وزن شعر فارسی

وزن شعر فارسی، اوزان در شعر فارسی بسیار متنوع و فراوان هستند، مهم‌ترین دلیل آن، سابقهٔ طولانی فارسی‌زبانان در سرودن شعر و دلبستگی آنان به ادبیات است. زبان فارسی اساساً دارای دو نوع وزن شعریِ متفاوت و بسیار پرکاربرد است: یکی وزن کمّی یا عروضیِ اشعار ادبیات فارسی، که تقابل هجاهای آن مبتنی بر کشیدگی و کوتاهی واژه‌هاست، و دیگری وزن تکیه‌ای ـ هجاییِ اشعار عامیانهٔ فارسی که برمبنای هجاهای تکیه‌بَر و بی‌تکیه است.[1]وزن شعر ویژگی‌هایی دارد که از مهم ترین‌های آن‌ها می‌توان به:

۱:انتقال بهتر عاطفه و احساس

۲:غنی تر ساختن فضای شعر

۳:بعد از عاطفه مهم‌ترین و مؤثرترین عامل وزن است.

وزن کمّی یا عروضی

وزن شعر سنتی فارسی، که به آن وزن عروضی نیز گفته می‌شود، براساس طول مصراع‌ها و چیدمان هجاهای هر مصراعِ آن است و جزو اوزان کمّی طبقه‌بندی می‌شود. تقابل هجاهای ضعیف و قوی در این نوع وزن مبتنی بر تقابل میان هجاهای سبک (تک‌مورایی) و سنگین (دومورایی) است.[1] در فارسی سه نوع هجای کوتاه، بلند و کشیده وجود دارد که ترکیبات خاصی از کنار هم قرار گرفتن این هجاها وزن‌های مختلف شعر سنتی فارسی را تشکیل می‌دهند. در شعر نوِ فارسی، گاهی همان اوزان عروضیِ سنتی با کوتاه و بلند کردن نامنظم طول مصراع‌ها درون یک شعر به‌کار می‌روند (مانند اشعار مهدی اخوان ثالث و فریدون مشیری). گاهی نیز این کار همراه با ایجاد تغییرات کم و زیاد در به‌کارگیری قواعد عروض است (مانند اشعار نیما یوشیج، فروغ فرخزاد و قیصر امین‌پور).

سیمین بهبهانی حدود چهل وزن بی‌سابقه یا کم سابقه را در غزلیات خود به وزن و عروض فارسی معرفی کرده‌است.

وزن شعر عامیانهٔ فارسی

نوعی وزن شعر عامیانه نیز در فارسی وجود دارد که براساس کشیدگی و کوتاهی واکه‌ها نیست، و همهٔ واکه‌ها در آن کمّیت یکسانی دارند. اساس این وزن، تکیه‌بَر یا بی‌تکیه بودن هجاهاست.[1]

پژوهش‌های عروضی

از زمان شمسِ قیسِ رازی تاکنون، تلاش‌های زیادی برای توصیف علمی و تدوین نظریه درزمینهٔ وزن شعر فارسی صورت گرفته‌است، اما بسیاری از آن‌ها در جهت حک و اصلاح یا ترجمه و فارسی‌سازی اصطلاحاتِ به‌کار رفته‌است و تلاشی برای یافتن راه دیگری که انطباق بیشتری با ویژگی‌های زبان فارسی ــ که از خانوادهٔ زبان‌های هندواروپایی است و هیچ نسبتی با زبان عربی، که از خانوادهٔ زبان‌های سامی است، ندارد ــ داشته‌باشد، صورت نگرفته‌است.

