نامه‌های اسکروتیپ

نامه‌های اسکروتِیْپ (انگلیسی: The Screwtape Letters) رمانی نامه‌نگارانه اثر سی. اس. لوئیس است که در سال ۱۹۴۱ به‌صورت هفتگی در گاردین، که یک نشریهٔ مذهبی بود، چاپ می‌شد. این نامه‌ها در سال ۱۹۴۲ در قالب یک کتاب منتشر شدند و در سال ۱۹۶۲ سخنرانی اسکروتیپ به آن افزوده شد و در مجلدی جدید به چاپ رسید.

نامه‌های اسکروتیپ
روی جلد چاپ اول
نویسنده(ها)سی. اس. لوئیس
کشوربریتانیا
زبانانگلیسی
گونه(های) ادبیرمان نامه‌نگارانه، الهیات دفاعی، طنز
تاریخ نشر
۱۹۴۲
۱۹۶۱
گونه رسانهچاپی (گالینگور و شومیز)
شمار صفحات۱۶۰ (چاپ اول)
۱۵۷
کتابخانه کنگرهBR125
پیش ازسخنرانی اسکروتیپ در جشن فارغ‌التحصیلی شیاطینِ جوان دانشکدهٔ وسوسه 

این اثر طنز که در دفاع از مسیحیت نوشته شده‌است شامل ۳۱ نامه می‌شود که در آن‌ها شیطانی کارکشته به‌نام اِسکروتِیپ شیطان جوان ورم‌وود را در بهترین روش وسوسهٔ و به بیراهه کشاندن انسانی که به او سپرده شده‌است راهنمایی می‌کند. این مساعی با حضور پیوستهٔ او در کلیسا و آشنایی با زنی مسیحی و باایمان مواجه می‌شود و در نهایت با مرگ او در جریان بمباران هوایی در جنگ جهانی دوم شکست می‌خورد. لوئیس با استفاده آیرونیک از پرسونای روایی یک شیطان، تصویری را از نبرد بین خوب و شر و مختصات طرفین ترسیم می‌کند و آرایش را دربارهٔ دورویی آدمی، عدم خودآگاهی، و انگیزه‌های اصلی اعمال او به دست می‌دهد.

چاپ کتاب در سال ۱۹۴۲ به‌سرعت با موفقیت همراه بود و همان سال چندین بار تجدید چاپ شد. انتشار کتاب در ایالات متحده آمریکا در سال ۱۹۴۳ نیز با موفقیت همراه شد. این کتاب به زبان‌های مختلف ترجمه شده‌است.

ساختار

نامه‌های اسکروتیپ شامل ۳۱ نامه است که یکی از شیاطین بلندمرتبه به‌نام اسکروتیپ به شیطانی جوان به نام ورم‌وود (که برادرزاده یا خواهرزادهٔ اوست) می‌نویسد. ورم‌وود (کلمه‌ای که از ستاره‌ای در مکاشفه یوحنا گرفته شده و به فارسی افسنتین ترجمه شده‌است) مأموریت یافته که یک مرد بریتانیایی («بیمار») را به سوی «پدر دوزخی‌مان» (شیطان) هدایت و از «دشمن» (خدا) دور کند. داستان به شکل مجموعه‌نامه‌هایی است که اِسکروتِیپ،[persian-alpha 1] یک دیو بالامرتبه در ساختار اداری جهنم به برادرزاده‌اش ورم‌وود (Wormwood، به فارسی افسنتین)، که به تازگی از «دانشگاه تربیت وسوسه‌گر»[persian-alpha 2] فارغ‌التحصیل و وارد بازار کار شده‌است می‌نویسد و تلاش می‌کند او را در وسوسه و لعن یک مرد مسیحی (که از او با عنوان «بیمار» یاد می‌شود) راهنمایی کند.[1]

شاخصهٔ اصلی اثر استفادهٔ رندانه از وارون‌نمایی آیرونیک است.[2]

در نامه‌های اسکروتیپ، لوئیس مجموعه‌ای از درسهای مهم در باور مسیحی را با نمایش زندگی یک انسان معمولی با همهٔ وسوسه‌ها و لغزش‌هایش را از دید شیاطین جهنم به تصویر می‌کشد. شخصیت اصلی کتاب و نویسندهٔ نامه‌ها، اسکروتیپ، مقامی اداری در دیوان‌سالاری («سلسله حضایض»، Lowerarchy در برابر سلسله مراتب hierarchy) جهنم دارد و نقش استاد را برای برادرزاده‌اش ورم‌وود ایفا می‌کند که شیطانی بی‌تجربه (و بی‌کفایت) است.

