عدد طبیعی

اعداد طبیعی (به انگلیسی: Natural number) یا اعداد صحیح مثبت[1] اعدادی هستند که از یک شروع و تا بینهایت ادامه دارند و برای شمارش (بطور مثال در «شش سکه روی میز است») و برای ترتیب (بطور مثال در «این سومین شهر بزرگ در کشور است») به کار می‌روند. در اصطلاح‌شناسی ریاضیات، لغت مورد استفاده برای شمارش اشیاء "اعداد کاردینال" و لغت مربوط به ترتیب آن‌ها "اعداد ترتیبی" است.مجموعهٔ اعداد طبیعی همان مجموعهٔ اعداد صحیح مثبت یعنی {...،۱،۲،۳} است.

اعداد طبیعی می‌توانند برای شمارش استفاده شوند (یک سیب، دو سیب، سه سیب، ...)

برای بودن یا نبودن عدد صفر در مجموعه اعداد طبیعی سه تعریف موجود می‌باشد. در تعریف اول طبق استاندارد ISO 80000-2 عدد صفر با عنوان اعداد صحیح غیر منفی پذیرفته شده‌است.[2] اما در تعریف دیگر صفر به عنوان یک عضو شناخته نمی‌شود و با اضافه کردن آن، مجموعه اعداد حسابی به وجود می‌آید. این مجموعه یک مجموعه نامتناهی است. در ریاضیات، مجموعه شمار نهادی (اعداد طبیعی) را با نماد N نمایش می‌دهند و اعداد صحیح و حسابی به ترتیب با حروف Z و W نمایش داده می شوند . این حرف از آغاز واژه انگلیسی Natural، به معنای نهادی (طبیعی)، گرفته شده‌است. مجموعه اعداد طبیعی دارای بی‌شمار عضو می‌باشد .

اصل استقرای ریاضی

بنیادی‌ترین ویژگی اعداد طبیعی اصل استقرای ریاضی است. استقرار ریاضی بیان می‌کند که اگر به معنای صدق ویژگی P برای عدد x باشد، برای اینکه برای همهٔ اعداد طبیعی صدق کند باید:[3]

  1. صدق کند، و
  2. با فرض اینکه صدق می‌کند بتوان ثابت کرد نیز صادق است.

به‌این‌ترتیب با ترکیب شرط ۱ و ۲ (در حالت خاص ) می‌توان گفت که هم صادق است، در نتیجه بنابر شرط ۲ (در حالت خاص هم صادق است. واضح است که با تکرار چندبارهٔ این عملیات می‌توان ویژگی P را برای هر عددی ثابت کرد، ازین‌رو برای همهٔ اعداد k صادق است.[4]

فرمول ساده و کاربردی‌ای که برای محاسبهٔ n عدد اول وجود دارد را می‌توان با استقرای ریاضی ثابت کرد؛ بنابراین فرمول: برای اثبات این فرمول، نخست باید توجه کرد که فرمول برای ۱ صادق است (). سپس فرض می‌شود که فرمول برای k عدد طبیعی اول صادق باشد:[5]
آن‌گاه:



(تجزیهٔ دوجمله‌ای صورت)
بنابراین فرمول برای صدق می‌کند. بنابر استقرای ریاضی این امر نشان‌دهندهٔ این است که فرمول فوق برای هر کدام از اعداد طبیعی صادق است.[6]

روش صوری‌تر برای بیان استقرای ریاضی (بدون استفاده از «ویژگی» های عدد) این است که A یک مجموعهٔ ناتُهی در نظر گرفته شود و شرط گذاشته شود که

  1. عدد ۱ عضوی از مجموعهٔ A باشد، و
  2. با فرض اینکه k عضوی از مجموعهٔ A باشد بتوان ثابت کرد که عضوی از مجموعهٔ A است.

