آبپاشان
آبپاشان، جشن آبریزگان یا آبریزان یا نوروز طبری یا جشن سرشوی یا آفریجکان یا عیدالاغتسال از جمله مراسم معتبر و مشهوری است که به نوروز منسوب است و اغلب مورخان و نویسندگان بدان اشاره کردهاند. از جمله مراسم این جشن رسم شستوشوی و غسل کردن و آب پاشیدن به یکدیگر میباشد.
آبپاشان | |
---|---|
نام رسمی | جشن آبپاشان جشن آبریزگان جشن آبریزان نوروز طبری جشن سرشوی آفریجکان |
علل پیدایش
برابر با روایت ابوریحان منشأ جشن مربوط است به زمان جمشید در این زمان عدد جانوران و آدمی آنقدر زیاد شد که دیگر جایی باقی نماند. خداوند زمین را سه برابر فراخ تر گردانید و فرمود مردم غسل کنند تا از گناهان پاک شوند و از آن گاه جشن آبریزگان به یادگار ماند.[1] در مأخذ دیگر شروع این جشن چندان قدیم نیست و به عهد ساسانیان مربوط می شود. ابن فقیه همدانی در اواخر سدهٔ سوم آورده که: در روزگار شهریاری فیروز بن یزدگرد بن بهرام (پیروز یکم) هفت سال مردم ایران باران ندیدند آنگاه مردی در جوانق درگذشت، فیروز کسانی برای تحقیق حال آن مرد فرستاد. فرستادگان دیدندش که او را سه انبار گندم بودهاست. این خبر را به فیروز دادند. فیروز آن کس را که این مژده آوردهبود، چهار هزار درهم بداد و گفت «سپاس خداوند را که هفت سال مملکت مرا باران نداد و با این همه یک تن از گرسنگی نمرد.» پس از آن به آبان روز (روز دهم) از فروردین ماه باران آمد و مردم از این شادمانی که پس از روزگاری دراز باران بیاید، بر یکدیگر آب پاشیدند. این کار تا امروز چون آیینی در ماه و همدان و اصفهان و دینور بر جای ماندهاست.[2]
زمان جشن آبریزگان
گویا این جشن در نوروز گرفته میشد. ابوریحان نوشتهاست
سبب اینکه ایرانیان در روز ششم فروردین (روز خرداد) غسل میکنند این است که این روز به هرودا (هئوروتات، خرداد) که فرشتهٔ آب است تعلق دارد و آب را با این فرشته مناسبتی است و از این جاست که مردم در این روز هنگام سپیده دم از خواب بر میخیزند و با آب قنات و حوض خود را میشویند و گاهی نیز آب جاری بر خود از راه تبرک و دفع آفات میریزند. در این روز مردم به یکدیگر آب میپاشند و سبب این کار همان سبب اغتسال است. نیز گفتهاند سبب آنکه ایرانیان در این روز آب بههم میپاشند این است که چون در زمستان تن انسانی به کثافات آتش از قبیل دود و خاکستر آلوده میشود این آب را برای تطهیر از آن کثافات به هم میریزند و دیگر اینکه هوا را لطیف و تازه میکند.[3]
اشاره ابوریحان بیرونی به این جشن نمایانگر آن است که این رسمی جدا از تیرگان باید باشد یعنی رسمی که بلافاصله پس از زمستان انجام میشود و با باران و مراسم جادوی تقلیدی بارانزایی در تیرگان که اوایل تابستان است، تفاوت دارد. ابوریحان در ضمن شرح جشن تیرگان در روز سیزدهم از ماه تیر نیز اشاره به غسل و شستوشوی کردن مردم کردهاست. معهذا باید چنین افتراقی را میان دو جشن قایل شد. ششم فروردین یا نوروز بزرگ یکی از مراسم عمده شستوشوی تن و نوعی غسل بودهاست و سیزدهم تیر یا جشن تیرگان نمایشهایی دربارهٔ رسوم تقلیدی باران زایی برپامیشد.[3]
ابن فقیه همدانی تاریخ این جشن را دهم فروردین ماه ضبط کردهاست.[4]
جشن آبریزگان در استان کهگیلویه و بویراحمد
در مناطق جنوب غرب کشور در مناطقی از استان کهگیلویه و بویراحمد این جشن در پائیز و به منظور درخواست باران برگزار می شود. این هنگامی است که کشاورزان در پاییز غلات خود را میکارند و در اواخر بهار برداشت میکنند. این جشن به نام محلی خشک گلال نام دارد. این جشن بدین گونه برگزار میشود که در یک شب مردان و زنان و کودکان در روستا گرد هم آمده و با برداشتن دوتا سنگ و کوبیدن آنها به هم و خواندن عبارت «گلال گلال اوو برد خشک گلال اوو برد» خانههای روستا را یک به یک میگردند. رسم است که اهالی هر خانه به جمعیت آب بپاشد و بعد مقداری آرد به آنها بدهد. بعد از جمعآوری آردها زنهای شرکتکننده در جشن آنها را خمیر کرده و به تعداد افراد شرکتکننده در جشن گلولهٔ خمیری درست میکنند. به طور محرمانهای در یکی از گلولههای خمیر یه ریگ یا شن قرار میدهند و گلولههای خمیر را به افراد حاضر تعارف میکنند. با برداشت گلولههای خمیر و مشخص شدن فردی گه دارای خمیر ریگی بوده است جشن به پایان میرسد ولی در صورتی که تا دو شبانه روز باران نبارد فردی که دارای ریگ بودهاست، را کتک میزنند یا در برکهای آب سرد میاندازند تا خدا دلش بسوزند و باران بزند.
جستارهای وابسته
- جشنهای ایرانی
- جشنهای ایران باستان
- جشن تیرگان
- جشن نوروز
پانویس
- گاهشماری و جشنهای ایران باستان، ص ۲۲۷
- گاهشماری و جشنهای ایران باستان، ص ۲۲۸
- گاهشماری و جشنهای ایران باستان، ص ۲۲۵
- گاهشماری و جشنهای ایران باستان، ص ۲۲۸
منابع
- هاشم، رضی (۱۳۵۸)، گاهشماری و جشنهای ایران باستان، تهران: انتشارات فروهر
- فرهنگ بزرگ سخن. دکتر حسن انوری، تهران، انتشارات سخن, ۱۳۸۱.
- فرهنگ فلسفی. جمیل صلیبا، ترجمه منوچهر صانعی دره بیدی، تهران، انتشارات حکمت, ۱۳۶۶.