مکتبخانه
مکتب یا مکتبخانه آموزشگاهی است که در آن معمولاً یک استاد که تحصیل کردهٔ علوم اسلامی است به کار آموزش میپردازد.[1] این گونه مکانهای آموزشی امروزه در کشورهایی همچون پاکستان و افغانستان رایج است ولی در ایران جای خود را به مدرسه دادهاست. نظام آموزش سنتی ایران در دورهٔ قاجار را میتوان نظام مکتب خانهای نامید. فلسفه آموختن این نظام بیشتر تربیت شاگردان و آموختن شرعیات دینی و مذهبی بود. تا زمان ناصرالدین شاه مدرسه به صورت امروزی وجود نداشت و تنها مکتب خانه بود که آموزش البته به صورت محدود به کودکان و نوجوانان میداد.
انواع مکتب خانه به دو نوع خصوصی و عمومی تقسیم میشد. نوع خصوصی برای افراد اعیان و اشراف و عمومی برای عامهٔ مردم بود. در هر محله چندین مکتب خانه دایر بود.
محل مکتب خانه دکان یا اتاق بزرگی بود که از اصلیترین اجزای بکار رفته در آن میتوان به حصیر یا نمد کهنه و مدرس همراه میز کوتاه، تشکچه و مکتب دار و چند ترکه آلبالو و چوب و فلک اشاره کرد.
دروس تدریس شده در مکتب خانه شامل نصاب الصبیان، صرف میر فارسی، شرخ تعریف، عوامل منظومه شرح سیوطی، الفیه، شرح نظام، شرح جامی در نحو و صرف و حاشیه ملا عبدالله، کلیات سعدی و خمسه نظامی و… بود. در مکتب خانه از فلک برای تنبیه کودکان استفاده میشد. بنحوی که اگر خطایی رخ میداد مکتبدار فلک را به پای کودک میبست و باو با ترکه به کف پای او میکوبید. همچنین از یک ترکهٔ کوتاه برای شاگردان نزدیک و یک ترکه بلند برای شاگردان دورتر استفاده میشد.
مکتبدار
عنوان مکتب دار معمولاً مکتب دار پسرانه را میرزا و دخترانه را ملاباجی میخواندند که این دو دارای سواد زیادی نبودند. شهریه مکتب خانه معمولاً حقالتدریس مکتب خانه توسط خانوادهٔ شاگردان پرداخت میشد و دولت نقشی در آن نداشت.
مکتبدار معمولاً بجز عواید شهریه دانش آموزان، از راه عریضهنویسی، کاغذ نویسی و کاغذ خوانی (نامه نگاری)، استخاره و همچنین رسیدگی به امور جزئی شرعی اهالی نیز درآمد داشت.[2]
مکتب پسران
سن آغاز تحصیل برای کودکان حدود پنج سالگی بودهاست. پس از آموختن هجا و ابجد (الفبای عربی)، شاگرد باید یک کله قند برای استاد میبردهاست. آموزش بعدی روخوانی جزء آخر قرآن (عم جزو) بوده و در همین حین نیز خواندن یک کتاب فارسی (معمولاً گلستان سعدی، کتاب جودی، خاله سوسکه، عاق والدین، ترسل) به کودک آموزش داده میشده. این روند تا هنگامی که کودک هشت ساله شود ادامه مییافته و پس از آن به پسران نوشتن میآموختند. علاوه بر نوشتن حروف، حساب و شرعیات (بر اساس رساله مرجع تقلید زمان) نیز به پسران آموخته میشد. پایان دوره آموزشی (که معمولاً پایان اطلاعات مکتبدار نیز بود) در اینجا فرامیرسید.[2]
مکتب دختران
آموزش خواندن برای دختران مجاز بوده؛ ولی دختران نباید نوشتن میآموختند؛ و معروف بوده «دختر، مشق که بلد شد، کاغذ پرانی میکند» (یعنی نامه عاشقانه مینویسد)
تنبیه بدنی
در مکتب خانه از فلک برای تنبیه کودکان استفاده میشد. بنحوی که اگر خطایی رخ میداد یا دانش آموز تنبلی میکرد مکتبدار فلک را به پای کودک میبست و باو با ترکه به کف پای او میکوبید. همچنین از یک ترکهٔ کوتاه برای شاگردان نزدیک و یک ترکه بلند برای شاگردان دورتر استفاده میشد.[3]
بیم دادن از زیرزمین پر از عقرب نیز از تنبیهات معمول مکتبخانهها بودهاست. هم برای پسران و هم برای دختران از چوب و فلک استفاده می شده است. نیشگون گرفتن و سوزن پشت دست زدن، تنبیه معمول دختران بود.[2]
افول مکتب خانه در ایران
از دوره صفویان، ابتدا در اصفهان و سپس در تبریز و سایر شهرهای بزرگ، میسیونرهای مذهبی اروپایی اقدام به دایر کردن آموزشگاههایی به سبک غربی نمودند. در انتهای دوره امیرکبیر، دارالفنون تأسیس شد و از زمان مظفرالدین شاه، دبستان و دبیرستان در ایران گشایش یافت. گذر از مکتبخانهها به مدارس شاید یکی از موضوعات مهم در تاریخ مشروطیت ایران بهشمار رود. با آغاز به کار رضاشاه و گسترش مدارس رایگان، عملاً بساط مکتبخانهها برچیده شد.[2]
مکتبخانهها هنوز در کشورهایی همچون پاکستان و افغانستان رواج دارند.[1] از مسائل و مشکلات مکتب خانهها میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
- مکتب خانهها ۶ماه پرکار و ۶ماه تعطیل بودند.
- شروع آموزش به زبان عربی بود و کودکان مطالب را طوطیوار حفظ میکردند.
- هرچه سطح بالاتر میرفت از تعداد شاگردان و معلمها کاسته میشد
- دولت نظارتی در کار مکتب خانهها نداشت.
پانویس
- «نوشتهٔ علی اصغر سیدآبادی در تارنگار هنوز». بایگانیشده از اصلی در ۲۵ فوریه ۲۰۰۸. دریافتشده در ۱ مارس ۲۰۰۸.
- از خشت تا خشت. محمود کتیرایی. مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی. ۱۳۴۵ تهران
- معماری مدارس دینی قاجار/ زینب اکبری/ انتشارات آرمانشهر
منابع
- کتیرائی، محمود (۱۳۷۸)، از خشت تا خشت، تهران: نشر ثالث، شابک ۹۶۴-۶۴۰۴-۷۸-۲
- معماری مدارس دینی قاجار/ زینب اکبری/ انتشارات آرمانشهر