آراتا
آراتا یا ارتّه نام سرزمینی است که در منابع سومری (و به تبع آن در منابع اکدی) آمده است . گفته می شود منطقه مورد بحث منطقه آذربایجان، کردستان وبخشی از ترکیه امروزی است. اما کتیبه های کشف شده در منطقه بابل در سال های اخیر ، مختصات منطقه ای را در شرق کشور ایران به عنوان آراتا معرفی می کنند . مختصاتی که در کتیبه های فوق ذکر شده است حدود مختصات شهر جیرفت در جنوب شرقی ایران است . داستانهای مربوط به اِنمرکار (Enmerkar) و لوگالباندا (Lugalbanda) حول این منطقه میچرخد . اولی به عنوان تأسیس کنندهٔ اسطورهای شهر اوروک و دیگری به عنوان دومین پادشاه اوروک در فهرست شاهان این شهر است.
تمدن آراتا سرزمینی پر از طلا، نقره و سنگ لاجورد و صنعتگران زبردست، سرزمین دوری که به سختی میتوان به آن رسید. سرزمین الهه اینانا، که وفاداری خود را از آرتا به اوروک میرساند. این سرزمین، توسط، آنمرکار، اهل اوروک فتح شده بود. سومریان در جستجوی بکارگرفتن صنعتگران آرتا، برای ساختن زیگوراتی مشابه زیگورات آرتا بودند. زیگورات آرتا، برای اینانا، الهه نیکی، ساخته شده بود.
اشاراتی در ادبیات سومری
در ادبیات سومری ارتّه اینگونه شناخته میشود:
- ارتّه بسیار شگفتانگیز و مملو از منابع طلا، نقره، لاجورد و دیگر فلزات گرانبهاست، و همچنین صنعتگرانی ماهر برای کار با این فلزات دارد.
- سرزمینی دور از دسترس است که به سختی میتوان به آن سفر کرد.
- ارتّه موطن اصلی الههٔ بزرگ سومری، اینانا میباشد، که حمایت خود را از ارتّه به اوروک منتقل کردهاست.
- ارتّه توسط اِنمِرکار فتح شدهاست.
بنا به سخن باستان شناسان متخصص آشور، شاخصهای تمدن آرتا، از روی اساطیر، چنین توصیف شدهاست:
سرزمین آرتا راه دریایی دوری به سرزمین اوروک دارد. برای سفر زمینی به سرزمین آرتا، باید از شوش و کوههای انشان عبور کرد. برای لشکرکشی به آرتا در ۲۷۰۰ سال پیش از میلاد، این سرزمین بقدر کافی نزدیک بودهاست. این سرزمین پر از گهرها و مواد معدنی، به ویژه سنگ لاجورد است که صنعتگران در آفرینش آثار، از آن بهره میبرند.[1]
ارتّه در ادبیات سومری
انمرکار و فرمانروای ارته: اینانا نخست در ارتّه ساکن بود، اما انمرکار، فرمانروای اوروک بیشتر از فرمانروای ارتّه (که نامش در این حماسه آورده نشده) به او نیاز میبرد. انمرکار از ارتّه میخواهد که مطیع اوروک شود، و سنگهای کوهی را [برای تقدیم] پایین بیاورد، طلا، نقره و لاجورد به اوروک بفرستد، همراه با سنگ معدن "kugmea" (احتمالاً عقیق) تا در آن شهر معبدی بسازند. اینانا به انمرکار مشورت میدهد که فرستادهای نزد فرمانروای ارتّه بفرستد، کسی که باید کوههای "Zubi" را طی کند، شوش، انشان و هفت رشته کوه را پشت سر بگذارد تا به ارتّه برسد. ارتّه در جواب غلات انبوه طلب میکند؛ با این حال اینانا از اوروک حمایت میکند و در ادامه ارتّه خواستههای اوروک را انجام میدهد و در نهایت فرمانروای ارتّه از اوروک میخواهد که دست به حمله نبرد و در عوض پهلوانی بفرستد تا در مبارزهای تن به تن با پهلوان ارتّهای نتیجه مشخص شود، و در پایان با حمایت خدای ایشکور (Ishkur) و رویاندن غلههای ارتّه، فرمانروای ارتّه دلگرم میشود.
