بیگدلی

بیگدلی یا بِگدیلی یا بیگدلو (همچنین: بَکْتِلی، تُرکی استانبولی: Beğdili boyu) یکی از قبایل بیست و دوگانه از تُرکان اغوز و یک زیر شاخه از فدراسیون قبیله‌ای بوز اوخ بود.[1][2][3][4][5][6][7][8][9] انوشتکین (نیای بزرگ خوارزمشاهیان) از قبیله بیگدلی (از تُرکان اوغوز) بوده‌است.[6]

بیگدلی
تمغای قبیله بیگدلی مطابق کتاب دیوان لغات الترک تألیف محمود کاشغری، قرن چهارم هجری
مناطق با جمعیت چشمگیر
 ایران،  ترکیه،  جمهوری آذربایجان،  ترکمنستان
دین
اسلام
قومیت‌های وابسته
ترکان اغوز، ایل افشار، قایی، ایل قنق، سالور
حکم قبیله بیگدلی مبنی بر تبعید در بین شهرهای رقه در سوریه بین سالهای ۱۶۹۴–۱۷۱۲

شاخهٔ جنوب ایران و خوزستان بیگدلی، از بیگدلیهایی هستند که به شاخهٔ علما مشهور شده‌اند. ایشان از کسانی هستند که در پی فتنهٔ افغانها، به خوزستان کوچیدند و در آنجا سُکنا گزیدند.[10][11] ایل قشقایی نیز دارای تیره‌ای با نام بیگدلی است که از گروه‌های کوچندهٔ ایران‌اند.[12][13] همچنین در برخی از منابع به تیرهٔ بیگدلی در شمار تیره‌های طایفهٔ آقاجری از طوایف عمدهٔ کهگیلویه اشاره شده‌است.[14][15]

خاستگاه و تاریخ

خاستگاه قومی

نخستین‌بار نام بیگدلی به صورت بَکتِلی در دیوان لغات التُرک کاشغری (قرن چهارم هجری) در بین طوایف ۲۲گانه، یا ۲۴گانهٔ تُرکان اغوز یا تُرکمانان آمده‌است (ص۱۷۱). در نسب‌نامهٔ افسانه‌ای تُرکان، بکتلی (بیکدلی) نام یکی از ۴ فرزندِ یولدوزخان، پسر سوم اغوزخان است.[16][17] برخی در معنای آن گفته‌اند: کسی که همانند (سخن) بزرگان عزیز باشد.[16][18] طایفهٔ بیگدلی نام خود را ـ که در منابع مختلف به صورتهای بَکْدَلی، بیکدلی، بگدلو، بیگدلو و بیک‌دیلی ضبط شده‌است[19][20][16][21] ظاهراً از نام سردودمان خود گرفته‌است.

تمغا یا نشان دودمانی

بیگدلی‌ها بمانند دیگر تیره‌های تُرکان اغوز، تمغا یا نشانِ مخصوصی برای خود داشتند که فرمانها، خزاین و رمه‌هایشان را بدان نشانه‌گذاری می‌کردند.

مهاجرت و پراکندگی

سرزمین اصلی بیگدلی‌ها کوه‌های آلتایی و کرانهٔ سیر دریا (رود سیحون) تا دریاچهٔ آرال و دریای خزر بوده‌است.[22][23] منابع تاریخی آگاهی دقیقی از آنها به دست نمی‌دهند، اما بنابر آنچه رشیدالدین‌فضل‌الله ذکر کرده‌است، ممالیکی از بیگدلی‌ها در دوران سلجوقیان در غرجستان بوده‌اند که انوشتکین غرجه، شحنهٔ خوارزم ـ که خوارزمشاهیان بدو نسب می‌برند ـ از این شمار است.[24]