در ۳۱ نامه‌ای که این کتاب را شکل می‌دهند اسکروتیپ به ورم‌وود توصیه‌هایی پر از جزئیاتی دربارهٔ راه‌های مختلف انکار کلام الهی و رها کردن خدا توسط «بیمار» می‌کند و در میان آن به‌کرات مشاهداتش دربارهٔ طبیعت انسانی و مذهب را به اشتراک می‌گذارد. در راهنمایی‌های اسکروتیپ تنها سود خودخواهانه و قدرت ستایش می‌شوند و عشق خدا به آدمی و فضیلتهای انسانی ناچیز شمرده می‌شوند.

لوئیس در این اثر آرایش را دربارهٔ دورویی آدمی، عدم خودآگاهی، و انگیزه‌های اصلی اعمال او به دست می‌دهد.[2]

لوئیس در این اثر نقدهایی را به سازمان‌های مذهبی وارد می‌کند و در جایی از زبان اسکروتیپ می‌گوید: «امروزه یکی از مهمترین متحدین ما خود کلیسا است.»[3]

تصویر روی جلد مجلهٔ تایم در سپتامبر ۱۹۴۷ پرتره‌ای از لوئیس به همراه تصویر یک شیطان بر روی شانه‌اش بود.[4]

خلاصه داستان

پس از نامهٔ دوم، «بیمار» به مسیحیت تغییر مذهب می‌دهد و اسکروتیپ برای این امر ورم‌وود را سرزنش می‌کند. پس از این بین ورم‌وود و اسکروتیپ تضادی برقرار می‌گردد: ورم‌وود بر آن است که بیمار را به گناهان وحشتناک و قبیح سوق دهد و گاه در این کار زیادی‌روی می‌کند، ولی توصیهٔ اسکروتیپ این است که او باید ظریفانه‌تر «بیمار» را وسوسه کند. اسکروتیپ در نامه شمارهٔ ۱۲ می‌نویسد «مطمئن‌ترین راه به جهنم رها آهسته و پیوسته‌است – شیب آرام، جاپای نرم، بدون هیچ گردش ناگهانی، بدون تابلوی بغل جاده یا نشانه‌های بین راهی.»

در نامه هشتم، اسکروتیپ به ورم‌وود تفاوت بین برنامهٔ خدا و شیطان برای انسان را توصیف می‌کند: «ما گاوهایی می‌خواهیم که در نهایت غذا شوند، او بندگانی می‌خواهد که در نهایت پسر او شوند.» اسکروتیپ در نامهٔ ششم به ورم‌وود توصیه می‌کند که «بیمار» را به سوی زندگی وقف نظر و بی‌مسئولیتی سوق دهد «خدا می‌خواهد انسان سرش به آنچه که خودش می‌کند گرم باشد، ما می‌خواهیم انسان را به آنچه که بر سرش می‌آید مشغول داریم.»

در نامه‌های بعدی لوئیس نظریاتش دربارهٔ سکس، عشق، غرور، پرخوری، و جنگ بیان می‌کند. در نامهٔ شمارهٔ ۱۷ لوئیس، که خود محققی در دانشگاه آکسفورد و دانشگاه کمبریج بود، از زبان اسکروتیپ می‌گوید که روشنفکران در برابر وسوسه‌های شیطانی مقاوم نیستند، به‌ویژه زمانی که تاریخ‌گرایی را می‌پذیرند.