پژوهش‌های سنتی

خلیل‌بن احمدِ فَراهیدی (قرن دوم ه‍.ق) برای نخستین بار وزن کمّی را، که قرن‌ها پیش از او در زبان‌های سانسکریت و هندواروپایی تدوین شده‌بود، بر زبان عربی منطبق کرد. قواعد او برای زبان عربی بسیار خوب است، اما شمسِ قیسِ رازی در کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم، و نیز محققانِ پیش از او، عیناً براساس قواعد عربی و بدون توجه به مسائل خاص زبان فارسی، اقدام به تهیهٔ قواعد عروض فارسی کردند و حتی برای نامگذاری وزن‌ها، از همان نام‌های عربی استفاده کردند. خواجه نصیر طوسی هم، هرچند در معیارالاشعار سعی کرد بخش‌هایی را که نمی‌شود بر فارسی منطبق یا تحمیل کرد، نشان دهد، اما برخورد مستقل و جدیدی برای تدوین قواعد وزن‌شناسی فارسی انجام نداد.

پژوهش‌های معاصر

ازجمله کسانی که در دورهٔ معاصر به وزن شعر فارسی پرداخته و دست به پژوهش‌هایی با شیوه‌های نوین و مستقل زده‌اند، می‌توان به این افراد اشاره کرد: پرویز ناتل خانلری، مسعود فرزاد، مهدی حمیدی شیرازی، ابوالحسن نجفی، تقی وحیدیان کامیار، لارنس پل اِلوِل ساتنِ بریتانیایی، سیروس شمیسا، حسین آهی، یدالله ثمره، علی‌اشرف صادقی، ژاله آموزگار، فین تیسنِ دانمارکی، امید طبیب‌زاده، حمید حسنی، علی‌اصغر قهرمانی مقبل، محسن ذاکرالحسینی، و نگار بوبان اشاره کرد.

پرویز ناتل خانلری

خانلری، در کتاب وزن شعر فارسی، با روشی نو به نام‌گذاری عناصر وزن شعر فارسی پرداخته‌است. او پیشنهاد می‌کند به‌جای بیست‌وچهار «رکن» یا «پایه» یا «جزوِ» عروضی، ده پایه به‌کار رَوَد. این ده پایه عبارتند از: نوا، چامه، آوا، همه، خُشاوا، بِنَوا، نیکاوا، خُشنوا، ترانه، زمزمه.

مسعود فرزاد

مسعود فرزاد، در فصل چهارم کتاب Persian Poetic Metres (اوزان شعر فارسی) (لیدن، ۱۹۴۲) و در کتاب کم‌حجم مبنای ریاضی عروض فارسی (شیراز، ۱۳۵۵)، با بررسی تعداد هجاهای ارکان عروضی، جدول‌های مختلفی را طراحی کرده‌است. در این جداول، رکن‌های یک‌هجایی تا شش‌هجایی آمده‌است. فرزاد، در فصل ششم کتاب Persian Poetic Metres، به تعریف «سکته» (caesura) در شعر فارسی پرداخته و آن را به دو نوع تقسیم کرده‌است. این فصل از کتاب او، با عنوان «اختلافات آوایی و عروضی در شعر فارسی»، با ترجمه و تحشیهٔ حمید حسنی، در مجلهٔ کیان، اردیبهشت ۱۳۷۲، چاپ شده‌است.

مهدی حمیدی شیرازی

حمیدی شیرازی، ضمن نقد شیوهٔ شمس قیس، تلاش کرد روش تازه‌ای در وزن‌شناسی نظم فارسی ابداع کند که البته پا فراتر ننهاد. او تصور می‌کرد چهار بحر جدید کشف کرده‌است و نام آن‌ها را «کبیر»، «صغیر»، «اخرس» و «بدیل» نهاده‌بود، اما منتقدان بعدی نشان دادند که این وزن‌ها در واقع جدید نیستند و در گذشته هم به‌کار می‌رفته‌اند.

