انقلاب فوریه

انقلاب فوریه (به روسی: Февральская революция)، نخستین گام از دو انقلاب در ۱۹۱۷ با محوریت پتروگراد (سن پترزبورگ کنونی) بود که در ماه مارس (اواخر فوریه در گاه‌شماری ژولینی) در روسیه اتفاق افتاد. از نتایج اولیه و اصلی این انقلاب، کناره‌گیری نیکلای دوم و پایان یافتن حکومت سلسلهٔ رومانوف‌ها بود. پس از آن، یک دولت موقت زیر نظر گئورگی لووف تشکیل شد. این دولت، حاصل اتحاد لیبرال‌ها و سوسیالیستهایی بود که خواهان اصلاحات سیاسی بودند. آن‌ها با برگزاری انتخابات دموکراتیک، قوه مجریه و مجلس موکلان را تشکیل دادند. در عین حال، سوسیالیست‌ها شورای پتروگراد را ایجاد کردند که به موازات دولت موقت در روسیه حکومت می‌کرد.

انقلاب فوریه
بخشی از انقلاب روسیه (۱۹۱۷)

کارگران مسلح و سربازان در حال اسکورت کردن پلیس‌های اسیر شده
زمان ۸ تا ۱۶ مارس ۱۹۱۷
مکان پتروگراد، روسیه
نتیجه پایان حکومت پادشاهی در روسیه و روی کار آمدن دولت موقت
جنگندگان
 امپراتوری روسیه انقلابیون
فرماندهان
نیکولای دوم الکساندر کرنسکی و برخی دیگر

در سال ۱۹۱۷ میلادی، در روسیه غذا آن چنان کمیاب شده بود که حتی مردم مطیع قانون نیز دست به شورش زدند. انبوه کارگران کارخانه‌ها نیز که بر اثر فشار جنگ جهانی اول، دیگر رمقی در تن‌شان باقی نمانده‌بود دست به تظاهرات زدند.[1] روسیه در این دوران از مشکلات اقتصادی و اجتماعی بسیاری رنج می‌برد که با فشارهای ناشی از جنگ جهانی اول در هم آمیخت. «شورشیان نان» و اعتصاب‌کنندگان مراکز صنعتی با پیوستن به سربازانِ ناراضی از شرایط پادگان‌ها، همگی به خیابان‌ها ریختند. حضور بسیاری از نظامیان در جبهه‌های جنگ جهانی اول از یک سو و گریختن سربازان از پادگان‌های برخی از شهرها، سبب شد که بعضی از شهرهای مهم از جمله پتروگراد در هرج و مرج فرورفته و حکومت تزار در مسیر سرنگونی قرار گیرد.

چند ماه پس از این انقلاب، انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ رخ داد. انقلاب اکتبر باعث سرنگونی دولت موقت و روی کار آمدن بلشویک‌ها و تغییر ساختار اجتماعی کشور روسیه شد. این رویدادها مسیر را برای تأسیس اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی هموار کرد.[2]

علت انقلاب فوریه

دانش آموزان و سربازان در حال شلیک به سمت پلیس مویکا

تعدادی از عوامل به صورت کوتاه مدت و بلند مدت به انقلاب فوریه کمک کردند. مورخان دربارهٔ عوامل اصلی که به این امر کمک کرده‌اند اختلاف نظر دارند. مورخان لیبرال برآشفتگی ناشی از جنگ تأکید می‌کنند، در حالی که مارکسیست‌ها بر اجتناب ناپذیری تغییر تأکید می‌کنند.[3] رابینویچ علل اصلی درازمدت و کوتاه مدت را این چنین خلاصه می‌کند:

انقلاب فوریه ۱۹۱۷ … به سبب بی‌ثباتی سیاسی و اقتصادی پیش از جنگ، عقب ماندگی تکنولوژیکی و تقسیمات اجتماعی بنیادی، همراه با سوء مدیریت ناخوشایند جنگ، ادامه شکست نظامی، جابجایی اقتصادی داخلی و رسوایی‌های خشمگین در سراسر سلطنت، رشد کرد.[4]

