پازدن
ورزش باستانی شامل سه بخش میشود به ترتیب: شنا، میل و پا.
پازدن یکی از بخش های ورزش باستانی است.
پیش از آغاز پازدن میاندار در میان گود میایستد و ورزشکاران پیرامون او گرد میآیند. نخست پای آرامی میزنند که به آن پای چمنی میگویند و آن چنین است که ورزشکار پنجه یک پا را اندکی از زمین بلند میکند و بر روی پنجه پای دیگر، خود را تکان میدهد و به آرامی پیش و پس میرود.
پا زدن در زورخانه چندمرحله دارد:
- مرحله ی اول: پای ضربدری یا چکشی است که از اسمش مشخص است که ورزشکار پاها را ضربدری گذاشته و جلو و عقب میرود.
- مرحله ی دوم: پای شاطری یا چمنی گفته میشود که همان دویدن درجا است اما به صورت پهلوانی و با ریتم ضرب مرشد همراه است که در بین این پا ورزشکاران به ترتیب از سادات سپس پیشکسوتان تا مبتدیان از مرشد و میاندار رخصت گرفته و میچرخند. در این پا باید چرخی بین چرخ تیز و چمنی زد ولی در مسابقات باید چرخ چمنی زده شود.
- مرحله ی سوم: میانکوب یک، دو، سه پای شاطری است که با ریتم مرشد پس از چند ثانیه پای شاطری زدن یک تا سه میانکوب به ترتیب زده می شود.
- مرحله ی چهارم: پای تبریزی است که همان ریتم پای شاطری میانکوب را دارد اما به جای میانکوب یک پا به بالا می آید که چرخ مخصوص خود را نیز دارد. در گذشته قبل از این مرحله پای چپ و راست یا شیرازی یا کرمانشاهی بوده است که امروزه در پا زدن ممنوع شده و آن رو به عنوان نرمش در قسمت شنا میروند.
- مرحله ی پنجم: پای لا فتا یا یا فتاح است که ورزشکار با ریتم مرشد سه بار میپرد و یک مکث کوتاه میکند و دوباره این کار را میکند که این قسمت هم چرخ خود را دارد. همیچنین این مرحله را نیز میتوان بعد از پای میانکوب شاطری زد.
- پای آخر: ورزشکار روی پنجههای دو پا میایستد و با آواز مرشد تند و پشت سر هم پاها را بلند میکند و یکی پس از دیگری به عقب میبرد و باز میگرداند، گویی دوندهای است که در جای خود ایستادهاست و پیش نمیرود. همان پای شاطری است که ریت تندتری دارد و ورزشکاران میتوانند در آن چرخ تیز بیایند.
منبع
اصطلاحات زورخانه |
---|
این سر و آن سر زدن • بداُفت • بدلکار • بوسیدن و وا بوسیدن • پازدن • پهلوانپنبه • پهلوان زنده را عشق است • پهلوانان صاحب تاج • پیش قبض • پیشخیز • پیشقدم • پیشکسوت • تنکه • جست کلاغ • چرکین کردن و چرکین شدن • چوب تعلیم • حرامی گرفتن • حریف • حقخوانی • خاک کشتی • خانه ورزش • خوشپرگار • ساخته • سرپا • سنگ گرفتن • سنگ کشتی • شلنگ و تخته • شنای پیچ • شنای جفتی • شنای کشیده • صاحب زنگ و صاحب ضرب • قاطی شدن • قدر • کارهای ایذائی • کبادهکشی • کباده • کشتی پاک شدن یا پاک کردن • کشتی در میان ماندن • کشتی گره شدن • کفتربند • کهنهسوار • گل کشتی • گورگه • لنگ • لنگ انداختن • مرشد • دست مریزاد • مشتمال • مشتمالچی • نطعی • نوچه • نوخاسته • نیککار • وارد کردن • واگیر • میل گرفتن • ورزش با میل |
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.