کتاب توبیاس

کتاب توبیاس یا کتاب توبیت (یونانی : Τωβιθ عبری: טובי ، טוביה به معنی توف-یه یا خدا خوب است) بخشی از کتاب مقدس است که تنها در نسخه کاتولیک و ارتدوکس وجود دارد و در سال ۳۹۷ به عنوان بخشی از کتاب مقدس برای کاتولیک‌ها تصویب شد. مسیحیان پروتستان و شاخه‌های دیگر مسیحیت به دلیل اینکه این کتاب توسط یهودیان در تنخ قرار نگرفته است آن را در کتاب مقدس جای ندادند. قبل از اینکه نسخهٔ عبری و آرامی کتاب توبیاس در طومارهای دریای مرده کشف شد تصور می‌شد که دلیل اینکه این کتاب در تنخ نیست نوشته شدن آن در زمان‌های بعدی باشد و تصور می‌شد که این کتاب در حدود سال ۱۰۰ میلادی نوشته شده است. ولیکن طومارهای یافته شده که مربوط به سال‌های حدود ۱۰۰ قبل از میلاد تا ۲۵ میلادی می‌باشند نشان می‌دهند که نسخهٔ اصلیِ این کتاب، قدیمی‌تر از آن است که تصور می‌شده است. بر اساس نظر امروزی، این کتاب احتمالاً در زمان تدوین کتاب دانیال نوشته شده است. بعضی اعتقاد دارند که دلیل اینکه کتاب توبیاس در تنخ قرار نگرفته است تفاوت آن با شرع یهودی است زیرا در بخشی از کتاب خطبهٔ عقد توسط پدر عروس خوانده می‌شود، نه بر اساس دستور شرعیِ هلاخا توسط پدر داماد. ولیکن ممکن است در ابتدا این کتاب در تنخ وجود داشته بود و در گذر زمان حذف شده باشد. همچنین این کتاب در نسخهٔ یونانیِ تنخ نیز وجود دارد. در زمان مدرن مهاجران صهیونیست به ارض مقدس تلاش کردند که این کتاب را به تنخ اضافه کنند زیرا داستان‌های آن در مورد کشته شدن یهودیان به دست اقوام دیگر با تجارب آنها در سرزمین‌های قبلیِ خود همخوانی داشت.

آبراهام دو پاپه، توبیت و آنا، رنگ و روغن روی چوب بلوط، ۵۶x۴۰/۷ سانتیمتر، ۱۶۵۸ میلادی، نشنال گالری، لندن.
ویلیام-آدولف بوگرُو، توبیاس با پدرش وداع میکند، رنگ و روغن روی بوم، ۱۵۳x۱۱۹ سانتیمتر، ۱۸۶۰ میلادی.

تفسیر دانشگاهی

شائول شاکد، استاد دانشگاه ایرانی‌شناس دانشگاه عبری اورشلیم، می‌نویسد که قطعاً این کتاب، بن‌مایه‌ای ایرانی (مادی) دارد، گرچه برخی از خاورشناس‌ها در این موضوع شک دارند، ولی می‌توان با قاطعیت گفت که پشت‌زمینه (تِم) این داستان به اسطوره‌های ایرانی اشاره دارد.[1]

