شاهرخ مسکوب

شاهرخ مِسکوب (۲۰ دی ۱۳۰۲ در بابل– ۲۳ فروردین ۱۳۸۴ در پاریس)[1] پژوهشگر، شاهنامه‌پژوه، مترجم و نویسنده ایرانی بود.[2][3]

شاهرخ مسکوب
زادهٔ۲۰ دی ۱۳۰۴
بابل، ایران
درگذشت۲۳ فروردین ۱۳۸۴ (۸۱ سال)
پاریس، فرانسه
ملیتایرانی
پیشهنویسنده، شاهنامه پژوه، مترجم
آثارسوگ سیاوش، مقدمه‌ای بر رستم و اسفندیار، در کوی دوست، ارمغان مور، روزها در راه…

زندگی

شاهرخ مسکوب در سال ۱۳۰۲ خورشیدی در بابل متولد شد و دوره ابتدایی را در تهران و در مدرسه علمیه پشت مسجد سپهسالار گذراند. او از کلاس پنجم ابتدائی مطالعه رمان و آثار ادبی را شروع کرد. سپس در اصفهان ادامه تحصیل داد. پس از پایان تحصیلات دبیرستان در سال ۱۳۲۴ از اصفهان به تهران آمد و در رشته حقوق دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد؛ و در همین سالهاست که به روزنامه «قیام ایران» رفت و به تفسیر اخبار خارجی پرداخت که این «اولین کار نویسندگی» او بود. علاوه براین، مسکوب در این سالها زبان فرانسه را آموخت؛ گرایش او به جریانات چپ و اشتیاق فراوانش برای دانستن اطلاعات روز و مطالعه مطبوعات چپ فرانسه، یکی از اصلی‌ترین انگیزه‌های او در این زمینه بود.

فعالیت سیاسی

گرایش سیاسی او به چپ باعث شد که در فروردین ماه سال ۱۳۳۰ در آبادان دستگیر و روانه زندان شود؛ که البته خودش می‌گوید: «این بار دومی بود که به زندان می‌افتادم. بار اول بیست و چهار ساعت بیشتر نبود.» و آن بار اولش سال ۱۳۲۷ بوده‌است. «بیست و چهار ساعت در شهربانی نگه‌ام داشتند و بعد ولم کردند.» ولی در سال ۱۳۳۰ یک ماه تمام در زندان می‌ماند و در اردیبهشت همان سال آزاد می‌شود و «بعد از اینکه از زندان درآمدم منتقلم کردند شیراز». مسکوب یک بار دیگر یعنی در اسفند سال ۱۳۳۳ و چند ماه پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ دوباره دستگیرشده و تا اردیبهشت سال ۱۳۳۶ در زندان می‌ماند.

هوشنگ ابتهاج در کتاب خاطرات خود چنین آورده‌است: «شاهرخ وقتی از زندان اومد بیرون خیلی بدزبان شده بود، و این بدزبانیش هم تا مدت‌های مدید باهاش مونده بود. اصلاً نمی‌شد باور کرد این [فحش‌های چارواداری و خیلی مستهجن] از دهن شاهرخ بیرون می‌آد. بعد هم یک چیزهای فرضی رو با چنان قاطعیتی می‌گفت … مثلاً توی خونه من می‌گفت که 'خسرو روزبه فلان فلان شده، خودش فهرست اسم افسرها رو به حکومت داده و حالا یه جایی نشسته و داره کیف می‌کنه' در صورتی که روزبه همون لحظه تو اون اتاق نشسته بود!»[4]

شاهرخ مسکوب در مورد دوران شکنجه‌اش در زندان‌های پهلوی دوم گفته که دو چیز او را زنده نگه داشت، یکی مادرش و دیگری دوستش مرتضی کیوان، که در مهرماه همان سال تیر باران شده بود.[5][6]

شاهرخ مسکوب سرانجام در تاریخ بیست و سوم فروردین به علت ابتلا به سرطان خون در پاریس دیده از جهان فروبست. پیکر وی در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شده‌است.

