ابراهیم حلاج یزدی

پهلوان ابراهیم حلاج یزدی معروف به پهلوان یزدی بزرگ یا به اختصار: یزدی بزرگ، از پهلوانان نامور ایران در عهد قاجار بود. او برای سالیان مدید، پهلوان اول دارالخلافه ناصری و صاحب بازوبند پهلوانی محسوب می‌شد.

پهلوان ابراهیم حلاج یزدی
زادهٔ۱۲۰۸ خورشیدی
۱۸۲۹ (میلادی)
یزد، ایران
درگذشتفروردین ۱۲۸۱ خورشیدی (۷۳ سال)
آوریل ۱۹۰۲ (میلادی)
تهران، ایران
آرامگاهقم، ایران۳۴٫۶۶۰۱۶۸°شمالی ۵۰٫۸۹۳۸۷۵°شرقی / 34.660168; 50.893875
محل زندگییزد، تهران
ملیت ایرانی
پیشهحلاج، پهلوان (قاپوچی) دربار ناصرالدین شاه
عنوانیزدی بزرگ، (بزرگ یزدی)
دیناسلام
مذهبشیعه
جایزه(ها)بازوبند پهلوانی دربار ناصرالدین شاه

زندگی‌نامه

پهلوان ابراهیم یزدی در سال ۱۲۰۸ هجری خورشیدی در شهر تفت متولد شد. پدر وی غلامرضا نام داشت. وی در سال ۱۲۲۸ هجری خورشیدی و در سن بیست سالگی، به طهران آمد و پس از چند کشتی که با پهلوانان پایتخت گرفت، بازوبند پهلوانی را از ناصرالدین شاه قاجار بدست آورد. وی بنا به روش معمول در عهد قاجاریه، پس از دریافت بازوبند پهلوانی به شغل قاپوچیگری یعنی دربانی دربار گماشته شد و تا سال‌های مدید، در دربار سلطنتی، قاپوچی یعنی دربان بود. بازوبند پهلوانی تا مدت‌ها بر بازوی پهلوان ابراهیم یزدی ماند، تا اینکه پهلوان اکبر خراسانی حریف او شد و او را به زمین زد و بازوبند پهلوانی را تصاحب نمود. پهلوان ابراهیم در سال‌های پایانی عمر خویش، علیل و بیمار و ناتوان شده و از هر دو پا به حالت فلج درآمده بود. وی سرانجام در فروردین ماه سال ۱۲۸۱ هجری خورشیدی در تهران درگذشت و ضمن انتقال به قم، در این شهر به خاک سپرده شد. در ضمن او یک مرد فراموش نشدنی بود

ویژگی‌های ظاهری

بر اساس آنچه در منابع تاریخی و از جمله در کتاب شرح حال رجال ایران، اثر مهدی بامداد آمده‌است، پهلوان ابراهیم یزدی، مردی بلند قامت، درشت استخوان و بسیار زورمند بوده‌است. وی ۱۸۳ کیلوگرم وزن داشته‌است.

حکایتی از زور بازوی او

مهدی بامداد در کتاب ارزنده شرح حال رجال ایران، از قول یکی از آشنایان خویش، حکایت جالب توجهی بدین مضمون دربارهٔ پهلوان ابراهیم یزدی نقل کرده‌است:

وی که در خیابان ناصرخسرو، از سمت میدان سپه کوچه اول، دست چپ، خانه‌ای داشت. این کوچه چون پهنای خیلی کمی داشت، جمعی نام آن راکوچه آشتی کنان گذاشته بودند. [چرا که پهنای کم کوچه باعث نزدیک شدن و تماس اجباری بین افراد، از جمله افرادی که با یکدیگر قهر بودند، می‌شد، اما شهرت این کوچه بیشتر به نام کوچه پهلوان یزدی [کوچه پهلوون یزدی] بود. چند سالی بود که وی در اواخر عمر، از هر دو پا عاجز شده بود و نمی‌توانست بدون دو چوب زیر بغل راه برود. وی عصرها با همان دو چوب، از خانهٔ خود بیرون می‌آمد و سر کوچه، در کنار خیابان، برای او نیمکتی گذاشته بودند، که بر روی آن می‌نشست و خیابان و عابرین را تماشا می‌کرد. روزی دو نفر از پهلوان جوان، از آنجا می‌گذشتند. هر دو نفر به نزد پهلوان یزدی آمدند و یزدی از آن دو پهلوان احوالپرسی کرد و جویای اوضاع و احوال آنان گردید. پهلوانان به پهلوان یزدی بزرگ گفتند که در زورخانه مشغولیم و گاهی هم کشتی می‌گیریم. پهلوان یزدی به آنان خطاب کرد و گفت:

«من این چوب دستی خودم را با یک دست خود، بر زمین فشار می‌دهم، اگر هر دو نفرتان با هم توانستید آن را از جا بکنید، آن وقت من می‌دانم که شما زورمند و پهلوان هستید!»

از این گفتهٔ پهلوان یزدی، [که در آن روزگار پیر و عاجز و فرتوت شده بود، به هر دو نوچه پهلوان، خیلی برخورد و به همین جهت هر دو با هم، سخت مشغول زورآزمائی شدند و با تمامی توان و نیروی خود، سعی کردند که چوب دستی او را از زمین بکنند، امّا هر قدر که زور زدند، نتوانستند، و چوبدستی که به نیروی دست پهلوان یزدی پیر، بر زمین فشرده شده بود، حتی از جای خود، تکان هم نخورد! پس پهلوان یزدی، به آنان خطاب کرد و گفت:

«هنوز پهلوان حقیقی نشده‌اید!، باز هم باید کار کنید تا پهلوان حقیقی شوید!»

ارادت به سادات

پهلوان ارادت خاصی به سادات داشت. روزی پهلوانی از بروجرد به نام سید محمد سعادتمند ملقب به پهلوان آقا مشهدی جهت کشتی گرفتن با پهلوان به دربار ناصرالدین شاه می‌آید. مراسم کشتی در حضور ناصرالدین شاه برگزار می‌شود. زمانی که پهلوان پیروز میدان بوده به شاه درخواست پایان کشتی را می‌دهد و می‌گوید که من به احترام سادات، پهلوان را خاک نخواهم کرد

منابع

    • بامداد، مهدی (۱۳۴۷شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری (جلد ۵)، تهران: زوار
    This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.