سلطانعلی کشتمند
سلطانعلی کشتمند، زاده ٢٢ می ١٩٣٥ (٨٥ سال)، در کابل سیاستمدار هزاره افغانستانی است. او اولین هزاره ای است که در دو دوره به مقام نخست وزیری افغانستان می رسد (دهه ٨۰)، دوره حکومت ببرک کارمل ١٩٨١ الی ١٩٨٨ و دوره حکومت نجیب الله ١٩٨٩ الی ١٩٩۰.
سلطانعلی کشتمند | |
---|---|
نخستین صدراعظم هزاره در افغانستان(دوره حکومت ببرک کارمل) | |
مشغول به کار ۱۱ ژوئن ۱۹۸۱ – ۲۶ مه ۱۹۸۸ | |
رئیسجمهور | ببرک کارمل |
پس از | |
پیش از | |
مشغول به کار ۲۱ فوریه ۱۹۸۹ – ۸ مه ۱۹۹۰ | |
رئیسجمهور | |
پس از | |
پیش از | |
وزیر پلانگذاری | |
مشغول به کار ٢٨ دسامبر ١٩٧٩ – آپریل ١٩٨٩ | |
پس از | محمدصدیق عالمیار |
مشغول به کار ٣۰ آپریل – ٢٣ آگست ١٩٧٨ | |
پس از | علی احمد خرم |
پیش از | محمدصدیق عالمیار |
نماینده مردم کابل در دور دوازدهم مجلس افغانستان | |
مشغول به کار ١٩۶۴ – ١٩۶٨ | |
اطلاعات شخصی | |
زاده | ۳۱ ثور ۱۳۱۴ خورشیدی ۲۲ مهٔ ۱۹۳۵ (۸۵ سال) چهاردهی، کابل، افغانستان |
ملیت | افغانستانی |
حزب سیاسی | حزب دموکراتیک خلق افغانستان |
دیگر عضویتهای سیاسی | آزاد اندیش |
همسر(ان) | کریمه کشتمند |
اقامتگاه | لندن |
محل تحصیل | دانشگاه کابل |
پیشه | سیاستمدار |
دین | اسلام |
قومیت | هزاره |
زندگینامه
سلطانعلی کشتمند، فرزند نجف علی در سال ۱۳۱۴ (خورشیدی) در چهاردهی کابل در خانوادهای کشاورز هزاره به دنیا آمد. اجداد او از هزارههای دایمیرداد و فولادی بودند که در زمان نسلکشی هزارهها توسط عبدالرحمان از آنجا به کابل رانده شده بودند. وی در باره تحصیلات خود در اثر خویش یادداشت های سیاسی و رویداد های تاریخی در باره تحصیلات خود مینویسد:
"پدرم مانند پدرکلان و نیکه هایم کشاورز بود. پدر و مادرمان علاقمند بودند علی رغم دشواری های مالی و دوری راه, فرزندان ایشان تحصیل نمایند. چنانکه به همت ایشان من, برادران و خواهرانم موفق شدیم تا درجه لیسانس و بالاتر از آن تحصیل نماییم."
او توانست که با پشتکار فراوان تحصیلات متوسطه را پشت سر گذاشته و برای تحصیلات عالی وارد دانشگاه کابل شود. وی در رشته اقتصاد و حقوق تحصیل نموده سپس وارد عرصه معلمی شد. با این حال وی علاقه اش را به مسایل سیاسی نشان میداد. وی خاطرات تلخی از زندگی نوجوانی خود بیان میکند که در تدوین شخصیت سیاسی وی نقش داشته است:
"…من شاهد زحمت کشیها و عرق ریزیهای کشاورزان و دهقانان از یکسو و حرص صاحبان اراضی و سود خواران از سوی دیگر بودم. من رنج و بدبختی های مردمان زحمتکش هزاره را با قلب و وجدان خود احساس کرده ام و این منبع کار و الهام برای مبارزات بعدی من بوده است."
