امپراتوری‌های باروت

امپراتوری باروت، سه امپراتوری عثمانی، صفویه و گورکانی بودند. هر یک از این سه امپراتوری موفقیت‌های قابل توجهی از نظر رزمی در زمینه استفاده از سلاح گرم به خصوص توپ و جنگ‌افزارهای کوچک که به تازگی توسعه یافته بود، رسیدند. در دوره این امپراتوری‌ها، بر خلاف اروپا، به عنوان مثال، آشنایی با باروت و جنگ‌افزار باعث تغییراتی فراتر از سازماندهی ساده نظامی بود.[1]

توپچیان ارتش عثمانی، ۱۷۸۸


معرفی

امپراتوری‌های باروتی اسلامی.

امپراتوری‌های باروتی اصطلاحی است که برخی از تاریخ‌نگاران برای توصیف ظهور امپراتوریهای مدرن نخستین که با استفاده از سلاح‌های گرم مبتنی بر باروت قدرت یافته‌اند، استفاده شده‌است. ویلیام اچ. مک نیل نویسندهٔ کانادایی می‌گوید: تقریباً از اواسط قرن ۱۵ میلادی، با ساخت سلاح‌های جدید و قدرتمند، موازنهٔ کلاسیک و سنتی بین مهاجمان و مدافعان را برهم زد. این سلاح‌ها ابتدا در اروپای غربی -یعنی جایی که این اسلحه‌ها ساخته و توسعه داده شدند- رواج یافت و سپس در سایر نقاط جهان به کار رفت. هر جا که حاکمان توانستند توپخانه جدیدی را برپا کنند، توانستند قلمروهای بزرگی را به امپراتوری‌های خود ضمیمه و آنها را با هم متحد کنند. این روند هژمونیک در حاشیه اروپا، از جمله مستعمرات و در بیشتر نقاط جهان اسلام و آسیا رخ داد. در اروپای غربی رقابت نظامی و سیاسی ناشی از پیشرفت‌های مداوم در جنگ، بیش از آن زیاد بود که اجازه دهد یک قدرت بر سایرین مسلط شود.[2] ویلیام اچ. مک نیل و مارشال جی اس هاجسون، سه دولت ابرقدرت و بزرگ اسلامی یعنی امپراتوری عثمانی، امپراتوری صفویان و امپراتوری مغول را «امپراتوری‌های باروتی» عنوان کردند؛ زیرا آنها در تولید سلاح و توپخانه در قلمروی خود انحصار داشتند و این امر به تمرکز قدرت و تحکیم امپراتوری‌های آنها و نشان دادن قدرت مطلق خودشان به جهان کمک می‌کرد. با این حال، مفهوم «امپراتوری باروتی» به عنوان امپراتوری‌هایی که صرفاً به واسطهٔ اسلحه گرم قدرت یافته‌اند، توسط داگلاس ای. استروساند مورد انتقاد قرار گرفته‌است؛ چرا که این عنوان، توضیحی دقیق یا مناسبی برای پیروزی‌های سیاسی امپراتوری‌های اسلامی ارائه نمی‌دهد. به گفته استروساند، فرضیه امپراتوری باروتی به اشتباه دلالت بر شباهت اساسی بین سه امپراتوری دارد.[3]


طرح‌واره هاجسون - مکنیل

توپچیان ارتش گورکانی در دوران سلطنت اکبر.

این عبارت توسط مارشال جی.اس. هاجسون و همکارش ویلیام اچ. مکنیل در دانشگاه شیکاگو ابداع گردید هاجسون از این عبارت در عنوان کتاب ۵ ("شکوفایی دوم: دوران امپراتوری‌های باروت") از کتاب‌های سه جلدی بسیار تأثیرگذار ماجرای اسلام (۱۹۷۴) استفاده کرد. هاجسون جنگ‌افزارهای باروتی را سبب‌ساز ایجاد "دولت‌هایی با پشتیبانان جنگاور در پایان سده‌های میانی فرض کرد که جایگزین کنفدراسیونهای خاندانهای ترک بعد از دوره مغول‌ها شده بودند. این دسته‌بندیهای (کنفدراسیونها) ترکان ناپایدار و از نظر جغرافیایی محدود بودند. هاجسون تعریف "دولت‌هایی با پشتیبانهای جنگاور" را در داشتن این سه ویژگی تشریح کرد:

اول نوعی مشروعیت‌بخشی به قانون مستقل سلسله‌ای؛ دوم، مفهوم کلیت یک کشور به عنوان یک نیروی رزم‌آور یکپارچه؛ سوم، تلاش برای درنظرگرفتن همه دارایی‌های اقتصادی و فرهنگی به عنوان مایملک خانواده‌های جنگاور عمده .[4]

