حسن پاکروان
حسن پاکروان (زادهٔ ۱۲ مرداد ۱۲۹۰ در تهران – درگذشته ۲۲ فروردین ۱۳۵۸ در تهران) سرلشکر نیروی زمینی شاهنشاهی، رئیس رکن دو ارتش در زمان کودتای ۲۸ مرداد، دومین رئیس سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) از ۲۴ اسفند ۱۳۳۹ تا ۷ بهمن ۱۳۴۳، وزیر اطلاعات کابینه اول امیرعباس هویدا از بهمن ۱۳۴۳ تا مهر ۱۳۴۶ و سفیر دولت شاهنشاهی ایران در پاکستان و فرانسه بود. وی در ۲۲ فروردین ۱۳۵۸ به حکم قاضی شرع صادق خلخالی تیرباران شد.
حسن پاکروان | |
---|---|
وزارت اطلاعات و جهانگردی | |
پادشاه | محمدرضا پهلوی |
نخستوزیر | امیرعباس هویدا |
سفیر دولت شاهنشاهی ایران در فرانسه | |
مشغول به کار مهر ۱۳۴۸ – ۱۳۵۲ | |
پس از | مسعود جهانبانی |
پیش از | امیر شیلانیفرد |
سفیر دولت شاهنشاهی ایران در پاکستان | |
رئیس سازمان امنیت و اطلاعات کشور | |
مشغول به کار ۱۳۳۹ – ۱۳۴۳ | |
پادشاه | محمدرضا پهلوی |
پس از | تیمور بختیار |
پیش از | نعمتالله نصیری |
اطلاعات شخصی | |
زاده | ۱۲ امرداد ۱۲۹۰ تهران |
درگذشته | ۲۲ فروردین ۱۳۵۸ (۶۷ سال -اعدام) تهران |
ملیت | ایرانی |
فرزندان | سعیده پاکروان |
والدین | امینه پاکروان فتح الله پاکروان |
پیشه | سیاستمدار |
دین | اسلام |
خدمات نظامی | |
خدمت/شاخه | نیروی زمینی شاهنشاهی ایران |
درجه | سرلشکر |
فرمانده | رکن دوم ارتش شاهنشاهی ایرانساواک |
زندگی
کودکی و نوجوانی
حسن پاکروان در سال ۱۲۹۰ خورشیدی در تهران بهدنیا آمد. پدر او فتحالله پاکروان از دولتمردان زمان رضاشاه و در واقعه مسجد گوهرشاد مشهد، استاندار خراسان بود. مادرش امینه پاکروان استاد زبان و ادبیات فرانسه دانشگاه تهران بود. پاکروان پس از پایان تحصیلات ابتدایی، همراه پدرش راهی مصر شد و در دبیرستان فرانسویها در اسکندریه تحصیلات متوسطه را به پایان برد. سپس راهی فرانسه شد و از دانشکدههای نظامی «پوآتیه» و «فونتن بلو» در رشته توپخانه فارغالتحصیل گردید. پاکروان در آن کشور قصد داشت با دختری فرانسوی ازدواج کند ولی به دلیل مخالفت پدر و مادرش با این ازدواج، با شلیک چند گلوله دست به خودکشی زد ولی از مرگ نجات یافت.[1]
خدمت در ارتش
پاکروان در سال ۱۳۱۲ خورشیدی به ایران بازگشت و به مدت هشت سال به عنوان مربی دانشکده افسری به تدریس پرداخت. در سالهای ۱۳۲۰–۱۳۲۸ فرمانده پادگان بوشهر و افسر انتظامات بنادر جنوب شد. پاکروان دو سال هم به عنوان افسر رکن دوم ستاد ارتش خدمت کرد. سپس در سال ۱۳۲۸ با درجه سرهنگی به مدت دو سال به عنوان وابسته نظامی ایران به پاکستان رفت. پاکروان بعد از بازگشت به ایران از ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۳ به ریاست رکن دوم ستاد ارتش منصوب شد. در ۱۷ دی ۱۳۳۰ نشان افتخار لژیون دونور از طرف سفارت فرانسه در تهران، برای تلاش وی در توسعه روابط ایران و فرانسه به پاکروان اهدا شد. پاکروان سال بعد مدتی به عنوان وابسته نظامی به فرانسه رفت. در زمان نخستوزیری محمد مصدق و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پاکروان ریاست رکن دوم ستاد ارتش را به عهده داشت و در سال ۱۳۳۴ با درجه سرتیپی به عنوان وابسته نظامی ایران راهی هند شد. پاکروان در سال ۱۳۳۴ فرماندهی مرزبانی کل کشور را به عهده گرفت.[2]
