کلیله و دمنه
کَلیله و دِمنه کتابی است از اصل هندی که در دوران ساسانی به زبان پارسی میانه ترجمه شد. کلیله و دمنه کتابی پندآمیز است که در آن حکایتهای گوناگون (بیشتر از زبان حیوانات) نقل شدهاست. نام آن از نام دو شغال با نامهای کلیله و دمنه گرفته شدهاست. بخش بزرگی از کتاب اختصاص به داستان این دو شغال دارد. اصل داستانهای آن در هند و در حدود سالهای ۱۰۰ تا ۵۰۰ پیش از میلاد بهوقوع میپیوندند.[1]
مجتبی مینوی دربارهٔ این کتاب میگوید: کتاب کلیله و دمنه از جمله آن مجموعههای دانش و حکمت است که مردمان خردمند قدیم گرد آوردند و «به هرگونه زبان» نوشتند و از برای فرزندان خویش به میراث گذاشتند و در اعصار و قرون متمادی گرامی میداشتند، میخواندند و از آن حکمت عملی و آداب زندگی و زبان میآموختند.[2]
اصل و تاریخچهٔ کتاب
کلیله و دمنه در واقع تألیفی است مبتنی بر چند اثر هندی که مهمترین آنها پنجه تنتره (به سانسکریت पञ्चतन्त्र؛ Panchatantra) به معنی پنج فصل و به زبان سانسکریت است که توسط فیلسوف بیدبا و بدستور پادشاه هندی دبشلیم نوشته شدهاست. در روایات سنتی برزویه «مهتر اطبّای پارس» در زمان خسرو انوشیروان را مؤلف این اثر میدانند. نام پهلوی اثر کلیلگ و دمنگ بود. صورت پهلوی این اثر هماکنون در دست نیست و در طول سالیان از بین رفتهاست؛ اما ترجمهای از آن به زبان سریانی امروز در دست است. این ترجمه نزدیکترین ترجمه از لحاظ زمانی به تألیف برزویه است.∗
ترجمه از پهلوی به عربی
.
پس از اسلام روزبه پوردادویه (ابن مقفع) آن را به عربی ترجمه کرد ترجمهٔ ابن مُقَفّع بسیار مقبول افتاد و مظهری از فصاحت در زبان عربی تلقی شد. ترجمهٔ ابن مقفع امروز موجود است اما میان نسخ مختلف آن گاه تفاوتهای زیادی دیده میشود.
ابن ندیم در الفهرست∗ کلیله و دمنه را در شمار «کتابهای هند در افسانه و اَسمار و احادیث» آوردهاست و دربارهٔ آن گوید:
کتاب کلیله و دمنه هفده باب است و گویند هجده باب بوده که عبدالله بن مقفع و دیگران آن را ترجمه کردهاند، و این کتاب به شعر هم در ورده شده، و این کار را ابان بن عبدالحمید بن لاحق بن عقیر رقاشی کردهاست و علی بن داود نیز آن را به شعر درآورده، و بشر بن معمده ترجمهای از آن دارد که پارهای از آن در دست مردم است؛ و من در نسخه دیدم که دو باب اضافه داشت و شاعران ایرانی این کتاب را به شعر درآوردهاند که از فارسی به عربی ترجمه شدهاست؛ و از این کتاب مجموعهها و منتخباتی است که ساختهٔ گروهی مانند ابن مقفع و سهل بن هارون و سلم رئیس بیتالحکمه و… [است].
ترجمهٔ عربی ابن مقفع پایهٔ ترجمههای دیگر قرار گرفت و کتاب از عربی به فارسی، یونانی، ترکی، اسپانیایی، روسی، آلمانی ترجمه شد.
ترجمه از عربی به فارسی
کلیله و دمنه چندین بار از عربی به فارسی دری برگردانده شدهاست. از جمله به دستور نصر بن احمد سامانی، ابوالفضل بلعمی آن را به نثر فارسی برگرداند و سپس رودکی (در سال ۳۲۰ ق.[3]) آن را به نظم درآورد.[4] اما امروز ترجمهٔ بلعمی از بین رفته و از اثر رودکی جز چند بیت پراکنده باقی نماندهاست.
