منصور (خلیفه)
ابوجعفر منصور (نام کامل: ابوجعفر عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن العباس المنصور) مشهور به منصور دوانیقی، دومین خلیفه از خلفای عباسی بود، که حدود ده سال از سفاح بزرگ تر بود و در روزگار خلافت وی، قدرت بسیاری داشت. او در خراسان، برای سفاح بیعت گرفت و بر کار اداره ایالات و استانها نظارت داشت. پدرش محمد، نواده عباس بن عبدالمطلب بود؛ او از سال ۱۳۶ تا ۱۵۸ قمری (۷۵۴ تا ۷۷۵ میلادی) فرمان راند. بسیاری وی را موسّس واقعی خلفای عباسی می دانند، چه که توسط وی حکومت عباسیان نهادینه و تثبیت شد[2]. در سال ۱۴۹ قمری، وی بغداد را با نام مدینه السلام (شهر صلح) بنیان نهاد. وی شورشهای زیادی را در زمانی که هنوز عباسیان چندان به قدرت نرسیده بودند، سرکوب کرد. او عنصر وفادار خلافت عباسی، ابومسلم خراسانی را به قتل رسانید. وی شورش سنباد را که از اهل خراسان بود، دفع کرد. او دستور قتل جعفر ابن محمد مشهور به صادق را نیز صادر کرد.
او در ۷ ذیالحجه ۱۵۸ قمری،[3] در حالی که به سفر حج میرفت، بر اثر سوء هاضمه درگذشت و در قبرستان معلا در مکه دفن شد.[4]
منصور | |||||
---|---|---|---|---|---|
دومین خلیفه عباسی | |||||
سلطنت | ۱۳۶–۱۵۸ قمری (۷۵۴–۷۷۵ میلادی) | ||||
پیشین | سفاح | ||||
جانشین | مهدی | ||||
زاده | ۹۵ قمری (۷۱۴ میلادی) حمیمه | ||||
درگذشته | ۷ ذیالحجه ۱۵۸ قمری (۷۷۵ میلادی) بئر میمون در نزدیکی مکه | ||||
آرامگاه | |||||
| |||||
پدر | محمد بن علی بن عبدالله | ||||
مادر | سلامه[1] | ||||
دین و مذهب | اسلام |
مشکلات خانوادگی عباسیان بر سر خلافت
اولین مشکل در دوران خلافت منصور شورش شخصی به نام عبدالله بن علی در شام بود که با کاردانی ابومسلم سرکوب شد و مجبور به اطاعت و بیعت با خلیفه شد و بعد از این ماجرا وی به زندان افکنده شد و به دستور خلیفه سقف زندان بر سرش ویران شد و وی جان باخت.منصور برای موروثی شدن خلافت در خاندان خود ابتدا عیسی بن موسی را که به دستور سفاح ولی عهد بود وادار به استعفا کرد اما چون وی قبول نکرد وی را زندانی کرد و زیر سقفهای خراب نشاند اما باز هم این کار چاره ساز نشد.منصور به او زهر خوراند و وی بسیار سخت مسموم گشت اما زنده ماند و باز هم استعفا نداد.سرانجام روزی وی و پسرش را با هم احضار کرد و دستور داد پسرش را در حضور وی خفه کنند چنان که مأموران شروع به این کار کردند وی تسلیم گشت و استعفا داد.پس از آن وی پسر مورد علاقه اش مهدی را به جانشینی خود برگزید.
ابومسلم
مهمترین خطری که خلافت عباسیان را در ابتدای امر تهدید میکرد از جانب ابومسلم سردار خراسانی بود که قدرتش روز افزون زیاد میگشت.او در انتقال خلافت به عباسیون و کشتار مخالفان آنها نقشی بسزا داشت.ابومسلم که به القابی چون «صاحب الدعوه» و «امین آل محمد» در خاندان عباسی مفتخر گشته بود در نزد ایرانیان محبوبیت زیادی کسب کرده بود و سپاهیان بسیار و قدرت نظامی زیادی داشت که به تمایلات استقلال طلبانه اش دامن میزد.
وی میپنداشت که عباسیان به خاطر به خلافت رسیدنشان مدیون وی و نیروی نظامی اش هستند وگرنه بدون کمک وی هیچگاه به خلافت نمیرسیدند.به همین سبب منصور به فکر از میان برداشتن وی افتاد٬منصور با از بین بردن ابومسلم خیال خود را از بابت وی آسوده ساخت اما با قیامهای متعددی در خونخواهی از ابومسلم روبرو شد که وقت و هزینه زیادی را از خلافت گرفت.
