نهضت ترجمه

آغاز نهضت ترجمه به زمان منصور، اواخر نیمه اول قرن دوم هجری، بازمی‌گردد که در آن ایرانیان بزرگی چون ابن مقفع با نام اصلی روزبه پور دادویه معروف به ابومحمد عبدالله ابن مقفع نقش بارز داشتند. او کتاب‌های زیادی از پارسی میانه به عربی برگرداند. از میان کتابهایی که روزبه ترجمه کرد می‌توان از کلیله و دمنه، تاجنامه انوشیروان، آیین‌نامه، سخنوری بزرگ (الأدب الکبیر) و سخنوری خُرد (الأدب الصغیر) نام برد.

در زمان حکومت هارون الرشید بیت‌الحکمه (خانهٔ حکمت) توسط خاندان ایرانی برمکیان راه اندازی شد و در آن تعداد زیادی از منابع علمی عمدتاً از زبان فارسی میانه یا پهلوی و در درجه بعد از هندی، سریانی و یونانی به عربی ترجمه شد.

همان‌طور که دمیتری گوتاس در کتاب خویش دربارهٔ نهضت ترجمه می‌نویسد ''نهضت ترجمه عمدتاً به ترجمه کتابهای ایرانی موجود به زبان فارسی میانه یا پهلوی پرداخت و شواهد موجود نشان می‌دهد تنها اثر یونانی که در زمان هارون از یونانی به عربی ترجمه شد المجسطی بوده‌است''. سپس تعدادی از مقالات و کتب یونانی هم به عربی ترجمه شد. البته پیش از این هم مرو و هم جندی شاپور کمابیش با فرهنگ و اندیشه یونانی، که بنا به گفته مورخین یونانی و ایرانی چون پرویز اذکایی خود جیره خوار دانش مغان ایران باستان بود، آشنا بودند و آثار یونانی به آن سرزمین‌ها راه یافته بود. در سایه کوشش ایرانیان علاقه‌مند به فرهنگ که در دربار نفوذ داشتند، ترجمه علوم از زبان‌های فارسی، سریانی و یونانی به عربی آغاز شد. رابطه بین دوره کوتاه مدت ریاضیات مسلمانان و ریاضیات یونانی و هند هنوز به همان اندازه که در ترجمه‌های لاتین موجود است و درک شده‌اند درک نشده‌است که شاید دلیل آن نابودی اسناد باشد.

منظور از نهضت ترجمه، جنبش اقتباس و انتقال آثار علمی و فرهنگی تمدن‌های ایران، یونان، مصر و هند به عالم اسلامی و ترجمه آنها به زبان عربی در دوره عباسیان بود.[1]

ظهور اسلام و نهضت ترجمه

خورشید اسلام در سال ۶۰۹ میلادی از جزیرة العرب طلوع کرد و پیامبر اسلام از سوی خداوند متعال تعلیمات سعادت آفرین اسلام را در اختیار بشر قرار داد. نبی اکرم پس از ۲۳سال پیامبری، که حوادث تلخ و شیرین فراوانی را به همراه داشت، به جوار قب الهی بار یافت و بدین ترتیب امت نوپای اسلام با وضعیت جدیدی روبرو شد. کمتر از ۳۰ سال بعد، سپاه اسلام همان سرزمینهایی را فتح کرد که نزدیک به یک هزاره پیش، اسکندر گشوده بود و امپراتوری نوینی در آن سرزمینها شکل گرفت که به سرعت بر دامنه قلمروش افزوده می‌شد.[2]

زبان رسمی حاکمان اسلامی، که پس از چهارخلیفه نخست امویان بودند، در سراسر جهان اسلام، عربی بود، اما فقط حاکمان بودند که به این زبان سخن می‌گفتند. عامه مردم زبان محلی خود را حفظ کرده بودند و تازه مسلمانان نیز فقط در مراسم عبادی زبان عربی را به کار می‌بردند. زبان روزمره آنان زبان محلی بود و حتی کسانی که در دفترها و دیوان‌های دولتی کار می‌کردند، از زبان عربی استفاده نمی‌کردند و به زبانهای رومی یا فارسی می‌نوشتند. در نیمه دوم قرن اول هجری تصمیم بر آن شد که در امور دفتری و دیوانی زبان عربی جانشین زبان‌های فارسی و رومی شود. افزون براین، نیاز اقتضا می‌کرد که متون پزشکی و نجومی به عربی ترجمه شود.[3] از این رو، در دوران امویان چند کتاب پزشکی و نجومی از زبان‌های یونانی و فارسی به عربی ترجمه شد؛ ولی این ترجمه‌ها موردی و شخصی بود و هنوز باید زمانی می‌گذشت تا نهضت ترجمه فرابرسد.[4]

نهضت ترجمه به دوره خلفای عباسی بازمی‌گردد. در این دوران به منابع غیر عربی، اعم از فارسی، سریانی، یونانی و پهلوی و … توجه جدی شد و با تشویق‌ها و پشتیبانی‌های مالی قابل توجه، این منابع را به عربی برگرداندند. عباسیان با حمایتها و دخالتهای ایرانیان به حکومت رسیدند و ایرانیان در دربار آنان نفوذ داشتند. برهمین اساس معمولاً مورخان نفوذ ایرانیان را در دربار عباسیان، سبب توجه حکومت به امر نقل علوم به عربی می‌شمارند.[4] بررسی عوامل و انگیزه‌ها و اهداف این نهضت، خود پژوهش مستقلی را می‌طلبد.