عوامل درازمدت

گرچه شکست‌های نظامی امپراتوری روسیه در طول جنگ جهانی اول تأثیر مهمی در وقوع این انقلاب داشت، ولی ریشه‌های این انقلاب به قبل از آغاز جنگ جهانی اول، بر می‌گردد. از مهم‌ترین این موارد می‌توان به شکست‌های امپراتوری روسیه در طول قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم و همچنین مدرن ساختن ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در آن دوران اشاره کرد. آن طور که ریچارد پایپس می‌نویسد، «ناسازگاری سرمایه‌داری و استبداد، تمام کسانی را که به این موضوع فکر می‌کردند، رنج می‌داد».[5]

این شرایط سبب ایجاد تنش‌ها و آشفتگی‌های گوناگونی در میان طبقات کارگری و حرفه‌ای شد. این تنش‌ها، نخست منجر به انقلاب ۱۹۰۵ شد. نیکلای دوم توانست به تدریج انقلاب ۱۹۰۵ را سرکوب کند، ولی چند سال بعد یعنی در سال ۱۹۱۴ میلادی، با ورود امپراتوری روسیه به درگیری‌های جنگ جهانی اول، نارضایتی‌های عمومی به شدت گسترش یافت.

عوامل کوتاه‌مدت

شکست‌های نظامی امپراتوری روسیه در طول جنگ جهانی اول[6] و همچنین نارضایتی عمومی از نحوه اداره امور داخلی روسیه، مهم‌ترین عامل این انقلاب بود. چالش‌های اقتصادی ناشی از درگیری در یک جنگ تمام عیار نیز به این موضوع دامن زد.

در ماه اوت سال ۱۹۱۴، تمام طبقات مردم[7] از انقلاب حمایت می‌کردند، اما تقریباً تمام نمایندگان سیاسی به نفع ورود روسیه به جنگ جهانی اول رأی دادند.[8] ورود روسیه به جنگ جهانی اول، به‌طور موقت اختلافات داخلی را در روسیه کاهش داد.[6] ارتش امپراتوری روسیه چند پیروزی اولیه (مانند پیروزی در سال ۱۹۱۵ در گالیسیا و در سال ۱۹۱۵ با حمله انتحاری بروسیلوف) به دست آورد، اما شکست‌ها همچنان در سال‌های ۱۹۱۴، نبرد تاننبرگ، نبردهای مازوری و فساد لهستان روسیه در ماه مه و اوت ۱۹۱۵ ادامه داشت. تقریباً شش میلیون تلفات (مرده، زخمی و گم شده) در ژانویه سال ۱۹۱۷ به وجود آمد. تردیدها (بیشتر به علت خستگی ساده و جنگی) افزایش یافتند، روحیه سربازان به کمترین حد خود رسیده بود و افسران و فرماندهان تازه‌وارد گاهی اوقات بسیار ناوارد بودند. نیروهای مسلح روسیه مانند اکثر ارتش‌های دیگر امکانات کافی نداشتند.[9] در این هنگام دوما (مجلس نمایندگان پایین) و استاوکا (مقامات ارتش) شروع به نافرمانی از دستورهای تزار کردند.[10]