به‌این‌ترتیب ثابت می‌شود که A مجموعهٔ همهٔ اعداد طبیعی است.[7]

شرط ناتهی بودن مجموعهٔ A به این دلیل است که مجموعه تهی «کوچکترین عضو» ندارد و هر مجموعهٔ ناتهی «کوچکترین عضو» دارد. این اصل را، که به اصل خوش‌ترتیبی موسوم است، می‌توان با استقرای ریاضی ثابت کرد. فرض شود A «کوچکترین عضو» نداشته باشد و B مجموعهٔ همهٔ اعداد طبیعی‌ای باشد که عضو A نیستند. مشخص است که عدد ۱ عضو A نیست (چرا که اگر ۱ عضو A بود A «کوچکترین عضو» داشت)، و علاوه‌براین اگر ۱ تا k عضو A نباشند، k+1 هم عضو A نیست (درغیراین‌صورت k+1 کوچکترین عضو A می‌بود)، پس ۱ تا k+1 در A نیستند. ازین امر نتیجه می‌شود که ۱ تا n برای هر عدد طبیعی n عضو A نیستند و ثابت می‌شود که .[8]

همچنین می‌توان اصل استقرای ریاضی را با استفاده از اصل خوش‌ترتیبی ثابت کرد.[9] «اصل استقرای ریاضی کامل» را هم می‌توان به عنوان نتیجهٔ اصل استقرای ریاضی به دست آورد. این اصل زمانی به کار می‌آید که برای اثبات علاوه بر باید نیز برای همهٔ اعداد طبیعی مفروض باشد. در این حالت بر اساس «اصل استقرای ریاضی کامل»، اگر A مجموعه‌ای از اعداد طبیعی باشد،

  1. عدد ۱ عضوی از مجموعهٔ A باشد، و
  2. با فرض اینکه اعضای مجموعهٔ A باشند بتوان ثابت کرد که عضوی از مجموعهٔ A است،

آنگاه A مجموعهٔ همهٔ اعداد طبیعی است.[10]

تعریف بازگشتی

تعریف بازگشتی مفهومی نزدیک به اصل استقرای ریاضی است. برای مثال، عدد (که «اِن فاکتوریل» خوانده می‌شود) به عنوان حاصل‌ضرب همهٔ اعداد طبیعی کوچکتر از یا برابر با n تعریف می‌شود:[11]

مفهوم فاکتوریل را می‌توان به شکل دقیق‌تر زیر بیان کرد:[12]

حاصل‌جمع همهٔ اعداد طبیعی کوچکتر از یا برابر با n نیز (که با نماد نشان داده می‌شود) نیز تعریفی بازگشتی است و می‌توان آن را به شکل زیر بیان کرد:[13]

تعریف صوری

اصول موضوعهٔ پئانو

اصول پئانو خواص حسابی اعداد طبیعی که با یک مجموعه N یا نمادهای غیر منطقی برای اصول، شامل یک نماد ثابت ۰ و یک نماد تابعی تک متغیره S می‌شود.

اصل نخست می‌گوید که ثابت ۰ یک عدد طبیعی است:

  1. ۰ یک عدد طبیعی است.چهار اصل بعدی، رابطه تساوی را توصیف می‌کنند. از آنجایی که آن‌ها در منطق مرتبه اول دارای تساوی از نظر منطقی معتبرند، در ملاحظات مدرن، آن‌ها به عنوان بخشی از «اصول پئانو» در نظر گرفته نمی‌شود.
  2. برای هر عدد طبیعی x، داریم x = x. یعنی تساوی بازتابی است.
  3. برای اعداد طبیعی x و y، اگر x = y، آنگاه y = x. یعنی تساوی، تقارتی است.
  4. برای اعداد طبیعی y ,x و z، اگر x = y و y = z، آنگاه x = z. یعنی تساوی، متعدی است.
  5. برای هر a و b، اگر b یک عدد طبیعی بوده و a = b، در آن صورت a نیز یک عدد طبیعی است. یعنی اعداد طبیعی تحت تساوی بسته‌اند.

