روح‌الله خمینی در سال‌های تبعید

زندگی روح‌الله خمینی در تبعید، مربوط به دوره ای است که سید روح‌الله خمینی از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۵۷ در ترکیه، عراق و فرانسه گذراند، پس از آنکه محمد رضا پهلوی او را دو بار به دلیل مخالفت با " انقلاب سفید " خود که در سال ۱۳۴۱اعلام شد، بازداشت کرد.[1][2] سرانجام، خمینی توسط دولت دعوت به ایران شد، و در سال ۱۳۵۷ از تبعید به تهران بازگشت.[3]

خمینی، رهبر انقلاب اسلامی ایران

فعالیت‌های قبل از تبعید

خمینی در میان مردم

در سال ۱۳۲۲، خمینی اولین کتاب خود را با نام کشف اسرار منتشر کرد و به سکولاریزاسیون موجود در دولت رضاشاه حمله کرد و به دفاع از قدرت خدا برای ایجاد و نابودی دولتها پرداخت.[4] در سال ۱۳۴۰ پس از درگذشت بروجردی، خمینی به عنوان مرجع تقلید جمع کثیری از شیعیان ایران شناخته شد.[5] در بهمن سال ۱۳۴۱، شاه انقلاب سفید که یک برنامه شش اصلی از اصلاحات که خواستار اصلاح اراضی،[6] ملی شدن جنگل ها،[7] فروش سهام کارخانجات دولتی به نفع خصوصی،[8] اصلاح قانون انتخاباتی به منظور دادن حق رای به زنان[9] و اجازه دادن به غیرمسلمانان برای قضاوت، تقسیم سود در صنعت[10] و فعالیت سوادآموزی در مدارس کشور[11] بود را مطرح کرد. از طرف دیگر، خمینی و بسیاری از رهبران مذهبی معتقد بودند که این انقلاب دارای روند غربی کردن کشور بوده و سبک زندگی اسلامی ایرانی را تحدید می‌کند.[12] در این میان شاه خود به قم سفر کرد و مرتجعین سیاه روحانی را بدتر از مرتجعین سرخ و صد برابر خائن تر از حزب (کمونیست) توده در طول سخنرانی خود اعلام کرد.[13] در ۶ بهمن ۱۳۴۲، وی برای به دست آوردن حمایت عمومی به‌طور ظاهری، همه‌پرسی برگزار کرد که در آن ۵٫۶ میلیون در مقابل ۴٫۱ نفر به اصلاحات رأی موافق دادند. همه‌پرسی بهانه خوبی برای دولت بود که اقدامات عملی سختگیرانه تری علیه روحانیت انجام دهند. مأمورین شاه در ۱ فروردین ۱۳۴۲، مصادف با روز مرگ جعفر صادق به مدرسه فیضیه حمله کردند و مردم و طلبه‌ها را به قتل رساندند.[14][15] به گفته دنیل برومبرگ، رژیم وقت جمعی از اوباش را برای حمله به طلبه‌های اطراف مدرسه ترغیب کرده بود.[16] در روز عاشورا(۱۲ خرداد ۱۳۴۲)، خمینی در مدرسه فیضیه سخنرانی کرد[17] و در آن شاه را مرد بدبخت بیچاره خطاب کرد و به او توصیه کرد سیاست‌هایش را تغییر دهد در غیر این صورت روزی خواهد آمد که مردم از رفتن او خوشحال خواهند شد. خمینی، شاه را به عنوان یزید که توسط مسلمانان به ستمگر شناخته می‌شود، ترسیم کرد.[18][19] در ساعت ۲ صبح ۱۴ خرداد، دو روز بعد از سخنرانی، خمینی در خانه اش بازداشت و به تهران منتقل شد. بعد از پخش این خبر تظاهرات اعتراضی گسترده‌ای در شهرهای قم، تهران، ورامین، مشهد، کاشان و شهرهای دیگر برگزار شد. رژیم شاه عده زیادی از مردم را کشته و مجروح کردند. از این رویداد هم‌اکنون به عنوان تظاهرات ۱۵ خرداد یاد می‌شود.[20] در ۱۱ مرداد ۱۳۴۲، شاه، خمینی را از زندان آزاد کرد و او را تحت بازداشت خانگی قرار داد.[21] در ۳ آبان ۱۳۴۳، خمینی به تصویب لایحه کاپیتولاسیون و مصونیت دیپلماتیک شهروندان نظامی یا غیرنظامی شهروندان آمریکایی در ایران توسط مجلس اعتراض کرد.[5] در ۱۳ آبان ۱۳۴۳، خمینی توسط ساواک دستگیر و پس از انتقال به فرودگاه مهرآباد تهران به ترکیه فرستاده شد.[22]