خدمت در ساواک
پاکروان در سال ۱۳۳۵ خورشیدی پس از بنیاد نهادن سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) معاون عملیاتی این سازمان شد. چهار سال بعد که تیمور بختیار رئیس ساواک قدرت زیادی پیدا کرد و شاه را به وحشت انداخت، و نیز روی کار آمدن دموکراتها در آمریکا با ریاست جمهوری جان اف کندی (۱۳۳۹–۱۳۴۲) و فشار آن کشور برای ایجاد تغییرات سیاسی ـ اجتماعی در ایران، باعث شد که شاه در ۲۴ اسفند ۱۳۳۹ سرتیپ حسن پاکروان را که فردی خونسرد، اهل مطالعه و مخالف تندی و شدت عمل بود به ریاست ساواک بگمارد. در زمان ریاست پاکروان بر ساواک پنج نخستوزیر (جعفر شریفامامی، علی امینی، اسدالله علم، حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا) روی کار آمدند. از حوادث مهم این دوران میتوان به برگزاری رفراندوم انقلاب سفید در ۶ بهمن ۱۳۴۱، حمله کماندوهای رژیم شاه به مدارس فیضیه قم و طالبیه تبریز در ۲ فروردین ۱۳۴۲، قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، تبعید خمینی به ترکیه در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ و ترور حسنعلی منصور در اول بهمن ۱۳۴۳ اشاره کرد.[3] در روز ۱۵ خرداد سال ۱۳۴۲ پس از شورشهای خمینی علیه انقلاب شاه و مردم به دستور اسدالله علم نخستوزیر وقت، خمینی در منزلش در قم دستگیر شد و به تهران آورده شد. وی نخست به باشگاه افسران و سپس به پادگان عشرتآباد برده شد. سرلشکر حسن پاکروان در این هنگام رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور بود. علم در یک مصاحبه مطبوعاتی با خبرنگاران خارجی گفت پانزده نفر از پیشوایان مذهبی به زودی تسلیم دادگاه نظامی میشوند. با کمک پاکروان و پیشنهاد دکتر مظفر بقایی کرمانی رهبر کمیته مرکزی حزب زحمتکشان ایران و با امضای پنج روحانی از جمله سید محمدکاظم شریعتمداری، خمینی، به عنوان مرجع تقلید معرفی و از خطر اعدام رهانیده شد.
پاکروان در روز ۱۱ مرداد ماه به دیدار خمینی در پادگان عشرت آباد رفت و به وی گفت که آزاد است و وی را به ویلایی مجهز در منطقه داودیه منتقل کرد و آزادی و رفاه و آسایش وی را فراهم آورد. پس از کنارهگیری علم از پست نخستوزیری و در تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۴۲ حسنعلی منصور نخستوزیر شد. منصور کوشش کرد که با روحانیون سازش کند و سید روحالله خمینی را در تاریخ ۸ فروردین ۱۳۴۳ به قم بازگرداند. خمینی به پاکروان قول داد که:[4]
من دیگر در سیاست بدان معنی که شما تعبیر میکنید دخالت نخواهم کرد.