در نامهٔ ۲۲، پس از چندین تلاش برای یافتن زنی «بی‌بند و بار» برای «بیمار»، اسکروتیپ افشا که نزدیک بوده که به عذابی دردناک محکوم شود، چرا که در نامه‌های قبلی‌اش به ورم‌وود با لحنی مثبت از دین یاد کرده‌است و ورم‌وود این هرطقه را به مقامات جهنمی گزارش کرده‌است. اسکروتیپ همچنین عنوان می‌کند که «بیمار» عاشق زنی مسیحی شده‌است و آمدورفت با خانوادهٔ مسیحی آن زن کار ورم‌وود را سخت‌تر از پیش می‌کند. در پایان‌نامه اسکروتیپ به هزارپایی عظیم تبدیل می‌شود (که برداشتی از کتاب دهم بهشت گمشدهٔ میلتون است). در نامه‌های بعدی معلوم می‌شود که «بیمار» به علت وظایفش در دفاع غیرنظامی در معرض خطر مرگ قرار دارد، و اسکروتیپ ورم‌وود را عتاب می‌کند که نباید از این امر خوشحال شود و باید تلاش کند که «بیمار» را سالم زنده نگه دارد و کاری کند که او ایمانش را در طی یک زندگی طولانی از دست بدهد.

در آخرین نامه بیمار در جریان بمباران راهبردی در جنگ جهانی دوم کشته می‌شود و به بهشت می‌رود. ورم‌وود به کفران شکستش به این محکوم می‌شود که روحش را شیاطین دیگر و به‌ویژه خود اسکروتیپ تغذیه کنند. اسکروتیپ در پاسخش به نامهٔ پایانی ورم‌وود می‌نویسد که اگر جای آن دو عوض می‌شد، اسکروتیپ انتظار کمکی از ورم‌وود نداشت. («عشق من به تو و عشق تو به من مانند دو دانهٔ نخود است … تنها تفاوت در این است که من قوی‌ترم.»)

شخصیت‌ها

اسکروتیپ

اسکروتیپ شیطانی توانمند و مقامی اداری در «سلسله حضایض» جهنم است. شخصیتی ظریف، باهوش، خودخواه، و پر از نفرت است که عشق و احترامی برای آدمیان قائل نیست. کارش راهنمایی و آموزش وسوسه‌گران جوان و در میدان است و درکی والا از طبیعت آدمی‌زاد دارد. او بر تاریخ و قواعد جهنم مسلط است و می‌داند چگونه ساختار اداری جهنم را برای رسیدن به آنچه که می‌خواهد به کار گیرد. او به آرمان جهنم (فاسد کردن انسان و محکوم کردنش به گذراندن ابدیت در جهنم) متعهد است و حواسش به شیاطینی که به آن متعهد نیستند هست.[5]

ورم‌وود

وروم‌وود پسر خواهر یا برادر[persian-alpha 3] اسکروتیپ است که جوانی است بی‌مسئولیت، تنبل، و بی‌کفایت. نامه‌های اسکروتیپ او را مملو از غرور جوانی نشان می‌دهند که علیرغم خبط‌های پرشمارش، خوش‌بین است و باور دارد همه‌چیز روبه‌راه است. ورم‌وود بیش از هرچیزدیگری می‌خواهد خودش را به «بیمار» بنمایاند و از مصائب انسانی که پیامد جنگ‌اند لذت می‌برد و به‌جای تحقیق در روانشناسی و شخصیت «بیمار» به روش‌های پرزرق‌وبرق وسوسه علاقه‌مند است.[5]

«بیمار»

«بیمار» مردی جوان و معمولی است که در دوران پرآشوب جنگ جهانی دوم در انگلستان زندگی می‌کند. «بیمار» با مادر ستوهنده‌اش زندگی می‌کند و در اتفاقی که موجب خرسندی اسکروتیپ است «تحت تأثیر افراد روشنفکر سطحی، ثروتمند، و باهوش قرار می‌گیرد.»[6] تجربهٔ او از مواجهه با مسیحیت و رفتار و کردار روزانه‌اش مبحث مکاتبات بین اسکروتیپ و ورم‌وودند. او مردی است متفکر و صادق و آگاه از نقاط ضعفش. ایمان تازه‌یافته‌اش او را به تجدید نظر در معاشرت با افرادی وامی‌دارد که با آن‌ها زمانش را می‌گذراند. او همچنین می‌آموزد که هنگامی که ایمانش در خطر باشد لذت‌های سادهٔ زندگی او را سرپا نگه می‌دارند. توان اخلاقی و شجاعت «بیمار» در مواجهه با مجموعه‌ای از «وسوسه‌های جنسی» و خدمت به کشورش به آزمایش گذارده می‌شوند. او در نهایت در جریان بمباران کشته می‌شود و بلافاصله به محضر خدا راه می‌یابد.[5]

