی همهٔ صفات برتر است و همهٔ جهان قابل مشاهده بدن خدایی است که در همه چیز هست.[163] تأکید این مکتب بر عبادت و تذکار دائمی زیبایی و عشق به خدای شخصی است. این امر در نهایت فرد را به یکی شدن با برهمن انتزاعی رهنمون می‌کند.[169][170][171] به گفتهٔ فاولر، برهمن اوپانیشادها در تفسیر رامانجو یک حقیقت زنده و «آتمنِ همه چیز و همهٔ موجودات» است.[163]

دوایته

سومین مکتب ویدانته دوایته است که مادهواچاریا (۱۱۹۹۱۲۹۸میلادی) آن را بنیان گذاشت.[172] دوایته برداشتی به‌شدت خداباورانه از اوپانیشادها محسوب می‌شود.[173] مادهواچاریا نیز مانند شانکرا و رامانجو مدعی بود که دوانته ویدانته خداگرایانهٔ او ریشه در اوپانیشادها دارد.[162]

به گفتهٔ فاولر، مکتب دوایته بر آن است که «هنگامی که اوپانیشادها از برهمن بودن روح سخن می‌گویند منظور شباهت است و نه این‌همانی.»[174] مادهواچاریا آموزه‌های اوپانیشاد را مبنی بر یکی شدن با برهمن به صورت «وارد شدن به برهمن» تفسیر می‌کرد و آن را به یکی شدن قطره با دریا تشبیه می‌کرد. این امر در مکتب دوایته به معنای دوگانگی و وابستگی بین آتمن و برهمن است. به باور مادهواچاریا برهمن در اوپانیشاد حقیقتی متمایز، والا، و مستقل است و آتمن تنها برهمن را به شکلی فرودستانه، محدود و وابسته تداعی می‌کند.[174][175][176]

مکتب ویشیشت‌ادویته رامانجو و مکتب ادویتهٔ شانکرا هر دو مکاتب ویدانته‌ای نا-دوگانه‌گرا هستند و بر آنند که همهٔ روح‌ها می‌توانند به آزادی و رستگاری دست یابند،[169] ولی مکتب دوایتهٔ مادهواچاریا می‌گوید که روح‌ها تا ابد محکوم به سرنوشتند.[177][178][178]

ترجمه‌ها

اوپانیشادها به زبان‌های مختلفی از جمله فارسی، ایتالیایی، اردو، فرانسوی، لاتین، آلمانی، هلندی، لهستانی، ژاپنی، اسپانیایی، و روسی ترجمه شده‌اند.[179]

ترجمه به فارسی

… و چون اپنکهت که سر پوشیدنی است حاصل این کتاب است و آیت‌های قرآن مجید بعینه در آن یافت می‌شود پس بتحقیق که کتاب مکنون این کتاب قدیم باشد و ازین این فقیر را نادانسته‌ها دانسته و تا فهمیده‌ها فهمیده شد و وقت شروع در ترجمه ار مصحف قرآن مجید فال گشود و سوره اعراف برآمد که اول آن این است المص کِتابٌ أُنْزِلَ إِلَیْکَ فَلا یَکُنْ فِی صَدْرِکَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَ بِهِ وَ ذِکْری لِلْمُؤْمِنِینَ و بغیر از منتفع شدن خود و اولاد خود و دوستان خود و طالبان حتی مطلبی و مقصدی نبود و سعادتمندی که غرض شوم را گذاشته خالصا لوجه الله این ترجمه را که بسراکبر موسوم گشته ترجمه کلام الهی دانسته ترک تعقیب نموده بخواند و بفهمد بیزوال و بیخوف و بی‌اندوه و رستگار و موید خواهد شد.

