محمدعلی خنجی

دکتر محمدعلی خُنجی(۳ آذر ۱۳۰۴ در بحرین – ۵ بهمن ۱۳۵۰ در تهران) اقتصاددان، حقوقدان و جامعه‌شناس ایرانی بود.

دکتر محمدعلی خنجی
متولد۳ آذر ۱۳۰۴
منامه، بحرین، ایران
درگذشت۵ بهمن ۱۳۵۰ (۴۶ سال)
تهران
اقامتگاهمنامه ،تهران

تحصیلات

محمدعلی خنجی تحصیلات ابتدایی را در دبستان اتحادیه ملی ایرانیان بحرین - که پدرش محمدامین خنجی از مؤسسین آن بود- گذراند و در سال ۱۳۱۸ به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد. وی تحصیلات متوسطه را در دبیرستان علمیه به اتمام رسانید. از جمله دبیران او در این دوران احسان یارشاطر بود. در سال ۱۳۲۶ از دانشکده حقوق دانشگاه تهران موفق به اخذ درجه لیسانس در رشته حقوق قضایی گردید؛ سپس جهت ادامه تحصیل به فرانسه عزیمت کرد و از دانشگاه پاریس موفق به اخذ درجه دکترای اقتصاد شد. وی در سال ۱۳۲۸ به ایران بازگشت و به عنوان وکیل دادگستری به فعالیت مشغول شد.

فعالیتهای پژوهشی

او در کنار تسلط در تحلیل مسایل اقتصادی و اجتماعی به پژوهش و تحقیقات علمی در حیطه جامعه‌شناسی، تاریخ، اقتصاد، زبان‌شناسی، مردم شناسی و سایر شاخه‌های علوم انسانی پرداخت. وی بر زبان و ادبیات پارسی و فرانسوی احاطه داشت و در ضمن با زبانهای انگلیسی، عربی، آلمانی، روسی، ایتالیایی و چک آشنا بود.

دکتر خنجی در طول زندگی خود تألیفات و ترجمه‌های بسیاری داشت. (از جمله کتب زیر) البته بسیاری از تألیفات و ترجمه‌های ایشان نیز در یورشهای ساواک از میان برده شد یا به تاراج رفت. در ضمن بسیاری از مقالات وی در مطبوعات مختلف از جمله روزنامه‌های «شاهد»، «نیروی سوم»، «راه مصدق» و… با نام‌های مستعار از جمله نام «روزبهان» به چا‍پ می‌رسید. برخی مقالات وی در مجلات مختلف به دلیل مخالفت ساواک اجازه انتشار نمی‌یافت.[1] در ضمن بخش عمده‌ای از کتب چاپ شده مربوط به اقتصاد تعاونی توسط «نخست‌وزیری» در دهه چهل توسط ایشان ترجمه شده بود.

کتب چاپ شده

  1. ارزش (چاپ۱۳۳۰)
  2. رساله‌ای در بررسی تاریخ ماد و منشأ نظریه دیاکونوف
  3. بیانیه جبهه بین‌المللی
  4. ناسیونالیزاسیون (ملی کردن صنایع)
  5. سوسیالیسم و اخلاق
  6. تحلیلی از فراماسونری
  7. ترجمه «توتم و تابو» نوشته زیگموند فروید
  8. کوروش ابرمرد تاریخ

طرح بزرگ ناتمام

دکتر محمدعلی خنجی در دهه چهل خورشیدی، طرح بزرگی برای تدوین «تاریخ تحولات اجتماعی ایران» داشت که جلد اول آن با عنوان «نظام مالکیت متمرکز دیوانی» پیش از مرگش در سال ۱۳۵۰ به اتمام رسید؛ اما چاپ آن تا سال ۱۳۷۶ به تعویق افتاد.[2] در این سال، این بخش از کتاب فوق (جلد نخست) به صورت سلسله مقالاتی طی چند شماره در ماهنامه «اطلاعات سیاسی-اقتصادی» به چاپ رسید.

مقالات

چکیده‌ای از برخی رسالات ایشان در زیر می‌آید:

