بلیتس‌کریگ

بلیتسکریگ یک واژه آلمانی به معنای جنگ برق آسا می‌باشد که در جنگ جهانی دوم تبدیل به واژه‌ای فراگیر شد.

نحوه اجرا بلیتسکریگ

در سال‌های طولانی رکود اقتصادی کارشناسان نظامی به تعمق دربارهٔ جنگ جهانی اول پرداختند. از نظر آنان جنگ بعدی نبردی عملیاتی بود که پیروز آن، بیشترین تعداد تانک و هواپیما را داشت. یک افسر فرانسوی به نام مارشال دوگل کتابی دربارهٔ بهترین روش استفاده از تانک نوشت و یک ژنرال آلمانی به نام هاینتس گودریان کتاب دیگری در همین باره به اسم توجه! تانک را به رشته تحریر درآورد که شامل روش جدیدی برای حمله در جنگ بود: حمله برق آسا یا بلیتسکریگ.
هدف بلیتسکریگ پیروزی در کوتاه‌ترین زمان بود و شامل مراحل زیر می‌شد:
۱. حمله بدون خبر
۲. استقرار نیروی تسلیحاتی کوبنده:که به معنای استفاده از کلیه امکانات است. سعی می‌شود تا با ضربه در دشمن ایجاد وحشت شود.
۳. استفاده از بمب افکن‌های شیرجه زن: در این مرحله کلیه فرودگاه‌های دشمن بمباران می‌شوند تا هواپیماهایشان در روی زمین نابود شود.
۴. بمباران پناهندگان غیرنظامی: این عمل سبب ایجاد وحشت و بند آمدن راه‌ها می‌شود. در نتیجه سربازان دشمن نمی‌توانند پیشروی کنند.
۵. به میدان آوردن تانک‌ها: تانک‌ها باید در تعداد زیاد و با حداکثر سرعت وارد عمل شوند. آن‌ها باید سبک و در صورت لزوم قادر به نابود کردن سنگین‌ترین تانک دشمن باشند.
۶. وارد شدن پیاده‌نظام
۷. اشغال پایتخت دشمن: که ضربه مرگ آوری به روحیه دشمن وارد می‌سازد.
هیتلر روش گودریان را پسندید و دستور اجرای آن را صادر کرد. عملیات از لهستان آغاز شد.[1]

بلیتسکریگ در عمل

کارنامه جنگی ارتش آلمان تا سال ۱۹۴۱ خیره‌کننده بود:لهستان در ۲۷ روز، نروژ در ۲۳ روز، هلند در ۵ روز، بلژیک در ۱۸ روز، فرانسه در ۳۹ روز، یوگسلاوی در ۱۲ روز و یونان در ۲۱ روز به تصرف ارتش آلمان درآمده بودند. تراز ابتدایی جنگ آلمان با شوروی نشانگر پیروزی آلمان بود. در هفته نخست جنگ، اتحاد شوروی سی درصد مهمات و پنجاه درصد ذخایر سوخت و خوراکش را از دست داد. ۹۶/۴ درصد هواپیماهای نیروی هوایی در سه ماه اول نابود شد. در انتهای سال ۱۹۴۱ لنین گراد در محاصره بود و نیروهای آلمان به حومه مسکو نزدیک می‌شدند. در پایان سال ۱۹۴۲، سه میلیون و نهصد هزار سرباز شوروی (یعنی ۶۵ درصد ارتش سرخ به اسارت درآمده بودند. دو سه روز پس از شروع عملیات بارباروسا منابع آگاه در لندن، واشینگتن و نیز در مسکو می‌گفتند که جنگ به شکست روس‌ها انجامیده‌است.[2] دلایل پیروزی آلمانی‌ها علاوه بر استفاده از بلیتسکریگ به اشتباهات فاحش متفقین برمی‌گشت. اما شوروی برخلاف سایر کشورها از امکانات عظیمی برخوردار بود. به علاوه اشتباهات هیتلر در دیر شروع کردن عملیات بارباروسا و تصمیم او بر حمله به کیف به جای مسکو باعث شد تا آلمانی‌ها مواجه با زمستان وحشتناک شوروی شوند که برای مقابله با آن آماده نبودند و تلفات وسیعی دادند. در سال ۱۹۴۲ آلمانی‌ها به پیروزی‌های دیگری در برابر شوروی‌ها رسیدند. اما هیتلر با پخش کردن بیش از حد نیروهایش، اصرار دیوانه وار به تصرف استالینگراد و اجازه ندادن به عقب‌نشینی ارتش آلمان در استالینگراد مقدمات شکست وحشتناک ارتش آلمان را فراهم ساخت. در سال ۱۹۴۳ آلمانی‌ها برای آخرین بار حمله بزرگی را علیه شوروی‌ها در منطقه کورسک انجام دادند، اما شوروی‌ها نه تنها از این حمله از قبل آگاه بودند، بلکه برتری قابل ملاحظه‌ای بر آن‌ها داشتند و ضربات مرگباری به نیروهای زرهی آلمان وارد کردند.
از آن پس دیگر حمله شگفت و غافل گیرانه‌ای پیش نیامد و پیروزی را طرفی بدست آورد که قوی تر بود. دیگر مشکل این نبود که دشمن را چگونه بفریبند، بلکه مشکل این بود که چگونه نیروهای بسیاری را در جنگ با او بسیج کنند. سازمان دهی بیش از ابتکار اهمیت داشت.[3]

پانویس

منابع

  • لنگ، شون (۱۳۹۲). تاریخ قرن بیستم برای خنگ‌ها. ترجمهٔ مهرک ایروانلو. تهران: آوند دانش.
  • ایمیس، مارتین (۱۳۸۲). استالین مخوف:خنده و بیست میلیون. ترجمهٔ حسن کامشاد. تهران: نشر نی.
  • جی. پی. تیلر، ای (۱۳۷۴). جنگ جهانی دوم. ترجمهٔ بهرام فرداد امینی. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.