از مقدمهٔ داراشکوه بر اوپنکهت‌ها (اوپانیشادها) - نقل از رضازاده شفق ۱۳۴۵:۲۶

در دوران زمامداری امپراتور گورکانی اکبر کبیر (۱۵۵۶–۱۵۸۶) نخستین ترجمه از اوپانیشادها به زبان فارسی انجام شد.[180][181] نوهٔ اکبر محمد داراشکوه نیز در سال ۱۶۵۶ میلادی در مجموعه‌ای با عنوان اوپنکهت‌ها ۵۰ اوپانیشاد را از سانسکریت به فارسی برگرداند.[182] داراشکوه این ترجمه از اوپانیشادها را بنابر تعبیری از معنای لغت «اوپانیشاد»، سر اکبر نام نهاد که بعدها به سرَالاسرار نیز معروف شد.[183] به گفتهٔ صادق رضازاده شفق، داراشکوه در ترجمهٔ فارسی اوپانیشاد برای شرح متون اصلی توضیحاتی از خود یا حتی اخبار و عقاید اسلامی به آن افزوده‌است که «تشخیص اصل از ضمایم را بسیار مشکل می‌سازد.»[184]

صادق رضازاده شفق به درخواست احسان یارشاطر ترجمهٔ فارسی جدید و دقیق‌تری از سیزده اوپانیشاد اصلی را از روی ترجمهٔ انگلیسی رابرت ارنست هیوم در سال ۱۳۴۵ چاپ کرد.[185]

ترجمه به زبان‌های غربی

مستشرق جوان فرانسوی انکتیل دوپرون نسخه‌ای از اوپنکهت‌ها را بدست آورد و آن را از فارسی به فرانسوی و لاتین ترجمه کرد و در نهایت نسخهٔ لاتین را با عنوان Oupneck'hat در ۱۸۰۱–۱۸۰۲ میلادی به چاپ سپرد.[186][187] ترجمهٔ فرانسوی دوپرون هرگز منتشر نشد،[188] ولی ترجمهٔ لاتین او باب آشنایی جهان غرب با اندیشه‌های اوپانیشادی را گشود.[189] با این حال به گفتهٔ دوسن از آنجا که مترجمان سانسکریت به فارسی در ترجمهٔ خود وفاداری چندانی به متون سانسکریت نداشتند این آشنایی غربی‌ها با اوپانیشاد چندان دقیق نبود.[190]

نخستین ترجمهٔ مستقیم سانسکریت به انگلیسی از اوپانیشاد آیتریه را کولبروک در سال ۱۸۰۵ و نخستین ترجمه اوپانیشاد کنه را راموهون روی در ۱۸۱۶ انجام داد.

اولین ترجمهٔ آلمانی اوپانیشادها در ۱۸۳۲ و ترجمهٔ انگلیسی رور[persian-alpha 23] در ۱۸۵۳ انجام شد. با این حال ترجمه‌های ماکس مولر که در ۱۸۷۹ و ۱۸۸۹ چاپ شدند نخستین مساعی سیستماتیکی بودند که هر ۱۲ اوپانیشاد اصیل را در خود داشت. از دیگر ترجمهٔ سرشناس اوپانیشادها می‌توان به ترجمه‌های رابرت ارنست هیوم (۱۳ اوپانیشاد اصیل)،[191] پل دوسن (۶۰ اوپانیشاد)،[192] ساروپالی رادهاکرشنن (۱۸ اوپانیشاد)،[193] پاتریک آلیول (۳۲ اوپانیشاد در دو جلد)،[194] و نهانو سوامی[persian-alpha 24] (۱۳ اوپانیشاد با شرح ویشنوا آکاریاس) اشاره کرد. ترجمهٔ آلیول در ۱۹۹۸ برندهٔ جایزهٔ ا.ک. رامانجو برای ترجمه شد.[195]

اوپانیشاد در جهان غرب

تشابهات با آرای افلاطون

برخی محققان به تشابهات اوپانیشاد با آرای فلسفی فیثاغورس و افلاطون، از جمله در باب معرفت‌شناسی، مفهوم عدالت و راه رستگاری، و تمثیل غار افلاطون اشاره کرده‌اند. همچنین تمایز خرد، روح، و رغبت در روانشناسی افلاطونی به سه گونا در فلسفهٔ هندی سامخیا شباهت دارد.[196][197][persian-alpha 25] دربارهٔ اینکه چگونه امکان گذار این اندیشه‌ها در جهان باستان وجود داشته‌است نظریه‌پردازی‌های بسیاری شده‌است، که از میان می‌توان به نظریهٔ سفر فیثاغورس به هند، نظریهٔ سفر فلاسفهٔ هندی به آتن، این نظریهٔ که افلاطون در هنگام تبعید به سیراکوس با این ایده‌ها آشنا شده‌است و امکان انتقال غیرمستقیم آنها از طریق ایران اشاره کرد.[199][200]