۱-شیوه تولید آسیایی: دکتر محمد علی خنجی برای یافتن تفاوت‌های شرق و غرب با مدد گرفتن از تئوری مارکس به مطالعه تطبیقی شرایط شرق و غرب پرداخت. خنجی معتقد است تولید آسیایی، مرحله گذار از جامعه اولیه به جامعه باستانی است. او می‌نویسد: «مارکس وجه تولید آسیایی را نه چون یک مرحله استثنایی و محدود به یک قلمرو جغرافیایی، بلکه به عنوان یکی از دوره‌های تکامل تاریخی به‌شمار آورد که پس از انحلال جماعت بدوی نخستین، مرحله تحول را تشکیل می‌دهد.» بنابراین از نظر خنجی بعد از جماعت بدوی – چه در غرب و چه در شرق – وجه تولید آسیایی را داریم. با این تفاوت که در شرق به دلیل استبداد راکد شرقی، جامعه در وجه تولید آسیایی می‌ماند و در غرب از آن عبور می‌کند. وی می‌گوید: «نظریه وجه تولید آسیایی، جوهر حقیقت را در خود داشت و از آن جا که حقیقت، زنده جاوید است، هنوز هم توان آن را دارد که انبوه تیرگی‌های تاریخ شرق را بشکافد و در ظلمت آن، راهی به سوی سرچشمه حقیقت بگشاید.»[3]

۲- تحقیقی دربارهٔ مذاهب بابی و بهائی: محمدعلی خنجی می‌نویسد:باید دانست که اصول عقاید بهائیان در یکصد سال اخیر، تغییرات بسیار دیده‌است و آنچه که امروز مجموعه معتقدات آن‌ها را تشکیل می‌دهد عبارت از اصولی است که به تدریج وارد مذهب آن‌ها شده‌است.[4] ایشان نظریات بهائیان را دربارهٔ مسائل اجتماعی بررسی نموده‌است:علم و دین:یکی از نظریات به ظاهر مترقی بهاییان این است که می‌گویند: «دین باید مطابق علم باشد زیرا خدا عقل به انسان داده تا حقایق اشیاء را تحقیق نماید؛ اگر مسائل دینیه مخالف عقل و علم باشد وهم است زیرا مقابل علم جهل است» ولی اگر در نوشته‌های آن‌ها درست دقیق شویم مشاهده می‌کنیم که منظور آن‌ها از این جمله این نیست که نظریات و عقایدی که به نام دین به مردم عرضه می‌شود باید کاملاً موافق قوانین علمی باشد بلکه برعکس، آن‌ها معتقدند که قوانین علمی را باید با اصول دیانت بهایی سنجید و هرکدام که موافق آمد پسندید و «تسجیل» نمود و هرچه موافق نیامد باید به دور افکند.[5] اجتماع و طبقات:بهائیان در مورد ساختمان اجتماع و اختلافات طبقاتی، دارای نظریاتی هستند که بعضی از آن‌ها را صراحتاً در کتب و الواح خود مطرح نموده‌اند و برخی دیگر را باید از میان لفافه‌های گوناگون بیرون کشید. اولین نکته‌ای که از مطالعه نظریات اجتماعی آن‌ها بدست می‌آید اینست که بهائیان، اختلافات طبقاتی را یک امر طبیعی و لازمه زندگی بشری می‌شمرند. عبدالبهاء در یکی از خطابات خود دربارهٔ این مسئله چنین می‌گوید:"طبقات ناس مختلفند، بعضی در غنا هستند و بعضی در نهایت فقر، یکی در قصر عالی منزل دارد، یکی سوراخی ندارد.. و لذا اصلاح معیشت لازم نه آنکه مساوات باشد بلکه اصلاح لازم است و الا مساوات ممکن نیست نظام عالم بهم می‌خورد نظم عالم اقتضاء می‌نماید که طبقات باشد."نمی‌شود بشر یکسان باشد. رابطه ملت و حکومت: دربارهٔ رابطه ملت و حکومت نظریات بهائیان بسیار عقب مانده و کهنه است و هنوز: «السلطان ظل الله فی الارض» راهنمای آنهاست چنان‌که عبدالبهاء صریحاً می‌گوید: «امر منصوص این است: یا اولیاءالله و امناء، ملوک مظاهر قدرت و مطالع عزت و ثروت حق اند، دربارهٔ ایشان دعا کنید، حکومت ارض به آن نفوس عنایت شد.» و نیز نوشته‌است: «... سلطنت، موهبت رب عزت است و حکومت، رحمت حضرت ربوبیت. نهایت مراتب این است که شهریاران کامل و پادشاهان عادل، به شکرانه این الطاف الهیه و عواطف جلیله رحمانیه باید عدل مجسم و عقل مشخص، فضل مجرد باشند و لطف مصور.» به این ترتیب چنان‌که ملاحظه می‌شود، آیین بهائی برای ملت هیچ گونه حقی قائل نیست و تنها «ملوک» را منشأ قدرت و لایق حکومت می‌شمارد.[6]