امیر تیمور پس از پیروزی بر عثمانیان در ۱۴۰۲م، ۳۰هزار خانوار بیگدلی را در شام اسیر کرد و در راهِ مراجعت به تُرکستان در اردبیل در دیدار با خواجه سلطانعلی سیاهپوش ـ که صفویان نسب بدو می‌رسانند ـ چنان شیفتهٔ او شد که بیگدلیان را بدو بخشید. خواجه نیز ایشان را آزاد کرد. آنان برای قدردانی و حق‌شناسی از او در اردبیل ماندند و به خدمت وی، و در نهایت صفویان درآمدند و شاخهٔ شاملو ـ بیگدلی را تشکیل دادند.[25][26][27][28] درآمیختگی خاندانهای مختلف بیگدلی با شاملوها در طول تاریخ تشخیص و تمایز آنها از شاملوها را بسیار دشوار ساخته‌است؛ تا آنجا که در منابع عصر صفوی از آنها بیشتر با عنوان شاملو یاد می‌شود.[29][30][31]

پیشینهٔ تاریخی

مقارن تشکیل دولت صفوی، بیگدلیها یکی از ۷ طایفهٔ بزرگ تشکیل‌دهندهٔ این دولت به‌شمار می‌آمدند و در سازماندهی نیروهای قزلباش و شاهسون نقش بسزایی داشتند.[32][33] آنان در جنگهای دوران ۲۵۰سالهٔ صفویه پیوسته از نیروهای اصلی محسوب می‌شدند و سرکردگی قزلباشها برعهدهٔ سران آنان و شاملوها بود. در این دوره، بسیاری از مناصب سیاسی ـ اجتماعی در اختیار ایشان قرار داشت. در این میان، می‌توان اینان را نام برد: حیدر سلطان بیگدلی شاملو، ایشیک آقاسی‌باشی حرم‌شاه‌عباس؛ زینل‌خان بیگدلی شاملو، از امرای شاه‌عباس و فرمانده اردوی شاه‌صفی (احمدبیک، داروغهٔ لاهیجان که در فرونشاندن غائله‌ای که برضد قزلباش برپا شده بود، نقش بسزایی ایفا کرد.[34][35][36][37][38][39]

به روزگار نادرشاه افشار، بیگدلیان به خدمت او درآمدند و عمدهٔ سفیران نادر از میان بزرگان بیگدلی انتخاب شده بودند؛ از آن جمله می‌توان از مصطفیٰ‌خان‌بیگدلی یاد کرد که به سفارت روم اعزام شد.[40]

هم‌زمان با ظهور زندیه، مصطفیٰ‌خان بیگدلی برای بازگرداندن قدرت به صفویان قائلهٔ شاهزادهٔ صفوی (اسماعیل سوم) را برپا کرد که با شکست روبه‌رو شد و پس از آن بیگدلیان در خدمت زندیان درآمدند و همچون گذشته بسیاری از مناصب را در اختیار گرفتند.[41][42]

مهاجرت و اسکان

با پیوستنِ بیگدلیها به قزلباشان و شاهسون و اجرای طرح اسکان ایلات در دورهٔ شاه‌عباس، و در پی آن فشارهایی که بر جامعهٔ ایلی وارد می‌شد، اوضاع اجتماعی جامعهٔ بیگدلی نیز تعییر یافت. سران و بزرگان بیگدلی رفته رفته از میدانهای جنگ و نبرد به صحنه‌های سیاست، اقتصاد، دانش و فرهنگ روی آوردند و به‌طور پراکنده در نقاط مختلف خاندانهای مستقل و جداگانه‌ای را در شاخه‌های طایفگی تشکیل دادند:

۱. شاخهٔ جنوب ایران و خوزستان بیگدلی

از بیگدلی‌هایی هستند که به شاخهٔ علما مشهور شده‌اند. ایشان از کسانی هستند که در پی فتنهٔ افغانها، به خوزستان کوچیدند و در آنجا سکنا گزیدند.[10][11] ایل قشقایی نیز دارای تیره‌ای با نام بیگدلی است که از گروه‌های کوچندهٔ ایران‌اند.[12][13] همچنین در برخی از منابع به تیرهٔ بیگدلی در شمار تیره‌های طایفهٔ آقاجری از طوایف عمدهٔ کهگیلویه اشاره شده‌است.[14][15]