انمرکار و اِن-سوهگیر-انا (En-suhgir-ana): برخلاف حماسهٔ قبلی در اینجا فرمانروای ارتّه که از همان آغاز با نام ان-سوهگیر-انا خوانده میشود (شاید با فرمانروای ارتّه در داستان پیشین تفاوت داشتهاست) از انمرکار میخواهد که اینانا را به ارتّه بفرستد و با این کار اوروک را تسلیم کند. انمرکار نمیپذیرد و شورای شهر ارتّه هم این درخواست را رد میکنند، پس ان-سوهگیر-انا کاهن-جادوگری را به اوروک میفرستد تا آن شهر را از بارداری و رویش محروم کند، اما یکی از ایزدبانوان، کاهن را شکست میدهد و میکشد و از این رو ان-سوهگیر-انا ترسیده و اذعان به برتری انمرکار میکند و او را میستاید و از خواستهٔ خود بازمیگردد.
لوگال باندا در کوه هوروم (Hurum): لوگال باندا که جانشین انمرکار است پس از طی کردن کوهستانها همراه با ارتش اش به جنگ با فرمانروای ارتّه رفته است. او در راه به سختی بیمار میشود و افرادش ترک اش میکنند تا بمیرد، ولی او با کمک خدایان و طی کردن مراحلی افسانهای بهبودی کامل مییابد و به اوروک بازمیگردد.
لوگال باندا و پرندهٔ انزود (Anzud): لوگال باندا که بنا به دلایلی نامعلوم در بیابان از خواب برخواسته به کمک پرندهٔ انزود (شبیه سیمرغ) دوباره به ارتش اش میپیوندد. هنگامی که ارتش انمرکار از مهاجمان خارجی شکست میخورد، از لوگال باندا تقاضا میکند که به ارتّه برود و از اینانا کمک طلب کند. او از کوهها میگذرد، انشان را پشت سر میگذارد و به ارتّه میرسد، جایی که اینانا کمک اش میکند. اینانا به او راهکارهایی را نشان میدهد که در متن اسطوره کاملاً مشخص نیست، ولی در پایان میدانیم که اوروک برج و بارویی از لاجورد سبز ارتّهای ساخته است که از «معدن قلعی که در کوههای آن درخت سرو میروید» آورده شدهاست.
دیگر متون سومری
شعر ستایش شولگی (Shulgi): «من آن را با جواهرات شبیه [گنجینههای] ارتّهٔ مقدس پر میکنم»
زورق شولگی و نینلیل (Ninlil): «ارتّه، کاملاً مملو از جواهرات و گنج ها»
یک ضربالمثل سومری: «هنگامی که مقامات خردمند اند، و فقرا وفادارهستند، این از برکات آثار ارتّه است.»
ضربالمثلی دیگر: «هنگامی که مقامات خردمند اند، و فقرا باگذشت، این از برکات آثار ارتّه است.»
سرود هِندورسانگا (Hendursanga): «به طوری که ارتّه پایمال خواهد شد (؟)، لوگال باندا بر قول تو (هندورسانگا) خواهد ایستاد.»
سرود نیسابا (Nisaba): «در ارتّه او (:خدای انکی/Enki؟) بر E-zagin (معبد لاجورد) جای دارد در دسترس نیسابا.»
ساختمان معبد نینگیرسو (ninngirsu): «ناب و خالص همچون کِش (Kesh) و ارتّه»
تیگی (Tigi) به سوئن (Suen): «در معبد قلبم است که من (اینانا) در شادی هستم همچون ارتّه»
اینانا و ایبه (Ibeh): «کوههای غیر قابل دسترس ارتّه»
گیلگمش و هوواوا (Huwawa): «آنها راه را میشناسند، حتی تا به ارتّه»
سرود معبد: ارتّه «محترم» است
سرود معبد کِش: ازته «مهم» است
غمنامهٔ اور: ارتّه "بانفوذ (مشاور)" است
فرضیههای مکان شناسی
محققین در اوایل قرن بیستم ارتّه را لقبی احتمالی برای شهر سومری شوروپاک (Shuruppak) عنوان کردند، شهری که با خدای انلیل ارتباط داشته. هرچند که زیاد مورد توجه باقی نماند. به هرحال ارتّه تنها از طریق افسانهها شناخته شدهاست، افسانههایی که ما را به این طریق راهنمایی میکنند:
- مسافران باید از طریق شوش و منطقهٔ کوهستانی انشان به ارتّه بروند.
- ارتّه مکانی است که معادن فراوان سنگهای قیمتی و جواهرات، از قبیل لاجورد دارد.
- دسترسی اوروک به این شهر از طریق راه آبی هم ممکن است، اما مسیری طولانی ست.
- البته به اندازهای هم نزدیک هست که در هزارهٔ سوم پیش از میلاد سومریها بتوانند به آنجا لشکر بکشند.