حوادث

کناره‌گیری نیکلای دوم در ۱۵ مارس ۱۹۱۷ در قطار سلطنتی

شکست‌های روسیه در جنگ جهانی اول، حامیان نیکلای دوم در روسیه را به حداقل خود رسانده بود. در نوامبر ۱۹۱۶ میلادی، نیکلای دوم قصد داشت تا نیکولای گولیتسین را به عنوان نخست‌وزیر منصوب کند، ولی گولیتسین با اشاره به عدم آمادگی خود برای پذیرش مقام نخست‌وزیری از نیکلای دوم خواست تا حکم انتصابش لغو شود. در ۲۳ نوامبر ۱۹۱۶ میلادی، نیکلای دوم رسماً الکساندر ترپوف را به عنوان نخست‌وزیر منصوب کرد. الکساندر ترپوف تا ۲۰ ژانویه ۱۹۱۷ میلادی، در سمت نخست‌وزیر روسیه باقی ماند. در ۲۰ ژانویه ۱۹۱۷ میلادی، نیکولای گولیتسین با حکم نیکلای دوم به سمت نخست‌وزیر روسیه منصوب شد. گولیتسین، آخرین نخست‌وزیر منصوب شده از سوی نیکلای دوم بود. در اوایل فوریه ۱۹۱۷ میلادی اکثر کارگران صنعتی در پتروگراد و مسکو دست به اعتصاب زدند. سپس شورش به پادگان‌ها و سربازان رسید. اعتراضات دهقانان نیز گسترش یافت. سوسیال دموکرات‌ها هدایت اعتراضات را در دست گرفتند.

در ۱۱ مارس ۱۹۱۷ میلادی، تزار وقت روسیه، نیکلای دوم، فرمان انحلال مجلس روسیه را صادر کرد، اما اکثر نمایندگان مجلس متفرق نشدند و با تصمیمات نیکلای دوم مخالفت کردند.

با سرعت‌گرفتن حوادث، در شامگاه ۱۲ مارس ۱۹۱۷ میلادی، شورای وزیران روسیه آخرین جلسه خود را در کاخ مارینسکی برگزار کرد و به‌طور رسمی استعفای خود را به نیکلای دوم داد. در ۱۵ مارس ۱۹۱۷ میلادی، نیکلای دوم سعی کرد برادرش گراند دوک میخائیل را بعنوان جانشین خود بگمارد ولی میخائیل پیشنهادش را نپذیرفت و اعلام کرد که پذیرش تاج و تخت توسط او منوط به رأی موافق مردم است. سرانجام در پی تظاهرات گسترده کارگران و سپس نافرمانی سربازان در سرکوب تظاهرکنندگان در پتروگراد، نیکلای دوم از مقام خود استعفا داد. بدین ترتیب حکم‌رانی دودمان رومانوف‌ها بر روسیه پس از حدود سیصد سال پایان یافت.

مجلس دومای روسیه، در ۱۵ مارس ۱۹۱۷ میلادی، یک حکومت موقت را به رهبری شاهزاده گئورگی لووف و وزارت الکساندر کرنسکی سوسیال دموکرات مسئول اداره امور کشور ساخت.

در تاریخ ۱۶ ژانویه دیمیتری شویوف، که قادر به صحبت به هیچ‌یک از زبان‌های خارجی نبود (به احتمال زیاد به درخواست امپراتور)، موفق به کنار زدن میهل بیلیف شد و به عنوان وزیر جنگ معرفی شد.[11]

جستارهای وابسته

منابع

  1. «خداحافظ تزار». وبگاه مجله ایرانی روابط بین‌الملل. ۱ مارس ۲۰۱۵. دریافت‌شده در ۱۴ سپتامبر ۱۹۱۷. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازبینی= را بررسی کنید (کمک)
  2. "February Revolution." Encyclopædia Britannica. Encyclopædia Britannica Online. Encyclopædia Britannica, 2011. Web. 30 Sep. 2011. <http://www.britannica.com/EBchecked/topic/888782/February-Revolution>.
  3. Acton 1990, pp. ۱۰۷–۱۰۸.
  4. Alexander Rabinowitch (2008). The Bolsheviks in Power: The First Year of Soviet Rule in Petrograd. Indiana UP. p. 1. ISBN 0-253-22042-4.
  5. Pipes 2008, p. ۱۸.
  6. Fitzpatrick 2008, p. ۳۸.
  7. Service 2005, p. ۲۶.
  8. Of 422, only 21 voted against. Beckett 2007, p. 516.
  9. Beckett 2007, pp. ۵۲۱–۵۲۲.
  10. Beckett 2007, p. ۵۱۸.
  11. А. В., Евдокимов. "Последний военный министр Российской империи - Конкурс молодых историков "Наследие предков - молодым"".

پیوند به بیرون

This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.