در قرن ششم هجری یکی از دبیرهای دربار غزنوی، به نام نصرالله منشی (منشی بهرامشاه غزنوی) کلیله و دمنه را به فارسی برگردان کرد.[5] این ترجمه ترجمهای آزاد است و نصرالله هرجا لازم دانستهاست ابیات و امثال بسیار از خود و دیگران آوردهاست. ترجمهٔ نصرالله منشی همان ترجمهای است که از آن به عنوان کلیله و دمنه در زبان فارسی یاد میشود. گاه نیز آن را کلیله و دمنهٔ بهرامشاهی خوانند.
تا چند سال پیش گمان میرفت که برگردان نصرالله منشی، یگانه برگردان فارسی است که از کلیله و دمنه در دست است و کسی از برگردان دیگر این کتاب آگاهی نداشت. تا آنکه در سال ۱۹۶۱ در کتابخانهٔ توپقاپوسرای استانبول، برگردان فارسی دیگری از کلیله و دمنه پیدا شد. این برگردان از سوی کسی به نام محمد بن عبدالله بخاری انجام شدهاست و از زندگی او هیچ آگاهی در دست نیست. تنها از دیباچه کتابش چنین برمیآید که از وابستگان دستگاه اتابکان حلب سوریه بودهاست. شگفت است که بخاری برگردان خود را همزمان با نصراله منشی انجام دادهاست، بیآنکه آن دو از کار یکدیگر باخبر باشند. اما از آن باارزشتر آن است که برگردان محمد بخاری، وارون نثر دشوار و سنگین نصراله منشی، بسیار روان و ساده است.[5] برخلاف نصرالله منشی محمد بخاری به عبارتپردازی نپرداخته و کاملاً به متن اصلی وفادار ماندهاست. خود این موضوع را تصریح کردهاست*
البته پس از رودکی و پیش از این دو تن نیز ترجمههای زیادی از این اثر صورت گرفته بود ولی هیچیک به دست ما نرسیدهاست. نصرالله منشی خود در دیباچهٔ ترجمهاش به این موضوع اشاره کردهاست.*
آخرین تحریر کلیله و دمنه متعلق است به ابوالفضل علّامی ادیب پارسیگوی هندی. نثر این اثر روان و صحیح است. علامی به این ترجمه نام عیار دانش دادهاست. ∗
ترجمه از سانسکریت به فارسی
این نکته نیز جالب توجه است که یک بار نیز به فرمان پادشاه ادبدوست هند اکبرشاه همایون کتاب پنچه تنتره مستقیماً از سنسکریت به فارسی ترجمه شدهاست. مسئول این ترجمه شخصی بود به نام مصطفی خالقداد عباسی. به گفتهٔ او «حکم شد که هرچه خشک و تر در آن کتاب باشد به همان ترتیب رقم نماید تا قدر تفاوت اصل سخن و ترتیب آن و زیادتی و نقصان ظاهر گردد.» ∗
بازنویسی از فارسی به فارسی
ملا حسین کاشفی در قرن دهم هجری تصنیفی (بازنویسیای) از روی کلیلهٔ بهرامشاهی ترتیب داد و نام اثر را انوار سهیلی گذاشت. بعدها شیخ عبدالکریم سودایی دستگردی این کتاب را به صورت منظوم درآورد که این کتاب به همین نام در سال ۱۳۷۰ منتشر شد.[6]
ترجمه از فارسی به کردی
سین محمدی از روی نسخه فارسی کلیله و دمنه ترجمهای به زبان کرمانجی خراسان ترتیب دادهاست. این ترجمه از روی کتاب کلیله و دمنه بهرامشاهی اثر فاخر نصرالله منشی انجام یافتهاست که به دست مجتبی مینوی تهرانی[2] تصحیح و با دقت مطابقه شدهاست. ترجمه سین محمدی در سال ۱۳۹۱ه.ش معادل ۱۴۳۳ه.ق و۲۰۱۲ میلادی به همت انتشارات جهانی در شهر بجنورد به چاپ رسیدهاست این کتاب از نظر ویژگیهای ادبی و لغوی و سبک نگارش و اشتمال آن بر واژههای نو و کمیاب و ضربالمثلها و اشعار کرمانجی و فارسی کمنظیر است. از دیگر امتیازات ترجمه سین محمدی نسبت به کارهای مشابهی که تاکنون بر کتاب کلیله و دمنه فارسی انجام شدهاست این است که اشعار و مثلها و کنایات متن نصرالله منشی به صورت اصل حفظ شده و چیزی از اصل کتاب کم نشدهاست.
