ذات
هر محمولی که تمام اجزای ذات یا جزء داخل در حقیقت ذات موضوع آن باشد و مفهوم ماهیت موضوع از آن نشأت یافته باشد، به سبب مقایسه با ذات موضوع ذاتی نامیده میشود. مثل «ناطق» که مقوم انسان است و اگر «ناطق» نباشد، انسان نخواهد بود، پس «نطق» ذاتی انسان است. همچنین جسم بودن و سیال بودن ذاتی آب است و تحقق یافتن آب در خارج بدون این دو خصوصیت امکانپذیر نیست.
ذات در مقابل عرض، از اصطلاحات فلسفه و منطق است.
ذات معانی مختلفی دارد که از جمله آنها میتوان به ذیل اشاره کرد:
۱ـ ذات به معنی ماهیت شئ.
ذات به ماهیت شیئ اطلاق میشود، یعنی آنچه چیستی شیئ به آن است. به عبارت دیگر، به خصوصیاتی از هر چیز اطلاق میشود که اگر از دست بروند، دیگر آن شیئ وجود نخواهد داشت. منظور از ذات در اینجا، حقیقت شیئ است که در مقابل وجود شیئ قرار میگیرد.
۲ـ ذات به معنی چیزی که قائم به خود است.
ذات چیزی است که قائم به خود باشد و در مقابل آن عرض قراردارد، یعنی چیزی که قائم به خود نیست. مانند اینکه میگوییم جسم، ذات و رنگ عرض است; زیرا جسم برای وجود خود به چیز دیگری وابسته نیست، در حالی که رنگ در تحقق خود احتیاج به جسم دارد، یعنی باید جسمی باشد تا رنگ در آن به وجود بیاید و به اصطلاح عارض آن گردد. ذات در این معنا، جوهر نامیده میشود و همانطور که گفته شد، عرض در مقابل آن است. ذات به باطن و حقیقت شیئ اطلاق میشود، اما عرض فقط دگرگونیهای ظاهری شیئ است. ذات امری ثابت است، و اعراضند که دگرگون میشوند.
۳ ـ مجموع مرکب از جنس و فصل.
جنس و فصل هر چیز را روی هم، ذات آن چیز گویند که در واقع همان ماهیت و حقیقت اصلی شیئ است.