رشیدالدین فضلالله همدانی
رشیدالدین فضلالله (زاده در حدود سال ۶۴۸ قمری/۶۲۹ خورشیدی در همدان – درگذشتهٔ ۲۸ دی ۶۹۶ خورشیدی/ذیالقعده ۷۱۸ قمری) رجل سیاسی، تاریخنگار و پزشک ایرانی آخر سدهٔ هفتم خورشیدی بود[1] که کتاب جامع التواریخ را به دستور غازان خان به رشته تحریر درآورد و در دوران وزارت خود بناهای فراوانی همچون ربع رشیدی ساخت.
![]() | این نوشتار نیازمند جعبهٔ اطلاعات است. ممکن است بخواهید با افزودن یک جعبهٔ اطلاعات، به استانداردسازی نمایش موضوع کمک کنید. این صفحه ممکن است دارای الگوی ویکیپروژهٔ وابسته به این نوشتار باشد که در آن میتوانید جعبهٔ اطلاعات استاندارد مناسب برای این مقاله را بیابید. همچنین رده:الگو:اطلاعاتی جعبهای را نیز ببینید. |
موریس روزامبی، تاریخنگار، او را برجستهترین چهرهٔ ایران در دورهٔ مغول برمیشمارد.[2]
زندگینامه

رشیدالدین فضلالله الوزیر ابن عمادالدوله ابی الخیر بن موفقالدوله علی همدانی در حدود سال ۶۴۸ قمری/۶۲۹ خورشیدی در [همدان] در یک خانوادهٔ پزشک متولد گردید. نیای بزرگ او «موفقالدوله علی» یک عطار یهودی بود و به همراه خواجه نصیرالدین طوسی در دژ الموت مهمان اجباری اسماعیلیان بود و پس از یورش غازان خان به آنجا به خدمت وی درآمد[3] و از آن هنگام به بعد او و خاندانش شهرت یافتند و این اشتهار تا پایان عمر غیاثالدین محمد وزیر امتداد داشت و به این ترتیب بزرگان این خاندان با تمام دورهٔ ایلخانان مغول همزمان و در قسمتی از آن دوره صاحب قدرت و تصرف تام در امور بودهاند.[4]
تاریخ ولادت خواجه صریحاً معلوم نیست و بنابر آنچه او خود در کتاب بیان الحقایق گفته، تاریخ تولدش هجری بودهاست. پدرش عمادالدوله ابوالخیر پزشک بود و رشیدالدین جوانی را در تحصیل فنون مختلف خاصه علم طب گذرانید و از عمر ایلخانی اباقان به عنوان طبیب وارد دستگاه ایلخانی شد به تدریج در امور اداری و دیوانی نفوذ و دخالت یافت. تا آنکه در سال ۶۹۷ هجری، بعد از آن که صدرالدین احمد زنجانی معروف به صدر جهان به اتهام تصرف در اموال از وزارت معزول و بعداً در همان سال کشته شد، سعدالدین محمد مسکونی ساوجی به حکم غازان خان به صاحب دیوانی و رشیدالدین به نیابت او منصوب گردید که به همراهی یکدیگر ممالک ایلخان را اداره کنند. این دو تا پایان سلطنت غازان خان همچنان با هم در ادارهٔ امور کشور سهیم بودند و تا ۸ سال از آغاز سلطنت اولجایتو خدابنده نیز وضع به همان منوال گذشت تا در سال ۷۱۱ هجری، خواجه رشیدالدین بهعنوان وزیر ایلخانان منصوب گردید.[4]
رشیدالدین به دلیل یهودی بودن نخست «رشیدالدوله» خوانده میشد و پس از مسلمان شدن، نامش به رشیدالدین تغییر یافت.[5]
ترقی در دستگاه مغولان
رشیدالدین فضلالله همدانی در زمان چیرگی مغول (سلسلهٔ ایلخانان) زندگی میکرد. در زمان پادشاهی اباقاخان، پزشک مخصوص او بود و در نزد او احترام و نفوذی بهدستآورد. در زمان ارغونخان و کیخاتوخان نیز گامهای پیشرفت را سپری کرد.