باقی اصول موضوعه، خواص حسابی اعداد طبیعی را تعریف می‌کنند. اعداد طبیعی، مفروض اند بر اینکه تحت یک تابع «تالی» تک متغیره S بسته‌اند.

  1. برای هر عدد طبیعی S(n) ,n یک عدد طبیعی است.
  2. برای اعداد طبیعی m و n، داریم m = n اگر و تنها اگر S(m) = S(n). یعنی، S تابعی یک‌به‌یک است.
  3. برای هر عدد طبیعی n، گزاره S(n) = ۰ نادرست است. یعنی هیچ عدد طبیعی وجود ندارد که تالیش صفر باشد.

تاریخچه

ریشه های باستانی

ابتدایی ترین روش برای نمایش یک عدد طبیعی قرار دادن علامت برای هر شی است. بعداً، یک مجموعه از اشیا را می توان برای برابری، کمبود یا کمبود آزمایش کرد - با زدن یک علامت و برداشتن یک شی از مجموعه.

اولین پیشرفت عمده در انتزاع، استفاده از اعداد برای نشان دادن تعداد بود. که اجازه می دهد تا سیستم هایی برای ثبت تعداد زیاد ساخته شوند. مصریان باستان سیستم قدرتمندی از اعداد را با هیروگلیف مشخص برای 1، 10 و قدرت 10 تا بیش از 1 میلیون ایجاد کردند. یک سنگ تراشیده شده در کارناک، که از حدود 1500 سال قبل از میلاد مسیح قدمت دارد و اکنون در موزه لوور پاریس نگه داری میشود، 276 را 2 صدها، 7 ده و 6 مورد نشان می دهد. و به همین ترتیب برای عدد 4622. بابلی ها دارای یک سیستم ارزش مکانی بودند که اساساً بر اساس اعداد 1 و 10 استفاده می شود، با استفاده از پایه شصت، به طوری که نماد برای شصت همان نماد برای یک بود - مقدار آن از زمینه تعیین می شد.[14]

پیشرفت بعدی توسعه این ایده بود که 0 را می توان به عنوان یک عدد در نظر گرفت. استفاده از یک رقم 0 در ارزش گذاری مکان (در سایر اعداد) از 700 قبل از میلاد توسط بابلی ها آغاز شد، آنها وقتی این رقم آخرین نماد این عدد بود، چنین رقمی را حذف کردند.

تمدن اولمک و مایا از اوایل قرن اول قبل از میلاد صفر را به عنوان یک عدد جداگانه به کار بردند، اما این کاربرد فراتر از Mesoamerica گسترش نیافت. [15][16] استفاده از عدد صفر در دوران معاصر با ریاضیدان هندی Brahmagupta در سال 628 میلادی آغاز شد. با این حال، صفر به عنوان یک عدد در محاسبه قرون وسطایی (محاسبه تاریخ عید پاک) استفاده شده است، که با Dionysius Exiguus در 525 میلادی شروع می شود، بدون اینکه با یک عدد مشخص شود (اعداد استاندارد رومی برای 0 نمادی ندارند). در عوض، nulla (یا فرم جنایی nullae) از nullus، کلمه لاتین "هیچ"، برای نشان دادن مقدار 0 استفاده شد. [17]

اولین مطالعه سیستماتیک اعداد به عنوان انتزاع معمولاً به فیلسوفان یونانی فیثاغورس و ارشمیدس نسبت داده می شود. برخی از ریاضیدانان یونانی با عدد 1 متفاوت از اعداد بزرگتر برخورد می کنند، حتی گاهی اوقات اصلاً به عنوان یک عدد نیستند. به عنوان مثال، اقلیدس ابتدا یک واحد و سپس یک عدد را به عنوان کثرت واحدها تعریف کرد، بنابراین طبق تعریف وی، یک واحد یک عدد نیست و هیچ عدد منحصر به فردی وجود ندارد (به عنوان مثال، هر دو واحد از نامحدود بسیاری از واحدها است a 2)

