عقده الکترا

عقدهٔ الکترا (به انگلیسی: Electra Complex)، یکی از اصطلاحات روانکاوی است. عقدهٔ الکترا در دختر، معادل عقدهٔ اُدیپ در پسر است. الکترا برادرش، اورستس، را واداشت که مادرشان، کلوتایمنسترا، و ناپدری‌شان، آیگیستوس، را به انتقام کشتن پدرشان، آگاممنون، به قتل برساند. فروید در نظریه روانکاوی، از این داستان، برای توصیف میل ناخودآگاه دختر به از بین بردن مادر، و تصاحب پدر در دوره ذکری رشد روانی جنسی استفاده کرده‌است.[1]

الکترا کنار قبر آگاممنون، اثر فردریک لایتون، حدود ۱۸۶۹

فروید، پس از توضیح عقدهٔ اُدیپ برای شکل‌گیری هویت مردانه، مسئلهٔ هویت زنانه را حل ناشده گذاشت. فرض او در ابتدا این بود که برای دختربچه‌ها، عقدهٔ ادیپ به سادگی معکوس می‌شود. به این ترتیب که دختربچه نیز مانند پسربچه، ابتدا مادر را موضوع عشق خود قرار می‌دهد، اما بعد با تغییر جهت میل، روبه‌رو می‌شود و به پدر، میل می‌ورزد؛ اما در نتیجهٔ رقابت مادر، احساس زنا با محارم را در خود، سرکوب می‌کند، و اشتیاقش را به مردان بزرگسال دیگر، معطوف کرده، و به این طریق، خود را با مادر، همسان می‌کند.[2]

نظر فروید راجع به آنچه باعث تغییر جهت میل دختربچه از مادر به پدر می‌شود، در طول زمان تغییر کرد. او در ابتدا این فرض را مطرح کرد که دختربچه پیش از آن که کلیتوریس خود را با آلت مردی یک پسربچه مقایسه کند، گمان می‌کند که خود نیز ذکر دارد. اما پس از مقایسه، تصور می‌کند که ذکر او کنده شده، از این رو دختر اختگی را همچون «عملی که پیش از این انجام شده» تجربه می‌کند، در حالی که برای پسران اختگی صرفاً یک تهدید است. پس فکرش از ذکر به یک بچه منتقل می‌شود، خواستی که سرآغاز عقدهٔ ادیپ است که او را وامی‌دارد به پدر به عنوان موضوع عشق روی بیاورد.[3]

فروید بعدها در این تحلیل تجدید نظر کرد. او همچنان معتقد بود که اختگی برای دختران همچون عملی انجام شده مطرح می‌شود، ولی دیگر آن را به واقعیتی صرفاً کالبدشناختی نسبت نمی‌داد (کلیتوریس در برابر ذکر) بلکه آن را این گونه توضیح می‌داد که دختر مادر را سرزنش می‌کند که به او یک ذکر درست نداده است.[3]

پس از این نقطه، سه راه در مقابل دختر گشوده می‌شود:

  1. دختر کوچک می‌تواند به سهولت میل جنسی را به کلی کنار بگذارد.
  2. دختر می‌تواند نقص خود را منکر شود، و به مردانگیِ به خطر افتاده‌اش بچسبد و امیدوار باشد روزی ذکری بیابد. از نظر فروید این عقدۀ مردانه می‌تواند به همجنس‌خواهی زنانه ختم شود.
  3. دختر می‌تواند از مادر گذار کند و پدر را موضوع عشق خود قرار دهد و از پدر نیز به مردان دیگر منتقل شود.[4]

ناخرسندی از نظریه

فروید در ۱۹۳۱ در مقاله‌اش در باب «جنسیت زنانه» می‌گوید که مدت‌هاست دیگر انتظار ندارد «یک شباهت تمام عیار میان رشد جنسی مرد و زن» ببیند.[2] همچنین در پایان مقاله‌اش «حل عقدۀ ادیپ» نتیجه‌گیری می‌کند فهم او از این فرایند در دختران به طرزی ناخرسندکننده ناقص و مبهم است. ارنست جونز در زندگی‌نامه‌اش می‌گوید که فروید یک بار به ماری بناپارت گفت که پس از سی سال نتوانسته است به این پرسش پاسخ دهد که زن چه می‌خواهد.[5]

منابع

  1. نصرت الله پور افکاری(۱۳۷۳). فرهنگ جامع روانشناسی-روانپزشکی. جلد اول، انتشارات فرهنگ معاصر، تهران، صفحه ۲۸۸
  2. ناخودآگاه، آنتونی ایستوپ، شیوا رویگریان، نشر مرکز، تهران، ص ۱۰۷
  3. ناخودآگاه، آنتونی ایستوپ، شیوا رویگریان، نشر مرکز، تهران، ص ۱۱۴
  4. ناخودآگاه، آنتونی ایستوپ، شیوا رویگریان، نشر مرکز، تهران، ص ۱۱۵
  5. ناخودآگاه، آنتونی ایستوپ، شیوا رویگریان، نشر مرکز، تهران، ص ۱۱۲
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.