چنین دولتهایی «از مفهوم عظمت مغول» رشد کردند، اما «این مفاهیم زمانی توانستند کاملاً بالغ شوند و امپراتوری‌های دارای دیوانسالاری پایدار ایجاد کنند که از جنگ‌افزارهای باروتی و فناوری‌های آن در جایگاه اساسی بهره‌جویی شد».[5]

مک‌نیل نظرش این بود که انحصاری‌سازی اصل مطلب است. هرگاه این حکومت‌ها قادر می‌شدند توپخانه نوین را انحصاری کنند، دولت مرکزی می‌توانست قلمروهای بزرگتری را در امپراتوریهای جدید ویا امپراتوری‌ای که تازه متحد شده بود، یکپارچه سازد .[6]. گرچه اروپا در قرن پانزدهم پیشگام تکامل توپخانه نوین بود، اما هیچ دولتی انحصار آن را نداشت. اطلاع از روش توپ‌سازی (توپ‌ریزی) در پیرامون کشورهای سفلی نزدیک دهانه رودهای راین و اسخلده متمرکز بود. فرانسه و هابسبورگها این ناحیه را بین خود تقسیم کرده بودند که باعث می‌شد از نظر جنگ‌افزار همسان بشوند .[7] برعکس، چنین انحصاری در دولتهای غرب آسیا، روسیه و هند اجازه می‌داد که امپراتوریهای رزمی شده‌ای تشکیل دهند و در چین و ژاپن با تعدیلهای نسبتاً مهمی وضع تقریباً همین بود.[6]

انتقادات اخیر

اخیراً انتقاداتی بر نظریه هادسون - مکنیل شده‌است که علیرغم کاربردی بودن اصطلاح، آن را نه دقیق و نه کافی می‌داند.[8]انگیزه‌هایی بجز (یا افزون بر) تکنولوژی رزمی برای برآمدن تقریباً همزمان سه امپراتوری نظامی در مناطقی که چیرگی قبیله‌های تُرک فاقد مرکزیت وجود داشت پیشنهاد شده‌است. یک تفسیر، که توسط تاریخدانان قرن پانزدهم اروپا اعتقادنامه‌گرایی(به انگلیسی: Confessionalization) نامیده می‌شد، امور مربوط به ارتباط مذهب و سیاست را منشأ سیاست‌های مطلقه‌گرایی می‌داند. به این معنی که در تقابل بین کاتولیکها و پروتستانهای اواخر قرن شانزدهم، به این علت صلح وجود داشت که هریک از مذاهب سعی می‌کرد مذهب خود را در منطقه خودش بیشتر تثبیت کند و به منطقه مذهب رقیب اهمیت نمی‌داد. [9]داگلاس استروی‌ساند (به انگلیسی: Douglas Streusand) صفویان را مثال می‌زند:

صفوی‌ها از آغاز هویتی دینی را بر جمعیت خود تحمیل کردند و به دنبال ساختن هویتی ملی یا زبانی نبودند، اما سیاستهای آنان چنین اثری داشت.[10]

یک مشکل نظریه هادسون مکنیل اینست که به نظر نمی‌رسد دستیابی به سلاحهای گرم نسبت به گرفتن سرزمینهایی که لازمه تشکیل این سه امپراتوری اوایل دوران جدید بودند، اولویت زمانی داشته‌است (بغیر از امپراتوری مغول هند). افزون بر این، ظاهراً پایبندی به نقش تک‌سالارانه (اوتوکراتیک) نظامی، در هر سه مورد، پیش از دستیابی به جنگ‌افزارهای باروتی بوده‌است. به این هم بستگی نداشته که دستیابی به جنگ‌افزارهای باروتی و کاربردشان در نظامیگری تحت تأثیر کدام خوانش از اسلام انجام می‌شده‌است .[11] چه وجود هرکدام از این سه امپراتوری به صورت مادرزاد به باروت وابسته بوده یا نبوده، اینکه هرکدام از این سه در اوایل تاریخشان شروع به استفاده از توپخانه کرد و این جنگ‌افزارها از ارکان اصلی تاکتیک‌های رزمی ایشان بوده‌اند قطعی است و قابل زیر سؤال بردن نیست.