پس از سخنرانی سید روحالله خمینی در چهارم آبان ۱۳۴۳ در قم علیه تصویب قانون اجازه استفاده مستشاران آمریکایی در ایران از مصونیتها و معافیتهای قرارداد وین نوشته شده در بند دوم کنوانسیون وین خمینی دستگیر شد.[5] سرلشکر پاکروان نامهای به دولت ترکیه نوشت و از آنها تقاضا کرد که خمینی را به آنجا راه بدهند و دولت ترکیه موافقت کرد. در تارخ ۱۳ آبان ۱۳۴۳ آیتالله خمینی به ترکیه تبعید شد.[6] پس از چندی خمینی نامهای بسیار با احترام به پادشاه نوشت و تقاضا کرد که محمد رضا شاه پهلوی به وی اجازه دهد به نجف برود و در آنجا به یادگیری فقه ادامه دهد[7]
پس از ساواک
پس از ترور منصور و روی کار آمدن دولت امیرعباس هویدا، پاکروان از ریاست ساواک برکنار و به وزارت اطلاعات و جهانگردی منصوب شد. او این سمت را تا ۱۳۴۵ حفظ کرد، از ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۸ سفیر ایران در پاکستان و از ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۲ سفیر ایران در فرانسه بود. پس از بازگشت از ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۶ به بازرسی شاهنشاهی منصوب شد و از ۱۳۵۶ تا بهمن ۱۳۵۷ مشاور و سرپرست امور مالی وزارت دربار بود.
فردای روزی که شاه زمام امور کشور را به بختیار سپرد و رفت، پاکروان به آمریکاییها توصیه میکند که محکم پشت سر بختیار بایستند که در برابر «فاجعه بزرگی» به نام جمهوری اسلامی «گزینه قابل قبول» دیگری ندارند.
پاکروان در خرداد سال ۱۳۴۲ روحالله خمینی را دستگیر کرده بود. او چند بار در قیطریه تهران در منزل بازاری سرشناس غلامحسین روغنی برای صرف نهار و گفتگو به دیدن خمینی رفته بود. پاکروان خاطرات آن دیدارها را عصر ۲۷ دی ۱۳۵۷ با دوست قدیمیاش چارلز نس، معاون سالیوان، در میان گذاشت؛ که بلافاصله به واشینگتن مخابره شد:
«تیمسار میگوید از هر جلسه ملاقات با خاطری بسیار آشفته و پریشان بیرون میآمد. (او میگوید) شکی نیست که خمینی جذبه عظیمی دارد و سخنور زبردستی است ولی به اصول اخلاقی پایبند نیست، شدیداً جاه طلب است و تمام عوارض ابتلا به روان گسیختگی در وی دیده میشود.»
«پس از مدتی تأمل برای یافتن اوصاف دیگر (پاکروان) گفت فکر میکند شیطان در قالب خمینی تجسم پیدا کرده.»
آقای پاکروان در گذشته مخالفان شاه در جبهه ملی را هم بازداشت و از نزدیک با آنها آشنا بود. او کریم سنجابی (رهبر جبهه ملی) را فردی «فرصت طلب» توصیف میکرد و دربارهٔ مهدی بازرگان (رهبر نهضت آزادی) میگفت که مردی صادق و بیریاست ولی متفکر باهوشی نیست.
سرلشکر پاکروان پس از پیروزی انقلاب در ایران ماند و چند روز پس از سقوط رژیم پهلوی در روز ۲۷ بهمن سال ۱۳۵۷ دستگیر شد.[2] وی در دادگاه به تمام اعمال خود اعتراف کرد. صادق خلخالی در کتاب خاطرات خود آوردهاست که او به تمام کارهای خود با شهامت و شجاعت، اعتراف کرد، فکر میکرد شاید به سبب این رکگوییها از حکم نهایی رهانیده شود. وی گمان میکرد با نقشی که در نجات امام در جریان سالهای ۴۲ و ۴۳ ایفا کردهاست، خطری متوجه او نخواهد شد؛ به همین سبب، خیالش آسوده بود و ایران را ترک نکرد. دفاعیات مهندس بازرگان از او و امثالِ وی کارساز نبود و پس از قطع امید برای نجات، سرلشکر پاکروان نامهای برای خمینی نوشت و در آن نامه ضمن یادآوری نقشش در جلوگیری از اعدام خمینی در سال ۱۳۴۲ و ۱۳۴۳ از وی تقاضای بخشش کرد اما خمینی در جواب نامهاش گفت: خطایی که او مرتکب شده را ما تکرار نمیکنیم!. سرانجام سرلشکر پاکروان روز ۲۲ فروردین ۱۳۵۸ در زندان قصر تهران به اتهام خیانت و مفسد فی الارض بودن به دستور صادق خلخالی تیرباران شد.[8] وی یکی از ۴۳۸ نفر از مقامات لشکری و کشوری است که پس از پیروزی انقلاب ۵۷ در سال ۱۳۵۸ اعدام شدند. این اعدامها در گزارش اسفند ۱۳۵۸ سازمان عفو بینالملل اعلام شدهاست.
