جک و لوبیای سحرآمیز

«جک و لوبیای سحرآمیز» یک داستان انگلیسی است که قدیمی‌ترین نسخه چاپ شده آن توسط بنیامین تبارت به سال ۱۸۰۷ چاپ شده‌است و سپس در سال ۱۸۹۰ توسط جوزف جکوبز بازنویسی شده‌است اما تصور می‌شود که اصل داستان بسیار قدیمی‌تر باشد.

خلاصه داستان

جک نوجوانی است که با مادرش زندگی می‌کند و از دار دنیا فقط یک گاو شیرده دارند. وقتی شیر گاو خشک می‌شود، مادرش از او می‌خواهد که گاو را به بازار برده و بفروشد. جک در راه بازار گاو را به پیرمردی در ازای چند دانه لوبیای سحرآمیز می‌فروشد. مادر جک که از موضوع عصبانی شده لوبیاها را به بیرون پرت می‌کند. صبح فردا جک از ساقه لوبیاهایی که رشد کرده و سر به فلک کشیده‌اند بالا رفته و وارد قصر غول می‌شود. او از خانه غول کیسه‌ای از سکه‌های طلا، مرغ تخم طلا و چنگی طلایی دزدیده و پا به فرار می‌گذارد. غول که از قضا خبردار شده به تعقیب او می‌پردازد ولی جک با تبری ساقه لوبیا را قطع کرده و غول کشته می‌شود.

منابع

    • ویکی‌پدیای انگلیسی
    This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.