کیخا
طایفه کیخا در منطقه سیستان، یکی از طوایف سیستان و بلوچستان ایران بهشمار میآید و به مفهوم «کی خواه» تعبیر میشود و دارای هفت تیره میباشد. از تلفظهای دیگر کی خواه می توان به کهخا هم اشاره کرد که برخی افراد در روستای روستای ژاله ای بر پسوند فامیل خود دارند. شاید لغت کهخا و کیخا از نظر شنوایی شباهتی به یکدیگر داشته باشد ولی معنایی بس متفاوت دارد، کلمهٔ کیخا به دو بخش "کی + خواه" بودهاست، "کی " به معنای "پادشاه پادشاهان" و "خواه" به معنای "خواستن"است[1] پس معنای کلی آن به صورت "پادشاه خواه یا پادشاه طلب " است، که پیشینهٔ آن به دوران پادشاهان پیشدادی بر میگردد مانند کیخسرو ،کیقباد و..
ولی کلمه کهخا خرد شدهٔ کلمهٔ "کدخدا" به معنی صاحب خانه[2]، بزرگ منطقه یا فرماندار است،البته نظر دوم و نظر قویتر هم نیز وجود دارد و آن اینکه در منطقه سیستان فامیل کیخا را در محاوره گاهاً به صورت شکسته کخا و کهخا صدا می نمایند، که در انتساب این دو فامیل به هم بسیار مهم است. توجه کنید که در لغتنامهٔ دهخدا واژهٔ کیخا را در "قوم کرد و لر" و زبان و لهجهٔ آنها خرد شده کدخدا میداند[3]، که به علت نبود شباهتی بین فرهنگ و زبان و حتی نبود همسایگی بین سیستان و لرستان یا سیستان و کردستان این معنی برای طایفه کیخا در سیستان قابل استناد نیست.البته بر اساس بررسیهای اولیه حاکم فارس از حاکم سیستان تقاضای نیرو می نمایند که در بین این افراد آقا یا آقایان کیخا نیز بودهاند که بعداً به دلیل طولانی بودن بعد مسافت در آن دیار باقی مانده و با افرادی از ایل قشقایی ازدواج می نمایند و نسل آنها در مرکز و غرب کشور منتشر میشود و این داستان مستندا قابل ارائه میباشد . براساس کتاب تاریخ سیستان نوشته جی پی تیت :بازماندگان اصیل سیستانی که توانستتدنسل خودراازحمله ازبک ها،تیموریان،و...نجات دهندشامل کیخا،کیانی،ارباب زهی،پهلوان وکمالی
- کیخای پلاسی
- کیخای عسگری
- کیخای عودی (سدکی)
- کیخار چپتی
- کیخای شاه بیگی
- کیخای ته رودی
- کیخای کندری
کیخای پلاسی
براساس نوشته ملک شاه حسین در کتاب احیا الملوک، از کیخای پلاسی به عنوان تیره معتبر کیخا یاد شده، که در منطقه پشت منطقه زره(سیستان)سکونت اختیار کردهاند. در حقیقت تیره کیخای پلاسی ملاها و عالمان قرآنی طایفه کیخا بوده اند. یک سند تاریخی موجود که در سال ۱۱۵۳ هجری به رشته تحریر درآمدهاست محل این قریه را در جنوب اله آباد که به میرزایی مشهور بوده ذکر میکند برخی از معمرین تیره پلاسی بر این عقیدهاند که فرزندان عبداله سیاه پلاس اند اما خیمه یا چادر سیاه که در اصطلاح محلی به نام پلاس مشهور است سر پناه و مسکن جماعت خاصی نبوده و نیست. وعبدا.. نیز در سرزمین حجاز میزیستهاست. او مردی بادیهنشین بوده که روزی در غروب آفتاب شترش گم شده، و وی در جستجوی شترش رو به بیابان نهاده و از قضا در زیر روشنایی شفق، نور خیرهکنندهای نظر او را به خود جلب مینماید. چون نزدیک میشود با گنجینهای از جواهرات روبرو شده و دامانش را از جواهرات پر کرده و به برمی گردد. و چون روز دیگر به آنجا میرود اثری از گنج نمیبیند؛ لذا از بیم لو رفتن، با قبیله اش کوچ کرده و به سیستان میرودو در آنجاهمه جزیره و نیزار بود و او کسی را نزد کیان روانه ساخت که مرا جایی ده تا با قبیله خویش سکونت گزینم و بخاطر جا دادن دانهای جواهر به او میدهد؛ و اکنون در قریه پلاسی، در میان شیله زابل زندگی میکنند. از طایفه مذکور فامیلهای شریعتی، شریفی، خزاعی، عرفانی، شاکری، قائمی، خالصی، امامی، امام جمعه، توکلی، افشاری کاظمی پدید آمدهاند؛ که مهمترین آن کاظمی است.کاظمیها که به عنوان مهمترین تیره کهخا یاد میشود از نسل علی کاظم در بالاخانه سکونت دارند و در اصل کاظمیهای محله کاظمی شهر زابل و حسین آباد از یک تیره میباشند که در کتاب زاد سروان سیستان شرح داده شدهاست. همچنین طوایف اولیه روستای ژاله ای مانند رضایی کهخا, اویسی کهخا نیز از تیره کیخاهای پلاسی هستند.