علاوه بر این تاکنون ۹ ترجمه دیگر در زبانهای کردی و کرمانجی از کلیله و دمنه صورت پذیرفتهاست. اولین ترجمه کردی کلیله و دمنه به سال ۱۹۳۴ میلادی به همت ملا کریم زنگنهانجام گرفتهاست. این اثر به گویش کردی/ سورانی شهر سلیمانیه کردستان عراق است.
دومین ترجمه کلیله و دمنه به زبان کردی از سوی ماموستا «عمر توفیق الخطاط» به ثمر نشستهاست. عمر توفیق الخطاط کلیله دمنه خود را در سال ۱۹۷۰ میلادی به کردی سورانی کردستان عراق است برگردانده است. او اهل شهر حلبچه است.
سومین ترجمه کلیله دمنه به زبان کردی به شخصی به نام «دلاور» میرسد. دلاور در سال ۲۰۰۱ میلادی قطعاتی از کلیله و دمنه را از عربی به کردی سورانی برگردانده و در شهر سلیمانیه به چاپ رساندهاست.
چهارمین ترجمه کلیله و دمنه به زبان کردی توسط «محمد امین دوسکی» در سال ۲۰۰۴ میلادی در شهر دهوک کردستان عراق و با لهجه کردی کورمانجی حاصل شدهاست.
پنجمین ترجمه کلیله و دمنه به زبان کردی در سال ۲۰۱۱ میلادی در کردستان ترکیه از جانب «علی کارادنیز» به ثمر رسیده و توسط نشر نوبهار طبع گردیدهاست. ترجمه کارادنیز دومین ترجمه کلیله و دمنه به زبان کردی کورمانجی نیز بحساب میآید. علی کارادنیز نویسنده، مترجم و روزنامهنگار کرد کردستان ترکیه است.
ترجمه ششم از کتاب کلیله و دمنه به زبان کردی را استاد احمد قاضی در سال ۲۰۱۳ میلادی در شهر مهاباد ایران انجام دادهاست. احمد قاضی کار خود را از روی ترجمه فارسی «ابوالمعانی نصرالله بن عبدالحمید منشی» کلیله و دمنه را به زبان کردی برگردانده است. ترجمه کلیله و دمنه احمد قاضی دارای ویژگیهای منحصر به فرد در ترجمه و تاریخ نثر کردی سورانی است.
هفتمین ترجمه کردی کتاب کلیله و دمنه در سال ۲۰۱۵ میلادی توسط فردی به نام «محمد چیا» در شهر سلیمانیه عراق انجام گرفتهاست. .
هشتمین ترجمه کردی کلیله و دمنه را در سال ۲۰۱۷ میلادی «دکتر محمد عبدو علی» در عفرین کردستان سوریه انجام دادهاست. متن مرجع وی نیز ترجمه عربی کلیله و دمنه ابن المقفع است. این اثر به زبان کردی کرمانجی است و نویسنده آن، محمد عبدو علی، در حال حاضر از پیشگامان ادبیات و زبان کردی کرمانجی در کردستان سوریه قلمداد میشود.
نهمین ترجمه از کلیله و دمنه به زبان کردی متعلق به «محمد صلاح گلالی» است که اطلاع از آن در دست نیست.
بابهای کلیله و دمنه
پیشتر گفتار ابن ندیم پیرامون بابهای کلیله و دمنه ذکر شد. در ترجمهٔ سریانیای که از روی متن پهلوی صورت گرفتهاست کلیله و دمنه ده باب است:∗
- باب شیر و گاو
- باب کبوتر طوقدار
- باب بوزینه و سنگپشت
- باب بیتدبیری
- باب موش و گربه
- باب بوم و زاغ
- باب شاه و پنزوه
- باب تورگ (شغال)
- باب بلاد و برهمنان
- باب شاه موشان و وزیرانش
در کلیله و دمنهٔ نصرالله منشی، در فصل مقدمهٔ ابن مقفع آمدهاست که کلیله و دمنه پانزده باب است و در اصل کتاب که متعلق به هندیان بودهاست ۱۰ باب بودهاست و پارسیان پنج باب دیگر به آن افزودهاند.∗ بابهای با اصل هندی به صورت زیر ذکر شدهاست:
- الأسد و الثَّور
- الفحص عن امر دمنة
- الحمامة المطوّقة
- آلبوم و الغربان
- الملک و الطّایر فَنزة
- السِّنَّور و الجُرَذ
- الاسد و ابن آویٰ
- القِرْد و السُّلَحْفاة
- الأسوارِ و اللَّبْوَة
- الناسک و الضَّیف
بابهای الحاقی پارسیان از قرار زیر است:
- برزویة الطبیب
- الناسَکَ و ابنِ عِرْس
- البلار و البراهمة
- السّائِحِ و الصّائِغ
- ابن المَلِک و أصحابِه
عبدالحسین زرینکوب در کتاب دو قرن سکوت از ابوریحان بیرونی نقل میکند که:
چون ابن مقفع کلیله و دمنه را از زبان پهلوی به تازی نقل کرد، بابِ برزویه را که در اصل کتاب نبود بر آن افزود تا در عقاید مسلمانان شک و تردید پدیدآورد و آن را برای قبول آیین خویش، که دین مانی بود آماده سازد.[9]
در ترجمهٔ بخاری
بابهای تحریرهای مختلف در جدول زیر نشان داده شدهاند.