پادشاهی غازان خان و وزارت رشیدالدین
در سال ۶۹۴ مری/۶۷۴ خورشیدی غازان خان به سلطنت رسید و سه سال بعد (۶۷۷ خ) وزیر اعظم خود -خواجه صدرالدین زنجانی- را به قتل رساند و به جای او رشیدالدین فضلالله همدانی و خواجه سعدالدین ساوجی را به همراه هم وزیران خود کرد. همچنین در همین هنگام فضلالله همدانی ریاست موقوفات شنب غازانی را برعهده گرفت.
در سال ۷۰۳ قمری/۶۸۲ خورشیدی غازان خان به شام لشکر کشید و رشیدالدین فضلالله نیز همراه او بود و در کنار رود فرات رشیدالدین، مؤلف تاریخ وصاف را به نزد غازان برد تا کتاب او را از نظر پادشاه بگذراند. در همین سال غازان درگذشت.
پادشاهی اولجایتو و رقابتهای سیاسی
پس از درگذشت غازان خان، برادرش سلطان محمد خدابنده اولجایتو برجای او نشست و رشیدالدین فضلالله همچنان وزیر و مورد احترام او بود. خواجه سعدالدین ساوجی رقیب رشیدالدین فضلالله در سال ۷۱۲ ق. /۶۹۱ خ. به دستور سلطان اولجایتو از وزارت عزل و مانند وزیران پیشین دربار مغولان به قتل رسید. برانگیزانندهٔ این کار خواجه علیشاه گیلانی بود که جانشین وزیر کشته شده -سعدالدین ساوجی- شد و پس از مدتی توطئهای علیه خواجه رشیدالدین ترتیب داد که به نتیجهای نرسید.
در سال ۷۱۵ ق. /۶۹۴ خ. اختلاف شدیدی میان خواجه رشیدالدین و خواجه علیشاه گیلانی روی داد، به خاطر اینکه خزانهٔ پادشاه از وجوه دیوانی و لشکری خالی مانده بود و تعیین مقصر آن باعث این درگیری شده بود. اولجایتو برای حل اختلاف هر یک از ممالک ایران و آسیای صغیر را میان دو وزیر تقسیم کرد؛ ولی باز هم اختلاف و دشمنی میان این دو ادامه داشت.
پادشاهی ابوسعید و قتل رشیدالدین
پس از درگذشت سلطان محمد خدابنده اولجایتو (۷۱۷ ق. /۶۹۶ خ)، ابوسعید بهادرخان به پادشاهی رسید. در زمان ابوسعید اختلاف میان دو وزیر او یعنی خواجه رشیدالدین و خواجه علیشاه گیلانی شدت گرفت و این امر باعث اختلال در امور کشور شد.
عدهای که از این وضعیت به ستوه آمده بودند ابتدا به نزد خواجه رشیدالدین رفتند و از او خواستند که با ترتیب دادن توطئهای کار وزیر دیگر را بسازند، ولی خواجه رشیدالدین این خواسته را نپذیرفت. سپس آنان پیش خواجه علیشاه رفتند و همین خواسته را مطرح کردند و با موافقت او در نهایت خواجه رشیدالدین در سال ۷۱۷ ق. /۶۹۶ خ. از وزارت عزل شد و از سلطانیه به تبریز رفت و انزوا را اختیار کرد. اما پس از چندی امیرچوپان (امیرالامرای لشکر مغول) او را به خدمت دعوت کرد.