با توجه تمامی موارد ذکر شده و همچنین هم زمانی تمدن جیرفت و سومر ، تمدن آراتا به احتمال قوی همان تمدن جیرفت در 3000 سال پیش از میلاد است . منظور از راه آبی که مسیر را کمی طولانی می کند نیز ، خلیج فارس است ! زیرا در صورت سفر از سومر به جیرفت به صورت زمینی ، می بایست از جنوب کشور عراق به جنوب شرقی کشور ایران به صورت کاملا مستقیم سفر کرد که راهی نزدیک است . اما در صورت استفاده از راه آبی می بایست پس از طی مسافتی از سومر به خلیج فارس ، سپس سفری مستقیم و سپس از خلیج فارس به جیرفت رسید که یک راه اضافیست .
در ۱۹۶۳ ساموئل نوح کرایمر با ترجمهٔ حماسه «لوگال باندا در کوه هوروم» این طور نتیجهگیری کرد که هوروم میتواند با هوریها ارتباط داشته باشد، بنابراین ارتّه باید جایی در اطراف دریاچه ارومیه باشد؛ که البته تنها در حد یک ایدهٔ اولیه باقی ماند.
برخی دیگر پیشنهاد میدهند که این سرزمین باید جایی در مسیر خراسان بزرگ به عراق باشد، سرزمینی پشت کوههای زاگرس و در مناطق شمالی ایران (با توجه به فرهنگهای باستانی آسیای میانه)، اما نکته اینجاست که انشان پایینتر از این مسیر قرار دارد و دوم آنکه در آن زمان امکان حملهٔ نظامی سومر به آن مناطق وجود نداشتهاست.
در ۱۹۷۳ گروه باستانشناسی که تل ملیان در استان فارس (در فاصله ۵۵۰–۶۰۰ کیلومتری جنوب شرق اوروک) را کاوش میکردند، اظهار کردند که این منطقهٔ باستانی باید همان انشان عیلامی باشد، هرچند بهطور دقیق نمیتوان این مدعا را اثبات کرد، اما مطمئناً انشان باستانی در همین محدوده و در میان کوههای استان فارس قرار داشتهاست. با این اوصاف ارتّه باید جایی در استانهای جنوبی ایران باشد، همچون شهر سوخته زابل و شهداد کرمان بوده باشد.
با توجه به کشف تمدن جیرفت در سالهای اخیر (۲۰۰۰–۲۰۰۱) و با استناد به ریشههای بسیار قوی تمدنی این منطقه و همسانی ظواهر آن با ارتّهٔ متون سومری، دکتر یوسف مجیدزاده، سرپرست هیئت کاوشهای باستانی جیرفت، این تمدن را همان ارتّهٔ باستانی میداند.
با این حال از ۱۹۷۳ به بعد دانشمندانی چون هانسمن (Hansman) هم تذکر دادهاند که این نظرات بیش از حد بر پایهٔ حدس و گمان است و باید به افسانهای بودن ارتّه در متون سومری هم توجه کرد.
از طرفی برخی از محققین هم ارتّه را با Āraṭṭa یا Arāṭṭa سنسکریت که در مهاباراتا ذکر شده
برابر میدانند، سرزمینی که بیش از همه با آرارات و اورارتو باستانی (شمال ایران، ارمنستان، آذربایجان و شرق ترکیه) مقایسه میشود
.
از طرفی جهانشاه درخشانی که نظریهٔ بومی بودن آریاییان در فلات ایران را مطرح کردهاست، اعتقاد دارد که ارتّه باید جایگاه آریاییهایی همچون پارسها و مادها باشد. تا پیش از این گمان میشد کهنترین سند مربوط به حضور آنها در منطقه مربوط به قرن ۸ پیش از میلاد و اندکی پیش از آن است (بنا بر متون آشوری)، اما درخشانی میگوید که این حضور بسیار پیش از این تاریخ در منابع بینالنهرینی هم آمده است، برای مثال او به نام پرشی یا parhasi اشاره میکند و آنها را با اسناد متقن همان پارسیان باستانی میخواند که در هزاره سوم پیش از میلاد حوالی جیرفت کنونی میزیستهاند، هرچند مجیدزاده هم این منطقه را ارتّه میداند، اما اشارهای به آریاییان نکردهاست. درضمن این نکتهٔ دور از نظر مانده را هم باید یادآور شد که هرودوت، تاریخنگار یونان باستان آورده است که پارسیان در گذشته خود را Artaians یا Artaioi میخواندهاند. از این رو شاید ارتّه و پَرَشی یکسان و در جیرفت کنونی بودهاند. یعنی ارتّه موطن اصلی آریاییهای نخستین باشد!
