جانیان
جانیان یا اشترخانیان نام سلسلهای است که در قرنهای ۱۷ و ۱۸ میلادی مقارن ۱۰۰۷ تا ۱۱۹۹ که بر مناطق بخارا و ماوراء النهر حکومت میکردند.[2] نسب این سلسله به جان بیک یا جانی بیک، پسر یارمحمد، میرسد. یارمحمد امیرزادهای از خانات اَسْتَراخان/هشترخان (حاجی طرخان) و از اعقاب جوجی، پسر چنگیز، بود. موسس این خاندان شخصی به نام باقی محمد خان بود. آنچه كه مهم می باشد نقش این خانان در روشن سازی تاریخ آسیای میانه و اقتدار آنان در منطقه ماورالنهر در عصر صفوی است كه برای نمونه می توان اشاره داشت به درگیری سپاه شاه عباس صفوی با سپاه باقی محمدخان و عقب نشینی آنان از این منطقه و این خاندان سعي داشتند كه با سپاه صفوی درگیر نشوند كه ازجمله حمله ورشدن سپاه صفوی به شهر قندوز و عدم در گیری با سپاه صفوی در بازپس گیری شهر و بازگشت سپاه صفوی از این منطقه و آنچه مورخین اشاره دارند این است كه خانان اشترخانی بخصوص باقی محمد خان سعی در رابطه دوستانه با دربار صفوی داشتند برای تحکیم قدرت حکومت خود در منطقه دست نیاز به سوی آنان داشت كه مرگ به او امان نداد و جانشینی او برادرش ولی محمد خان بود كه مردی لایق در نظام حکومتی نبود و در امر اداره حکومت سست بود و امارت بلخ را به شاه بیگ کوکتاش بطور کامل واگذار کرد. با لشکرکشی سپاه امام قلی خان برادر ولی محمد خان به امارت بخارا، ولی محمد خان به در بار صفوی پناهنده شد و با کمک سپاه صفوی توانست امارت بخارا را بازپس گیرد. وی با کشتاری كه در بخارا راه انداخت منجر به سست شدن پایه های حکومت شد و در نهایت با شکست از سپاه امام قلی عمر حکومت او در سال ۱۰۲۰ در سمرقند پایان پذیرفت.[3]
در ۱۰۰۷ ازبکهای اشترخانی جای شیبانیان را گرفتند. در ۱۱۵۳ نادرشاه بخارا را تصرف کرد و اشترخانیان تا ۱۱۶۰ که نادرشاه کشته شد، خراجگزار ایران بودند. در ۱۱۵۳ محمد رحیم بی، ابوالفیض خان اشترخانی را به قتل رساند و پایهگذار سلسله مَنْغیت در بخارا شد.[4]
پیشینه
در حدود سالهای ۹۶۲ قمری/۱۵۵۴ میلادی، با حمله روسها به هشترخان و تصرف آن، یارمحمد به همراه پسرش، جان، به ماوراءالنهر گریخت. یارمحمد ابتدا به دربار پسر عموی خود حاجم خان، والی اورگنج، رفت اما به سبب رفتار نامهربانانه حاجم خان، به دربار اسکندر شیبانی (حکومت: ۹۶۸ـ۹۹۱) در بخارا پناه برد. اسکندر شیبانی به گرمی از ایشان استقبال کرد و دخترش، زهرا خانم، را به ازدواج جان در آورد. ثمره این پیوند، یک دختر و چهار پسر به نامهای دین محمد مشهور به یتیم سلطان، باقی محمد، ولی محمد و پاینده سلطان بود.[5]
بعد از مرگ اسکندر شیبانی، پسر وی عبدالله خان (حکومت: ۹۹۱ـ۱۰۰۶) به حکومت رسید و به پاس خدمات و یاری جان و پسرانش به او در جنگها و اداره امور، حکومت نیشابور، تون، قاین، نسا و ابیورد را به دین محمد داد و برادرانش را نیز، برای کمک به وی، با او همراه کرد. با درگذشت عبداللّه خان در ۱۰۰۶، عبدالمؤمن خان به جای پدر خود نشست.
اختلاف میان عبدالمؤمن خان و دین محمد سبب شد تا به دستور عبدالمؤمن، جان را دستگیر کنند. به نوشته اسکندر منشی پسران جان از شاه عباس اول (حکومت: ۹۹۶ـ ۱۰۳۸) یاری خواستند. در این هنگام سپاهی از قزلباشان به سرکردگی یوسف بهادر قوش بیگی به هرات حمله کرد، اما کاری از پیش نبرد. عبدالمؤمن خان پس از شش ماه حکومت به قتل رسید. با مرگ او، قلمرو ازبکان دستخوش آشوب شد. در همین زمان شاه عباس به منظور بیرون راندن ازبکان از خراسان و تصرف هرات به آنجا لشکر کشید. امرای ازبک برای نجات هرات، دین محمد را به حکومت شهر گماردند. وی در نبردی که میان ازبکان و سپاه صفوی روی داد، کشته شد و هرات به تصرف شاه عباس در آمد. سرانجام درباریان بخارا برای سامان دادن به اوضاع، جان را به حکومت بر گزیدند اما او نپذیرفت و پسر دیگرش، باقی محمد، به حکومت رسید.[5]
باقی محمدخان در سال ۱۰۰۷، سلسله جانیان را در بخارا تأسیس نمود و برادر خود، ولی محمد، را به حکومت بلخ منسوب کرد. به نوشته کَنْبو هنگامی که باقی خان به حکومت رسید، نیای او، یارمحمد، که در قندهار بود، به دیدار وی رفت. باقی خان نیز به پاس احترام به جدش، مسند خانی را به وی داد و دو سال نیز خطبه به نام او خواند و سکه به نام او زد. با این حال مناسبات آنان تیره شد و باقی محمدخان دست او را از حکومت کوتاه کرد، سپس به انتقام خون برادرش، دین محمد، به قندوز تاخت و پس از گرفتن شهر و کشتار مردم، به بخارا بازگشت.