نامزد «بیمار»

نامزد «بیمار» زن مسیحی جوانی است مهربان، جذاب، و متعهد. او باکره است و مملو از فضایل اخلاقی. اسکروتیپ از او متنفر است و او را پست، نابکار، موش‌صفت، لاغرمردنی، و ناچیز توصیف می‌کند و می‌گوید از آن دست آدم‌هایی است که دوست دارد مثل روزهای اولیهٔ مسیحت خوراک شیر شوند.[persian-alpha 4] او از خانواده‌ای مسیحی و نیکوکار می‌آید که «بیمار» را به‌گرمی در جمع خود می‌پذیرند و او را به حلقه‌ای از دوستان مسیحی‌شان معرفی می‌کنند. تنها نقطه ضعف این زن، به زعم اسکروتیپ، درک محدودش از ایمان خود است، ولی این درک محدود به‌سبب جهل است نه غرور روحانی.[5]

مادر «بیمار»

«بیمار» با مادرش زندگی می‌کند که زنی مسیحی است. به‌نظر می‌رسد به دلیل حمیّت و شدت اشتیاق «بیمار» پس از روی آوردنش به مسیحت، اصطکاکی بین او مادرش رخ داده باشد. مادر بیمار دچار پرخوری است. این امر او را مشغول نگه می‌دارد و بین او و خانواده و دوستانش فاصله می‌اندازد.[5]

دشمن (خدا)

خدا به‌عنوان موجودی همیشه‌حاضر و قدرتمند به تصویر کشیده‌شده‌است که می‌تواند «انگلی چون آدمی» را دوست بدارد و اسکروتیپ سر از این امر درنمی‌آورد. او بر سر روح آدمیان در نبردی روحانی با شیطان (لوسیفر) است. خدا دلواپس افکار، نیازها، و نگرانی‌های آدمی است ولی او را آزاد می‌گذارد تا راه خود را انتخاب کند.[5]

پدر دوزخی‌مان (لوسیفر)

لوسیفر، که اسکروتیپ و دیگر شیاطین او را می‌پرستند، مدعی است که بهشت را به خواست خود ترک کرده‌است و قصه‌های دیگر همه شایعه‌اند. او دلیل عشق خدا به مخلوقاتش را نمی‌فهمد و می‌خواهد هر کس را که می‌تواند با خود به حضیض جهنم بکشاند.[5]

اسلاب‌گاب (مدیر دانشکده)

اسلاب‌گاب مدیر دانشگاه تربیت وسوسه‌گر است. اسکروتیپ می‌گوید اسلاب‌گاب شیطانی بی‌عُرضه است که فارغ‌التحصیلانی بی‌عرضه تحویل می‌دهد، ولی بعدها در سخنرانی اسکروتیپ در جشن فارغ‌التحصیلی با او با رئوفت برخورد می‌کند.[5]

گلابوس (شیطان مأمور مادر «بیمار»)

گلابوس[persian-alpha 5] شیطان مسئول مادر «بیمار» است که به ایجاد درگیری بین مادر و پسر و دشوار کردن رابطهٔ او با دوستان و خانواده‌اش به سبب رژیم غذایی او مشغول است.[5]

اسلامتریمپت (شیطان مأمور نامزد «بیمار»)

اسلامتریمپت شیطان جوان و مؤنثی است که مسئول نامزد «بیمار» است و در وسوسهٔ او به انجام هر گونه گناه جدی شکست می‌خورد.[5]