۲. شاخهٔ تُرکمن

در دوران صفویه و با پراکنده شدن بیگدلیها در اقصا نقاط مرزهای کشور، گروهی از آنان در ترکمنستان جای گرفتند. دسته‌ای که در ترکمنستان شوروی سابق قرار داشتند، با سیاستهای سرکوب فروپاشیدند، اما بیگدلیهای ترکمنستان ایران که به ایل گوکلان پیوسته بودند، به ۴ تیرهٔ پانک، امان خوجه، بوران و قاریشمز تقسیم می‌شدند و در دشتهای کلاله و مینو تحت سرپرستی پیرمردان و ریش‌سفیدان بیگدلی می‌زیستند. بیگدلیهای ترکمن برخلاف دیگر شاخه‌ها سنی مذهب‌اند.[43][44][45]

۳. شاخهٔ ملایر و همدان

از تاریخ ۱۰۵۵ق که جانی‌خان رئیس این شاخه به دست شاه‌عباس به قتل رسید، بارها بیگدلیها دچار ضعف یا قدرت شدند؛ با این حال، در بیشتر اوقات حکومتِ منطقه به دست سران ایشان بود. هنوز نیز بقایای شاخهٔ شاملوـ بیگدلی در این منطقه دیده می‌شود.[46]

۴. شاخهٔ قم

در پی فتنهٔ افغانها، جمعی از بیگدلیهای آسیب‌دیده به قم رفتند و در آنجا به دو دسته یا خاندان مهم تقسیم شدند؛ بیگدلیهای آذر، منسوب به حاج لطفعلی بیگ‌آذر؛ و بیگدلیهای اولاد برادر آذر، موسوم به اسحاق بیگ، متخلص به عُذْری. بیگدلیها در قم جایگاه ویژه‌ای یافتند و بسیاری از مناصب اجتماعی را برعهده گرفتند. در دوران ناصرالدین شاه بسیاری از املاک و زمینهای قم و اطراف آن در اختیار بیگدلیها بود. امروزه آثار و ابنیهٔ متعددی در قم منسوب بدیشان است.[47][48][49][50][51][52]

۵. شاخهٔ سواحل ارس و دشت مغان

پس از آنکه تیمور اسیران بیگدلی را به خواجه سیاه‌پوش بخشید، گروهی از ایشان در اطراف اردبیل و حوالی سبلان و دشت مغان و سواحل ارس مسکن گزیدند. به احتمال زیاد بیگدلیهای امروزی این منطقه از اعقاب همینها هستند که در سدهٔ اخیر اسکان یافته‌اند، ایشان در دو طرف ارس اقامت داشتند؛ دسته‌ای که در شوروی سابق به سر می‌بردند، تحلیل رفتند و بسیاری از افراد گروهی که در ایران جای گرفتند، در زمان پیشه‌وری و اشغال آذربایجان به بیگدلیهای زنجان پیوستند (همان، ۶۱۶بب‍(طایفهٔ بیگدلی ـ شاملوی دشت مغان از ۶ تیره تشکیل شده‌است که با وجود اسکان، هنوز احترامات و انضباط ایلی در میانشان کاملاً مراعات می‌شود (نک‍: بیگدلی، محمدرضا، ایلسون…، ۲۲۶، ۲۴۴، ۲۴۷، جم‍؛ بیات، ۱۰۵؛ بیگدلی، غلامحسین، همان‌جا).

۶. شاخهٔ محال ساوه

یکی از مراکز اصلی بیگدلی ـ شاملوها از قدیم (متن فرمان شاه‌عباس در ۱۰۳۶ق) ناحیهٔ میان ساوه و زنجان بوده‌است. سرسلسلهٔ بیگدلیهای این ناحیه در زمان شاه‌عباس ساروبیک بیگدلی، برادر محمدبیک از بزرگ‌ترین سرداران و از معتمدان خاص شاه‌عباس اول بود. ظاهراً سابقهٔ حضور ایشان در این منطقه به هنگام تغییر پایتخت در زمان شاه‌طهماسب از تبریزی به قزوین بازمی‌گردد که جمعی از بیگدلیها همراهِ اردوی شاهی به اطراف پایتخت جدید کوچیدند.