البته این افسانه از نظری هم بسیار مهم جلوه میکند: سومریها اصل خود را از شرق سومر میدانند
و خود را مهاجر معرفی کردهاند و مهمترین خدای خود، اینانا را ارتّهای معرفی میکنند. (ایزد بانویی که همراه با تموز (اسطوره) بنمایهٔ جشن نوروز را شکل میدهند، جشنی ایرانی، همسان اینانا و تموز، سیاوش و سودابه را در ایران داریم که آن هم آیینی بسیار کهن و باستانی دارد) از طرفی خط سومری که امروزه نخستین خط جهان خوانده میشود (هنوز قدمت خط جیرفتی تعیین نشدهاست) دارای هزوارشهایی است که برای نخستین خط بسیار عجیب به نظر میرسد و خود باید از خطی دیگر گرفته شده باشد، نشانهای که اشاره به خطی کهن تر میکند. نشانههای از این دست زیاد است که سومریها خود از جایی در پس کوههای زاگرس و شاید همان ارتّهٔ باستانی کوچ کرده باشند.
کاوشهای باستانی که از سال ۲۰۰۱ در کنار صندل جیرفت زیر نظر یوسف مجیدزاده انجام شدهاست، شواهدی ارائه میدهد که میتواند نشانگر تمدن گمشده آرتا باشد.[2]
منابع
Black, Jeremy (1998). Reading Sumerian Poetry. Cornell University Press. p. 136. ISBN 0-8014-3339-8.
Black, J.A. , Cunningham, G. , Ebeling, J. , Flückiger-Hawker, E. , Robson, E. , Taylor, J. , and Zólyomi, G. (1998–2006). "The Electronic Text Corpus of Sumerian Literature". Oxford. Archived from the original on 11 April 2008. Retrieved 2008-03-15.
Cohen, Sol (1973). Enmerkar and the Lord of Aratta. Ph.D. dissertation, University of Pennsylvania. pp. 55–61. Retrieved 2008-03-15.
Gordon, Edmund I. (1967). "The Meaning of the Ideogram dKASKAL.KUR = "Underground Water-Course" and its Significance for Bronze Age Historical Geography". Journal of Cuneiform Studies 21: 70–88. doi:10.2307/1359360. JSTOR 1359360.
Hansman, John F. (1978). "The Question of Aratta". Journal of Near Eastern Studies 37 (4): 331–336. doi:10.1086/372671. JSTOR 544047.
Hansman, John F. (1985). "Anshan in the Elamite and Archaemenian Periods". The Cambridge History of Iran 2. Cambridge University Press. pp. 25–35. ISBN 0-521-20091-1. Retrieved 2005-03-15.
Hansman, John F. (1972). "Elamites, Achaemenians and Anshan". Iran 10: 118, footnote 97. Herrmann, Georgina (1968). "Lapis Lazuli: The Early Phase of its Trade". Iraq 30: 36, 54.
Kramer, Samuel Noah (1952). Enmerkar and the Lord of Aratta: A Sumerian Epic Tale of Iraq and Iran. University Museum, University of Pennsylvania.
Kramer, Samuel Noah (1963). The Sumerians. University of Chicago Press. p. 275. ISBN 0-226-45238-7.
Majidzadeh, Yousef (1976). "The Land of Aratta". Journal of Near Eastern Studies 35 (2): 105–114. doi:10.1086/372470. JSTOR 545195.
Majidzadeh, Yousef (2004). Jiroft: the Earliest Oriental Civilization.
Mallowan, Max (1985). "Cyrus the Great". The Cambridge History of Iran 2. ISBN 0-521-20091-1. Retrieved 2005-03-15.
Mallowan, Max (1969). "Elamite Problems". Proceedings of the British Academy (London) LV: 256.
Movsisyan, Artak (2001). Aratta: Land of the Sacred Law. Yerevan.
Potts, Daniel T. (2004). "Exit Aratta: Southeastern Iran and the Land of Marhashi". Name-ye Iran-e Bastan 4/1: 1–11.
Reiner, Erica (1973). "The Location of Anšan". Revue d'Assyriologie 67: 57–62.
Vanstiphout, Herman L. J; Jerrold S. Cooper, contributor (2003). Epics of Sumerian Kings: The Matter of Aratta. Society of Biblical Literature. pp. 110–111, etc. ISBN 1-58983-083-0.
"Lugalbanda". Reallexikon der Assyriologie und Vorderasiatischen Archäologie 7. Walter de Gruyter. 1990. p. 121. ISBN 3-11-010437-7. Retrieved 2008-03-15.