کیخای عسکری
این تیره به صورت پراکنده در گوشه وکنار سیستان روزگار میگذرانند. اینان خود را وابسته به عساکر افغانی میدانند که به منطقه سیستان مهاجرت کردهاند. احیاالملوک از آنان به عنوان نقیبان و جنگجویان پشت زره(زرنج یا سیستان) یاد مینماید. ضرورت در جابجایی لشکریان نیمروزی (سیستان) که موظف به ایجاد امنیت و دفاع در مقابل مهاجمین ازبک و مغول بودهاند، ایجاب میکرده تا این جماعت رزمنده، وضعیت متحرک وسیاری داشته باشند و در سیستان اقامت نمایند.
کیخای چپتی
ساکن روستای «قلعه چه» در مجاورت منطقه تاسوکی زندگی میکردند. قلعه مذکور در میان منطقه ریگزاز واقع بوده که حصار مستحکمی به نظر میآمدهاست. بدین گونه که رعایا از ترس مالیات وزورگویی خوانین، نمیتوانستند فرار کنند. چون در صورت رفت وآمد، اثر پاه روی ماسهها باقی میمانده و به این ترتیب قضیه لو میرفتهاست. بنابراین تعدادی از رعایا کفشهای دستساز به نام چپتی درست کرده و وارونه به پاهیشان میبندند وشب هنگام فرار میکنند. و به این ترتیب به کیخاهای چپتی معروف شدند.
کیخای شاه بکو
ویا جماعت مالدار، که خود را سردسته وسرسالار کیخاهای شیب آب زابل میدانند. جد بزرگ آنان کدخدا غلامعلی میباشد.
روستای رسول شیب آبی
این قوم به علت اینکه خانههایشان از رود هیرمند فاصله زیادی داشته به کیخای شیب آبی مشهور شدند اکنون جایگاه این قوم در روستای کیخا ۵ کیلومتری زابل واقع است.[4]
کیخای کندری
به این علت که خاستگاه اولیه شان منطقه کندر بوده، به کندر معروف شدهاند. تعدادی از این تیره در قریه ورمال و تاسوکی و تعداد زیادی نیز در زاهدان ساکن هستند. امام جمعه کنونی زابل نیز از همین تیره بوده، در زمانهای قدیم در اواخر اسفندماه در گورستان در حین زیارت اهل قبور و خوردن حلوا و خیرات تعداد پنج نفر از همین قوم و تیره بر اثر طوفان جانشان را از دست داده و این باد به ((پنجکه کخاگو)) معروف گشته است.
منابع
- keikha, mahdi. "معنی کیخا | لغتنامه دهخدا". Retrieved 2018-12-28.
- Saleminejad, Hossein. "معنی کدخدا | لغتنامه دهخدا". Retrieved 2017-02-24.
- Saleminejad, Hossein. "معنی کیخا | لغتنامه دهخدا". Retrieved 2017-02-24.
- قومیتهای سیستان، دکتر حمید رضا کیخا
- غلامعلی رئیس الذاکرین (۱۳۷۰ مشهد)، زادسروان سیستان تاریخ وارد شده در
|سال=
را بررسی کنید (کمک)