۷. بیگدلی ـ شاملوهای خراسان

در ۱۳۰۲ق میرزا غلامعلی بیگدلی شاملوصدرالاطبا همراه حاکم قوچان به خراسان رفت و شاخهٔ بیگدلی ـ شاملوی خراسان از اعقاب او هستند.

۸. بیگدلی‌ها در ترکیه

بیگدلیها که از زمان مهاجرت اغوزها به بعد بارها به ترکیهٔ عثمانی رفته بودند، در مناطق مختلف ترکیه پراکنده شدند و سکنا گزیدند. این گروه به روزگار سلطان مراد سوم(۹۸۲–۱۰۰۳ق/۱۵۷۴–۱۵۹۵م) جمعیتی بالغ بر ۳۲هزار خانوار را تشکیل می‌دادند. جمعیت زیاد بیگدلیها دولت عثمانی را از خوف به فکر طرح اسکان عشایر انداخت. مخالفان اسکان به ریاست بزرگ بیگدلیها، فیروزبیک به تدریج در سدهٔ ۱۰ق/۱۶م وارد ایران شدند و آن گروهی که برجای ماندند، آزار دیدند و غارت شدند. بااین‌حال، در ۱۱۰۲ق/۱۶۹۱م شمار خانوارهای چادرنشین به ۸هزار می‌رسید. سرانجام، در سدهٔ ۱۳ق/۱۹م والیِ حلب، عباس پاشا به آنان تاخت و ایشان را مجبور به ترکِ دیار کرد و آنان را درمناطق جنوبی ترکیه، و در سوریه و ایران پراکنده شدند.

۹. بیگدلی‌ها در سوریه (شاخهٔ حلب)

جمعی از بیگدلیها را که چنگیز به اسارت به سوریه برده بود و بعدها به نام شاملو شهرت یافتند، در جاهای مختلف میان حلب و دیار بکر ساکن شدند.[53][54] آنان در سدهٔ ۹ق/۱۵م یکی از مهم‌ترین طایفه‌های منطقه به‌شمار می‌آمدند و در سدهٔ ۱۱ق/۱۷م بهترین چراگاه‌ها را در اختیار داشتند.[33] در سدهٔ اخیر شماری از بیگدلیان در منطقهٔ جولان در استان قنیطره می‌زیستند و به دامداری مشغول بودند، اما پس از حمله اسراییل به بلندیهای جولان در ۱۳۴۶ش، در مناطق مختلفِ سوریه پراگنده شدند.[55]

۱۰. بیگدلی‌ها در عراق

در موصلِ عراق حدود پنج هزار خانوار بیگدلی به سر می‌برند. اگرچه غالب آنها مالک هستند و در مزرعه‌های خود کار می‌کنند و از وضعیت مالی نسبتاً خوبی برخوردارند، اما به واسطهٔ اقدامات قوم‌گرایانهٔ دولت پیوسته در تحت فشار قرار داشته‌اند.[56]

(کتاب: دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد: ۱۳ صفحه: ۵۳۹۸ شماره مقاله ۵۳۹۸ مریم صادقی)