شعری از شاهرخ مسکوب

در آذر ۱۳۳۰ شاهرخ مسکوب شعری با عنوان: «ای سرزمین من»[7] سروده که به شرح زیر است:

در خاک‌های تو
ای سرزمین من،
عشق عزیز من،
بی‌خویش و بی‌کران،
با چشم‌های باز،
با قلب داغدار،
همچون شقایقی،
رویید سرخ‌فام.
***

ای سرزمین من،
ای سرزمین من
بر خاک‌های تو،
در دست مردمت،
روییده‌ام به رنج
زیر تگرگ و باد،
باران ضربه‌ها
طوفان سهمناک،
روییده‌ام به رنج
همچون چنارها،
با پنجه‌های سخت
در قلب قلب تو،
من ریشه کرده‌ام،
ده‌ها هزار سال
ای کوه‌های رنج
ای چشمه‌های اشک،
ای سرزمین من
خواهم که بر تنت
پوشم حریر سبز
از هدیه بهار،
در کوچه‌های شهر
بر سبزه‌های دشت.
***

ای سرزمین من!
خواهم گشاده‌دست
باشی و مهربان،
دریای موج زن
از خوشه‌های زرد،
چون گیسوی طلا
لغزد به چهره‌ات
هر جا غریو کار،
هر جا خروش عشق،
لای لای مادران،
لبخند کودکان،
در خواب‌های ناز.
خواهم هزار بار
گلگون کنم رخت،
در خون قلب خویش
اندام خاکیت.
ای سرزمین من!
ای سرزمین من

مسکوب از نگاه دیگران

حسن کامشاد: «روز سه شنبه پیکر شاهرخ طی مراسمی از برابر تالار وحدت در میان انبوه و اندوه دوستدارانش: روشنفکران، نویسندگان، دانشجویان و جمعی از ناشران و روزنامه نگاران به بهشت زهرا برده شد. برخلاف گمان خودش که: «هرچه پیشتر می‌روم، تنهاتر می‌شوم. گمان می‌کنم به روز واقعه باید خودم، جنازه‌ام را به گورستان برسانم. راستی مرده‌ای که جنازه خودش را به دوش بکشد، چه منظره عجیبی دارد، غریب، بیگانه.» شاهرخ نه غریب مرد، نه بیگانه…»[8]

محمد رحیم اخوت: «بعد استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران ماند. مدتی ماند و فعالیت کرد. از همان اوایل در روزنامهٔ آیندگان مطلب می‌نوشت. به دلایلی که بحث‌اش مفصل است دید دیگر نمی‌تواند در آن شرایط و فضا باشد و بنویسد خوب کارش تألیف، نوشتن و خواندن بود دیگر. مدتی هم که در ایران پیش از انقلاب بود مجبور شد به کارهای دیگری بپردازد مثل مرغ در قفس بود. وقتی دید در روزهای بعد انقلاب از طریق نوشتن و انتشار عقایدش نمی‌تواند ادامه دهد، ایران را ترک کرد و همان‌جور که گفتید به مدرسهٔ مطالعات اسلامی پاریس رفت و در دانشگاه‌های لندن زبان و ادبیات پارسی تدریس می‌کرد کتاب «مسافرنامه» حاصل آن رفت‌وآمدها از لندن به پاریس است. بله او در سختی زندگی کرد. حتی در پستوی عکاسی می‌خوابید. خُب می‌بینم کسی که اخلاق گرا و متعهد به باورهایش باشد و نگاهی انتقادی داشته باشد گریزی نیست. آدم‌های این جوری را تاب نمی‌آورند.»[9]

داریوش شایگان: «مسکوب اقلیم حضور بود، او از آثارش بزرگ‌تر بود.»[10]

عبدالله کوثری: «چندی پیش که خاطرات مسکوب را که در خارج منتشر شده می‌خواندم، بارها و بارها بغضی آمیخته با خشم چنان بی تابم کرد که براستی تاب خواندن نیاوردم. اینکه انسانی چنین فرزانه و چنین دلبسته میهن ناچار باشد در دیار غربت و آن هم در سنین سالخوردگی با چه دغدغه‌هایی برای گذران زندگی دست و پنجه نرم کند و ساعات گرانبهایی را که می‌توانست صرف خلاقیتی به راستی ستایش انگیز کند، در چه دویدن‌های جانفرسایی به آتش بکشد، آیا از همه چیز گذشته ستمی بر ما و بر فرهنگ ما نبوده‌است؟»[11]

حامد داراب: «شاهرخ مسکوب چهرهٔ بی‌بدیل و مهمی است، روشنفکری نایاب، آنقدر نایاب و مهم که سال‌هاست آن‌ها که خواسته‌اند خود را روشنفکر نشان دهند یا نان و نامی برای فکرهای کوتاه خود به‌هم زنند، مدام از قامتِ بلندِ تفکرِ او گرته‌برداری کرده، با او عکس منتشر کرده، خاطره‌ای نقل نموده یا او را به رفاقت و دوستی و همنشینی با خود مصادره کرده‌اند»[12]