پنچه تنتره | کلیله و دمنهٔ سریانی | کلیله و دمنهٔ ابن مقفع | کلیله و دمنهٔ نصرالله منشی | کلیله و دمنهٔ محمد بخاری |
---|---|---|---|---|
جدایی دوستان | شیر و گاو | الاسد و الثور | الاسد و الثور | شیر و گاو |
- | - | الفحص عن امر دمنة | بازجست کار دمنه | کار دمنه که کجا رسید |
بهدستآوردن دوستان | کبوتر طوقدار | حمامة المطوقة | دوستی کبوتر و زاغ و… | کبوتر حمایلی و… |
جنگ بومان و زاغان | بوم و زاغ | آلبوم و الغربان | بوف و زاغ | کلاغان و بومان |
ازدست دادن مزایای مکتسب | بیتدبیری (؟) | االقرد و الغیلم | بوزینه و باخه | حمدونه و سنگپشت |
داستان کلیله و دمنه در شاهنامه فردوسی
بنا بر شاهنامه فردوسی در زمان پادشاهی انوشیروان، برزوی جهت یافتن دارویی که مردگان را زنده میکرد به هندوستان رفت اما موفق به پیدا شدن آن نشد.برزوی در هندوستان متوجه وجود کتابی ارزشمند در دربار شاه هندوستان شد. شاه هندوستان تنها اجازه خواندن را به او داد برزوی آن را به خاطر سپرد و به مرور آن را جداگانه با نامه به دربار انوشیروان فرستاد که توسط بوذرجمهر جمعآوری شد. برزوی از انوشیروان خواست که نام و زحمات و او در آن ابتدای کتاب آورده شود. فردوسی سرگذشت کلیله و دمنه را تا به شعر درآوردن آن را بهوسیله رودکی یادآور می شود[10]. فردوسی اثر منظوم کلیله و دمنه رودکی را دُرِ آگنده میخواند.
شاهنامه فردوسی سرگذشت کلیلهودمنه را پس از به پهلوی ترجمه شدن آن بوسیله برزوی پزشک را چنین شرح میدهد:
نبیسنده از کِلک چون خامه کرد | ز برزوی یک در سرنامه کرد | |
نبشتند بر نامهی خسروی | نبود آن زمان خط جز از پهلوی | |
... | ... | |
کلیله به تازی شد از پهلوی | برینسان که اکنون همیبشنوی | |
به تازی همیبود تا گاه نصر | بدآنگه که شد در جهان شاه نصر | |
گرانمایه بوالفضل دستور اوی | که اندر سخن بود گنجور اوی | |
بفرمود تا پارسی و دری | نبشتند و کوتاه شد داوری | |
وزآن پس چو پیوسته رای آمدش | به دانش خرد رهنمای آمدش | |
همیخواست تا آشکار و نهان | ازو یادگاری بود درجهان | |
گزارنده را پیش بنشاندند | همه نامه بر رودکی خواندند | |
بپیوست گویا پراگنده را | بِسُفت اینچنین در آگنده را[11] |
از دیگر یادکردهای شاهنامه فردوسی از کتاب کلیله و دمنه در شاهنامه زمانی است که جاسوسان خسرو پرویز به او اطلاع میدهند که بهرام چوبین، همواره کلیلهودمنه میخواند، خسرو پرویز از این غمگین میشود و میگوید که کلیلهودمنه بهترین مشاور است. و کسی بهتر از این مشاور به یاد ندارد.[12]:
نسخهشناسی
کلیله و دمنه در پاریس به سال ۱۸۱۶ م توسط دانشمند دیساسی همراه با معلقه لبید بن ربیعة المخضرم به طبع رسید.