خلاصه

کتاب توبیاس داستان یک اسرائیلی از قبیله نفتالی به نام توبیت را بیان کرده که در نینوا زندگی می‌کرده. او توسط سارگون دوم پادشاه آشوریان در سال ۷۲۱ قبل از میلاد از سرزمین اسرائیل تبعید شده بوده. توبیت توسط پدربزرگ پدریِ خود بزرگ شده بوده است و به پرستش خدا در معبد اورشلیم پایبند مانده بوده و مانند بقیه مردم به پرستش گوسالهٔ طلایی در دان توسط یروبعام روی نیاورده بوده. در زمان تبعید، او سعی داشته تا قوانین خاکسپاریِ یهودی را در مورد اسرائیلی‌هایی که کشته شده بودند اجرا کند. او در نینوا فردی را که در خیابان کشته شده بود ه دفن می‌کند. در آن شب در زمانی که او خوابیده بوده، مدفوع پرنده‌یی بر چشمانش می‌افتد و او را کور می‌کند. این مسئله باعث ایجاد دردسر در ازدواجش می‌شود و او آرزوی مرگ می‌کند. در این زمان در سرزمین مادها (ایران) زنی جوان به نام سارا نیز درخواست مرگ می‌کرده. او هفت شوهر قبلی خود را به دست یک شیطان به نام آسمودئوس از دست داده بوده. آسمودئوس در هر هفت ازدواج قبلیِ او قبل از اینکه ازدواج رسمی شود در شب عروسی شوهر او را می‌کشته. خدا فرشتهٔ خود اسرافیل (رافائل) را به صورت یک انسان می‌فرستد، تا توبیت را آرام کند و سارا را از شیاطین نجات دهد. در ادامهٔ داستان پسر توبیت به نام توبیاه یا توبیاس به سراغ پولی که پدرش قبلاً در سرزمین ماد گذاشته بوده می‌رود. اسرافیل خود را به صورت یک انسان در می‌آورد و در سفر همراه توبیاس می‌شود. تحت راهنماییِ اسرافیل، توبیاس به سرزمین مادها می‌رود. در زمانی که توبیاس می‌خواهد پای خود را در رود دجله بشوید یک ماهی به او حمله می‌کند و سعی می‌کند پای او را بخورد. به دستور اسرافیل او ماهی را می‌گیرد و قلب و جگر و کیسه صفرای آن را در می‌آورد تا با راهنمایی اسرافیل به عنوان دارو استفاده کند. بعد از رسیدن به سرزمین مادها اسرافیل به توبیاس می‌گوید که با سارا ازدواج کند زیرا سارا دخترخالهٔ او است. او به توبیاس می‌گوید که قلب و جگر ماهی را بسوزاند تا شیاطینی را که شوهران سارا را می‌کشتند دور کند. آن دو ازدواج می‌کنند، و بوی قلب و جگر ماهی آسمودئوس را تا مصر به دور می‌راند و اسرافیل او را زندانی می‌کند. پدر سارا که انتظار داشته توبیاس نیز مانند شوهران قبلی بمیرد برای او قبری تهیه کرده بوده. صبح روز بعد، از زنده ماندن توبیاس متعجب می‌شود و برای او جشنی بسیار بزرگ ترتیب می‌دهد. توبیاس که به دلیل مسائل عروسی گرفتار می‌شود، از اسرافیل درخواست می‌کند که پول پدرش توبیت را به او بازگرداند. بعد از جشن عروسی، توبیاس و سارا به نینوا می‌روند و اسرافیل به توبیاس می‌گوید که کیسه صفرای ماهی را برای بینا کردن پدرش استفاده کند. در این زمان اسرافیل به آنها می‌گوید که او یک فرشته است و به بهشت بازمی‌گردد و توبیت خدا را ستایش می‌کند. توبیت به پسرش می‌گوید که از نینوا خارج شود زیرا خداوند آن را نابود خواهد کرد. بالاخره توبیت در سن بالا روزی پس از به جای آوردن دعا می‌میرد. توبیاس بعد از خاک‌سپاریِ پدر و مادرش، به همراه همسرش به سرزمین مادها بازمی‌گردد.

محل

داستان توبیت به مسائل آشور و پارس اشاره دارد و نام شیطان آسموئوس هم از نام اشما دیو گرفته شده است. در کتاب در مورد اکباتان و ری نیز صحبت میشود.

پیوند به بیرون

پانویس

  1. شاکد، ۱۳۸۹، ص 59

منابع

نسخه اصل نوشته شائول شاکد در تاریخ یهود کمبریج، فصل دوازده:

  • Shaul Shaked,Iranian influence on Judaism: first century B.C.E. to second century C.E. Volume 1: Introduction: The Persian Period, in The Cambridge History of Judaism Volume 1: Introduction: The Persian Period, pp. 308–325

ترجمه فارسی آن:

  • شائول شاکد، تأثیر ایران بر یهودیت: سده نخست پ. م . تا سده دوم میلادی، منتظری، سید سعید رضا؛ طامه، مجید؛ هفت آسمان» زمستان ۱۳۸۹ - شماره ۴۸ (۲۴ صفحه - از ۵۱ تا ۷۴)

مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا. در دانشنامهٔ ویکی‌پدیای ، بازبینی‌شده در ۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۴.

This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.