با این حال دیگر محققان، از جمله آرتور بریدل کیث، جان بورنت، و ا. ر. وادیا، بر آنند که این دو ساختار فلسفی مستقل از هم شکل گرفته‌اند. به گفتهٔ ایشان هیچ سند تاریخی‌ای وجود ندارد که نشان از ملاقات فلاسفهٔ این دو مکتب داشته باشد و بین روند شکل‌گیری، جهت‌گیری، و اهداف این دو ساختار فلسفی تفاوت‌های آشکاری هست. به نوشتهٔ وادیا متافیزیک افلاطونی در زندگی این‌دنیایی ریشه دارد و هدف آن هم شکل‌دهی به دولت ایدئال است،[201] در حالیکه در اوپانیشادها محور گفتگو روح فرد (آتمن) است و هدف چرخه‌شکنی.[202][203][204]

اوپانیشاد در غرب مدرن

فیلسوف آلمانی آرتور شوپنهاور اوپانیشادها را «محصول بالاترین قلهٔ خرد بشری» نامید.

فیلسوف آلمانی آرتور شوپنهاور ترجمهٔ لاتین اوپانیشادها را خوانده بود و آن‌ها را در آثار جهان همچون اراده و تصور (۱۸۱۹) و متعلقات و ملحقات (۱۸۵۱) تحسین کرده‌است.[205] شوپنهاور فلسفهٔ خودش را (که در آن فرد مظهر وحدت اصولی یا «اراده» است) هماهنگ با اوپانیشادها می‌یافت. شوپنهاور نسخه‌ای از ترجمهٔ لاتین اوپانیشاد (به لاتین: Oupnekhet) را همواره با خود داشت و گفته بود که اوپانیشاد «آرامش زندگی من بوده‌است و آرامش مرگم هم خواهد بود.»[206]

فیلسوفان دیگری از جمله هموطن شوپنهاور فریدریش ویلهلم یوزف شلینگ[207] نیز مفاهیم اوپانیشادی را ستوده‌اند.[208] در آمریکا، گروهی از ادبا و فلاسفه موسوم به تعالی‌گرایان، که مؤثر از آرمانگرایان آلمانی و تفسیر شلینگ از آرمانگرایی متعالی امانوئل کانت بودند، باعث شدند که اوپانیشادها در جوامع غربی شهرتی بیابند.[209] شعر سرزمین هرز (۱۹۲۲) اثر شاعر انگلیسی‌زبان تی. اس. الیوت نیز با جمله سانسکریت «شانتی شانتی شانتی» (که به کرات در اوپانیشادها آمده‌است) به پایان می‌رسد.[210]

پل دوسن در یادداشتش بر اوپانیشادها می‌نویسد که برهمن-اتمن در اوپانیشادها چیزی است که می‌توان آن را تجربه کرد ولی توصیفش ممکن نیست.[211] به باور دوسن این برداشت از روح و خود مشابه برداشت افلاطون است. اوپانیشادها بر وحدت روح تأکید دارند و هر شکلی از تکثرگرایی و در نتیجه دوری و نزدیکی مکانی، توالی زمانی، رابطهٔ علی، و تضاد سوژه و ابژه را رد می‌کنند.[211] ماکس مولر نیز در نقدش بر اوپانیشاد دربارهٔ عدم وجود ساختار فلسفی واحد و موضوع محوری در اوپانیشادها می‌نویسد:

چیزی که بتوان آن را ساختار فلسفی دانست در اوپانیشادها وجود ندارد. این متون به معنای واقعی کلمه حدس‌هایی در باب حقیقت هستند که به‌کرات یکدیگر را نقض می‌کند و با این‌حال همه به یک جهت اشارت دارند. پیام اصلی اوپانیشادهای اصیل خودت رو بشناس است که معنای عمیق‌تری از γνῶθι σεαυτόν پیشگویان معبد دلفی دارد. «خودت را بشناس» ِ اوپانیشادها به معنای یافتن و دانستن «خود» حقیقی است که ماورای «من» (ایگو) است و در والاترین شکلش «خویش جاویدان» و وجود واحدی است که دومی ندارد و بر همهٔ هستی مسلط است.