نگارش و چاپ

این اثر نخست در فوریهٔ ۱۹۴۲ منتشر شد.[7] ایدهٔ نخستین نوشتن کتاب در حالی به ذهن لوئیس رسید که در کلیسای تثلیث مقدس در هدینگتون کوآوری (en) بود و موعظهٔ منبر بر خلاف عادت ملال‌آور بود.[8] لوئیس در نامه‌ای به برادرش سرگرد وارن لوئیس[persian-alpha 6] (۱۸۹۵–۱۹۷۳) به تاریخ ۲۰ ژوئیهٔ ۱۹۴۰ می‌نویسد که شب پیش‌تر به سخنرانی آدولف هیتلر گوش داده بود[persian-alpha 7] و با اینکه ممکن است اراده‌اش از دیگرانی سست‌تر باشد، «سخت است که سخنرانی را شنید و اندکی نلغزید.»[9][10] او می‌نویسد:

پیش از آنکه منبر به پایان برسد — و آدم امید دارد که این چیزها سر موقع به پایان برسند — ایده‌ای برای کتابی به ذهنم خطور کرد که گمانم هم مفید باشد و هم سرگرم‌کننده. اسمش از یک شیطان به شیطانی دیگر خواهد بود و شامل نامه‌هایی از شیطان پیر و بازنشسته‌ای خواهد بود به شیطانی جوان که به تازگی کار بر روی «بیمار» ش را آغاز کرده‌است. هدف این است که روانشناسی فلسفه را از نگاه طرف مقابل به‌دست بدهد.

 [9]

نسخه‌هایی از این نامه‌ها نخست به‌صورت هفتگی در نشریهٔ مسیحی گاردین بین مه و نوامبر ۱۹۴۱ (همزمان با جنگ جهانی دوم) چاپ می‌شد.[2] یکی از خوانندگان نشریهٔ که کشیش منطقه‌ای روستایی بود در نامه‌ای تند اشتراک خود را لغو کرد چرا که «توصیه‌های نوشته‌شده در این نامه‌ها نه‌تنها غلط بلکه اثباتاً شیطانی به‌نظر می‌رسند.»[11] بااین‌حال این نامه‌ها توجه عموم را به خود جلب کرد و باعث شد رادیو بی‌بی‌سی در اوت ۱۹۴۱ لوئیس را برای تولید چهار برنامهٔ ۱۴ دقیقه‌ای استخدام کند. این برنامهٔ مذهبی که با عنوان درست و غلط[persian-alpha 8] پخش شد مخاطبان بسیاری داشت و لوئیس را به شخصیتی شناخته‌شده بدل کرد. بی‌بی‌سی تولید مجموعه برنامهٔ دیگری را با عنوان مسیحیت صرف[persian-alpha 9] به لوئیس سپرد. به‌نوشتهٔ تایمز «آقای لوئیس قدرتی یکتا در تبدیل الهیات به موضوعی جذاب، هیجان‌انگیز و شدیداً بامزه دارد.»[8]

مجموعهٔ نامه‌های اسکروتیپ در سال ۱۹۴۲ با یک مقدمه چاپ شد.[11] چاپ کتاب به سرعت با موفقیت همراه بود و همان سال چندین بار تجدید چاپ شد.[2] انتشار کتاب در ایالات متحده آمریکا در نیز با موفقیت همراه شد.[2] انتشار کتاب در آمریکا با انتشارات مک‌میلن بود که در سال ۱۹۴۳ صورت گرفت و کتاب بلافاصله به فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌ها راه یافت.[12] به نوشتهٔ الین موری استون[persian-alpha 10] چاپ این کتاب «یک‌شبه لوئیس را به یک سلبریتی بین‌المللی تبدیل کرد.»[8]

با اینکه نامه‌های اسکروتیپ از محبوب‌ترین آثار لوئیس است، خود او گفته بود که نوشتن این نامه‌ها کار لذت‌بخشی نبود و عهد کرده که دیگر هیچ «نامه» ای ننویسد. لوئیس خود این اثر را جزء بهترین کارهایش نمی‌دانست،[11] و نوشتن هفتگی آن‌ها برای گاردین را «کاری به‌شکل وحشتناک ملال‌آور» خوانده بود.[13]