اما دشمنان همچنان به تحریکات خود ادامه دادند و بالاخره در حدود ۲۸ دی ۶۹۶ خ. /ذیالقعده ۷۱۷ قمری خواجه رشیدالدین و پسر شانزده سالهاش (که شربتدار اولجایتو بود) را به تهمت مسموم کردن سلطان محمد خدابنده اولجایتو در چرگر به قتل رساندند. نسب یهودی او در دادگاه وی بارها مورد اشاره قرار گرفت. سر او توسط مردم تا چند روز در شهر حمل میشد و مردم میگفتند: «این سر یهودی ای است که از نام خدا سوء استفاده کرد. خدا او را لعنت کند.».[6] وی در زمان مرگ ۷۱ سال داشت و پس از مرگ او، به رسم زمان مغول بستگان وی هم مقتول و غارت شدند و بنای ربع رشیدی مورد غارت و تاراج قرارگرفت. یک قرن بعد میرانشاه -پسر تیمور- در حالت دیوانگی دستور داد که استخوانهای خواجه رشیدالدین را از قبرش درآورند و در گورستان یهودیان به خاک بسپارند.[7]
تألیفات


رشیدالدین فضلالله همدانی تألیفات بسیاری دارد که برخی از آنها تصحیح و چاپ شدهاست و برخی دیگر هم به حالت نسخه خطی باقیماندهاست. از جمله این تألیفات عبارتند از:
- جامعالتواریخ: مهمترین کار رشیدالدین فضلالله همدانی نگارش کتاب جامعالتواریخ بود که از شاهکارهای تاریخی زبان فارسی و تاریخ جهان بهشمار میآید. این کتاب دربارهٔ تاریخ، اسطورهها، باورها و فرهنگهای قبایل ترک و مغول و همچنین تاریخ پیامبران از آدم تا محمد پیامبر اسلام، تاریخ ایران تا پایان دوره ساسانیان و سایر اقوام است. در حقیقت جامعالتواریخ نخستین دورهٔ کامل تاریخ و جغرافیای آسیا است که با استفاده از وسایل و منابعی ترتیب داده شدهاست که تا آن زمان در اختیار هیچکس قرار نگرفته بود.
- الاحیاء و الاثار: که ۲۴ مجلد است و دربارهٔ مسائل گوناگونی از این قبیل است: علم کائنات جو، کشاورزی، درختکاری، پرورش زنبور عسل، نابودی حشرات و خزندگان موذی و مضر، دامپروری، معماری، قلعهبندی، کشتیسازی، معدنکاوی و تصفیه و ذوب فلزات.
- توضیحات: نسخهای موسوم به توضیحات که دربارهٔ مسائل تصوف و کلام است و دارای یک مقدمه و نوزده رساله است. این کتاب به درخواست اولجایتو نوشته شدهاست. یک نسخه خطی از این کتاب در کتابخانه ملی فرانسه موجود است و کاترمر آن را شرح دادهاست.
- مفتاح التفاسیر: کتاب دیگری در تفسیر و کلام نگاشتهاست و در مسائل مختلفه از قبیل فصاحت آسمانی قرآن، مفسرین آن کتاب مبین و طرق ایشان، خیر و شر، جزا و سزا، طول عمر، پروردگار، تقدیر، معاد جسمانی و غیره بحث میکند و در آخر آن شرحی در ابطال مذهب تناسخ و تعریف لغات و اصطلاحات فنی اضافه نمودهاست.
- الرساله السلطانیه: کتاب دیگری است که از تفسیر و کلام که در تاریخ نهم رمضان ۷۰۶ هجری به رشته تحریر درآورده و ماحصل مباحثهای که در موضوعات کلامی در حضور سطان الجایتو مابین علمای وقت اتفاق افتاده جمعآوری نمودهاست.
- لطائف الحقایق: مشتمل بر چهارده رساله نیز از آثار قلمیه او است و با شرح رؤیائی که برای مؤلف در شب ۲۶ رمضان ۷۰۵ هجری روی داده و حضرت رسول را بخواب دیدهاست شروع میشود. محتویات این کتاب نیز مسائل کلامی و اسلامی است این کتاب و سه کتاب مذکور در فوق، همه به زبان عربی است و همه آنها مجموعه رشیدیه را تشکیل میدهد که نسخه نفیسی از آن کتاب بتاریخ ۷۱۰ هجری است در پاریس وجود دارد.
- بیان الحقائق: دیگر از مؤلفات رشیدالدین نسخهای است که متأسفانه فقط مطالب مندرجه آن معلوم است و آن موسوم است به بیان الحقائق مشتمل بر هفده رساله که غالباً در مسائل کلامی برشته تحریر درآمده است. اگر چه بعضی از مطالب دیگر مانند آبله و معالجه آن و ماهیت و انواع حرارت نیز بحث شدهاست.