۳-تحلیلی از فراماسونری :دکتر محمدعلی خنجی در کتاب خود به نام «تحلیلی از فراماسونری» دربارهٔ فراماسونرها آورده‌است: «فراماسونرها اگر چه تشکیلات سری دارند، مع‌هذا در همه جا وجودشان را حس می‌کنیم. بی علاقگی فراماسونرها به ملت و میهن خود در جهت خدمت به طبقه معین و به یک کشور غربی صنعتی است. اعضای این سازمان در کشورهای جهان سوم در قربانی کردن هموطنان خود در راه رسیدن به اهداف خود در هیچ موردی تردید به خود راه نمی‌دهند. فراماسونرها در یک حزب معین متشکل نیستند بلکه در تمام نهادهای فرهنگی و غیره پراکنده‌اند. در احزاب رقیب، فراماسونرها هستند که به ظاهر با یکدیگر مخالفت می‌کنند. دروغ، تزویر، ریا، صحنه آرایی، استفاده از خرافات و جهل مردم، وسیله کار آن هاست. فراماسونرها از طریق عوامل خود تلاش می‌کنند از تحقق استقلال فرهنگی و اقتصادی و سیاسی جلوگیری کنند و آن‌ها جریان و ضد جریان ایجاد می‌نمایند. اعضای فراماسونری بیشتر از روشنفکران هستند. این افراد تحصیلات خود را در کشورهای اروپایی و آمریکا تکمیل نموده‌اند و کادر پر ارزشی محسوب می‌شوند. آن‌ها با عناوین علمی و موقعیت اجتماعی درخشانی که در کشورهای عقب مانده دارند، دارای تأثیر و نفوذ اجتماعی قابل ملاحظه‌ای هستند. فراماسونرها انواع انجمن‌های هنری، علمی، اجتماعی، سیاسی فرهنگی بهداشتی و غیره را به وجود می‌آورند. هدف آن‌ها توسعهٔ سازمان خود در سراسر جهان و تبدیل آن به نیرویی است که بر همهٔ جهان مسلط شود».[7]

مبارزات سیاسی

حزب توده، جبهه ملی و حزب زحمتکشان ملت ایران

وی در دوران تحصیلات متوسطه، عضو حزب توده ایران شد. این فعالیت در زمان دانشجویی در دانشگاه تهران ادامه یافت. در سال۱۳۲۶، در انشعاب از حزب توده که در اعتراض به برخی سیاستهای این سازمان بزرگ سیاسی بود با خلیل ملکی، انور خامه‌ای، فریدون توللی، جلال آل احمد و… همراهی نمود. پس از بازگشت از فرانسه، در سال ۱۳۲۸با جمعی از مبارزان نهضت ملی در مبارزه ملی شدن صنعت نفت به همکاری مؤثر پرداخت و در سازمان‌های وابسته به جبهه ملی، مشارکت کرد که مهم‌ترین آن‌ها سازمان دانشجویان و جوانان مبارز بود. همکاری نزدیک وی با روزنامه شاهد در همین زمان آغاز شد. این روزنامه سیاسی، اجتماعی و انتقادی بارها به دلیل نشر حقایق و مطالب کوبنده، علیه دستگاه استبدادی حاکم توقیف شد.[8] در اوج مبارزات مصدق علیه حکومت رزم آرا، «حزب زحمتکشان ملت ایران» با پیوستگی تعدادی از سازمانها و جمعیت‌های طرفدار و وابسته به جبهه ملی تشکیل شد و مبارزات گروه‌های بیشماری از مردم را در خود متمرکز کرد. خنجی نقش مؤثری در سازمان دهی این حزب برعهده گرفت.

نیروی سوم و نهضت مقاومت ملی

پس از قیام سی تیر۱۳۳۱، بقایی راه خود را از رهبر جبهه ملی ایران، دکتر مصدق و نهضت ملی جدا کرد. کادرهای حزب زحمتکشان مانند محمدعلی خنجی، ملکی، حجازی از بقایی روی گردانده و به راه مصدق وفادار ماندند و با تشکیل گروهی بنام نیروی سوم اقدام به تاسیس یک حزب سیاسی جدید کردند علت نانگذاری این حزب بنام نیرو سوم این بود که چون هفته‌نامه «نیروی سوم» را به جای روزنامه شاهد ارگان تشکیلاتی خود قرار داده بودند به حزب نیروی سوم معروف شدند.[9] بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که دربارهٔ ادامه راه مبارزه در حزب نیروی سوم اختلافاتی به وجود آمد، محمدعلی خنجی به ادامه راه مصدق و مبارزه علیه کودتاچیان و استبداد و تسلط استعمار پرداخت و به همین جهت در سال‌های بعد از ۲۸ مرداد یا در زندان یا در حال فعالیت مخفی و مبارزه بود. در این دوره، بخش عمده مبارزه دکتر خنجی در نهضت مقاومت ملی متمرکز بود و نقش عمده‌ای در تحریر مقالات روزنامه مخفی «راه مصدق» و سایر نشریات و اعلامیه‌های نهضت مقاومت ملی برعهده داشت.[10] در این زمان بود که به دلیل نگارش مقاله‌ای کوبنده و شدید اللحن علیه دستگاه حاکم جابر در روزنامه مزبور با عنوان: «مجسمه ابوالهول کودتا در دانشگاه تهران نصب می‌شود.» او را در زندان لشکر ۲زرهی به بند کشیدند.[9]