زندگی در تبعید

خلاصه

در ۱۳ آبان ۱۳۴۳، ابتدا خمینی به‌طور مخفیانه به آنکارا و سپس از آنجا به بورسای ترکیه منتقل شد. در ۵ شهریور ۱۳۴۴، به نجف در عراق منتقل شد و تا زمانی که صدام او را اخراج نکرد درآنجا ماند. سرانجام او در ۱۴ مهر ۱۳۵۷ با فشار محمدرضا پهلوی به روستای نوفل لو شاتو در فرانسه تبعید شد.

ترکیه

خمینی در تبعید در بورسا، ترکیه، بدون لباس روحانی

یک هفته پس از ورود، خمینی به بورسا اعزام شد و یازده ماه را در آنجا گذراند. یک سرهنگ اطلاعاتی ارتش ترکیه به نام علی ستینر میزبان او در ترکیه بود.[23] طبق قانون ترکیه پوشیدن لباس روحانی ممنوع بود و خمینی هرگز اجازه دیدار با مردم را نداشت. در ۱۲ آذر ۱۳۴۳، پسرش مصطفی نیز به او پیوست. به محض تبعی خمینی، حسنعلی منصور نخست‌وزیر وقت ترور شد.[24] خمینی در بورسا اوقات فراقت زیادی داشت بنابراین به تحصیلات خود ادامه داد و برای اولین بار از درگیری با سیاست فاصله گرفت.[25]او دومین کتاب خود به نام تحریرالوسیله را نوشت و کمک‌های فراوانی از طرف ایرانیان مخالف شاه دریافت کرد. میزان کمک‌های مالی به خمینی باعث شد شاه و دولت ترکیه قانون ممنوعیت ملاقات با او را در تابستان ۱۳۴۴ لغو کنند. سپس چندین روحانی بدون لباس روحانی با خمینی ملاقات کردند.[26] در ۵ شهریور ۱۳۴۴، خمینی ترکیه را ترک کرد و به نجف در عراق رفت.[27]

دلایل تبعید خمینی به عراق چنین توصیف شده‌است:[24]

  1. رژیم امیدوار بود در مقابل جایگاه دیگر علمای عراق مانند سید ابوالقاسم خویی، نقش خمینی کم رنگ و تضعیف شود.[28]
  2. به دلیل فشار شدید و اعتراضات مردمی.
  3. روحانیون و یاران خمینی در بورسا با او ارتباط برقرار کرده بودند و آنقدر به او کمک مالی کرده بودند که تقریباً از یک روحانی بی‌پول به پولدار تبدیل شده بود.
  4. نماینده ساواک تصور می‌کرد حضور وی در ترکیه باعث شده بود مردم ترکیه با رژیم شاه خصمانه برخورد کنند.[29]