کتاب‌شناسی

تألیف[13]

  • مقدمه‌ای بر رستم و اسفندیار، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ اول: ۱۳۴۲.
  • سوگ سیاوش: در مرگ و رستاخیز، تهران: انتشارات خوارزمی، چاپ اول: ۱۳۵۰.
  • در کوی دوست، تهران: انتشارات خوارزمی، چاپ اول: ۱۳۵۷.
  • مسافرنامه، (با نام مستعار ش. البرزی)، آمریکا: نشر مطالعات ایرانی، چاپ اول: ۱۳۶۲.
  • ملیت و زبان: نقش دیوان، دین و عرفان در نثر فارسی، رم: انتشارات فردوسی، چاپ اول: ۱۳۶۲؛ تجدید چاپ، پاریس: انتشارات خاوران، ۱۳۶۸؛ چاپ ایران با عنوان هویت ایرانی و زبان فارسی، تهران: ب‍اغ آی‍ن‍ه‏‫‏، ۱۳۷۳؛ تجدید چاپ، تهران: انتشارات فرزان روز، ۱۳۷۹.
  • گفت‌وگو در باغ، تهران: نشر باغ آینه، چاپ اول: ۱۳۷۰؛ تجدید چاپ: تهران: انتشارات فرهنگ جاوید، ۱۳۹۴.
  • چند گفتار در فرهنگ ایران، تهران: نشر زنده‌رود، چاپ اول: ۱۳۷۱؛ تجدید چاپ با عنوان شکاریم یک سر همه پیش مرگ: جستارها، گفتارها و نوشتارها، تهران: نشر نی، ۱۳۹۱.
  • دربارهٔ جهاد و شهادت (با نام مستعار کسری احمدی)، پاریس: انتشارات خاوران، چاپ اول: ۱۳۷۱.
  • داستان ادبیات و سرگذشت اجتماع، تهران: انتشارات فرزان روز، چاپ اول: ۱۳۷۳.
  • خواب و خاموشی، لندن: دفتر خاک، چاپ اول: ۱۹۹۴؛ تجدید چاپ با اضافات و با عنوان در سوگ و عشق یاران، با مقدمهٔ حسن کامشاد، لندن: اچ اند اس مدیا‏‫، ۲۰۱۴؛ چاپ ایران، تهران: فرهنگ جاوید، ۱۳۹۷.
  • دربارهٔ سیاست و فرهنگ: گفت‌وگوی علی بنوعزیزی با شاهرخ مسکوب، پاریس: انتشارات خاوران، چاپ اول: ۱۳۷۳؛ چاپ ایران با عنوان ک‍ارن‍ام‍ه ن‍ات‍م‍ام: درب‍اره س‍ی‍اس‍ت و ف‍ره‍ن‍گ، تهران: انتشارات نیلوفر، ۱۳۷۸؛ تجدید چاپ با عنوان اصلی، تهران: فرهنگ جاوید، به‌زودی.
  • شاهرخ مسکوب: کسروی از خرد آغاز می‌کند و می‌رسد به بی‌خردی
  • بررسی عقلانی حق، قانون و عدالت در اسلام، (با نام مستعار م. کوهیار)، پاریس: انتشارات خاوران، چاپ اول: ۱۳۷۴.
  • تن پهلوان و روان خردمند، تهران: انتشارات طرح نو، چاپ اول: ۱۳۷۴؛ تجدید چاپ، تهران: فرهنگ جاوید، به‌زودی.
  • سفر در خواب، پاریس: انتشارات خاوران، چاپ اول: ۱۳۷۷؛ چاپ ایران، تهران: فرهنگ جاوید، ۱۳۹۵.
  • روزها در راه، پاریس: انتشارات خاوران، چاپ اول: ۱۳۷۹.
  • کتاب مرتضی کیوان، به‌کوشش شاهرخ مسکوب، تهران: نشر کتاب نادر، چاپ اول: ۱۳۸۲؛ تجدید چاپ: تهران: فرهنگ جاوید، ۱۳۹۸.