وقتی مسلمانان متوجه علوم یونانی شدند، در گام نخست از امکانات موجود؛ یعنی کتاب‌های علمی فارسی، سریانی و یونانی و کسانی که به یکی از این زبانها و زبان عربی آشنا بودند استفاده کردند. درگام بعد آنان کوشیدند تا هم منابع افزون تری را از جاهای دیگر فراهم سازند و هم افراد زبان دان ماهرتری تربیت کنند. تربیت و آموزش مترجم، هزینه چندانی نداشت؛ زیرا پرداخت‌هایی که دربرابر ترجمه‌های انجام شده صورت می‌گرفت چنان هنگفت بود که افراد را بر این امر تحریض می‌کرد.[4]

نخستین خلیفه عباسی، ابوالعباس سفّاح نام داشت که در ۱۳۲ هجری به خلافت رسید. برادرش منصور، خلیفه دوم، بغداد را در ۱۴۵ هجری تأسیس کرد و آن را پایتخت خود قرار داد. او می‌خواست پایتختش شهره آفاق باشد، از این رو گروهی از دانشمندان و واعظان و نحویان و محدثان و قاریان را از بصره و کوفه، که پیش از آن مراکز علمی جهان اسلام بودند، به بغداد دعوت کرد. بیماری منصور نیز موجب شد تا رئیس دانشگاه و بیمارستان جندی شاپور، جرجیس بن بختیشوع به بغداد دعوت شودو جرجیس برای معالجه منصور به بغداد آمد و در آنجا ماند، و بدین ترتیب بغداد با جندی شاپور ارتباط یافت.[5] از سوی دیگر، حضور برمکیان (که از مرو آمده بودند) در دستگاه خلافت عباسی باعث ارتباط بغداد با مرو شد.[6]

آغاز نهضت ترجمه به زمان منصور، اواخر نیمه اول قرن دوم هجری، بازمی‌گردد. ابن مقفّع (۱۰۶–۱۴۲ق) کلیله و دمنه را از پهلوی به عربی ترجمه کرد که یکی از نمونه‌های عالی نثر ادبیات عرب شمرده می‌شود. وی افزون بر این، کتاب‌های خدای نامه یا تاریخ ملوک الفرس، آیین‌نامه، کتاب مزدا، سیره انوشیروان و چند رساله ادبی و اخلاقی دیگر را به عربی برگردانده است.[7] تلخیص قاطیغوریاس و باری ارمینیاس و ترجمه قاطیغوریاس و آنا لوطیقای اول ارسطو و ایساغوجی فرفریوس را نیز به او نسبت داده‌اند.[8][9]

یکی دیگر از مترجمین به نام این دوران اسحاق ابن حنین نام داشت که بخشی قابل توجهی از کتب سریانی و یونانی را به عربی ترجمه کرد.

نهضت ترجمه از زمان منصور آغاز شده بود، اما در اوایل کار عمدتاً بر علوم عملی، به ویژه طب و نجوم متمرکز بود. سبب توجه و اهتمام به طب روشن است، اما وجه توجه به نجوم این بود که راز سرنوشت انسان‌ها و برآمدن و برافتادن دولت‌ها را از طریق احکام نجوم گشودنی می‌پنداشتند. از این رو، خلفا و حاکمان وقت منجم یا منجمانی را به خدمت می‌گرفتند و ترجمه متون علمی نجوم را در برنامه کاری خویش می‌گنجاندند. در زمان هارون الرشید و به ویژه مأمون، نهضت ترجمه به اوج شکوفایی خود رسید و مترجمان بزرگ دست به کار شدند و ترجمه متون فلسفی نیز آغاز شد. مترجمان متأخر، هم به ترجمه کتاب‌های ترجمه ناشده می‌پرداختند و هم کتابهای ترجمه شده قبلی را بازبینی، تصحیح، یا دوباره ترجمه می‌کردند.[7]

نهضت ترجمه و دوران طلایی تمدن اسلامی

برخی از محققین مانند ادوراد برون معتقدند که نهضت ترجمه دوران طلایی تمدن اسلامی می‌باشد.[10] در این دوران کتب مختلف به زبان عربی ترجمه شدند و بزرگترین حجم ترجمه نسبت به علوم در طول تاریخ، در این دوران محقق شد. اما افرادی مانند دکتر ولایتی معتقدند که نهضت ترجمه تنها ابزارای برای دوران طلایی تمدن اسلامی بود و دوران تألیف کتب و توسعه علوم مختلف که حدود پنجاه سال پس از آن محقق شد را زمان طلایی تمدن اسلامی می‌دانند.[11]

منابع

  1. "mathematics" Encyclopædia Britannica. Encyclopædia Britannica Online Library Edition. Encyclopædia Britannica, 2011. Web. 14 Mar. 2011
  2. درآمدی بر تاریخ فلسفه ایرانی. صص. ۱۵۱.
  3. الفهرست. صص. ۳۰۳.
  4. درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی. صص. ۱۵۲.
  5. مختصر تاریخ الدول. صص. ۱۷–۷۰.
  6. انتقال علوم یونانی به عالم اسلامی. صص. ۲۳۴.
  7. درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی. صص. ۱۵۳.
  8. الفهرست. صص. ۱۳۲، ۳۰۳، ۳۰۹.
  9. إخبار العلماء بأخبار الحکماء. صص. ۱۴۸، ۱۴۹.
  10. تاریخ طب اسلامی، براون گرانویل ادوارد، رجبنیا مسعود، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1384.
  11. کتاب فرهنگ و تمدن اسلامی، ولایتی علی اکبر، نشر معارف، 1396.

پیوند به بیرون

This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.