سید حسین علم‌الهدی

سید حسین علم‌الهدی (زاده ۱۳۳۷ – درگذشته ۱۶ دی ۱۳۵۹)[1] از فعالان قبل و بعد از انقلاب ۵۷ و فرمانده سپاه هویزه در جنگ ایران و عراق بود. علم‌الهدی در سن ۲۲ سالگی در عملیات نصر کشته شد.[2][3]

سید حسین علم‌الهدی
شناسنامه
تاریخ تولد ۱۳۳۷
محل تولد اهواز، ایران
تاریخ کشته‌شدن ۱۶ دی ۱۳۵۹
نحوه کشته‌شدن اصابت هم‌زمان گلوله سه تانک به وی
اطلاعات نظامی
فرماندهیسپاه هویزه
جنگجنگ ایران و عراق
وبگاه رسمیhttp://www.alamalhoda.com

فعالیت‌ها قبل از انقلاب ۱۳۵۷

حسین علم‌الهدی از ۶ سالگی شروع به آموختن قرآن نمود.

در سال ۱۳۴۸ در سن ۱۱ سالگی به تدریس قرآن در مسجد به عنوان مربی مشغول بود[2]

آتش زدن سیرک مصری

او در سن ۱۴ سالگی در سال ۱۳۵۱ در اهواز، در جریان ورود یک سیرک مصری که متشکل از رقصنده‌های مصری بود، در هنگام ظهر، به کمک کریم سیلاوی و دیگر دوستانش پس از اینکه مطمئن می‌شوند کسی در اطراف چادر نیست، سیرک را به آتش می‌کشند و ساواک نمی‌تواند سرنخی از عاملین بیابد.[4][2][3]

اولین دستگیری

حسین در سن ۱۵ سالگی در جریان مراسم عزاداری روز عاشورا سال ۱۳۵۳ همراه دوستانش اقدام به برگزاری راهپیمایی در سطح شهر می‌کنند. ساواک او را دستگیر و به بند نوجوانان بزهکار منتقل می‌کند.[5][3] او بارها توسط روح‌الله معبر (ساواک اهواز) مورد شکنجه قرار گرفت.[6]

تحصیلات

در سال ۱۳۵۶ در رشته مورد علاقه اش، تاریخ، در دانشگاه فردوسی مشهد قبول شد و در همان سال در مسجد کرامت مشهد با جلسات سید علی خامنه‌ای و سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد آشنا شد و در این سال پس از متشنج شدن اوضاع دانشگاه، به اهواز بازگشت[2]

تشکیل سازمان موحدین

پس از بازگشت او، هسته مرکزی سازمان موحدین را با همفکرانش در اهواز تشکیل داد و اقدام به مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاهنشاهی می‌نماید و علاوه بر آن به تکثیر و پخش اعلامیه‌های روح‌الله خمینی مشغول بودند.

از مهم‌ترین اقدامات این گروه می‌توان به ترور پل گریم (مستشار آمریکایی و نماینده کنسرسیوم و مدیر ارشد عملیات بهره‌برداری و تولید نفت مناطق جنوب) و طرح ترور سپهبد محمود جعفریان، فرماندار نظامی خوزستان، نام برد که موجب فرار دیگر عناصر از ایران شد[7][8][9][2]

آتش زدن شهربانی کرمان

وی سال ۱۳۵۷ به تلافی آتش زدن مسجد کرمان، شهربانی کرمان را به آتش کشید و در این سال مجدداً دستگیر و شکنجه بسیار شد و سپس به اعدام محکوم شد[2][9]

علم الهدی و انقلاب ۱۳۵۷

ترور غلامحسین دانشی

با صدور فرمان روح‌الله خمینی مبنی بر تعطیلی مجلس شورای ملی برای همراهی با انقلاب، نخست‌وزیر جعفر شریف‌امامی و برخی از اعضای مجلس به مخالفت با این امر می‌پردازند و غلامحسین دانشی، نماینده مردم آبادان در مجلس، خطاب به سید روح‌الله خمینی اعلام می‌کند که ما اجازه تعطیلی مجلس را نمی‌دهیم و به این یاوه گویی‌ها و حرکت خرابکاران در خیابان، پاسخ می‌دهیم.