عراق

در ۱۷ شهریور ۱۳۴۴، خمینی وارد عراق شد[27] و به مدت ۱۳ سال در آنجا زندگی کرد. در این زمان عراق رابطه سیاسی خوبی با شاه نداشت.[30] خمینی به همراه پسرش سید مصطفی خمینی وارد عراق شدند. او به کاظمین رفت و قبل از عزیمت به کربلا، دو روز در کنار سید محمد شیرازی ماند. سپس از آنجا به نجف رفت.[31] در ابتدا خمینی به دلیل خارجی بودن و طرفدار اطلاحات اساسی بودن توسط علمای شیعه عراق مورد استقبال قرار نگرفت و منزوی شد.[32] با این حال بعداز مدتی سید محمدباقر صدر و دیگر علمای عراق به او پیوستند زیرا همه آنها هدف مشترکی در ایجاد یک دولت اسلامی داشتند. عبدالسلام عارف نخست‌وزیر وقت عراق در نخستین روزهای ورود خمینی به عراق به او کمک کرد و اجازه داد خمینی پیام‌های رادیویی خود را به ایران صادر کند.[32] پس از مدتی همسر وی خدیجه ثقفی و پسر دومش سید احمد خمینی در نجف به آنها پیوستند.[31] وی از آبان ۱۳۴۴ در مسجد شیخ انصاری به تدریس فقه پرداخت. شاگردان او عمدتاً از ایران، هند، پاکستان، عراق، افغانستان و حوزه خلیج فارس بودند.[33] در ۷ اردیبهشت ۱۳۴۶، او یک نامه به علما برای ترغیب آنها در پیوستن به تلاش برای سرنگونی شاه نوشت. یک نامه به امیرعباس هویدا به منظور اعتراض به جشن‌های غیر ملی که به نفع شخصی در هر سال چندین مرتبه برگزار می‌شد در موقعیتی که مردم در فقر اقتصادی به سر می‌برند و محکوم کردن شاه به دلیل نقض قوانین اسلام و قوانین اساسی کشور، نوشت.[34]ر پی بروز جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در خرداد ۱۳۴۶، خمینی فتوای تحریم هر گونه رابطه سیاسی و تجاری میان دول اسلامی و اسرائیل و تجریم خرید کالاهای اسرائیلی را صادر کرد.[35][36] خمینی که از سال ۱۳۴۲، در نجف می‌زیست، به تدریج تعبیر خود از اسلام شیعه را گسترش داد. او چارچوب نظریه سیاسی خود را در سخنرانی‌هایش، در اواخر دهه ۱۳۴۰، تدوین و تنظیم کرد و سپس آن را با عنوان «ولایت فقیه: حکومت اسلامی» بدون ذکر نام مؤلف، منتشر نمود.[37] او پس از ۴ سال تبعید در عراق، بین ۱ بهمن ۱۳۴۸ تا ۱۹ بهمن همان سال سخنرانی‌هایی دربارهٔ «ولایت فقیه: حکومت اسلامی» که در آن شیعه معتقد است که فقها سرپرسی و حکومت بر مردم را برعهده دارند، مطرح کرد.[38] این عمل معروف‌ترین و مشهورترین عمل خمینی بود. او ایده‌های خود را دربارهٔ حکومت اینگونه معرفی کرد:

  1. قوانین جامعه باید از قوانین اسلامی که همه امور بشری را در بر می‌گیرد و برای هر موضوع در زندگی بشر دستوالعمل دارد و قاعده‌ها را برای هرچیز در زندگی بشر تولید می‌کند، برداشت شود.[38]
  2. از آنجا که شریعت یا قوانین اسلامی، قوانین صحیحی است، تمام افراد دارای پست‌های دولتی باید به قوانین اسلامی آگاهی داشته باشند و از آنجا که فقها در علم دین تحصیل کرده‌اند و از همه داناتر هستند، حاکم کشور باید فقیهی باشد که از نظر علم بر قوانین اسلامی و عدالت اسلامی بر دیگر فقها برتر است و دارای هوش و قدرت اداره کشور است.[39]
  3. این سیستم روحانی برای جلوگیری از بی عدالتی، فساد و ظلم و ستم توسط افراد قدرتمند بر فقرا و ضعفا، جلوگیری از ابداع و انحراف در قوانین اسلام و همین‌طور از بین بردن نفوذ و توطئه‌های ضداسلامی توسط دولت‌های خارجی غیر مسلمان، لازم است.[40]

برای تشکیل حکومت اسلامی دو چیز لازم بود:[41]

