مروان بن حکم

مَروان بن حکم بن ابی‌العاص (۶۴–۶۵ ه‍.ق) ملقب به ابوالقاسم و بعداً به ابو عبدالملک که با نام مروان اول شناخته می‌شود[1] وی سرسلسله خاندان مروانی است که در دورهٔ دوم حکومت اموی و در خلال کشمکش و نبردهای جنگ‌های دوم داخلی مسلمانان (فتنه دوم) جایگزین خاندان سفیانی در خلافت امویان شد و تا برآمدن عباسیان حکومت در دست این خاندان بود. هم چنین مروان از حاضران در جنگ جمل به همراه عایشه بود و از مقبولین اهل سنت به نقل از حاکم نیشابوری است.[2]

مروان یکم
سلطنت۶۴–۶۵ ه‍.ق ژوئن ۶۸۴–۱۲ آوریل ۶۸۵
پیشینمعاویه دوم
جانشینعبدالملک بن مروان
زاده۲ ه‍.ق ۲۸ مارس ۶۲۳
درگذشته۶۵ ه‍.ق آوریل / می ۶۸۵ (۶۳ سال)
دمشق یا صنابره (اردن)
شهبانوفاخته
همسر(ان)مریم
فرزند(ان)عبدالملک
عبدالعزیز
عبدالرحیم
بشیر
محمد
عبیدالله
نام کامل
مروان بن حکم ابوالعاص
دودمانامویان
پدرحکم بن ابی‌العاص
مادرآمنه بنت علقمه

خانواده و کودکی مروان

مروان پسر حکم بن ابی العاص بن امیّه بن عبد شمس بن عبد مناف قریشی اموی از خاندان امیه و از قویترین خاندان قریش بودو مادرش امنه بنت علقمه بن صفوان بن امیه کنانی از خاندان بنی کنانه بود و وی در زمان محمد متولد شد و در زمان مرگ او هشت سال داشت.[3] او ۵ همسر و ۱۶ فرزند داشت که از این میان ۱۲ نفر آنها پسر بودند. از زنان وی عایشه دختر معاویه بن المغیره که مادر جانشین مروان،عبدالملک بن مروان بود. همچنین یکی از زنان وی ام آبان بود که دختر عثمان بن عفّان خلیفهٔ سوم بود که از او صاحب شش فرزند شد.[3]

هم چنین برخی از مورخین وی را از صحابه می‌دانند اما به گفته ابن سعد وی از تابعین است. او به هنگام فوت همسران پیامبر اعم از جویریه و حفصه و ام حبیبه بر جنازه‌های ایشان نماز خوانده‌است.[4] مروان بیش از فتح مکه چشم به جهان گشود و به فرمان محمد به همراه پدرش به طایف تبعید شد و تا زمان خلافت عثمان به همراه برادرنش و پدرش در آنجا بود.[5]

دوران خلافت عثمان

مروان در زمان خلافت پسر عمویش عثمان بن عفّان، خلیفهٔ سوم(۶۴۴ تا ۶۵۵ میلادی)،به دستور او از تبعید در طایف به مدینه آمد. به عقیدهٔ برخی او در فتوحات کارتاژ علیه حکومت بیزانس نیز نقش داشت. از این جهت می‌گویند در این‌جا بود که مروان ثروت بسیاری کسب کرد و املاک بسیاری در مدینه خرید[3]مروان در مقطعی نامشخص به والی عثمان در فارس خدمت می‌کرد قبل از آن که ان به عنوان کاتب و مشاور عثمان در مدینه انتخاب شود.[3] او کاتب و راز دار پسر عمویش و داماد عثمان نیز بود. نفوذ مروان بر عثمان عامل بدبختی او و رنجش مردم و شورش مردم گردید.[6] او در کنار عثمان هنگام محاصره خانه او در کنارش بود و هنگام دفن او بر جنازه اش نماز گزارد[7]

دوران خلافت علی

وی در جنگ جمل هم پیمان عایشه و طلحه و زبیر بود. اما خود او بود که طلحه را کشت. زیرا معتقد بود که طلحه مقصرترین شخص در کشته شدن عثمان بود. او پس از جنگ به منزل مالک بن مسمع پناهنده شد و پس از اینکه علی به او امان بخشید و پس از جنگ او با معاویه بیعت نمود و در نبرد صفین حضور داشت. در برخی از منابع آورده‌اند مروان از چند نفری بود که از طرف معاویه بر حکمیت میان سپاهیان شام و عراق شهادت داد.[8] مروان در زمان جنگ جمل فرماندهی جلوی لشکر را به عهده داشت و به همراه چند تن از عایشه محافظت می‌کرد.