جستارهای وابسته

منابع

  1. «BĪGDELĪ – Encyclopaedia Iranica». iranicaonline.org. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۸-۱۷.
  2. Atalay, Besim (2006). Divanü Lügati't - Türk. Ankara: Türk Tarih Kurumu Basımevi. ISBN 975-16-0405-2, Cilt I, sayfa 56.
  3. The Encyclopaedia of Islam. New Edition, Artikel Begdili von Faruk Sümer.
  4. Faruk Sümer, “Bozoklu Oğuz boylarına dair,” Dil ve tarih-coğrafya fakültesi dergisi 11/1, 1953.
  5. «АБУ-Л-ГАЗИ->РОДОСЛОВНАЯ ТУРКМЕН->ЧАСТЬ 1». www.vostlit.info. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۸-۱۷.
  6. Fazlallakh, Rashid ad-Din (1987). Oghuznameh (in Russian). Baku."Similarly, the most distant ancestor of Sultan Muhammad Khwarazmshah was Nushtekin Gharcha, who was a descendant of the Begdili tribe of the Oghuz family.".
  7. «خاندان بیگدلی». bigdeli.ir. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۸-۱۷.
  8. نام کتاب: دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی جلد: 13 صفحه: 5398.
  9. دانشنامه جهان اسلام جلد 5 (علی پورصفر قصابی‌نژاد) بیگدلی، لة بزرگ و قدیمی ترک از قبایل بیست‌ودوگانة غُز.
  10. بیگدلی، غلامحسین، تاریخ بیگدلی (مدارک و اسناد)، تهران، 1367ش ص 645.
  11. «دانشنامه بزرگ اسلامی - مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی - کتابخانه مدرسه فقاهت». lib.eshia.ir. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۸-۱۷.
  12. امان‌اللهی بهاروند، سکندر، کوچ‌نشینی در ایران، تهران، 1360ش؛ جدول 10 سرشماری17.
  13. تاریخ تیره بیگدلی کشکولی بزرگ، اردشیر پارسا.
  14. امام شوشتری، محمدعلی، تاریخ جغرافیایی خوزستان، تهران، 1331ش؛ ص86.
  15. کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1311ش جلد دوم ص88.
  16. رشیدالدین فضل‌الله، جامع‌التواریخ، به کوشش بهمن کریمی، تهران، 1362ش؛ ج 1 ص25.
  17. حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1339ش؛ ص566.
  18. ابوالغازی بهادرخان، شجرهٔ ترک، 1287ق/1871م؛ ص28.
  19. مینورسکی، و.و. سازمان اداری حکومت صفوی، ترجمهٔ مسعود رجب‌نیا، تهران، ۱۳۳۴ش. ص24.
  20. مرورودی، مبارکشاه، تاریخ، به کوشش دینسن راس، لندن، ۱۹۲۷م ص47.
  21. میرنیا، علی، از چوپانی تا سلطانی، مشهد، ۱۳۶۹ش ص8.
  22. قائم‌مقام فراهانی، ابوالقاسم، منشآت، تهران، چ سنگی ص445.
  23. رضا، عنایت‌الله، آذربایجان و اران، تهران، ۱۳۶۴ش ص189.
  24. قفس اوغلی، ابراهیم، تاریخ خوارزمشاهیان، ترجمهٔ داوود اصفهانیان، تهران، ۱۳۶۷ش ص48-49.
  25. معلم حبیب‌آبادی، محمدعلی، مکارم‌الآثار، اصفهان، ۱۳۶۲ش ج2 ص40.
  26. بیگدلی، غلامحسین، تاریخ بیگدلی ـ شاملو، تهران، ۱۳۷۴ش. ص4-5.
  27. حسینی استرابادی، حسن، از شیخ صفی تا شاه صفی (تاریخ سلطانی)، به کوشش احسان اشراقی، تهران ۱۳۶۴ش. ص23.
  28. عالم آرای صفوی، به کوشش یدالله شکری، ۱۳۶۳ش. ص26.