- وقفنامه ربع رشیدی
بنای ربع رشیدی
از مهمترین اقدامات وی بنای ربع رشیدی، شهرکی علمی و آموزشی در تبریز بود که با بسیاری مراکز علمی زمان خود همچون نظامیه بغداد قابل قیاس بود که البته پس از مرگش خراب و غارت شد. در ربع رشیدی کتابخانهای دارای کتابهای قیمتی و ارزشمند وجود داشت که بنا بهگفتهٔ تاریخ وصاف تنها برای استنتاخ و صحافی نقشهها و تصاویر کتب ارزشمند خود کمتر از شصت هزار دینار خرج کرده بود.
رشیدالدین از نگاه دیگران
غیاثالدین بن همامالدین، معروف به خوندمیر، در کتاب دستورالوزرا، دربارهٔ زندگی رشیدالدین فضلالله همدانی شرحی نوشتهاست که ابتدای آن چنین است:
به فَطنتِ ارسطو و حکمتِ افلاطون اتّصاف داشت و در اواخر عمر به تکمیل اقسام علوم موفق گشته، دقائقِ فنونِ عقلی و نقلی را بر لوحِ خاطر نگاشت، و چنانکه:
حکمتِ او به یک صریرِ قلم | باز کردهست گوشِ جذرِ اصم | |
در طبیعی شناخته بهتمام | رازِ مولود و عنصر و اَجرَم |
یادبود
یکی از خیابانهای اصلی شهر همدان که کمربندی اول داخل شهر را تشکیل میدهد به نام خواجه رشید نامگذاری شدهاست. این خیابان میدان آرامگاه بوعلی سینا را به چهارراه خواجه رشید وصل میکند.
خیابانی در منطقه ولنجک تهران به یادبود او نامگذاری شدهاست.[8]
جستارهای وابسته
- جامعالتواریخ
- ربع رشیدی
- ایلخانیان
پانویس
- ایلیاپاولویچ، پطروشفسکی؛ اسلام در ایران (از هجرت تا قرن نهم هجری) ترجمه رضا کشاورز، انتشارات پیام، چاپ هفتم، تهران، ۱۳۶۳، ص ۹۸.
- Genghis Khan: World Conqueror? Introduction by Morris Rossabi http://www.blackwellpublishing.com/content/BPL_Images/Content_store/Sample_chapter/9780631189497/GK_sample_chap.pdf
- کتاب تاریخ اسلام چاپ کمبریج ص239:پس از فتح دژ افراد سرشناسی به خدمت خان مغول درآمدند از جمله خواجه نصیر عالم شیعه و موفق الدوله پدر رشیدالدین معروف …
- صفا، ذبیحالله (۱۳۵۲). تاریخ ادبیات در ایران. انتشارات دانشگاه تهران.
- کتاب تاریخ اسلام چاپ کمبریج ص243: یک ایرانی به سرعت پلههای ترقی را در پیشگاه مغولان پیمود او کسی نبود جز رشیدالدوله طبیب یهودی که بعدها مسلمان سنی گشته نامش را به رشیدالدین تغییر داد …
- دیوید لیتمان (1979)، یهودیان تحت حکومت مسلمانان: قسمت ایران.
- http://www.jewishvirtuallibrary.org/jsource/judaica/ejud_0002_0017_0_16453.html
- https://www.google.com/maps/place/Rashid-Aldin-Fazlollah+Blvd,+Tehran,+Iran/@35.7957887,51.3999492,17z/data=!3m1!4b1!4m2!3m1!1s0x3f8e063b283d677f:0x6aea53602672aee5
منابع
- بیانی، شیرین، مغولان و حکومت ایلخانی در ایران، سازمان سمت، ۱۳۷۹.
- رشیدالدین فضلالله همدانی، جامعالتواریخ، به تصحیح بهمن کریمی، انتشارات اقبال، ۱۳۳۸. (مقدمههای جلد اول)
- نقد و معرفی کتاب جامعالتواریخ