دوران خلافت معاویه

در این دوران وی والی بحرین و طی دو دوره گسسته والی مدینه بود. یکی در سال ۸–۴۱ هجری/۸–۶۶۱ میلادی و دیگری در ۷–۵۴ هجری/۷–۶۷۴ میلادی که به ترتیب در بار اول سعید بن عاص و در بار دوم ولید بن عتبه که هر دو اموی بودند، جانشینش شدند. وی در همین دوران املاکی از معاویه در مدینه گرفت به همراه نخلستانهای پر محصول فدک که بعداً مروان این زمینها را به دو پسرش عبدالملک و عبدالعزیز بخشید.[9]

دانشنامه اسلام می‌نویسد احتمال دارد که معاویه بعدها به مروان در مورد آرزوهایش در مورد خانواده خودش مظنون شده باشد، چرا که تیره ابوالعاص از تیره حرب (پدربزرگ معاویه) پرجمعیت تر بودند. مروان بر طبق بلاذری، ۱۰ پسر و ۲ دختر داشت. همچنین در روایات آمده که وی، ۱۰ برادر و ۱۰ برادر زاده داشت. دانشنامه اسلام معتقد است که احتمالاً معاویه از ترس خاندان پرجمعیت ابوالعاص بود که زیاد بن سمیه را برادر ناتنی خود معرفی نمود و طی یک بدعت در دورانی که زنده بود، جانشینش را پسرش یزید عنوان کرد، علاوه بر آن به غیر از ولید بن عتبه، برادر زاده معاویه، معاویه شخصی با تجربه در خاندان حرب نمی‌دید، حال آنکه مروان در زمان اخراج بنی امیه از حجاز سنی بالا داشت و تنها کسی بود که در آن دوران در بنی امیه، محمد را دیده بود. (لقب شیخ الکبیر که در برخی منابع آمده، احتمالاً به وی که جایگاه و اعتباری خاص در بنی امیه داشت، اشاره می‌کند)[9]پس از کناره‌گیری معاویه بن یزید با حمایت کلبی‌ها بر ضحاک بن قیس غلیه کرد و به خلاقت رسید[10]

پس از مرگ معاویه

پس از مشکلات به وجود آمده در هنگام مرگ معاویه و به رسمیت نشناختن یزید از سوی شهرهای حجاز، مروان به ولید بن عتبه حاکم مدینه توصیه می‌کند تا کسانی که از بیعت تمرد می‌کنند را مجبور به این کار کند. پس از عقب‌نشینی لشکر از محاصره مکه به فرماندهی حصین بن نمیر و بازگشت آن به شام (اوایل سال ۶۴ هجری/پاییز ۶۸۳ میلادی)، بنی امیه (متشکل از آل عاص به سرکردگی عمرو بن سعید بن اشدق و آل ابوالعاص به سرکردگی مروان) که قبلاً هم از حجاز به بیرون رانده شدند اما توسط سپاه یزید دوباره برگشته بودند، بار دیگر به علت فشارهای طرفداران آل زبیر مجبور به تسلیم دارایی‌های خود در حجاز شده و به شام گریختند. مروان در سال ۶۸۴ میلادی به شام رسید و به جای رفتن به دربار معاویه بن یزید یا معاویه دوم (پسر یزید که دوران خلافت بسیار کوتاهی داشت) ابتدا به منطقه پالمیرا رفت. وی از کسانی است که از حاکم مدینه درخواست کرد تا از حسین بن علی بیعت گیرد و اگر خودداری نمود او را بکشد، همچنین مردم مروان را در جنگ حرّه از مدینه بیرون انداختند و علی‌رغم قسمی که خورده بود هم راه سپاه حره در حنگ شرکت کردو سپس به شام تبعید گردید.[11]

به قدرت رسیدن مروان

قبایل عرب در سراسر سرزمین‌های فتح شده متفرق بودند، طور کلی اعراب به دو دستهٔ اعراب قحطانی (جنوبی و نواحی یمن) و اعراب عدنانی (غرب و شمال شبه جزیره عربستان) تقسیم‌بندی می‌شدند. عبدالله بن زبیر نیز از قریش و از تیره عدنانی و اعراب شمالی بود از طرفی معاویه زنی از قبیلهٔ بنی کلب گرفته بود که یزید از او زاییده شددردوران معاویه و یزید به قدرت آنان افزوده شد[12]

در سوریه دو قبیلهٔ اصلی با نام‌های «بَنی قَیس» و «بَنی کَلب» می‌زیستند؛ و بنی قیس از اعراب قحطانی و جنوبی و بنی کلب نیز از اعراب عدنانی و شمالی بودند. این دو گروه با گذشت زمان به صورت دشمنان یکدیگر برآمده بودند و. معاویه اول این دو قبیله را از یکدیگر دور نگاه داشته بود ولی با مرگ معاویه دوم هنگامی که سخن از خلیفه تازه به میان آمد آنان به مبارزه پرداختند.[13]ضحاک بن قیس فهری رئیس قبیله بنی قیس، که به روزگار معاویه و یزید همه کارهٔ شام بودجانب مُضریان را گرفت و مردمان را به خلافت عبدالله بن زبیر فراخواند وخلافت او را در دمشق اعلام کرد. کلبیان نیز با گروهی از امویان در جابِیَه (نزدیک حمص) گرد آمدند و مروان بن حکم را خلیفه و خالد بن یزید را که کودکی بیش نبود ولیعد او کردند.[12] کَلبیان خواستار خلافت مروان بن حکم و قیسیان از عبدالله بن زبیر طرفداری می‌کردند.

