نقد بی‌خدایی

نقد بی‌خدایی، شامل انتقاداتی است که صحت بی‌خدایی را زیر سؤال می‌برند[1]؛ یا نتایجی منفی برای بی‌خدایی طرح کرده و بر آن‌ها تأکید می‌ورزند.[2] منتقدان بی‌خدایی برای زیرسؤال بردن صحت بی‌خدایی از براهین اثبات وجود خدا سود جسته؛ و برای نتایج منفی بی‌خدایی مسائل اخلاقی و دگماتیسم را مثال می‌آورند.[3][4][5]

بی‌خدایی و حکومت‌های اقتدارگرا

در ۲۰۱۰ پاپ بندیکت شانزدهم طی اظهاراتی علیه بیخدایی سخن گفت:[6]

وقتی دربارهٔ درسهای بیدارکنندهٔ افراط‌گرایی بی‌خدایانه قرن بیستمُ تأمل می‌کنیم، بیایید هرگز فراموش نکنیم حذف خدا، دین و تقوا از زندگی عمومی چگونه، نهایتاً منجر به کوتاهی دید انسان و جامعه و نتیجتاً یک «نسخه تقلیل دهنده فرد و سرنوشتش» شد.

ریچارد دوکینز در پاسخ به این استدلال اشاره کرد که هیتلر یک کاتولیک رومی بود و سخنرانی‌هایی عمومی در تأیید ایمان مسیحی اش انجام داده بود و دولت شدن سریر مقدس بر اساس معامله‌ای که طی آن موسولینی ۱٫۲ هکتار در رم را در عوض حمایت کلیسا از حکومت فاشیست اش تحویل داد مبتنی بود.[7]

پژوهش نشان می‌دهد که در کشورهای در آرامش بی‌خدایان پرشمارتر اند تا در کشورهای در حال جنگ و ناآرام.[8] به‌هرحال، حامیان این نظر مثال‌هایی مثل بلشویک‌ها در روسیه شوروی را ذکر می‌کنند که ملهم از فرمانی ایدئولوژیک بودند که همه ادیان ضعیف خواهند شد.[9]

در ۱۹۶۷ حکومت انور خوجه کمپینی را برای زدودن دین در آلبانی شروع کرد؛ تا آخر سال دو هزار ساختمان مذهبی بسته شدند یا تغییر کاربری دادند و رهبران مذهبی اعدام یا زندانی شدند. آلبانی توسط رهبران اش به عنوان اولین کشور بی‌خدای جهان اعلام شد و ماده ۳۷ قانون اساسی آن در ۱۹۷۶ اعلام کرد «دولت هیچ دینی را به رسمیت نمی‌شناسد، و پروپاگاندای بیخدایی را برای برقراری بینش ماتریالیستی علمی به جهان بین مردم حمایت کرده و انجام می‌دهد».[10]

دینش دسوزا نویسنده انجیلی می‌نویسد «جرایم بیخدایی عموماً از طریق ایدئولوژی مغرورانه‌ای که انسان و نه جهان را خالق ارزشها می‌داند انجام شده‌است. با استفاده از آخرین تکنیکهای علمی و فنی انسان سعی می‌کند جایگزین خدا شود و یک اتوپیای سکولار بر زمین ایجاد کند.» او می‌گوید چه کسی می‌تواند مائو و استالین را انکار کند، اگر نامی از پل پوت و دیگران نیاوریم، که همگی جنایاتی به نام ایدئولوژی کمونیسم که صریحاً بی‌خدا بود انجام دادند؟ با ایدئولوژی که بیخدایی بخشی مرکزی از الهام ایدئولوژیک آن بود کشتارهای جمعی انجام دادند.[11][12]

سم هریس در پاسخ گفت: «مشکل با کمونیسم و فاشیسم این نیست که آنها خیلی منتقد دین نیستند، این است که خیلی شبیه دین اند. این حکومتها چنان دگماتیک اند که موجب کیش شخصیت شدند که از کیش دین غیرقابل تمیز است.»[13]

جستارهای وابسته

پانویس

This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.