یادداشت‌ها

  1. Ātmavidyā
  2. Brahmavidyā
  3. Aitareya
  4. Balaki
  5. Stephen Phillips
  6. Witzel
  7. چاگالیه، آرشیه، و سائوناکه
  8. نسخهٔ خطی موکتیکه که در دوران استعماری در کلکته یافت شده‌است نسخهٔ غالب است، ولی نسخ دیگری از آن نیز هست
  9. برخی محققان ده اوپانیشاد را با عنوان موکیه‌های اصلی دسته‌بندی می‌کنند، ولی نظر غالب محققان بر ۱۲ یا ۱۳ اوپانیشاد موکیه اصلی است
  10. پارمشواراناند میتری را در گروه ودای ساما دسته‌بندی می‌کند ولی نظر بیشتر محققان بر ودای کریشنا یجور است.[77][78]
  11. پراناگنیهوترا در برخی مجموعه‌های نیامده است، از جمله در Paul Deussen (2010 Reprint), Sixty Upanishads of the Veda, Volume 2, Motilal Banarsidass, ISBN 978-8120814691, page 567
  12. برخی محققان ده اوپانیشاد را با عنوان موکیه‌های اصلی دسته‌بندی می‌کنند، ولی نظر غالب محققان بر ۱۲ یا ۱۳ اوپانیشاد موکیهٔ اصلی است
  13. در ترجمهٔ متون کهن هندو خویش و روح با هم مترادفند.
  14. Nakamura
  15. Koller
  16. Hendrick Vroom
  17. Nimbarka
  18. Suddhadvaita
  19. Chaitanya
  20. Māṇḍukya Kārikā
  21. به گفتهٔ کالینز، این‌همانی آتمن و برهمن که امروزه به عنوان مکتب اصلی فلسفهٔ ودایی به آن نگریسته می‌شود تحت تأثیر تفسیرهای شانکرا است و تصویر دقیقی از مواضع فلسفی اوپانیشادها به دست نمی‌دهد. شانکرا در حدود سال ۷۰۰ میلادی یگانه‌گرایی ایدئالیست را از بین طیقی گسترده از مواضع فلسفی برگزید که ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ سال پیش تر در بافتاری بسیار متفاوت مطرح شده بودند. به همین دلیل دوران پایانی فرقه‌های ودایی بیش از هر دوره از تاریخ هند در هاله‌ای از ابهام قرار دارد.[159]
  22. Jeaneane Fowler
  23. Roer
  24. Bhānu Swami
  25. برای مصادیق تکثرگرایی افلاطونی در اوپانیشادهای اصیل نک. The Sociology of Philosophies اثر رندال کالینز. [198]