  • سرنگونی شاه
  • تأسیس حکومت روحانی شیعه

خمینی در سال ۱۳۲۲ برای اولین بار این نظریه را در کتاب کشف‌اسرار خود بیان کرده بود.[33] خمینی از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۳ مخالفت‌های شدید خود با برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله و تغییر تاریخ شمسی به شاهنشاهی را اعلام کرد.[36] در پی تشدید اختلاف میان دولت ایران و عراق و افزایش فشار بر ایرانیان، خمینی طی تلگرافی به احمد حسن البکر اعتراض کرد و درخواست خروج از این کشور را داد، اما حکومت عراق اجازه خروج نداد. با انعقاد عهدنامه ۱۹۷۵ الجزایر[42] میان شاه و صدام حسین و کاهش اختلاف میان دو دولت، فشارها بر خمینی تشدید شد.[43] در این دوره، شاه می‌خواست خمینی را که اکنون با نام امام شناخته می‌شد به هند تبعید کند زیرا معتقد بود با اینکار ارتباط بین خمینی و پیروانش در ایران غیرممکن خواهد شد[36] اما به دلایل نامعلوم این طرح هرگز عملی نشد.[44] در آبان سال ۱۳۵۷، با ترور مصطفی، پسر خمینی توسط ساواک، سرنگونی حکومت شاه آغاز شد.[36][33]

فرانسه

در ۲ مهر ۱۳۵۷ مطابق جلسه ای که در نیویورک بین وزیر امور خارجه عراق و ایران برگزار شد،[45] خمینی توسط صدام حسین، امیر عراق مجبور به ترک عراق شد. اگرچه شاه و صدام حسین برنامه‌های اخراج خمینی را از سال ۱۳۵۳ آغاز کرده بودند.[46][47] خمینی ابتدا سعی کرد به یک کشور مسلمان دیگر مانند کویت سفر کند[48] اما او را به دلیل اینکه ویزایش با نام خمینی مصطفوی به جای موسوی بود در مرز بازگردانیدند.[49]در گام دوم خمینی تلاش کرد تا وارد سوریه شود[50] اما به دلیل نقش سیاسی احمد حسن البکر در عراق و سوریه، سوریه اجازه ورود به او را نداد.[51] بعد از آن خمینی کشورهای پاکستان، بحرین، هند و الجزایر را درنظر گرفت[48][52] اما با ابراهیم یزدی مشاور تحصیل کرده او در آمریکا، پیشنهاد داد به دلیل فرصت‌های ارتباطی بیشتر در غرب، خمینی باید به کشورهای غربی برود. فرانسه به عنوان بهترین گزینه برای ارتباط با انقلابیون مطرح شد.[53] در ۱۹ مهر ۱۳۵۷، خمینی به نوفل لوشاتو در خارج از پاریس، فرانسه منتقل شد. از مزایا این تصمیم حفظ فاصله با علما و روحانیون بود.[54] موقعیت فرانسه مانند تجهیزات ارتباطی و فظای سیاسی باعث ارتباط موثرتر با مردم ایران شد. در فرانسه سخنان خمینی به دلیل مطبوعات و روزنامه نگاران به سرعت در رسانه‌های جهانی منتشر می‌شد.[33] خمینی از مردم می‌خواست تا مبارزات خود را علیه دولت ادامه دهند.[55] از مرداد تا آذر ۱۳۵۷ اعتراضات و اعتصابات باعث فلج شدن ایران شد به طوریکه شاه در ۲۶ دی ۱۳۵۷ به عنوان آخرین پادشاه ایران را ترک کرد و وظایف خود را به عهده شورا اضطراری و نخست‌وزیر وقت شاپور بختیار گذاشت.[56]

بازگشت

در ۱۲ بهمن سال ۱۳۵۷ خمینی با دعوت دولت ایران[2][1] به ایران بازگشت.[36]