ویژگیهای شخصیتی
حسن علوی کیا در مورد او میگوید: «پاکروان هم یک شخصیت پژوهشگر و محقق بود، یک استاد، یک انسان… هرچند افسر توپخانه بود، اما مسلط به ادبیات فرانسه بود… زیاد کتاب میخواند. کتابهای مختلف که در مورد سیاست در دنیا منتشر میشد را فوراً مطالعه میکرد… به زبان انگلیسی و فرانسه هم مسلط بود و این زبان دانی و مطالعه باعث شد که در همه رشتهها اطلاع داشته باشد… اکثراً جراید مهم جهان را میخواند و خبرها و تحلیلهای مختلف سیاسی را دنبال میکرد… در کنفرانسها یک شخصیت ممتاز بود… برای مُلک و مملکت یک پرستیژ بود و نمونه یک فرد باسواد ایرانی و شخصیت و منش و دانش او همه را تحت تأثیر قرار میداد… اعلیحضرت هم وی را خوب میشناخت و چندین سال هم در رکن دوم کار کرده بود حتی مدتی هم رئیس رکن ۲ ارتش بود و من هم معاون او بودم و بعد با هم به ساواک آمدیم. پاکروان پس از جریان ۱۵ خرداد و غائله خمینی، یواشیواش کنار گذاشته شد و ۱۵ خرداد هم مبنای عوض شدن پاکروان بود… که مثلاً پیشگیری نکرده و بعد هم به خیال خودشان یک آدم گردن کلفتتر و قویتر از وی آوردند… چون پاکروان یک آدم دمکرات و نرم بود و به درد این کارها نمیخورد و به این جهت برکنارش کردند.»[9]
سناتور پرویز یار افشار - که در بیست روزِ آخر حیات پاکروان در یک سلول با او زندانی بود - میگفت که او شرایط سخت زندان را با خونسردی تحمل میکرد و با اینکه امیدی به نجات خود نداشت، اوقات خود را به یادگیری زبان ترکی میپرداخت و روزی ۱۰۰ لغت ترکی از من یادمیگرفت.
خمینی دربارهٔ او گفتهاست: «او فردی مقرراتی و دارای دیسپلین کامل بود.» وی پاکروان را فردی عاقل و قانونی میشناخت، او بسیار قانونی حرف میزد و کسی بود که میتوانست در برابر شاه، حرف بزند و از وضع بد مملکت شکوه کند.[8]
جستارهای وابسته
- ناصر مقدم
- علی نشاط
- عباسعلی خلعتبری
- محمد تقی مجیدی
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ حسن پاکروان موجود است.
منابع
- عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار، چاپ اول 1380، ج 1، ص 357 و 358.
- «مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران IICHS». www.iichs.org. دریافتشده در ۲۰۱۶-۱۲-۳۰.
- «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۳ سپتامبر ۲۰۱۳. دریافتشده در ۱۶ مه ۲۰۱۳.
- Abbas Milani: Eminent Persians. Syracuse University Press, 2008, p. 479.
- پزشک زاد، ایرج: مروری در واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، چاپ سوم، شرکت کتاب، لس آنجلس، ۲۰۰۸ میلادی، ص. ۱۵۵–۱۵۷
- Ehsan Naraghi: From Palast to Prison. I.B. Tauris 1994, p.177.
- Memorirs of Fatemeh Pakravan Iranian Oral History Project, Center for Middle Eastern Studies, Harvard University, 1998. p. 36-48
- «حسن پاکروان | سایت پژوهه پژوهشکده باقرالعلوم». pajoohe.ir. دریافتشده در ۲۰۱۶-۱۲-۳۰.
- «داستان ساواک و 'ژنرال' حسن علوی کیا». بیبیسی. ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۲. دریافتشده در ۱۳۹۲/۰۲/۱۹. تاریخ وارد شده در
|تاریخ بازدید=
را بررسی کنید (کمک)