منابع

پانویس

  1. داراشکوه، محمد، ترجمه اپنکهت مندک، در مجموعه منتخب الآثار، ص ۱
  2. Origin and meaning of upanishad by Online Etymology Dictionary
  3. Jones 2008:472
  4. Monier-Williams:201
  5. Müller 1962:85
  6. Hume 2010:190
  7. Olivelle 1998:185
  8. Radhakrishnan 1994:22
  9. Shivaram Apte 2006
  10. Sarma 2011:196
  11. Westerhoff 2009:290
  12. Todd 2013:128
  13. Scharfe 2002:13-14
  14. Mahadevan 1956:59–60
  15. Findly 1999:57-76
  16. Deussen 1997:301-304
  17. برای مثال نک: Hume 2010:306
  18. Müller 1900:LXXII
  19. Olivelle 1998:173-197
    Olivelle 1998:583-340
  20. Whitney 1886:1
    Ruzsa 2010
  21. Juergensmeyer 2012:1122
  22. Olivelle 1998:12–13
  23. Phillips 2009:25-29
  24. Olivelle 1998:12-14
  25. King 1995:52
  26. Olivelle 1998:12-13
  27. Olivelle 1998:xxxvi
  28. King 1995:52
  29. Vedic Organization for Indian Culture and Education (VOICE)
  30. Hindu religious text - Encyclopedia Britannica
  31. Olivelle 1998:12-13
  32. Olivelle 1992:5, 8–9
  33. Flood 1996:96
  34. Olivelle 1992:5, 8–9
  35. Olivelle 1992:5, 8–9
  36. Olivelle 1998:xxxvii
  37. Olivelle 1998:xxxviii
  38. Olivelle 1998:xxxix
  39. Deussen 1908:35–36
  40. Tripathy 2010:84
  41. Sen 1937:19
  42. Boe 2007
  43. Deussen, Bedekar & Palsule (tr.) 1997:556–568
  44. Holdrege 1995:426
  45. Srinivasan 1997:111
  46. Boe 2007:194–196
  47. Joshi 1994:90–92
  48. Heehs 2002:85
  49. Rinehart 2004:17
  50. Schrader & Adyar Library 1908:v
  51. Olivelle 1998:xxxii-xxxiii
  52. Deussen 1908:283-296
  53. Olivelle 1992:1-12
  54. Olivelle 1998:xxxii-xxxiii
  55. Olivelle 1998:xxxii-xxxiii
  56. Olivelle 1992:5, 8–9
  57. Flood 1996:96
  58. Olivelle 1998:xxxii-xxxiii
  59. Varghese 2008:101
  60. Brooks 1990:13–14
  61. Parmeshwaranand 2000:404–406
  62. Olivelle 1998:xxxii-xxxiii
  63. Olivelle 1998:xxxii-xxxiii
  64. Deussen 1997:566-568
  65. Olivelle 1998:xxxii-xxxiii
  66. Neville 2001:319
  67. Phillips 2009:28-29
  68. Olivelle 1998:xxiii
  69. Olivelle 1992:x-xi, 5
  70. Ayyangar 1952
  71. Parmeshwaranand 2000:404–406
  72. Parmeshwaranand 2000:404–406
  73. Heehs 2002:60-88
  74. Sastri 1950
  75. Sastri 1953
  76. Sastri 1950
  77. Parmeshwaranand 2000:404–406
  78. Deussen 1997:217-219
  79. Deussen 1997:568
  80. Glucklich 2008:70
  81. Fields 2001:26
  82. Olivelle 1998:4
  83. Radhakrishnan 1994:17-19
  84. Radhakrishnan 1994
  85. Radhakrishnan 1994:19-20
  86. Radhakrishnan 1994:24
  87. Deussen 1997:114-115
  88. Houben 1999:40
  89. Kānẹ & Bhandarkar Oriental Research Institute 1975:5
  90. Chatterjea 2002:148
  91. Tull 1989:28
  92. Mahadevan 1956:57
  93. Mahadevan 1956:57
  94. Deussen 1997:30-42
  95. Müller 1900:30-33
  96. Bṛhadāraṇyakopaniṣad & Röer 1908:153-154
  97. Deussen 1997:331-333
  98. Cowell 1870
  99. Müller 1900:287-288
  100. Hume 2010:412–414
  101. Mahadevan 1956:57
  102. Mahadevan 1956:57
  103. Hume 2010:428–429
  104. Deussen 1997:350-351
  105. Deussen 2010:342-355, 396-412
  106. Mishra 2013:21–42
  107. Woodhouse 1978:109–124
  108. Jayatilleke 1980:32
  109. Jayatilleke 1980:32
  110. Jayatilleke 1980:32
  111. Jayatilleke 1980:36–39
  112. Mahadevan 1956:59
  113. Lochtefeld 2002:122
  114. Raju 2008:page 426 and Conclusion chapter part XII
  115. Dhavamony 2002:43-44
  116. Clooney 2010:17-35