ابوالحسن نجفی

ابوالحسن نجفی یکی از دقیق‌ترین نظام‌ها برای طبقه‌بندی وزن‌های شعر فارسی را تدوین کرده‌است.[2] براساس نظامی که نجفی برای وزن شعر فارسی طراحی کرده‌است، حدود ۴۰۰ وزن را می‌توان طبقه‌بندی کرد. تقریباً ۲۲۰ مورد از این اوزان، برمبنای تکرار ارکان هستند. ۱۸۰ وزن دیگر را، که برمبنای تکرار ارکان مشابه نیستند، براساس یک «دایره»، که نجفی آن را طراحی کرده‌است، می‌توان طبقه‌بندی کرد.[3]

جمال صدری

در سال ۱۳۶۶، کتاب آهنگ‌شناسی، تألیف جمال صدری درزمینهٔ نام‌گذاری اوزان شعر فارسی برمبنای «نواها»، و نه اَفاعیلِ عروض عرب، انتشار یافت. این کتاب، از سال ۱۳۶۷ به‌بعد، در مجلات رشد ادب فارسی، نشر دانش، و ماهنامهٔ ادبیات و فلسفه معرفی شد و در سال ۱۳۷۰ نام آن در فرهنگ عروضیِ سیروس شمیسا ذکر گردید. کتاب او در سال ۱۳۷۸، با اصلاحاتی تجدیدچاپ شد، و در سال ۱۳۸۷، با افزودن یک پیوست، با نام آهنگ‌شناسی شعر فارسی چاپ و منتشر شد.
در صفحهٔ ۲۳۳ کتاب مزبور چنین آمده‌است: «و چون شمس قیس رازی، عجم را تابع می‌داند نه واضع، از همان آغاز، اَفاعیلِ عروض عرب را برای شناخت و نام‌گذاری شعر فارسی به‌کار می‌گیرد و بر آن تحمیل می‌نماید، غافل از این‌که دو زبان عربی و فارسی به دو خانوادهٔ زبانیِ کاملاً متفاوت تعلق دارند. واژه‌سازی در زبان عربی قالبی است، و در زبان فارسی پیوندی؛ بنابراین، اگر خلیل برای ساختن اَفاعیلِ عرب از شیوهٔ واژه‌سازی عربی پیروی نموده، لازم بود شمس قیس، یا هر عروضیِ دیگری، برای ساختن معادل‌های وزنی در عروض فارسی، روش واژه‌سازی فارسی را درنظر می‌گرفت.» بنابر همین ضرورت در آهنگ‌شناسی پنج واژه یا واژه‌واره (نوا، آوا، بِنَوا، خُشنوا، خُشبِنَوا) برگزیده شده، که با هم‌خانواده‌های آن‌ها جمعاً بیست معادل وزنی پدید آمده و به‌وسیلهٔ آن‌ها تمام اوزان اشعار فارسی، با نظمی علمی و منطقی، به‌دست می‌آید.
این معادل‌های وزنی یا واژه‌واره‌ها، که به‌شیوهٔ واژه‌سازی فارسی (ساخت پیوندی) پدید آمده، چنین است:

نوا (U-) ← نوایِ (U-U)، نواها (U--)، نواهایِ (U--U)، نواهایم (U---)، نوایِ نی (U-U-)، نوا همه (UU-U)
آوا (--) ← آوایِ (--U)، آواها (---)، آواهایِ (---U)، آواهایم (----)، آوایِ نی (--U-)، آوا همه (--UU)
بِنَوا (UU-) ← بِنَوایِ (U-UU)، بِنَواها (UU--)
خُشنَوا (-U-) ← خُشنَوایِ (-U-U)، خُشنَواها (-U--)
خُشبِنَوا (-UU-)
تذکر: به پایه‌ها (معادل‌های وزنیِ) پنج‌هجایی نیازی نیست.

اکنون بیتی از سیمین بهبهانی به‌شیوهٔ جدید هجابندی و نام‌گذاری می‌شود تا تفاوتِ کار معلوم گردد:

دوباره می‌سازمت وطناگرچه با خشتِ جانِ خویش
U / - U - / - U - U - نوایِ نی، خُشنَوا، نوا

این آهنگ به «دستگاه ناهمپایه» (نوا خُشنَوا) مربوط می‌شود و نام آن «آهنگِ نوایِ نی، خُشنَوا سه‌پایه ناقص» است. پایهٔ سوم، تکرارِ پایهٔ نخست با دو هجا کمتر است؛ به همین دلیل «ناقص» نامیده شده‌است.