علویان
مهمترین نگرانی و مشکل خلافت عباسیان جنبش علویان بود.این جنبش از ابتدای خلافت به وجود آمد و با موروثی شدن خلافت در خاندان عباسیان به مبارزه پرداخت.منصور در سال ۱۴۵ هجری قمری پایتخت عباسیان را از هاشمیه که در نزدیکی کوفه مرکز تجمع هواداران علویان بود به بغداد انتقال داد.بغداد دهی از دهستانهای تیسفون بود که معنی لغوی آن داده بغ(خداداد) میشود.منصور برای طرح نقشه بغداد از نظر خالد بن برمکی سود برد و گفته میشود وقتی در سال ۱۴۶ ه.ق خواست بغداد را احداث کند از خالد خواست که ایوان مداین را ویران کند اما خالد وی را از این کار منصرف ساخت.
منصور دماوند و طبرستان را نیز فتح کرد. وی به خست و سختگیری بسیار شهره بود بهطوریکه خود شخصاً سکهها میشمرد و وقتی مرد نهصد و شصت میلیون سکه بر جای گذشت.این شدت خسیسی به حدی بود که وی به «دوانیقی» مشهور شده بود.
منصور با کمک خاندان ایرانی برمکیان دستگاه دیوانی قدرتمندی ایجاد کرد که بیشتر برگرفته از رسوم اداری ساسانیان بود.خلافت ۱۰ ساله مهدی پسر منصور نیز به آرامی گذشت. سپاهیان خراسان که به «ایناء دوله»شهرت داشتند از افراد مهم سپاه عباسی و از پشتیبانان مهم آن بودند.در زمان مهدی چند شورش به وقوع پیوست که همگی سرکوب شدند.سپاهیان عباسیان در زمان مهدی آنغوره(آنکارا) را هم فتح کردند اما در آنجا ماندگار نشدند.هارون الرشید پس از مهدی با مشاورین ایرانی تا قسطنطنیه هم پیشروی کرد و حاکم روم را مجبور به امضای صلحنامهای کرد که به موجب آن سالیانه هفتاد هزار دینار به دولت اسلامی پرداخت میشد.
سبب نام گرفتن منصور به دوانقی خست بسیار وی بود.دوانقی جمع معرب دانگ پارسی است.دانگ به معنای سهم و حصه نیز بکار رفته.در لغت عرب دانگ مبدل به دانق و جمع دانق تبدیل به دوانق میشود.البته از طرفی بنا به تصریح طبری بیشترین بذل و بخشش را نیز وی داشته به گونه ای که به هر یک از عموهایش یک هزار هزار(یک میلیون)داده بود(5)
منابع
- سبیب رحیم (۱۹۷۱)، اخبار الدوله العباسیه و فیه اخبار العباس و اولاده، ترجمهٔ عبدالعزیز دوری، به کوشش عبدالجبار مطلبی.، قاهره: دارالطلیعه، ص. ۲۶۵
- محمد خضری (۱۴۱۹)، الدولة العباسیة، ترجمهٔ عبدالعزیز دوری، به کوشش محمد ضناری.، قاهره: دارالکتب العلمیه، ص. ۱۴۴
- فاروق عمر (۱۴۲۱)، الخلافة العباسیه فی عصر الفوضی العسکریه ۲۴۷/۳۳۹ه - ۸۶۱/۹۴۶م: دراسة تاریخیة لبوادر التسلط العسکری علی الخلافة العباسیة، به کوشش سعید شورایی.، قاهره: دارالإحسان، ص. ۸۸
- رسول جعفریان (۱۳۷۸)، تاریخ اسلام از پیدایش تا ایران اسلامی، به کوشش مرتضی رحیمی.، قم: انتشارات حوزه علمیه، ص. ۸۸
- خضری، سید احمدرضا (۱۳۸۴). تاریخ خلافت عباسی. سمت. شابک ۹۶۴-۴۵۹-۸۲۸-۸.
5.تاریخ طبری ج یازده چاپ دیجیتال
- خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۲۸.
- Daniel، Elton L. The Islamic east. Cambridge: Cambridge University Press. صص. ۴۴۸–۵۰۵. شابک ۹۷۸۱۱۳۹۰۵۵۹۳۲.
- تاریخ طبری. هشتم. کتابخانه مدرسه فقاهت (نسخه دیجیتال). ص. ۶۰.
- خضری، تاریخ خلافت عباسی، ۴۲.