  117. Brodd 2009:43-47
  118. Deussen 1997:91
  119. Atman - Lexico Dictionaries English
  120. Raju 1985:35-36
  121. Bailey 1973:82-83
  122. Eknath 2007:38-39, 318-320
  123. Copan 2013:99-102
  124. Deussen 1908:86-111, 182-212
  125. Nakamura & Leggett 1983:500
  126. Mahadevan 1956:62–63
  127. Deussen 2010:161, 240-254
  128. Scharfstein 1998:376
  129. Vroom 1996:57
  130. Doniger 1986:119
  131. Gough 2002:47-48
  132. Goudriaan 1978:1-17
  133. Narayanaswami Aiyar 1914:17
  134. Sastri & Jha 1901:191-198
  135. Srinivasa 1956:272
  136. Raju 1992:176–177
  137. Raju 1992:177
  138. Raju 1992:177
  139. Ranade 1926:179–182
  140. Hindu religious text - Encyclopedia Britannica
  141. Hindu religious text - Encyclopedia Britannica
  142. Srinivasa 1956:273
  143. King 1999:221
  144. Nakamura 2004:31
  145. King 1999:219
  146. King 1999:221
  147. Nakamura 2004:31
  148. Collins 2000:195
  149. Srinivasa 1956:284
  150. Copan 2013:99-108
  151. Bṛhadāraṇyakopaniṣad & Röer 1908:3
  152. Bṛhadāraṇyakopaniṣad & Röer 1908:3
  153. Jayatilleke 1980:246-249
    Plott 1987:63
  154. Panikkar 2001:669
  155. Panikkar 2001:725–727
  156. Panikkar 2001:747–750
  157. Panikkar 2001:697–701
  158. Olivelle 1998
  159. Collins 2000:195
  160. Klostermaier 2007:361–363
  161. Srinivasa 1956:305
  162. Betty 2010:215–224
  163. Fowler 2002:298–299, 320–321, 331 with notes
  164. Indich 1995:97
  165. Sullivan 2001:239
  166. Betty 2010:215–224
  167. Routledge 2000:517-518
  168. Sharma 1987:373–374
  169. Ramanuja - Hindu theologian and philosopher- Encyclopedia Britannica
  170. Sydnor 2012:20–22 with footnote 32
  171. Schultz 1981:81-84
  172. Raghavendrachar 1956:322
  173. Srinivasa 1956:305
  174. Fowler 2002:356-357
  175. Madhva - Internet Encyclopedia of Philosophy
  176. Bryant 2007:358–359
  177. Sharma 1987:374–375
  178. Bryant 2007:361–362
  179. Sharma 1987:20
  180. Müller 1900:lvii
  181. Müller 1899:204
  182. Deussen, Bedekar & Palsule (tr.) 1997:558–59
  183. رضازاده شفق ۱۳۴۵:۲۲
  184. رضازاده شفق ۱۳۴۵:۲۳
  185. رضازاده شفق ۱۳۴۵:۹–۱۱
  186. Deussen, Bedekar & Palsule (tr.) 1997:558-59
  187. Müller 1900:lvii
  188. Müller 1900:lviii
  189. Deussen, Bedekar & Palsule (tr.) 1997:558–559
  190. Deussen, Bedekar & Palsule (tr.) 1997:915–916
  191. Hume 1921
  192. Deussen, Bedekar & Palsule (tr.) 1997
  193. Radhakrishnan 1994}
  194. Olivelle 1992Olivelle 1998
  195. Wilson 2002
  196. Chousalkar 1986:130-134
  197. Wadia 1956:64–65
  198. Collins 2000:197–198
  199. Chousalkar 1986:130-134
  200. Urwick 1920
  201. Wadia 1956:64–65
  202. Keith 2007:602-603
  203. The Month and Catholic Review 1881:258
  204. Mishra 2013:21–42
  205. Schopenhauer & Payne 2000:395
  206. Schopenhauer & Payne 2000:397
  207. Tull 1989:14
  208. Witz 1998:35
  209. Versluis 1993:69, 76, 95. 106–110
  210. Eliot 1963
  211. Deussen 2010:150-179

فهرست منابع

  • رضازاده شفق، صادق (۱۳۴۵). گزیده اوپه‌نیشدها: با مقدمه و حواشی و فهرست لغات. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
  • داراشکوه، محمد (۱۳۳۵). ترجمه اپنکهت مندک (مجموعه منتخب الآثار). تهران: تابان.

پیوند به بیرون

مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به اوپانیشادها در ویکی‌گفتاورد موجود است.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.