ایرج کابلی

کابلی، در کتاب وزن‌شناسی و عروض، که در سال ۱۳۷۶ منتشر شده‌است، با نقد شمس قیس و عروض سنتی و بررسی و نقد معاصران، روش تازه‌ای را ابداع می‌کند. در این روش، وزن‌های فارسی با شماره‌گذاری بیان می‌شوند و نحوهٔ شناساییِ وزن‌ها هم بسیار ساده است. برای نمونه، همان بیت سیمین بهبهانی:

دوباره می‌سازمت وطن!اگرچه با خشتِ جانِ خویش
ستون به سقفِ تو می‌زنماگرچه با استخوانِ خویش

در عروض سنتی و شمس‌قیسی این‌گونه نامیده می‌شود: بحرِ مُضارعِ مسدّسِ مقبوضِ مکفوفِ ابترِ محذوف یا بحرِ مُجتَثّ مسدّسِ مخبونِ مکفوفِ مرفوعِ اَحَذّ.

در روش کابلی نوشته می‌شود: ۵:۳، ۱، ۹ و خوانده می‌شود: رشتهٔ ۹بندیِ اول‌آغاز از سومین ۵بندی‌ها

اوزان [و بحرهای] عروضی

شعر و اوزان عروضیِ شعر فارسی متأثر از اوزان عربی بوده، اما درعین‌حال از تمایزِ شناخته‌شده برخوردار است. امروزه برای مطالعه و آموزش اوزان شعر فارسی معمولاً تعدیلی از اوزان سنتی در نظر گرفته می‌شود که بعضی آن را «عروض علمی» می‌نامند. برای فعالیت‌های تحقیقی و تطبیقی، روش‌های جدیدی نیز ارائه شده‌است. اوزان شعر فارسی، در یک تقسیم‌بندی کلی، به چندین «بحر» تقسیم می‌شوند.

ساده‌ترین آن‌ها چهار بحر هزج، رمل، رجز و متقارب هستند. که در شکل ساده و یکنواختِ آن فقط به‌ترتیب با تکرار ارکان: «مفاعیلن، فاعلاتن، مستفعلن و فعولن» شکل می‌گیرند. سه بحر نخست، در شکلِ ساده و یکنواخت اما شکستهٔ آن، با تکرار ارکان: «مفاعلن، فعلاتن و مفتعلن» است. به شکل شکستهٔ این بحرها، به‌ترتیب، «هزجِ مقبوض، رملِ مخبون و رجزِ مَطوی» می‌گویند. اما همین بحرهای چهارگانه، مانند دیگر بحرها، در اَشکال متناوب و مرکب از ترکیب همین ارکان یا شکل تغییریافته و زحافات همین ارکان و اوزان با ارکانی دیگر و از ترکیب و قواعد نسبتاً پیچیده‌تری پیروی می‌کنند.

بحور شعر به متفق الارکان (با ارکان یکنواخت) و مختلف الارکان (با ارکان متناوب) تقسیم می‌شوند.

  1. متّفق‌الارکان: که از تکرار افاعیل عروضی به‌دست می‌آید، دارای بحرهای: هزج، رجز، رمل، وافر، کامل، متقارب، متدارک.
  2. مختلف‌الارکان: که از ترکیب یا از ترکیب و تکرار افاعیل عروضی به‌دست می‌آید، دارای بحرهای: طویل، مدید، بسیط، غریب، قریب، مُشاکِل، مضارع، مقتضب، مجتثّ سریع، و خفیف.

هر بحر ممکن است از چند گروه، و هر گروه از چند شکل منفرد یا اصطلاحاً «وزن» تشکیل شود. اوزان شعر فارسی متجاوز از ۲۵۰ وزن است، اما ۲۹ وزنِ آن بسیار پرکاربردند.[4]

رایج‌ترین اوزان شعر فارسی

در شعر فارسی حدود ۳۰۰ نوع آهنگ (= وزن) وجود دارد. علاوه بر این، با ترکیب‌های جدید بین ارکان آهنگ‌های متعدد دیگری هم می‌توان ساخت. رایج‌ترین آهنگ‌ها سی و یک وزن است که در زیر به صورت الفبایی می‌آید:[5]

۱- فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن = رمل مثمن سالم

وزن مبتنی بر تکرار فاعلاتن را رمل گویند. سالم: چون هیچ‌کدام از فاعلاتن‌ها تغییری نکرده‌است. مثمن: تعداد رکن‌ها را دو برابر کرد و به عربی نام می‌برند.