علم الهدی و یکی از دوستانش (هادی کرمی) در قالب سازمان موحدین اقدام به ترور غلامحسین دانشی در یکی از خیابان‌های تهران می‌کنند.[7][9] و پس از این عمل با تماس تلفنی با روزنامه اطلاعات و روزنامه کیهان این پیام را منتشر می‌نماید «بسم الله قاسم الجبارین، هرکس بخواهد در روند انقلاب اسلامی و انجام فرامین روح‌الله خمینی، سد راه حزب‌الله شود باید هلاک شود. امروز دانشی که یک روحانی دغل و خود فروخته بود و نقش عروسک را در مجلس شورای ملی بازی می‌کرد مورد خشم و غصب فرزندان روح‌الله خمینی قرار گرفت. این حرکت ما هشداری است به کلیه نمایندگان شورای ملی که در صورت تعطیل نکردن مجلس آن‌ها نیز دچار چنین سرنوشتی خواهند شد، زیرا رهبرمان فرمودند مجلس باید تعطیل شود__نصر من الله و فتح قریب»

پایان کار موحدین

پس از اوجگیری انقلاب ۵۷، علم الهدی هدف گروه موحدین را که هموار سازی راه برای انقلاب بود، پایان یافته می‌دید و می‌گفت: (برای فاصله نگرفتن از انقلاب، مانند گروهای مسلح دیگر اعم ار چپ‌گراها و سازمان مجاهدین خلق کار گروه موحدین پایان یافته و باید به سیل عظیم انقلاب پیوست و در دل مردم و انقلاب ذوب شد) از این رو اصرار داشت که وجود موحدین دیگر ضرورتی ندارد.

حمله به شهربانی و پادگان ارتش

علم الهدی همراه دوستان و جمعی از انقلابیون به ساختمان شهربانی اهواز حمله کردند، پس از تصرف ساختمان و دستگیری عوامل، وی اسلحه خانه را پیدا کرد که در آن انواع سلاح‌های سبک و سنگین و مهمات وجود داشت. وی مهمات آنجا را برای اینکه بدست گروه‌های منافق نیفتد، تخلیه و به جای امن جهت محافظت منتقل کرد[2]

علم الهدی سپس به همراه سیل عظیم مردم، پادگان لشکر ۹۲ زرهی ارتش مستقر در اهواز را تسخیر کردند. در این یورش، بسیاری از عوامل ارتش از جمله تیمسار اسفندیاری فرماندار نظامی آبادان، دستگیر شدند.

پس از انقلاب ۱۳۵۷

فعالیت فرهنگی

اعتقاد حسین علم الهدی به فعالیت فرهنگی، بیشتر از فعالیت‌های نظامی بود؛ از این رو فکر خود را به مسائل فرهنگی معطوف کرده، بطوری‌که در برهه‌ای از زمان ارتباطش با سپاه پاسداران و سایر ارگان‌ها به حداقل رسید که گاهی اوقات سبب گلایه دوستانش از او می‌شد.

او باتشکیل کلاس‌های پی در پی در کانون‌های فرهنگی به آموزش قرآن، نهج البلاغه و تاریخ اسلام به جوانان می‌پرداخت. گاهی برای این کلاس‌ها بیش از ۱۵ ساعت در روز وقت صرف می‌کرد. علم الهدی در تابستان به ۸۰۰ شاگرد پسر و دختر نهج‌البلاغه و درس تاریخ می‌داد.[2]

علم الهدی با حضور در شورای فرماندهی سپاه خوزستان تلاش زیادی برای تقویت بخش‌های فرهنگی آن می‌کرد، سعی داشت گرایش مذهبی پاسداران را تقویت کند.[2]