  29. مینورسکی، و.و. سازمان اداری حکومت صفوی، ترجمهٔ مسعود رجب‌نیا، تهران، ۱۳۳۴ش ص24.
  30. روملو، حسن، احسن‌التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۵۷ش ص61-121.
  31. رحیم‌زاده صفوی، علی‌اصغر، زندگانی شاه اسماعیل صفوی، به کوشش یوسف پورصفوی، تهران، ۱۳۴۱ش. ص129.
  32. سومر، فاروق، نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعهٔ دولت صفوی، ترجمهٔ احسان اشراقی و محمدتقی امامی، تهران، ۱۳۷۱ش. ص187.
  33. مشکور، محمدجواد، نظری به تاریخ آذربایجان، تهران، ۱۳۷۵ش. ص222.
  34. افوشته‌ای، محمود، نقاوة الآثار، به کوشش احسان اشراقی، تهران، ۱۳۵۰ش. ص478.
  35. منجم یزدی، محمد، تاریخ عباسی، به کوشش سیف‌الله وحیدنیا، تهران، ۱۳۶۶ش. ص402.
  36. نصیری، محمدابراهیم، دستور شهریاران، به کوشش محمدنادر نصیری‌مقدم، تهران، ۱۳۷۳ش. ص204.
  37. مستوفی، ابوالحسن، گلشن مراد، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، ۱۳۶۹ش. ص397.
  38. سومر، فاروق، نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعهٔ دولت صفوی، ترجمهٔ احسان اشراقی و محمدتقی امامی، تهران، ۱۳۷۱ش. ص209.
  39. اسکندربیک منشی، عالم‌آرای عباسی، تهران، ۱۳۵۰ش. ص929.
  40. قائم‌مقام فراهانی، ابوالقاسم، منشآت، تهران، چ سنگی. ص445-446.
  41. استرابادی، محمدمهدی، جهانگشای نادری، به کوشش عبدالله انوار، تهران، ۱۳۴۱ش. ص242.
  42. جزایری، عبدالله، تذکرهٔ شوشتر، تهران، چاپخانهٔ حیدری. ص172.
  43. (۴۷) وامبری، آ. سیاحت درویشی دروغین، ترجمهٔ فتحعلی خواجه نوریان، تهران، ۱۳۶۵ش. ص389.
  44. (۳۳) قورخانچی، محمدعلی، نخبهٔ کامرانی، گرگان‌نامه، به کوشش مسیح ذبیحی، تهران، ۱۳۶۳ش. ص78.
  45. (۳۵) کتابچه نفوس استراباد، گرگان‌نامه، به کوشش مسیح ذبیحی، تهران، ۱۳۶۳ش. ص241.
  46. (۵) اذکایی، پرویز، همدان‌نامه، همدان، ۱۳۸۰ش. ص108.
  47. (۲) مستوفی، ابوالحسن، گلشن مراد، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، ۱۳۶۹ش. ص397.
  48. (۱۵) بیگدلی، غلامحسین، تاریخ بیگدلی ـ شاملو، تهران، ۱۳۷۴ش. ص496.
  49. (۲۰) حسینی جنابذی، میرزابیک، روضةالصفویة، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، ۱۳۷۸ش. ص768.
  50. (۹) اعتضادالسلطنه، علیقلی‌میرزا، اکسیر التواریخ، به کوشش جمشید کیان‌فر، تهران، ۱۳۷۰ش. ص510.
  51. (۴) ادیب کرمانی، غلامحسین، تاریخ و جغرافیای قم، تهران، وحید. ص104.
  52. (۴۳) ناصرالدین‌شاه، سفرنامهٔ عتبات (شهریار جاده‌ها)، به کوشش محمدرضا عباسی و پرویز بدیعی، تهران، ۱۳۷۲ش. ص18-19.
  53. سومر، فاروق، نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعهٔ دولت صفوی، ترجمهٔ احسان اشراقی و محمدتقی امامی، تهران، ۱۳۷۱ش. ص209.
  54. (۱) ابن‌شاهین ظاهری، خلیل، زبدة کشف الممالک، به کوشش پل راوس، پاریس، ۱۸۹۴م. ص105.
  55. (۱۵) بیگدلی، غلامحسین، تاریخ بیگدلی ـ شاملو، تهران، ۱۳۷۴ش. ص698-696.
  56. (۱۵) بیگدلی، غلامحسین، تاریخ بیگدلی ـ شاملو، تهران، ۱۳۷۴ش. ص698-696-700.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.