در دوران فعالیت نهضت مقاومت ملی، حزب سوسیالیست یکی از احزاب تشکیل دهنده این نهضت محسوب می‌شد در این سال‌ها او بارها به زندان کشیده شد؛ سرانجام دفتر وکالتش را که تنها ممر معاش او بود تعطیل کردند.[11]

حزب سوسیالیست (ایران)

فعالیت خنجی در سال‌های بعد از ۲۸ مرداد تا سال ۱۳۴۰ در حزب سوسیالیست متمرکز بود که این حزب را به همراه سایر مبارزانی که سال‌ها با او همکاری داشتند از جمله مسعود حجازی، یوسف جلالی، غلامرضا تختی، حسن خرمشاهی، ترابعلی براتعلی، ایرج وامقی، عبدالله خنجی، حسین سکاکی، مهدی غضنفری، احمد سپهری و عباس سنگانی به وجود آورده بود[12] و خنجی به عنوان دبیرکل این حزب و غلامرضا تختی قائم مقام اوانتخاب شد.


دکتر خنجی در تاریخ پنج شنبه ۲۴/۱/۱۳۴۰ طی نامه‌ای به اللهیار صالح از طرف حزب سوسیالیست، این سازمان سیاسی را «با توجه به ضرورتهای تاریخی» و برای تأمین وحدت سازمانی جبهه ملی «به صورت یکجانبه و بدون قید و شرط» به نفع تشکیلات جبهه ملی، منحل اعلام کرد.

جبهه ملی ایران

خنجی در دوره مصدق از فعالین ملی بود و همراه با احزابی مانند زحمتکشان و نیروی سوم در راه مصدق و در مجموعه جبهه ملی فعالیت داشت. او همچنین از اعضای هیئت موسس جبهه ملی دوم بود و در سال۱۳۴۱ در اولین کنگره جبهه ملی، به عضویت شورای مرکزی انتخاب شد و در سمت مسؤول تعلیمات جبهه ملی، نقش عمده‌ای در تنظیم برنامه‌های تعلیماتی برعهده گرفت.[11] وی تا پایان انحلال جبهه ملی دوم در این مجموعه فعالیت کرد.

درگذشت

دکتر محمدعلی خنجی در تاریخ ۵ بهمن ۱۳۵۰ در تهران درگذشت.

پانویس

  1. ماهنامه اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره 81-82، صفحه53، سال1376
  2. همان
  3. هوشنگ ماهرویان: تبار شناسی استبداد ایرانی ما، نشر بازتاب نگار، تهران، ۱۳۸۱، صفحات ۴۸ تا ۷۱
  4. یادنامه دکتر محمد علی خنجی: بمناسبت هشتمین سالگرد فقدان/ فرشید افشار (خرمشاهی)، صفحه94
  5. همان، صفحه97
  6. همان، صفحه105
  7. شیوهٔ مدیریت فراماسونریhttp://noorportal.net/PrintArticle.aspx?id=24296
  8. یادنامه دکتر محمد علی خنجی: بمناسبت هشتمین سالگرد فقدان/ فرشید افشار (خرمشاهی)، صفحهٔ ۸
  9. همان، صفحهٔ ۹
  10. همان، صفحهٔ ۱۰
  11. یادنامه دکتر محمد علی خنجی: بمناسبت هشتمین سالگرد فقدان/ فرشید افشار (خرمشاهی)، صفحهٔ ۱۰
  12. بخارا، دوماهنامه فرهنگی، هنری، سال چهاردهم، شماره 86، اردیبهشت 1391

منابع

یادنامه دکتر محمد علی خنجی: بمناسبت هشتمین سالگرد فقدان/ فرشید افشار (خرمشاهی)

بخارا، دوماهنامه فرهنگی، هنری، سال چهاردهم، شماره ۸۶، اردیبهشت ۱۳۹۱، صفحهٔ ۷۲۵

ماهنامه اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره ۸۱–۸۲، صفحه۵۳، سال۱۳۷۶

هوشنگ ماهرویان: تبارشناسی استبداد ایرانی ما، نشر بازتاب نگار، تهران، ۱۳۸۱

شیوه ی مدیریت فراماسونری

This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.