احمد مدنی

حسین علم الهدی نسبت به رفتار و اقدامات احمد مدنی مشکوک بود. او می‌دید افرادی که به وسیله سپاه پاسداران به دلیل همکاری با عوامل موسوم به ضدانقلاب و ارتباط با عراق و همچنین وارد کردن اسلحه، آن‌ها را با حکم دادستانی دستگیر می‌کنند، سپس توسط مدنی آزاد می‌شوند،[10] و سپس در خرمشهر تظاهرات و آشوب به پا می‌شود؛ از این رو نسبت به وی حساس شده بود و در پی مدارک برای افشای ماهیت واقعی استاندار بود. وی با کمک دوستانش به جمع‌آوری اطلاعات در رابطه با مدنی پرداخت، حسین با طراحی اعلامیه‌هایی و قرار دادن مدارکی در آن‌ها سعی در روشن کردن ذهن مردم در ارتباط با فعالیت‌ها و رفتارهای استاندار داشت.

این رفتارها در مواقعی موجب پرخاش حسین علم الهدی به احمد مدنی و درگیری لفظی میان این دو بود.

پس از متشنج شدن اوضاع خوزستان، او به همراه ۶ تن از دوستانش با مدارکی عازم قم (منزل روح‌الله خمینی) می‌شوند تا اوضاع را به اطلاع وی برسانند. خمینی آن‌ها را برای رسیدگی به این موضوع به شورای انقلاب ارجاع می‌دهد.[11] علم الهدی به همراهی هادی کرمی با مدارک به دست آمده به سفارت آمریکا در تهران می‌روند (یک ماه پس از حمله به سفارت توسط دانشجویان پیرو خط امام)؛ در آنجا دانشجویان در حال طبقه‌بندی، استخراج مدارک و ترجمه آن‌ها بودند، حسین مدارکش را به دانشجویان نشان داده و از آن‌ها می‌خواهد در پی مدارکی در ارتباط با احمد مدنی در اسناد بدست آمده از سفارت باشند که دو روز بعد مدارکی از ارتباط مدنی با سفارت آمریکا بدست می‌آید که توسط دانشجویان مطرح می‌شود، بدین سبب مدنی مجبور به استعفا از استانداری خوزستان و چندی بعد خروج از ایران شد.

دوران جنگ

فعالیت در رادیو

علم الهدی هیچگاه دست از کارهای فرهنگی نمی‌کشید. در بحبوحه جنگ برنامه‌ای زنده به نام (جهاد در قرآن) را در رادیو اجرا می‌کرد و در آن پیوسته در رابطه با موضوعات (جنگ و جهاد، رابطه مسلمین با دشمن، صفات و شرایط مجاهد و…) سخن می‌گفت.

با شروع جنگ تلاش حسین علم الهدی در جهت سازماندهی نیروهای اعزام شدهٔ سایر نقاط کشور به اهواز بود. تفکرات خاص رئیس‌جمهور بنی‌صدر و اعتقاد نداشتن وی به استفاده از نیروهای مردمی، کار علم الهدی را سخت‌تر می‌کرد. عملاً هیچگونه امکاناتی در اختیار آنان قرار نمی‌گرفت؛ از این رو او به شدت در پی جنگ‌افزار برای مسلح کردن نیروهای داوطلب مردمی بود.

با پیشروی بیش از پیش عراقی‌ها، رسیدن آن‌ها به نزدیکی اهواز و احتمال سقوط این شهر، موجب مداخله علی خامنه‌ای و مصطفی چمران به عنوان نمایندگان روح‌الله خمینی در جنگ و کوتاه آمدن نمایندگان رئیس‌جمهور شد، از این رو تحرکات نیروهای مردمی آغاز شد، اما هنوز هم فقط در حد شبیخون و عملیات‌های چریکی محدود بود و رئیس‌جمهور در برنامه‌های نظامی خود جایگاهی برای آنان قائل نبود.

حسین علم الهدی به این مسائل توجهی نداشت و تمام فکر خود را به آماده‌سازی نیروها و تجهیز آن‌ها معطوف کرده بود.