مروان با هواداران کلبی رو به دمشق نهاد و ضحاک بن قیس به مقابله با او پرداخت در مَرج راهط (سمت شرقی غوطه دمشق) بین این دوتیره جنگی درگرفت که پس از ۲۱ روز به سود کلبیان پایان یافت و مروان خلیفه شد.

اگرچه این امر به شورش عبدالله بن زبیر پایان نداد و اختلاف بنوکلب و بنو قیس نیز شدیدتر شد. در آیین قبیله ای رسمی معروف است که «خون را باید با خون شست» از این رو اختلاف قیسی و یمانی در سراسر قلمرو اموی گسترش یافت. خونهای ریخته شده خواستار انتقام بود و کینه‌های قدیمی ریشه دارتر شد.[13]

در ابتدا مروان که از حکومت خاندان خود ناامید شده بود قصد داشت با عبدالله بن زبیر بیعت کند. اما به اصرار عبیدالله بن زیاد، دوباره دلگرم شد. وی خود را به عنوان یک کاندید خلافت مطرح کرد و به نشستی در جابیه (کنگره الجابیه) رفت و مروان خلیفه امویان گردید و قرار شد که جانشینش خالد بن یزید بن معاویه یا عمرو بن سعید بن اشدق باشند. در ژوئیه یا اوایل اوت ۶۸۴ میلادی، مروان به میمنت خلافت خود در شام و با یاری قبیله کلب و تحت یاری حسان بن مالک بن بحدل توانست قبیله قیس به رهبری ضحاک بن قیس فهری را شکست دهد.

مدتی کوتاه پس از استقرار خلافت مروان در دمشق، وی با ام هاشم فاخته بنت ابی هاشم بن عتبه که بیوهٔ یزید بود و دو پسر از وی داشت ازدواج کرد. این ازدواج سیاسیِ، مروانیان را به آل ابوسفیان ارتباط می‌داد.[9]

مروان جایگاهش را در فلسطین و شام مستحکم کرد. دوران کوتاه حکومت وی با لشکرکشی‌های زیادی همراه بود. اولین لشکر کشی به مصر و به منظور بیرون کردن عبدالرحمان بن عتبه فهری، عامل آل زبیر در مصر بود که مروان موفق شد وی را بیرون کند و در رجب ۶۵ هجری/ فوریه-مارس ۶۸۵ میلادی، آنجا را برای خودش امن کند و پسرش عبدالعزیز را به حکومت آنجا گماشت. با وجود روایات گوناگون، به نظر می‌رسد که لشکریان مروان، در مقابل حمله مصعب بن زبیر به فلسطین مقاومت کردند. ممکن است لشکریان مروان خود نیز به فرماندهی حبیش بن دلجه به حجاز حمله کرده باشند اما توسط زبیریان از ربذه به شرق مدینه عقب‌نشینی کرده باشند.[9]

مروان تلاشهایی برای تصرف عراق که در اختیار زبیریان بود نیز انجام داد و سپاهی به فرماندهی ابن زیاد فرستاد که مرکز قبیله قیس در قرقیسیا در جزیره را شکست دادند و وقتی به رقه رسیدند، اخبار مرگ مروان منتشر شد.[9]

مروان با لشکرکشی موفقیت‌آمیزی که به مصر داشت، توانست با دو پسرش عبدالملک و عبدالعزیز را به عنوان جانشینی خود مطرح کند و عبدالملک جانشین وی شد و ظاهراً خالد بن یزید بن معاویه و عمرو بن سعید بن اشدق مخالفتی با این موضوع نداشتند.[9]