ولف ترجمه کلیله و دمنه به آلمانی را در اشتوتکارت در سال ۱۸۳۷ م منتشر ساخت. این ترجمه مجدداً در سال ۱۸۳۹ منتشر شد.
این کتاب در استراسبورگ آلمان به سال ۱۹۱۲ با مقدمه برزویه و ترجمه نوار او که به طبع رسید.
چاپهای دیگری از این کتاب در بولاق ۱۲۴۸، ۱۲۵۱، ۱۲۸۵ ه، قاهره ۱۲۹۷، ۱۳۰۵، ۱۳۲۳، ۱۳۴۳ ه، توسط نشر حلمی طباره و مصطفی المنفوطی به سال ۱۹۲۶ م، و توسط نشر محمد حسن المرصفی به سال ۱۹۲۷ م، در بیروت در سالهای ۱۸۷۸، ۱۸۸۲، ۱۸۹۰ ۱۸۹۲، و غیره صورت گرفتهاست.
ترجمهٔ انگلیسی این اثر در آکسفورد به سال ۱۸۱۹ منتشر شدهاست. فاندیک این ترجمه را بار دیگر در قاهره به سال ۱۹۰۵ م منتشر کردهاست. همچنین ترجمهٔ ایتالیایی درسان ریمو به سال ۱۹۱۰ م و ترجمهای روسی در مسکو ـ لنینگراد در سال ۱۹۳۴ م، ترجمهای فرانسوی به سال ۱۹۳۶ م از این کتاب منتشر شدهاست.
چاپ منقح کلیله و دمنه با تصحیح و توضیح مجتبی مینوی تهرانی توسط انتشارات امیرکبیر در ۱۳۴۳ بهطبع رسیدهاست.
پانویس
- ^ خانلری ۱۳.
- ^ ابن ندیم (فن اول از مقالهٔ هشتم) ۵۴۲.
- ^ «و هرچند که خاطر در زیادت بسی یاری میداد، اما بر موجب فرمان عالی اعلاهالله بر عین کتاب اختصار کرده آمد…» (بخاری ۳۸)
- ^ «و این کتاب را پس از ترجمهٔ ابنالمقفع و نظمِ رودکی ترجمها کردهاند و هرکس در میدانِ بیان براندازهٔ مجال خود قدمی گزاردهاند.» (منشی ۲۵)
- ^ صفا ۶۲۰.
- ^ خانلری ۱۳–۱۴.
- ^ خانلری ۱۴–۱۵
- ^ منشی ۳۷–۳۸.
- "KALILA wa DEMNA". ENCYCLOPÆDIA IRANICA.
- |مینوی، مجتبی، کلیله و دمنه (تصحیح و توضیح)، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۱
- آذرنوش، آذرتاش (۱۳۸۷). چالش میان فارسی و عربی سدههای نخست (ویراست ۲). نشر نی. ص. ۱۴۴. شابک ۹۷۸۹۶۴۱۸۵۰۴۲۷.
- «دیباچهٔ شاهنامهٔ ابومنصوری». فصلنامهٔ نامهٔ انجمن (۱۳). ۱۳۸۳.
- هفتهنامهٔ امرداد، یکشنبه ۲۴ دی ۱۳۹۱، سال سیزدهم، شماره ۲۸۹، ص ۴.
- |صفا، ذبیحاللّه، تاریخ ادبیات در ایران (۵ جلد)، انتشارات فردوس، ۱۳۶۷
- سفرنامه کابوس وار شاعری مدرن، مرور کتابهای آخر سعیدی، بیبیسی فارسی
- نخستین برگردان کلیله و دمنه به پشتو، بیبیسی فارسی
- عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، ص. ۲۵۸
- شاهنامه فردوسی، تصحيح جلال خالقی مطلق، انتشارات سخن، جلد دوم، صفحه 759
- شاهنامه فردوسی، تصحيح جلال خالقی مطلق، انتشارات سخن، جلد دوم، صفحه 759
- شاهنامه فردوسی، تصحيح جلال خالقی مطلق، انتشارات سخن، جلد دوم، صفحه ۸۸۲
- شاهنامه فردوسی، تصحيح جلال خالقی مطلق، انتشارات سخن، جلد دوم، صفحه ۸۸۲