مطالعات مستقل در مورد اعداد نیز تقریباً در همان زمان در هند، چین و Mesoamerica رخ داده است. [18]

تعاریف مدرن

در قرن نوزدهم اروپا بحث ریاضی و فلسفی درباره ماهیت دقیق اعداد طبیعی وجود داشت. مکتبی از ناتورالیسم اظهار داشت که اعداد طبیعی نتیجه مستقیم روان انسان است. هنری پوانکره یکی از طرفداران آن بود، و همچنین لئوپولد کرونکر، که عقیده خود را چنین خلاصه کرد: "خداوند اعداد صحیح را ایجاد کرد، چیز های دیگر کار انسان است".

در مخالفت با طبیعت گرایان، سازه گرایان نیاز به بهبود دقت منطقی در مبانی ریاضیات داشتند. در دهه 1860، هرمان گراسمن تعریف بازگشتی را برای اعداد طبیعی پیشنهاد کرد، بنابراین اظهار داشت که آنها واقعاً طبیعی نیستند - اما یک نتیجه تعاریف. بعداً، دو کلاس از این تعاریف رسمی ساخته شد. بعداً هنوز نشان داده شد که در اکثر کاربردهای کاربردی برابر هستند.

تعاریف نظری مجموعه ای از اعداد طبیعی توسط فرگه آغاز شد. وی در ابتدا یک عدد طبیعی را به عنوان کلاس تمام مجموعه هایی تعریف می کند که با یک مجموعه خاص مطابقت یک به یک دارند. با این حال، این تعریف منجر به ایجاد پارادوکسهایی از جمله پارادوکس راسل شد. برای اجتناب از چنین تناقضاتی، فرم گرایی به گونه ای اصلاح شد که یک عدد طبیعی به عنوان یک مجموعه خاص تعریف شود و گفته می شود که هر مجموعه ای که می تواند با آن مجموعه مکاتبه یک به یک کند، آن تعداد عنصر را دارد. [19]

دسته دوم تعاریف توسط چارلز سندرز پیرس معرفی شد، توسط ریچارد ددکیند پالایش شد و توسط جوزپه پینو بیشتر مورد کاوش قرار گرفت. این رویکرد اکنون حساب Peano نامیده می شود. این بر اساس بدیهی سازی خصوصیات اعداد ترتیبی است: هر عدد طبیعی یک جانشین دارد و هر عدد طبیعی غیر صفر یک سلف منحصر به فرد دارد. حساب Peano با چندین سیستم ضعیف نظریه مجموعه مطابقت دارد. یکی از این سیستم ها ZFC است که بدیهی بودن آن با نفی جایگزین شده است. قضایایی که می توانند در ZFC اثبات شوند اما با استفاده از Peano Axioms قابل اثبات نیستند، شامل قضیه گودشتاین است. [20]

با تمام این تعاریف، مناسب است که 0 (مربوط به مجموعه خالی) به عنوان یک عدد طبیعی باشد. درج 0 اکنون در بین نظریه پردازان مجموعه و منطق دانان رایج است. [21] زبان های رایانه ای هنگام برشمردن مواردی مانند شمارنده های حلقه و عناصر رشته ای یا آرایه ای، اغلب از صفر شروع می شوند. [22][23]از طرف دیگر، بسیاری از ریاضیدانان سنت قدیمی را برای گرفتن عدد 1 به عنوان اولین عدد طبیعی حفظ کرده اند.

منابع

  • دکتر ابراهیم اسرافیلیان، دکتر عبدالله شیدفر. ریاضی عمومی ۱. دالفک، ۱۳۸۲

فهرست منابع

  • Spivak, M. (2006). Calculus. Calculus (3rd ed.). Cambridge University Press. ISBN 978-0-521-86744-3. Retrieved 2018-12-01.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.