علم الهدی که از مخالفت فرمانده سپاه در رابطه با شرکتش در عملیات آگاه بود، بطور مخفیانه و بدون اجازه فرمانده سپاه به نیروهای عملیات می‌پیوست.

در یکی از این عملیات‌ها که توسط علی غیور اصلی فرماندهی می‌شد، علم الهدی در تاریکی شب و بطور مخفیانه به آن‌ها پیوست که هر چه علی غیور اصلی تلاش می‌کرد جلوی او را بگیرد و او را متقاعد به بازگشت کند، نتوانست.

در این عملیات علی غیور اصلی کشته شد.

در عملیات شبیخون دیگری که توسط مصطفی چمران و علی خامنه‌ای به پیشنهاد محمد بلالی و حسین علم الهدی تدارک دیده شد و فرماندهی آن به محمد بلالی واگذار شد. مجدداً بطور ناگهانی و با تعقیب نیروها تا رودخانه کرخه و پیوستن به آن‌ها شرکت داشت، او به بلالی می‌گفت (من اینطور راحت ترم حالا مثل سایر نیروها در اختیار شما هستم)

حسین وفاداری عشایر عرب را در دل می‌ستود، مشاهده مقاومت آن‌ها در برار تهدید صدام به نابودی خانه‌هایشان در صورت عدم همکاری با عراق و درخواست سلاح توسط جوانان عشایر برای مقاومت او را تحت تأثیر قرار داده بود، هنوز بسیاری از مردم در هویزه و روستاهای اطراف، حاضر به تخلیه محل زندگی خود نشده بودند، از این رو علم الهدی با کشته شدن اصغر گندمکار (اولین فرمانده سپاه هویزه) و پیرزاده تصمیم گرفت مسئولیت سپاه هویزه را قبول کند. در آن زمان این منطقه در دل نیروهای عراقی قرار داشت.

پس از رفتن به اهواز و قبول این مسئولیت، علم الهدی و نیروهایش در سپاه هویزه که اغلب از نیروهای بومی منطقه بودند عملیات‌های متعددی انجام دادند که از جمله آن‌ها می‌توان به مین‌گذاری جاده‌های منتهی به جبهه جفیر برای زمین گیر کردن عراقی‌ها و سختی در تردد آن‌ها به روستاها اشاره کرد.

عراقی‌ها هر روز به روستاها می‌رفتند و مردم را دعوت به همکاری می‌کردند، مدام به آن‌ها می‌گفتند صدام شما عرب‌ها را دوست دارد و به زودی به مشکلات شما رسیدگی می‌کند و خمینی مشکل عرب‌ها را حل نخواهد کرد.

ملاقات عشایر عرب با روح‌الله خمینی در جماران

با شروع تبلیغات گسترده عراق و رهبر آن‌ها، صدام حسین، علیه ایران در ارتباط با اعلام تمایل عشایر عرب خوزستان برای پیوستن به عراق، حسین علم الهدی بر این عقیده بود که به دنیا بفهماند مردم این منطقه به روح‌الله خمینی وفادار هستند، از این رو در پی تدارک ملاقات عشایر عرب با روح‌الله خمینی در حسینیه جماران تهران بود[11] علم الهدی این موضوع را با علی خامنه‌ای که در آن زمان در اهواز حضور داشت در میان گذاشت.

سماجت علم الهدی مسئولان را کلافه کرده بود، وی در مدت زمان کوتاهی منطقه هویزه را زنده کرده و بعضی که قصد مهاجرت از آن مناطق را داشتند پشیمان شده بودند، بنی‌صدر خواستار تخلیه این مناطق و اعلام آنجا به عنوان منطقه جنگی بود اما علم الهدی با این امر مخالفت می‌کرد.

حسین علم الهدی برای این ملاقات با بزرگان عشایر صحبت کرده بود، آن‌ها برای این دیدار بسیار مشتاق و لحظه شماری می‌کردند. تا زمان تعیین وقت از سوی دفتر روح‌الله خمینی، علم الهدی مرتباً پیگیر این مسئله بود، بعد از مشخص شدن زمان ملاقات، علم الهدی از استاندار خوزستان درخواست یک قطار برای بردن عشایر عرب به تهران کرد[11]جدیت او استاندار را متقاعد کرد و یک قطار فوق‌العاده برای این امر اختصاص یافت.