با اینکه بسیاری از لوئیس درخواست نامه‌های بیشتری از اسکروتیپ داشتند، او تا ۱۹۵۹ علاقه‌ای به این کار نشان نداد.[14] در ۱۹۵۹ لوئیس سخنرانی اسکروتیپ در جشن فارغ‌التحصیلی شیاطینِ جوان دانشکدهٔ وسوسه را نوشت که نقدی بر ساختار آموزش عمومی بریتانیا بود. در ۱۹۶۱ انتشارات بلس این اثر را به‌همراه نامه‌های اسکروتیپ در یک مجلد به چاپ رساند و در ۱۹۶۲ انتشارات مک‌میلن این مجلد را در آمریکا چاپ کرد.[15]

لوئیس این اثر را به دوست نزدیکش جی. آر. آر. تالکین تقدیم کرده‌است.

لوئیس همهٔ عواید این کتاب را به خیریه بخشید.[8] او پیش از نوشتن کتاب به ناشرانش گفته بود که سهم او را به خیریه بدهند و اولویت با «بیوه‌ها و یتیمان» باشد، که اشاره به آیهٔ ۱:۲۷ نامه یعقوب در عهد جدید دارد.[16]

این کتاب به بیست زبان از جمله فارسی ترجمه شده‌است.[2][17] تا سال ۲۰۰۱ دو میلیون نسخه ازین کتاب به‌فروش رفته بود.[8]

به گفتهٔ خود لوئیس، یکی از کتابهایی که بر نگارش نامه‌های اسکروتیپ تأثیر گذارد رمان اعترافات یک زن خوش‌نیت[persian-alpha 11] اثر استیون مکنا (en) (چاپ ۱۹۲۲) و وارون‌سازی طنزآمیز اخلاقیات در آن بود. به گفتهٔ لوئیس این کتاب «تنها مدل ممکن برای مکاتبات جهنمی است» و «ممکن است در نگاه اول ارتباط آن با نامه‌های اسکروتیپ آشکار نشود، ولی در آن همان واژگونی اخلاقی را می‌توانی یافت — سیاهی‌ها همه سفیدند و سفیدی‌ها همه سیاه — و طنزی که به‌خاطر حرف زدن از پس چهرهٔ شخصیتی جدی و عاری از مزاح ایجاد می‌شود.»[18]

چنان‌که لوئیس خود در مقدمه ۱۹۶۱ بر کتاب می‌نویسد، او به «وجود نیرویی مقابل خدا» (دوگانه‌انگاری) باور ندارد و اعتقاد دارد که «شیاطین مقابل فرشتگان هستند، چنان‌که انسان بد مقابل انسان خوب است، و لوسیفر، که رهبر یا دیکتاتور شیاطین است، مقابل میکائیل است نه مقابل خدا.»[19] لوئیس هر ۳۱ نامه را یکجا به گاردین تحویل داد و دبیران گاردین آن‌ها به صورت هفتگی از دوم مه تا ۲۸ نوامبر ۱۹۴۱ چاپ کردند.[20] نسخهٔ تحویلی به گاردین را لوئیس خود از روی نسخهٔ اصلیش رونویس کرد، چرا که پول کافی برای پرداخت به تایپیست نداشت.[21] نسخهٔ اصلی را در ۳ اکتبر ۱۹۴۱ برای خواهر پنه‌لوپه در صومعهٔ مریم مقدس باکرهٔ وانتج فرستاد و از او خواست تا زمان چاپ نامه‌ها آن را امن نگاه دارد مبادا نسخهٔ ناشر در بلیتزکریگ نابود شود و پس از آن می‌تواند «از آن برای زیرشمعی یا پر کردن عروسک استفاده کند یا هر چیز دیگر.»[22] مقرر شد که برای هر نامه ۲ پوند به لوئیس پرداخت شود و لوئیس درخواست کرد که این ۶۲ پوند به خیریه‌ای برای «بیوه‌های روحانیون» فرستاده شود.[23]

چاپ اول کتاب در ۲۰۰۰ نسخه توسط جفری بلس (en) در فوریه ۱۹۴۲ انجام شد و دفعتاً به‌فروش رفت. در مارس همان سال دو بار تجدید چاپ شد و تا پیش از پایان سال به چاپ دهم رسید.[24]

