دشنام‌گویی

دُشنام‌گویی کاربرد آفندگر اجتماعی از زبان است،[1] که ممکن است به آن نفرین، ناسزا، بددهنی، واژه‌های بد، واژه‌های چرکین نیز خوانده شوند.

در کارتون‌ها و کمیک‌ها، ناسزاگویی اغلب با جایگزینی نمادها برای واژه‌ها به تصویر کشیده می‌شود ("grawlixes" در فرهنگ واژگان کاریکاتوریست مورت واکر)

ریشه‌شناسی

(دش) یا (دژ) به معنای بد و متضاد واژه (وش) است. وش به معنای نیکی است.[2] این دو واژه در ادبیات ایران باستان بسیار به کار رفته‌است به گونه‌ای که در بسیاری از نام‌های ایرانی از این واژه بسیار استفاده شده‌است مانند سیاوش یا (داری ووش)[2] که همان داریوش به جمع برپاکننده نیکی است. دشنام با همان معنی نام بد به کسی نسبت دادن است. دژخیم یا دشمن از همین خانواده می‌باشند.

انواع

استیون پینکر در کتاب خود به نام «پنجره‌ای به سرشت انسان»، دشنام‌گویی را به پنج رده طبقه‌بندی می‌کند:

  • زشت‌گویی، که نقطه مقابل ادب است و توجه مخاطب را به موضوعی منفی می‌کشاند.
  • هتاکی، که برای آزردن طرف مقابل به کار می‌رود.
  • بددهنی، که تنها برای جلب توجّه و رفتار مردوارانه به‌کار می‌رود.
  • دشنام تشدیدی، که برای شدّت بخشیدن به عبارت مورد نظر به‌کار می‌رود، مثل «کدوم گوری بودی؟»
  • تخلیه احساسات، که در مورد رخدادهایی مثل ریختن قهوه و غیره به کار می‌رود. مثل «اَی لعنت بر …»

به این پنج رده می‌تواند ردهٔ «دشنام بدخواهانه» را نیز افزود که در جمله‌هایی مانند «بره بمیره!» بیان می‌شود.

در زبان فارسی

دشنام در زبان فارسی از زمان‌های بسیار قبل نیز وجود داشته‌است و بیشتر فحاشی به خود شخص نمی‌شود، بلکه به خانواده بی‌احترامی می‌شود. این خویشاوندان معمولاً مادر و خواهر (ناموس) هستند یا در بعضی موارد پدر مورد فحاشی قرار می‌گیرد به این دلیل که معمولاً پدر در خانواده دارای بالاترین جایگاه است و با فحش خطاب کردن پدر، شان همه اعضای خانواده زیر سؤال می‌رود. همچنین از آنجا که در فرهنگ ایرانی، جنس زن ناموس خوانده می‌شود، پس توهین به آن به عنوان حربه‌ای برای عصبانی کردن طرف مقابل بکار برده می‌شود.[3]

ژان شاردن که در زمان صفویه در ایران اقامت داشته و با زبان فارسی نیز آشنا بوده می‌نویسد ایرانیان در برابر این همه فضیلت‌های اخلاقی صفتی ناشایسته دارند. گرچه عادت‌شان ستایش و نیایش پی‌درپی حضرت احدیت است و هنگام آغاز نهادن به کاری حتماً بسم الله می‌گویند؛ و ناشدنی است از کاری یا چیزی سخن در میان آورند و ان شاء الله بر زبان نرانند، امّا از همان زبان و دهان که چندین نعت و تحمید حق بیرون می‌تراود هزاران دشنام و کلمات و جملات رکیک و ناسزاوار خارج می‌شود. نه تنها مردمان عامی بلکه بزرگان و اعیان و اشراف بر همین خوی و صفتند. ضمن ناسزا گفتن و فحش دادن به هم غالباً نام آن قسمت از اعضای بدن را می‌برند که قلم از آوردن اسم آن شرمگین است، و به زنان هم نسبت‌های ناسزاوار می‌دهند، و حال آن که نه آنان را دیده‌اند و نه نامشان را می‌دانند، و نه این که در دل خواهان بدنامی و رسوایی ایشان می‌باشند. زنان نیز هنگام ستیزگری با هم دست کمی از مردان ندارند.[4]

رابطه جنسی

در الفاظ رکیک داشتن رابطه جنسی مرد با زن به کرار بکار می‌رود. شخص مؤنث یکی از اشخاص مهم از شخص فحش خور است که اغلب مادر، خواهر و همسر وی می‌تواند باشد. داشتن هرگونه رابطه جنسی در الفاظ رکیک به منفعت مردان و به ضرر زنان است. هر چقدر مردان رابطه جنسی داشته باشند به مردانگی آن‌ها افزوده می‌شود و به مزاح یا جدی مورد تحسین قرار می‌گیرند یا حداقل مورد تمسخر قرار نمی‌گیرد و تنها زنان در الفاظ رکیک به بدترین نوع مسخره می‌شوند.[5][6] مادربه‌خطا یکی از پرکاربردترین الفاظ رکیک در جوامع است.

جستارهای وابسته

منابع

مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به دشنام‌گویی در ویکی‌گفتاورد موجود است.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.