جمع‌آوری مردم از روستاهای اطراف هویزه که در دید مستقیم عراقی‌ها بود به سختی انجام می‌گرفت؛ علم الهدی بعضی از آن‌ها را در دل شب جمع می‌کرد.

همه آماده این ملاقات بودند اعم از سپاهیان، مردم، حتی جمعی از خواهران بسیج که مادر حسین علم الهدی در میان آنان بود.

همگی با قطار راهی تهران شدند، عشایر عرب لباس محلی یک دست پوشیده بودند، با رسیدن قطار به ایستگاه تهران خیل عظیم جمعیت و شعار دادن آن‌ها غوغایی در سالن راه‌آهن به وجود آورده بود.

اتوبوس‌هایی که توسط یکی از دوستان علم الهدی در تهران مهیا شده بود در جلوی راه‌آهن آماده بودند[11] صف اتوبوس‌های در حال حرکت در خیابان ولیعصر به سمت شمال تهران چشم همگان را خیره کرده بود، با رسیدن به جماران، حسین علم الهدی، عشایر را با مشت‌های گره کرده، شعار (ما همه سرباز تواییم خمینی__گوش به فرمان تواییم خمینی) سر می‌داد.

در آنجا به علم الهدی گفتند: (امام در رابطه با مردم منطقه و جنگ تبلیغاتی صدام سخنرانی خواهد کرد، گزارش شما را آقای خامنه‌ای به دفتر منتقل کردند).

حسین علم الهدی دوستی نزدیکی با صادق آهنگران داشت و در واقع علم الهدی بود که آهنگران را برای اولین بار، برای اجرا معرفی کرد که این اجرا در خلال همین دیدار بود و (ای شهیدان به خون غلتان خوزستان درود) نام داشت.

پایان زندگی

عملیات نصر (معروف به هویزه)

در ۱۵ دی ۱۳۵۹ بنی‌صدر حمله دیگری (عملیات نصر) را برای آزادسازی خرمشهر در منطقه هویزه سامان می‌دهد. در این عملیات از جمعی از نیروهای سپاه سوسنگرد و هویزه خواسته می‌شود که از دو محور به عنوان نیروی پیاده، تانک‌های ارتش را همراهی کنند.

علم الهدی به عنوان فرمانده سپاه هویزه از محور (جنوب هویزه) چند کیلومتر قبل تر از تانک‌ها حرکت می‌کنند. در ابتدا وی و یارانش (سپاه پاسداران هویزه و جمعی از دانشجویان پیرو خط امام) موفق عمل می‌کنند به‌طوری‌که در مدت ۵ ساعت از شروع عملیات ۲۰ کیلومتر از اراضی اشغالی را آزاد و چند هزار عراقی را اسیر می‌کنند. پس از پاتک عراق، از سوی فرماندهی ارتش، به نیروهای زرهی دستور عقب‌نشینی داده می‌شود. به دلیل نابسامانی اوضاع این دستور به بعضی از واحدها از جمله علم‌الهدی و ۶۰ تن از یارانش با وجود داشتن بی‌سیم ابلاغ نمی‌شود و آن‌ها بی‌خبر از عقب‌نشینی تانک‌ها در دام نظامیان عراقی می‌افتند و پس از انهدام تعداد زیادی از تانک‌های عراقی و کشته شدن یارانش، علم الهدی مورد اصابت گلوله سه تانک قرار می‌گیرد و کشته می‌شود.

در این زمان تنها ۲۲ سال سن داشت.[3][2][12] عراقی‌ها با تانک از روی اجساد کشتگان هویزه گذشتند، به گونه‌ای که هیچ اثری از آن‌ها نماند.[3]

۱۶ ماه پس از کشته شدن او، طی عملیات بیت‌المقدس این اراضی مجدداً بازپس گرفته شد، با تلاش گروه‌های تفحص جنازه‌ها به سختی شناسایی شدند.