جستارهای وابسته

منابع

  1. Milani, Abbas (22 May 2012). The Shah. ISBN 978-0-230-34038-1.
  2. Milani, Abbas (2008). Eminent Persians. Syracuse University Press. ISBN 978-0-8156-0907-0.
  3. 1979: Exiled Ayatollah Khomeini returns to Iran بایگانی‌شده در ۲۴ اکتبر ۲۰۱۴ توسط Wayback Machine| bbc.co.uk
  4. Vahdat, Farzin; God and Juggernaut: Iran's Intellectual Encounter With Modernity, p. 182 شابک ۹۷۸۰۸۱۵۶۲۹۴۷۴
  5. Fadaee, Simin. Social Movements in Iran: Environmentalism and Civil Society (Iranian Studies). Routledge; 1 edition (March 29, 2012). p. 55. ISBN 978-0-415-69357-8.
  6. ایران و انقلاب شاه و ملت، ۱۳۵۶، صفحه ۱۳–۱۵
  7. محمد رضا پهلوی: به سوی تمدن بزرگ، چاپ سوم، کتاب و انتشارات پارس، لس آنجلس، ۲۰۰۷ ص ۱۰۷–۱۰۸
  8. ایران و انقلاب شاه و ملت، ۱۳۵۶، صفحهٔ ۵۶ و ۶۹
  9. محمد رضا پهلوی: به سوی تمدن بزرگ، انتشارات پارس، چاپ سوم، لس آنجلس، ۲۰۰۷، ص. ۱۲۵–۱۲۶
  10. محمد رضا پهلوی: به سوی تمدن بزرگ، کتاب و انتشارات پارس، لس آنجلس، ۲۰۰۷، ص. ۱۱۵–۱۱۸
  11. ایران و انقلاب شاه و ملت، ۱۳۵۶، صفحه ۱۰۲–۱۰۴
  12. بایگانی‌شده در ۲۴ دسامبر ۲۰۰۷ توسط Wayback Machine
  13. پاکتچی، حاج‌منوچهری و انصاری، «خمینی، روح‌الله»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۶۷۱.
  14. Singh; Singh, Manjit , D.P. Violence: Impact and Intervention. Atlantic (2008). ISBN 978-8126909414.
  15. Koya, Abdar Rahman. Imam Khomeini: Life, Thought and Legacy. Islamic Book Trust (June 1, 2010). p. 32. ISBN 978-9675062254.
  16. Brumberg, Daniel. Reinventing Khomeini The Struggle for Reform in Iran. University Of Chicago Press (April 15, 2001). ISBN 978-0-226-07757-4.
  17. Sharifi Isaloo, Amin. Power, Legitimacy and the Public Sphere: The Iranian Taziyeh Theatre Ritual. Taylor & Francis Group, 2018. p. 85. ISBN 978-0-367-08541-4.
  18. "Moin, Khomeini". 2000. p. 104.
  19. "Nineteen Years on Departure of Islamic Republic Founder".
  20. Hiro, Dilip. Iran Under the Ayatollahs (Routledge Revivals). Routledge; 1 edition (February 16, 2013). p. 47. ISBN 978-0-415-66969-6.
  21. Hiro, Dilip. Iran Under the Ayatollahs (Routledge Revivals). Routledge; 1 edition (February 16, 2013). p. 48. ISBN 978-0-415-66969-6.
  22. Hiro, Dilip. Iran Under the Ayatollahs (Routledge Revivals). Routledge; 1 edition (February 16, 2013). p. 49. ISBN 978-0-415-66969-6.
  23. Sciolino, Elaine (27 August 2000). "nyt.com The People's Shah". The New York Times. Retrieved 19 March 2010.
  24. Algar, Dr. Hamid. "Imam Khomeini: A Short Biography". The Institute for the Compilation and Publication of the Works of Imam Khomeini.
  25. Rahimi, Babak; Contentious Legacies of the Ayatollah, in Adib-Moghaddam, Arshin (editor); A Critical Introduction to Khomeini, p. 296 شابک ۱۱۰۷۰۱۲۶۷۸
  26. Moin, Baqer. Khomeini: Life of the Ayatollah. I.B. Tauris; Reprint edition (July 15, 2009). pp. 135–137. ISBN 978-1-84511-790-0.
  27. Koya, Abdar Rahman. Iman Khomeini: Life, Thought and Legacy. Islamic Book Trust (June 1, 2010). p. 36. ISBN 978-9675062254.
  28. Moin, Baqer. Khomeini: Life of the Ayatollah. I.B. Tauris; Reprint edition (July 15, 2009). p. 141. ISBN 978-1-84511-790-0.
  29. Moin, Baqer. Khomeini: Life of the Ayatollah. I.B. Tauris; Reprint edition (July 15, 2009). p. 138. ISBN 978-1-84511-790-0.