نویسندگان شماری از صدها نقدی که بر کتاب نوشته شده خود در نگارش نقدشان از قالب نامه‌نگاری جهنمی استفاده کرده‌اند. در یکی از این نقدها، که در ۲۱ مارس ۱۹۴۲ در نشریهٔ تایم اند تاید[persian-alpha 12] به چاپ رسید، چارلز ویلیامز[persian-alpha 13] از زبان شیطانی به نام اسنگسوزل[persian-alpha 14] خطاب به شیطانی به نام اسکورپیوسکل[persian-alpha 15] می‌نویسد که بهترین پاسخ جهنم به انتشار «نامه‌های زیرکانهٔ» اسکروتیپ این است که این کتاب را به‌عنوان یکی از کتب درسی در دانشگاه تربیت وسوه‌گر خودشان آموزش دهند و نامه‌اش را اینگونه پایان می‌دهد که «یکی رو می‌فرستی که حواسش به این لوئیس باشه؟ یه شیطان خیلی زبروزرنگ بفرست.»[25]

سی.ای.ام. جود[persian-alpha 16] در نقدش بر نامه‌های اسکروتیپ که در ۱۶ مه ۱۹۴۲ در نیو استیتسمن اند نیشن[persian-alpha 17] چاپ شد می‌نویسد: «آقای لوئیس این استعداد بسیار نادر را دارد که پرهیزکاری را خواندنی کند.»[26]

نقدها

لئونارد بیکن نامه‌های اسکروتیپ را اثر «تحسین برانگیز، سرگرم‌کننده، و به‌شدت خلاقانه» خواند که «نواختری شگفت‌انگیز و رضایت‌بخش در پس سپهر تاریک طنزش دارد.»[27] منچستر گاردین هم نوشت «این کتاب لذتی کامل است و باید یک کتاب کلاسیک (en) شود.»[27] جورج اورول این اثر را کاری سطحی و بی‌ارزش خواند که بیش از حد شهرت یافته‌است. دیوید فاستر والاس این اثر را تحسین کرده‌است و آن را در صدر فهرست کتابهای موردعلاقه‌اش گذارد.

به باور کیسی سپ، جاذبهٔ اثر در این است که برخلاف آثار کسانی چون میلتون و دانته، نامه‌های اسکروتیپ به الهیات کیهانی کاری ندارد و بر وسوسه‌های روزمرهٔ آدم‌های معمولی متمرکز است.[28]

اقتباسات و تأثیر بر فرهنگ عامه

نامه‌های اسکروتیپ به‌همراه سخنرانی اسکروتیپ چندین بار با قرائن جان کلیز، جاس آکلند، و رالف کاشم به شکل کتاب صوتی درآمده‌اند.

رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا رونالد ریگان در سخنرانی معروفش در سال ۱۹۸۳ که به امپراتوری شر موسوم است بندهایی از این کتاب را نقل کرد.[29]

یادداشت

  1. (به انگلیسی: Screwtape)
  2. Tempters' Training College
  3. nephew
  4. اشاره به Damnatio ad bestias، یکی از شیوه‌های اعدام در روم باستان که در آن محکوم توسط حیوانات وحشی مثل شیر بربری کشته می‌شد.
  5. احتمالا ترکیبی از gluttony (گلاتنی، پرخوری) و obese (ابیس، چاق)
  6. Major Warren Lewis
  7. آخرین خواهش من از بریتانیای کبیر: امپراتوری کبیری نابود خواهد شد. سخنرانی آدولف هیتلر در رایشس‌تاگ، ۱۹ ژوئیهٔ ۱۹۴۰
  8. Right and Wrong
  9. Mere Christianity
  10. Elaine Murray Stone
  11. Confessions of a Well-Meaning Woman
  12. Time and Tide
  13. Charles Williams
  14. Snigsozzle
  15. Scorpuscle
  16. C.E.M. Joad
  17. New Statesman and Nation

منابع

پانویس

فهرست منابع

  • لوئیس، سی. اس. (۱۳۶۹) [1942]. روحانی، شهریار، ویراستار. نامه های اسکروتیپ : نامه های یک شیطان عالیمقام به شیطان دون پایه. اشراقیه.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.