سلاح گرم در سه امپراتوری

امپراتوری عثمانی

از سه امپراتوری، نخستین دولتی که به جنگ‌افزار باروتی دست یافت، عثمانی بود؛ به‌نحوی که پیرامون قرن چهاردهم میلادی از آن بهره‌برداری می‌نمود.[12]انتخاب این اسلحه بین عثمانی‌ها به‌آن‌اندازه سریع بود که هم از رقیبان اروپایی و هم خاورمیانه‌ای خود پیشی گرفتند و نسبت به آنان تثبیت واحد سربازان منظمی که همیشه از سلاح‌گرم استفاده می‌کردند و متخصص ساخت و کاربرد و نگهداری آن بودند زودتر انجام شد .[13]با این وجود، این استفاده از توپخانه بود که همآوردان را شگفت‌زده کرد و دو امپراتوری دیگر اسلامی را وادار نمود که برنامه تسلیحاتی خود را سرعت بخشند. عثمانی‌ها حداقل از دوران بایزید یکم توپخانه داشتند و از آن در محاصره قسطنطنیه سال ۱۳۹۹ و ۱۴۰۲ بهره بردند. سرانجام توپخانه، کارآمدی خود را به عنوان اسلحه‌ای ضد قلعه (دژکوب) در محاصره تسالونیک سال ۱۴۳۰ نشان داد .[14]عثمانی‌ها برای توپ ریختن، ذوب آهنهای اروپایی را بکار می‌گرفتند به‌آن‌گونه که حوالی سال ۱۴۵۳، در فتح قسطنطنیه، توپهایشان به اندازه‌ای سترگ بود که در عین شگفتی مدافعان، دیوارهای شهر را درهم کوفتند .[15]

توپ برنزی داردانل، نمایشگاه دژ نلسون، همپشر انگلستان. ترکان عثمانی، توپهایی همانند این را در فتح قسطنطنیه سال ۱۴۵۳ بکار برند.

پیشگامی عثمانی‌ها در استفاده روزمره از جنگ‌افزارهای باروتی، فرای همآوردان اروپایی بود. ینی‌چریها نخست، گارد شخصی پیاده‌ای با تیر و کمان بودند. در دوران سلطان محمد فاتح، با سلاح گرم آموخته شدند و گمان می‌رود که نخستین نیروی پیاده‌نظام دائم ابزارمند با سلاح‌گرم در دنیا باشند.[14]پیوند توپخانه و ینی‌چریهای مسلح به سلاح‌گرم نقشی برگزیده در پیروزی سال ۱۴۴۴ بر نیرویی از جنگجویان صلیبی در نبرد وارنا، پیروزی سال ۱۴۷۳ بر آق‌قویونلوها در باشکنتِ اوتلوق‌بئلی [16] و چیرگی بر پادشاهی مجارستان در نبرد سال ۱۵۲۶ موهاچ داشت. اما این جنگ چالدران بود که صفویها و گورکانیان را قانع کرد که جنگ‌افزارهای باروتی مؤثرند.

تفنگچی ایرانی، زمان شاه‌عباس بزرگ ،حبیب‌الله مشهدی، موزه هنرهای اسلامی در برلین.

در چالدران، عثمانی‌ها برای نخستین بار با صفویان جنگیدند. در ۱۵۱۴، سلطان سلیم یاوُز همراه توپخانه صحرایی خود به شرق لشکر کشید تا با آن چیزی که فکر می‌کرد تهدید شیعه با سرکردگی شاه اسماعیل اول است مقابله کند. شاه اسماعیل، بنا به شهرت خود که پادشاه برگزیده خداوند است با هجوم مستقیم سواران به سنگرهای عثمانیان یورش برد. عثمانیها توپهای خود را که بین گاری‌ها جا داده بودند شلیک کردند و همین گاری‌ها پوششی بود برای ینی‌چریهای مسلح به سلاح‌گرم. پیامد یورش مستقیم برای سواره‌نظام صفوی ویرانگر بود. شکست به‌آن‌حد سنگین بود که نیروهای عثمانی توانستند پیشروی کنند و برای کوتاه‌زمانی پایتخت صفویان را که تبریز بود اشغال کنند. تنها تنگنای دسترسی ارتش عثمانی بود که مانع شد تبریز را نگه دارد و به سلطنت صفوی پایان دهد. [17]