  30. Woods, Kevin M. Saddam's Generals: Perspectives of the Iran-Iraq War. Institute for Defense Analysis; 1st edition (October 28, 2011). p. 89. ISBN 978-0-16-089613-2.
  31. Al-Awsat, Asharq. "Khomeini: From Ataturk Avenue to the Holy City of Najaf".
  32. Zahed, Mosa; The Evolution and Ascension of Iran’s Terror Apparatus, in Casaca, Paulo and Wolf, Siegfried O. (editors); Terrorism Revisited: Islamism, Political Violence and State-Sponsorship, p. 67 شابک ۹۷۸۳۳۱۹۵۵۶۸۹۵
  33. Koya, Abdar Rahman. Imam Khomeini: Life, Thought and Legacy. Islamic Book Trust (June 1, 2010). p. 37. ISBN 978-9675062254.
  34. Dabashi, Hamid; Theology of Discontent: The Ideological Foundation of the Islamic Revolution, p. lix شابک ۱۴۱۲۸۰۵۱۶۳
  35. پاکتچی، حاج‌منوچهری و انصاری، «خمینی، روح‌الله»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۶۷۴.
  36. Koya, Abdar Rahman. Imam Khomeini: Life, Thought and Legacy. Islamic Book Trust (June 1, 2010). p. 38. ISBN 978-9675062254.
  37. آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۵۸۵–۵۸۷.
  38. Islam and Revolution (1981), pp. 29–30.
  39. Islam and Revolution (1981), p. 59.
  40. Islam and Revolution (1981), p. 54.
  41. Hovsepian-Bearce, Yvette Hovsepian-Bearce. The Political Ideology of Ayatollah Khamenei: Out of the Mouth of the Supreme Leader of Iran (UCLA Center for Middle East Development (CMED) series). Routledge; 1 edition (May 20, 2017). p. 9. ISBN 978-1-138-08655-5.
  42. تأثیر اظهار نظر طالبانی بر روابط ایران و عراق (بی‌بی‌سی فارسی)
  43. پاکتچی، حاج‌منوچهری و انصاری، «خمینی، روح‌الله»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۶۷۵.
  44. Bernhardt, Florian; ‘Firm conviction or forced belief? The Islamic Da‘wah Party’s response to Khomeini’s theory of wilayat al-faqih’; International Journal of Contemporary Iraqi Studies, Volume 6, Number 3, 1 September 2012, pp. 299-314
  45. Campo, Juan Eduardo; Encyclopedia of Islam, p. 436 شابک ۰۸۱۶۰۷۷۴۵۲
  46. پاکتچی، حاج‌منوچهری و انصاری، «خمینی، روح‌الله»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۶۷۷.
  47. Law, Diane; The Secret History of the Great Dictators: Saddam Hussein شابک ۱۷۸۰۳۳۳۳۸۲
  48. Mohammad Ayatollahi Tabaar; Religious Statecraft: The Politics of Islam in Iran, p. 65 شابک ۰۲۳۱۱۸۳۶۶۶
  49. Rajaee, Farhang; Islamism and Modernism: The Changing Discourse in Iran, p. 113 شابک ۰۲۹۲۷۷۴۳۶۲
  50. Buchan James; Days of God: The Revolution in Iran and Its Consequences, p. 177 شابک ۱۴۱۶۵۹۷۷۷۸
  51. Ganji, Babak; Politics of Confrontation: The Foreign Policy of the USA and Revolutionary Iran, p. 39
  52. «چرا کویت مانع حضور امام (ره) در این کشور شد؟». خبرگزاری تسنیم. ۱۲ مهر ۱۳۹۶.
  53. Mohammad Ayatollahi Tabaar; Religious Statecraft. p. 66
  54. Chehabi, H.E. Iranian Politics and Religious Modernism: The Liberation Movement of Iran Under the Shah and Khomeini. Cornell University Press; 1 edition (January 1, 1990). p. 242. ISBN 978-0-8014-2416-8.
  55. Moin, Khomeini, (2000), p. 203
  56. سپهری، سحاب (۱ ژانویه ۲۰۱۱). «سه روز تاریخ‌ساز، بیست تا بیست‌ودو بهمن ۵۷ (۲)». رادیو زمانه. دریافت‌شده در ۱۶ دسامبر ۲۰۱۱.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.