روابط خارجی
در دوران حکومت جانیان، بخارا به عنوان مرکز حکومت، یکی از مراکز عمده اهل تسنن بود و نقش عمدهای در تعارض با ایران شیعی مذهب داشت، هر چند برخی از فرمانروایان جانیان با دربار صفوی روابط خوبی داشتند.[6]
جانیان را همواره قبایل قزاق و خانهای خیوه و پادشاهان بابری، که در پی پس گرفتن سرزمین اجدادی خود بودند، تهدید میکردند.
فرهنگ
زبان ادبی در دوره حکومت جانیان فارسی بود و برخی از مورخان آن دوره همچون محمد یوسف منشی (نویسنده تذکرة مقیم خانی)، حافظ تَنیش (مؤلف شرفنامة شاهی)، و حافظ تانیش محمدامین بن میرزا زمان خان بخاری (نویسنده تاریخ ترکستان) آثار خود را به فارسی نوشتهاند.[7]
حاکمان
- ندرمحمد اشترخانی
- عبدالعزیزخان
- ابوالفیض خان اشترخانی
- ولی محمدخان
پی نوشتها
- مدخل جانیان در دانشنامه جهان اسلام
- http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=3180
- Mohammad Geraili Ph.D (2013/20/1). "A Survey of the Lives and Times of Baghi Mohammad Khan and Vali Mohammad Khan Ashtrakhan as Reflected in the Moghimkhani Biographies and other Authentic Historical Documents". Journal of American Science. American Science. Check date values in:
|تاریخ=
(help) - http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=3043
- http://www.encyclopaediaislamica.com/madkhal2.php?sid=4424
- H. R. Roemer (۱۹۸۶). "The"The Safavid period", in The Cambridge history of Iran , vol.6, ed. Peter Jackson and Laurence Lockhart. Cambridge. کاراکتر line feed character در
|کتاب=
در موقعیت 86 (کمک) - صفا، ذبیح اللّه (۱۳۶۷). تاریخ ادبیات در ایران، ج 5، بخش 3، ص 1577. انتشارات فردوس.
جستارهای وابسته
منابع
- اسکندر منشی، عالمآرای عباسی.
- اسنادی از روابط ایران با مناطقی از آسیای مرکزی، تهران: وزارت امورخارجه، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۷۲.
- محمودبن هدایت اللّه افوشته یی، نقاوة الا´ثار فی ذکر الاخیار: در تاریخ صفویه، احسان اشراقی، تهران: ۱۳۷۳.
- واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، خاورشناسی در روسیه و اروپا، ترجمة حمزه سردادور، تهران: ۱۳۵۱.
- حدیث نادرشاهی، رضا شعبانی، تهران: دانشگاه ملی ایران، ۱۳۵۶ ش.
- محمد سلیمی، کشکول سلیمی و تاریخ متقدمین و متأخرین، عبدالکریم بن عبدالرزاق، چاپ سنگی تاشکند: ۱۳۲۱.
- ولی قلی بن داودقلی شاملو، قصص الخاقانی، حسن سادات ناصری، تهران: ۱۳۷۱ـ۱۳۷۴.
- ذبیح اللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج ۵، بخش ۳، تهران: ۱۳۷۸.
- عبدالکریم بن عاقبت محمود کشمیری، بیان واقع: سرگذشت احوال نادرشاه، چاپ ک. ب. نسیم، لاهور: ۱۹۷۰.
- محمدصالح کنبو، عمل صالح، الموسوم به شاه جهان نامه، ترتیب و تحشیة غلام یزدانی، وحید قریشی، لاهور: ۱۹۶۷ـ۱۹۷۲.
- رنه گروسه، امپراتوری صحرانوردان، ترجمة عبدالحسین میکده، تهران: ۱۳۶۵.
- محمدکاظم مروی، عالم آرای نادری، محمدامین ریاحی، تهران: ۱۳۶۴.
- جلال الدین محمد منجم یزدی، تاریخ عباسی، یا، روزنامة ملاجلال، چاپ سیف اللّه وحیدنیا، تهران: ۱۳۶۶.
- محمدیوسف بن خواجه بقا منشی، تذکرة مقیم خانی: سیرتاریخی، فرهنگی و اجتماعی ماوراءالنهر در عهد شیبانیان و اشترخانیان، ویرایش فرشته صرافان، تهران: مرکز نشر میراث مکتوب، ۱۳۸۰.
- محمدطاهربن حسین وحید قزوینی، عباسنامه، یا، شرح زندگانی ۲۲ ساله شاه عباس ثانی (۱۰۵۲ـ۱۰۷۳)، چاپ ابراهیم دهگان، اراک ۱۳۲۹.
- رضاقلی بن محمدهادی هدایت، ملحقات تاریخ روضة الصفای ناصری، در میرخواند، ج ۸ ـ۱۰.