حسین علم‌الهدی را از قرآنی که در کنارش بود شناختند. قرآنی با امضای روح الله خمینی و علی خامنه‌ای. در حالی که می‌خواستند پیکر او را در اهواز به خاک بسپارند مادر او با منتشر کردن وصیت‌نامه علم الهدی، خواسته او مبنی بر دفن در محل کشته شدن را اعلام می‌کند. با مطلع شدن خانواده‌های همرزمانی که همراه علم‌الهدی کشته شده بودند آن‌ها هم تمایل پیدا می‌کنند فرزندانشان را در کنار فرمانده خود به خاک بسپارند و این گونه گلزار شهدای هویزه بنا می‌شود.

فیلم زیباتر از زندگی

انسیه شاه‌حسینی در سال ۱۳۸۹، فیلمی را با نام زیباتر از زندگی با بازی حامد کمیلی، با موضوع زندگانی حسین علم‌الهدی را ساخت.

این فیلم به عنوان نماینده سینمای دفاع مقدس در سی و یکمین جشنواره فیلم فجر حضور یافت.[13][14]

آثار دربارهٔ وی

کتاب
  • سفر سرخ، نصرت‌الله محمودزاده، انتشارات خادم الرضا (در پنجمین دوره انتخاب بهترین کتاب دفاع مقدس در رشته زندگینامه داستانی، رتبه دوم کشوری را کسب نمود)
  • ۱۴ سردار، احمد امامی‌راد، مهدیه
  • سه روایت از یک مرد، محمدرضا بایرامی، بنیاد شهید انقلاب اسلامی نشر شاهد
  • لحظه‌های آشنا، سید حمید علم‌الهدی، هویزه
  • سیب سرخی که به من دادی، مجید ملا محمدی
  • 'فریاد و سکوت، سید حمید علم‌الهدی، نشر هویزه
  • 'سفر سرخ .
مستند
  • مستند دفاع مقدس _ قسمت ۶ (۱۳۸۷) چگونگی کشته شدن علم‌الهدی و یارانش را روایت می‌کند.
  • مستند آخرین روزهای زمستان _ قسمت ۵ نحوه کشته شدن علم‌الهدی به تصویر می‌کشد.

منابع

  1. زندگینامه شهید علم الهدی تبیان
  2. «shahid chamran university of ahvaz».
  3. «سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس». بایگانی‌شده از اصلی در ۵ ژوئیه ۲۰۱۳.
  4. «پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد». بایگانی‌شده از اصلی در ۱ نوامبر ۲۰۱۳.
  5. «سایت جامع دفاع مقدس (کوچکترین زندانی سیاسی)». ۱۲ دی ۱۳۹۰.
  6. «روایتی دیگر از شخصیت شهید "سیدحسین علم الهدی"». خبرگزاری تسنیم. ۱۶ دی ۱۳۹۳.
  7. «مرکز اسناد انقلاب اسلامی». ۳ آذر ۱۳۹۰. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۵.
  8. «پژوهشکده باقر العلوم».
  9. «تبیان (گروه‌های مسلح مسلمان مبارز علیه رژیم شاه)».
  10. «حسین علم الهدی کیست؟». خبرگزاری دانشجو. ۱۵ دی ۱۳۹۲.
  11. «سایت جامع دفاع مقدس (شهید علم الهدی و روح‌الله خمینی)».
  12. «مرکز اسناد انقلاب اسلامی (حماسه هویزه)». بایگانی‌شده از اصلی در ۳۱ ژوئیه ۲۰۱۳.
  13. «سودای سیمرغ(۱۵)زیباتر از زندگی». تابناک. ۲۱ بهمن ۱۳۹۱.
  14. «برای نگارش فیلم‌نامه به خاطرات شهید علم الهدی رجوع کردم». شبکه خبری سینمای ایران. ۲۱ اسفند ۱۳۹۱.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.