بعد از مدتی وی کارمند وزارت معادن و صنایع میشود و همزمان برای مجلات و روزنامه ها مقاله سیاسی و اقتصادی می نوشت. وی به اتفاق ببرک کارمل, میر اکبر خیبر, نور محمد تره کی, دستگیر پنجشیری, طاهر بدخشی, شهرالله شهپر, نور احمد نور و صالح محمد زیری حزب دموکراتیک خلق افغانستان را تشکیل داده و از اعضای دایمی حزب, در نشست کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان تعیین می گردد. بعد از انشعاب حزب وی به جناح پرچم برهبری ببرک کارمل می پیوندد. در سال ١٩۶٥ وی کاندیدای پارلمان شده اما موفق به راه یافتن به پارلمان نمیشود. بعد از کودتای ١٩٧٨ وی تنها عضو حزب از جناح پرچم بود که به عنوان وزیر پلان در کابینه نور محمد تره کی باقی ماند. بقیه اعضای جناح پرچم بوسیله بدگمانی های حفیظ الله امین یا بعنوان سفیر از افغانستان دور ساخته شده یا از وظایف شان سبکدوش شدند. هنوز یکسال از کار وی به عنوان وزیر پلان نگذشته بود که بخاطر دیدگاه های سیاسی اش مورد غضب امین و تره کی قرار گرفته, بدون هیچ جرمی بعد از شکنجه های وحشتناک به زندان انداخته شده و به اعدام محکوم میشود. اما بخاطر فشار و مداخله های شوروی از اعدام معاف شده به بیست سال زندان محکوم میشود. بعد از تسلط شوروی که ببرک کارمل برهبری از جناح پرچم بقدرت میرسد وی که مدت هفده ماه در زندان سپری نموده بود آزاد میشود. سپس بطور موقت به عنوان رییس رادیو تلویزیون افغانستان, بعدا بعنوان معاون صدر اعظم و در نهایت برای اولین بار در تاریخ افغانستان, به عنوان یک هزاره صدر اعظم افغانستان میشود. وی به عنوان اقتصاددان طرح های بزرگ زیر بنایی, اصلاحات در دستگاه حکومت, سیستم آموزش و پرورش, برنامه های بهداشتی, اصلاحات ارضی و خدمات عمومی را به اجرا گذاشت و در شرایط وخیم سیاسی آن زمان توانست با استعداد خویش اقتصاد کشور را از تورم بالا نجات دهد. چنانکه وقتی در سال ١٩٩۰ و در زمان حکومت نجیب الله از مقام صدارت عزل شد و محمد حسن شرق بجایش تعیین شد, تورم بالا شد و بحران اقتصادی عظیمی کشور را فرا گرفت که نجیب الله مجبور شد سلطان علی کشتمند را دوباره به مقامش برگرداند. در دوران دوم صدارت وی وضع اقتصادی دوباره بهبود گرفت. در سال ١٩٩١ وقتی سوء قصدی برای ترور وی انجام گرفت وی بطور شگفت انگیزی جان بدر برد طوریکه گلول از گردن وی وارد شده و از شقیقه اش خارج شده بود. وی برای درمان کامل خود چندین بار تحت جراحی قرار گرفت. پس از سوء قصد نافرجام بجانش, وی استعفا نامه اش را تحویل رییس جمهور نموده و برای تداوی به مسکو رفت. در سال ۱۹۹۲ نخست وزیر وقت بریتانیا جان میجر به وی پناهندگی سیاسی داد.از آن زمان تا اکنون وی با خوانوده خود در لندن زندگی میکند.[1]
نقش وی در سیاست
پس از کودتای ١٩٧٨ که به رهبری بخش نظامی خلق حزب به دستور حفیظ الله امین (پشتون/آوغان) بقدرت رسید, سلطان علی کشتمند پست وزارت پلان گذاری را در جمهوری جدید دموکراتیک خلق افغانستان داشت. در آگست ١٩٧٨, بخاطر توطئه یی که از طرف نور محمد تره کی پشتون مبنی بر کودتا علیه وی چیده شده بود, بزندان افتاد. قرار بود که حکم اعدام وی اجرا شود, اما این تصمیم با مخالفت کمیته مرکزی حزب کمونیست مسکو روبرو شده, در عوض وی به ٢۰ سال زندان محکوم شد. سپس حفیظ الله امین، شاگرد وفادار ترکی و هم تبار پشتونش او را خفه نمود و قدرت را بدست گرفت، که برای CIA آمریکا کار میکرد (چون آنجا تحصیل کرده بود، جذب شده بود)، او برنامه فاشیستی داشت که بجز همزبان و هم اندیشان، کسی دیگر را نمی پذیرفت، بین 10 تا 100 هزار نخبگان و روشنفکران فارسی زبان را اعدام نمود. پس از سپری نمودن یکسال در زندان, شوروی مجبور به کنارزدن امین شد، تا او را نیست ونابود نمود. و بجایش ببرک کارمل را که در یوگسلاوی پیشین پنهان بود از ترس ترور امین، بقدرت رساند . کشتمند و تمامی زندانیان سیاسی، از زندان آزاد شدند، و آقای کشتمند دوباره به حزب پیوست. در سال ١٩٨۰ اختلافات حزب بالا گرفت, وقتی ببرک کارمل اسدالله سروری(پشتون و قاتل زندانیان سیاسی) را از مقام نخست وزیری اش برکنار نمود و سلطان علی کشتمند را جایگزین وی کرد. اما کشتمند بزودی به یکی از رهبران مهم رژیم تبدیل شد.
در سپتامبر ١٩٨٧, حکومت حلقات بزرگ دانشجویی مردمان هزاره را حمایت نموده به آنها اختیارات زیادی داد. کشتمند در سخنرانی خود به آنها گفت که حکومت ولایات جدیدی را در هزاره جات خواهد ساخت که مردم محل آنرا اداره کنند.
پیدایش و پایان قدرت
پس از سرنگونی و فرار نجیب الله, کشتمند نخست به روسیه و سپس به انگلستانپناهنده شد. در انگلستان وی به یکی از مدافع سرسخت حقوق هزاره و دیگر ملیت ها تبدیل گشت. او از قدرت طلبی گویا اکثریت پشتون ها؟؟؟ شکایت میکند, وقتی در کودتای داوود (پشتون تبار) رژیم شاهی از بین رفت وی ابراز داشت: برادران, امروز پس از پنج قرن حاکمیت پشتون ها, سلطنت آنها از بین رفت.
منابع
- تارنمای گاردین، سقوط کابل، نوشتهٔ Jonathan Steele، تاریخ ۲۶ فوریه ۲۰۰۲، بازدید در ۷ مارس ۲۰۱۱
- http://www.bbc.com/persian/afghanistan/2009/12/091223_dn_jadi_keshtmand_iv