زخم‌هایی که در طول عمر مروان بر روی بدن مروان بوجود آمده بود بر روی هیکلش اثر گذاشته بود و به او لقب خیط باطل (اشاره به قد دراز بیش از حد) داده بودند. خشونت و عدم رعایت آداب اجتماعی باعث شد که به وی لقب فاحش (بی پرده و ملاحظه) نیز داده شود. وی را طارد بن طارد (یاغی پسر یاغی) می‌نامیدند که اشاره به ماجرای تبعید وی و پدرش حکم به دستور پیامبر اسلام به شهر طائف دارد. به خاطر اینکه پسرش و پنج تن از نوه‌هایش خلیفه شدند، به وی لقب ابوالجباریه نیز تعلق می‌گیرد. با این وجود دانشنامه اسلام از وی به عنوان یک فرمانده نظامی و یک زمامدار با کفایت و صبور و زیرک نام می‌برد که این ویژگی‌ها در اکثر نامداران آل امیه نیز یافت می‌شود. مروان از موقعیتی سخت و در حالی که قدرت خاصی در شام نداشت و عمدتاً در حجاز پست بود و جایگاهی نداشت توانست با اتکا به توانایی‌های فردی و با منصوب کردن پسرانش به خلافت، ۶۰ سال به عمر خلافت امویان بیفزاید.[9]

مرگ مروان

علت مرگ مروان این بود که وقتی حسان با مروان بیعت کرد و مردم شام نیز بیعت کردند، کسانی به مروان گفتند: «مادر خالد را به زنی بگیر تا منزلت وی ناچیز شود و به طلب خلافت برنیاید.» مروان نیز مادر خالد را که دختر ابی هشام بن عتبه بود، به زنی گرفت. یک روز خالد پیش مروان رفت، جمع بسیار به نزد وی بودند، خالد از میان دو صف می‌آمد. مروان گفت: «به خدا تا آن‌جا که می‌دانم این احمق است، بیا ای پسر زنی که… نش تر است!» و با به کار بردن کلماتی تحقیرش می‌کرد تا او را از چشم مردم شام بیندازد. وقتی خالد ماجرا را به مادرش رساند، مادرش گفت: «خاموش باش که من زحمت او را از تو برمی‌دارم.» بدین ترتیب زمانی که مروان نزد مادر خالد خوابیده بود، با همدستی کنیزان او را به وسیلهٔ بالشی خفه کرد.[14][15][16]

دربعضی منابع دیگر، علت مرگ مروان را که در بهار ۶۵ هجری/۶۸۵ میلادی رخ داد، طاعونی عنوان کرده‌اند که در شام شیوع پیدا کرد. روزهای متفاوتی برای مرگ مروان در منابع آمده مانند: ۷ مه ۶۸۵ میلادی، ۳ رمضان/۱۳ آوریل و ۲۹ شعبان-۱ رمضان/۱۱–۱۰ آوریل.[9]

اکثر منابع محل دفن مروان را در دمشق می‌دانند. اما مسعودی در مروج الذهب و یعقوبی مکان دفنش را در سنبره در دریاچه طبره (محل اقامت زمستانی آل امیه) می‌دانند. طول دوران خلافتش را بین ۶ تا ۱۰ ماه ذکر می‌کنند. منابع سن وی در هنگام مرگ را حداقل ۶۳ می‌دانند، اما وی باید بیش از ۷۰ سال در این زمان داشته باشد.[9]

پانویس

  1. دانش نامه جهان اسلام ج 6 ص 621.
  2. نقش عایشه در اسلام جلد یک ص 244.
  3. "Marwan I". Wikipedia. 2019-12-08.
  4. [http;/hawzah.net «پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه»] مقدار |نشانی= را بررسی کنید (کمک).
  5. نقش عایشه در اسلام جلد یک ص 244.
  6. نقش عایشه در اسلام جلد یک ص 244.
  7. [htpps;//hawzah.net «پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه»] مقدار |نشانی= را بررسی کنید (کمک).
  8. «پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه».
  9. Bosworth, “Marwān I b. al-Ḥākam”, 7: 621–2.
  10. «پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه». بایگانی‌شده از اصلی در ۵ ژوئیه ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۹ فوریه ۲۰۲۰.
  11. «پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه». بایگانی‌شده از اصلی در ۵ ژوئیه ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۹ فوریه ۲۰۲۰.
  12. تاریخ تحلیلی اسلام، صفحات 202 تا 204.
  13. تاریخ ایران کمبریج، از ساسانیان تا پایان سلجوقیان. صفحات 133 تا 135.
  14. «ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۹۱». lib.eshia.ir.
  15. «طبری، محمد بن جریر، تاریخ الرسل والملوک، ج۵، ص۶۱۰–۶۱۱». lib.eshia.ir. دریافت‌شده در ۲۰۱۸-۰۹-۲۱.
  16. «ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، ج۶، ص۴۹–۵۰، تحقیق محمد عبد القادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۲ق، چاپ اول». lib.eshia.ir. دریافت‌شده در ۲۰۱۸-۰۹-۲۱.

منابع

  • مروان معروف به ابن طرید و مشهور به خیط باطل بود. ابن اعثم الکوفی، ابومحمد احمد، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، ۱۴۱۱ق، چاپ اول و ابن عبدالبر، ابوعمریوسف، الاستیعاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق، چاپ اول و بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق، چاپ اول
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.