منتشرشده بعد از مرگ

  • ارمغان مور: جستاری در شاهنامه، تهران: نشر نی، چاپ اول: ۱۳۸۴.
  • سوگ مادر، تهران: نشر نی، چاپ اول: ۱۳۸۶.
  • در حال‌وهوای جوانی: روزهای پیش از روزها در راه (۱۳۴۲–۱۳۴۶)، به‌کوشش حسن کشاماد، لندن: اچ اند اس مدیا‏‫، ۲۰۱۴؛ چاپ ایران، تهران: فرهنگ جاوید، به‌زودی.
  • شکاریم یک‌سر همه پیش‌مرگ، نشر نی، ۱۳۹۱.
  • درآمدی به اساطیر ایران، تهران: فرهنگ جاوید، چاپ اول: ۱۳۹۴.[14]

ترجمه

  • خوشه‌های خشم، جان استاین‌بک، شاهرخ مسکوب با همکاری عبدالرحیم احمدی، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۲۸.
  • آنتیگون (همراه با «لذت تراژیک» از آندره یونار)، سوفوکل، شاهرخ مسکوب، تهران، ۱۳۳۵.
  • ادیپ شهریار، سوفوکل، شاهرخ مسکوب، تهران، ۱۳۴۰.
  • پرومته در زنجیر، آشیلوس، شاهرخ مسکوب، تهران: نشر اندیشه، چاپ اول: ۱۳۴۲؛ تجدید چاپ، تهران: فرهنگ جاوید، ۱۳۹۵.
  • ادیپوس در کلنوس، سوفوکل، شاهرخ مسکوب، تهران: ۱۳۴۶.
  • افسانه‌های تبای (سه تراژدی نامبرده سوفکلس در یک جلد)، سوفوکل، شاهرخ مسکوب، تهران، انتشارات خوارزمی، چاپ اول: ۱۳۵۲.
  • خاطرات مهرانگیز دولتشاهی: اولین و تنها سفیر زن ایران (۱۳۵۷–۱۳۵۴) بایگانی‌شده در ۴ آوریل ۲۰۱۴ توسط Wayback Machine، مصاحبه‌کننده: شاهرخ مسکوب، تنظیم‌کننده: غلامرضا کردگاری، تهران: صفحه سفید، چاپ اول: ۱۳۸۷. بایگانی‌شده در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۳ توسط Wayback Machine

پانویس

  1. https://iranchehr.com/?p=8748
  2. ارمغان مور، شاهرخ مسکوب، نشر نی، ۱۳۸۴
  3. «مسکوب جرئت ماست»، سایت دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، سال انتشار ۱۳۹۲
  4. عظیمی، میلاد، پیر پرنیان اندیش؛ در صحبت سایه، نشر سخن (۱۳۹۱)، ج. ۱ ص. ۳۸۱
  5. «در روزهایی که زیر شکنجه بودم… فقط این دو تا نگاهم می‌داشتند. یکی زنده و یکی مرده و امروز هر دوتاشان مرده‌اند ولی پاهای روح من، وقتی که بلایی بیش‌تر از طاقتم نازل می‌شود، همچنان روی همین دو پایگاه است. در آن روزها این‌ها وجدان مجسم من بودند که از من جدا شده بودند و هم مرا می‌پاییدند و هم دستم را می‌گرفتند.»، شاهرخ مسکوب. روزها در راه
  6. در کوی دوست، بهرام میناوند، خبرنامه اینترنتی گویا، پنجشنبه ٨ بهمن ١٣٨٣
  7. مجله بخارا – شماره ۶۰
  8. حدیث نفس، حسن کامشاد، تهران، نشر نی، ۱۳۸۷، شابک: ۹۷۸–۹۶۴–۳۱۲–۹۷۷–۴
  9. حسن همایون در گفتگوی تلفنی با محمدرحیم اخوت، مجله مهرنامه
  10. متن سخنرانی در مراسم بزرگداشت شاهرخ مسکوب درخانه هنرمندان در تهران، هفتم اردیبهشت ١٣٨٤
  11. تهران، نشر افکار، ١٣٩، شابک: ٩٧٨-٩٦٤-٨٩١-٠٩٥-٧
  12. «در سوگ روشنفکر نایاب». روزنامه آفتاب یزد. ۲۹ فروردین ۱۳۹۹.
  13. «کتاب‌شناسی شاهرخ مسکوب براساس کتابخانه ملی ایران است».
  14. اسطوره به روایت شاهرخ مسکوب

منابع

پیوند به بیرون

مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به شاهرخ مسکوب در ویکی‌گفتاورد موجود است.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.