۲- فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن = رمل مثمن محذوف
۳- فاعلاتن فاعلاتن فاعلن = رمل مسدس محذوف
۴- فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن = رمل مثمن مخبون
۵- فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن = رمل مثمن مخبون محذوف
۶- فعلاتن فعلاتن فعلن = رمل مسدس مخبون محذوف
۷- فعلاتُ فاعلاتن فعلاتُ فاعلاتن = رمل مثمن مشکول
۸- فعلاتن مفاعلن فعلاتن مفاعلن = غریب مثمن مخبون
۹- فعلاتن مفاعلن فعلن = خفیف مسدس مخبون
۱۰- فع‌لن فعولن فع‌لن فعولن = متقارب مثمن اثلم
۱۱ فعولن فعولن فعولن فَعَل = متقارب مثمن محذوف (این وزن، وزن شاهنامه فردوسی است)
۱۲- فعولن فعولن فعولن فعولن = متقارب مثمن سالم
۱۳- مستفعلن فعلن مستفعلن فعلن = بسیط مخبون (این وزن رواج کمتری دارد و آن را از بحور مخصوص شعر عرب ذکر کرده‌اند)
۱۴- مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن = رجز مثمن سالم
۱۵- مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن = مجتث مثمن مخبون
۱۶- مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن = مجتث مثمن مخبون محذوف (این وزن رایج‌ترین وزن شعر فارسی است)
۱۷- مفاعیلُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن = هزج مثمن مکفوف محذوف
۱۸- مفاعیلن مفاعیلن فعولن = هزج مسدس محذوف
۱۹- مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن = هزج مثمن سالم
۲۰- مفتعلن فاعلات مفتعلن فع = منسرح مثمن مطوی منحور
۲۱- مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن = منسرح مطوی مکشوف
۲۲- مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن = رجز مثمن مطوی مخبون
۲۳- مفتعلن مفتعلن فاعلن = سریع مطوی مکشوف
۲۴ - مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن = رجز مثمن مطوی
۲۵- مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن = مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
۲۶- مفعولُ فاعلاتن مفعولُ فاعلاتن = مضارع مثمن اخرب
۲۷- مفعولُ مفاعلن فعولن = هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف
۲۸- مفعولُ مفاعلن مفاعیلن = هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف
۲۹- مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فَعَل = هزج مثمن اخرب مکفوف مجبوب
۳۰- مفعولُ مفاعیلُ مفاعیلُ فعولن = هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف
۳۱- مفعولُ مفاعیلن مفعولُ مفاعیلن = هزج مثمن اخرب

جستارهای وابسته

پانویس

  1. «دو نوع وزن در زبان فارسی»، امید طبیب‌زاده، مجموعه مقالات نخستین هم‌اندیشی شعر فارسی و زبان‌شناسی، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی
  2. مجموعه مقالات نخستین مجموعه سخنرانی‌های مشترک بنیاد ایرانشناسی و فرهنگستان زبان و ادب فارسی، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ۱۳۸۶
  3. سخنرانی نجفی در اولین هم‌اندیشی شعر فارسی و زبان‌شناسی
  4. قافیه و عروض، سال چهارم آموزش متوسطهٔ عمومی، رشتهٔ فرهنگ و ادب، تقی وحیدیان کامیار، شرکت چاپ و نشر ایران، سال ۱۳۷۰.
  5. شمیسا، سیروس: عروض و قافیه. دانشگاه پیام نور. چاپ چهارم تیر ۱۳۸۳. ص۲۲.

منابع

This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.