امپراتوری صفوی

گرچه شکست چالدران به برنامه گسترش سرزمینی شاه‌اسماعیل پایان داد، شاه بی‌درنگ نسبت به دفاع ضد تهدید بزرگ سلطان عثمانی اقدام نمود و سربازانش را با جنگ‌افزار آتشین مسلح نمود. دو سال پس از چالدران، شاه اسماعیل سپاهی از تفنگداران (تفنگچی) داشت که شمار آنان به هشت هزار نفر می‌رسید و تا ۱۵۲۱ حتی به بیست هزار نفر .[18]پس از اصلاحات ارتش در زمان شاه‌عباس بزرگ، پیرامون ۱۵۹۸، نیروهای صفوی پانصد توپ و دوازده هزار تفنگدار داشتند.[19] صفویان نخست به خوبی از اسلحه‌های آتشین خود ضد ازبکها استفاده نمودند که در هنگامه جنگ خانگی پس از درگذشت شاه اسماعیل به خاور ایران هجوم آورده بودند. شاه طهماسب جوان در راس ارتشی برای آزاد کردن هرات براه افتاد و در ۲۴ سپتامبر ۱۵۲۸ در جام با ازبکان روبرو شد و آنان را شکست سختی داد. ارتش شاه، توپخانه (به شکل زنبورکهای روی گاری) را در مرکز جای داده بود که توسط گاریهایی نگهبانی می‌شد که با سواره‌نظام در پهلوها تقویت شده بود. بابر، امپراتور گورکانی، آرایش سپاه را در جام، به عنوان " مدل آناتولی " توصیف می‌کند.[20]همچنین چندین هزارنفر پیاده‌نظام تفنگدار در مرکز، همانند ینی‌چریهای سپاه عثمانی تجمع نموده بودند. گرچه سواره‌نظام ازبک با جناحین صفوی درگیر شد و آن را به عقب راند، قلب سپاه صفوی پای فشرد و ازبکان مستقیماً با آن درگیر نشدند. زیر لوای شخص شاه طهماسب، پیاده‌نظام قلب با ازبکان درگیر شد و قلب سپاه ازبک را پراکنده نمود و بر میدان مسلط شد. [21]

امپراتوری گورکانی

تفنگ فتیله‌ای در امپراتوری گورکانی.

وقتی که بابر، امپراتور بعدی گورکانی، توسط دولت‌خان لودی، والی لاهور از طرف سلسله لودی دعوت شد تا در شورش علیه ابراهیم لودی همکاری کند، از نقش سلاحهای آتشین، توپخانه صحرایی و روش کاربرد آن‌ها در میدان نبرد اطلاع داشت. بابر از مشاوره‌های استاد علی‌قلی استفاده می‌کرد که متخصص امور مربوط به عثمانی بود. او به بابر نشان داد که آرایش استاندارد ارتش عثمانی اعم از توپخانه و پیاده‌نظام تفنگدار چگونه است و از چه راهی برای حفاظت ایشان در قلب سپاه استفاده می‌شود که قرار دادن واگنها و تیروکمان دارهای نیزه‌دار در جناحین بوده‌است. بابر در سال ۱۵۲۶، از همین آرایش در اولین نبرد پانی‌پت بهره برد تا افغان‌ها و راجپوتهای وفادار به سلطان‌نشین دهلی را که شمار بیشتری داشتند اما جنگ‌افزارشان آتشین نبود، شکست دهد. پیروزی فاحش نیروهای تیموری یکی از علتهایی است که باعث شد در تاریخ گورکانیان، هماوردان دولت گورکانی به ندرت در نبرد رودررو مقابل نیروهای امپراتوری قرار گیرند. [22]

تفنگچی امپراطوری گورکانی

پانویس

  1. Khan 2005.
  2. McNeill 1993
  3. Douglas E. Streusand, Islamic Gunpowder Empires: Ottomans, Safavids, and Mughals (Philadelphia: Westview Press, c. 2011) ("Streusand"), p. 3-4.
  4. Hodgson 1974.
  5. Hodgson 1974, p. III:16.
  6. McNeill 1993, p. ۱۰۳.
  7. McNeill 1993, pp. ۱۱۰–۱۱.
  8. Streusand 2011, p. ۳.
  9. Wikipedia 2018.
  10. Streusand 2011, p. 4.
  11. Ágoston 2005, p. ۱۹۲.
  12. Nicolle, David (1980). Armies of the Ottoman Turks 1300-1774. Osprey Publishing, شابک ۹۷۸۰۸۵۰۴۵۵۱۱۳.
  13. Ágoston 2005, p. ۹۲.
  14. Streusand 2011, p. ۸۳.
  15. McNeill 1993, p. ۱۲۵.
  16. Har-El 1995, pp. ۹۸–۹۹.
  17. Streusand 2011, p. ۱۴۵.
  18. Matthee 1999.
  19. Ágoston 2005, pp. 59-60 & n.۱۶۵.
  20. Mikaberidze 2011, pp. ۴۴۲–۴۳.
  21. Streusand 2011, p. ۱۷۰.
  22. Streusand 2011, p. ۲۵۵.

منابع

  • Ágoston, Gábor (2001). "Merce Prohibitae: The Anglo-Ottoman Trade in War Materials and the Dependence Theory". Anno XX (81): 177–92. Retrieved December 28, 2016. (نیاز به اشتراک (کمک)).
  • Ágoston, Gábor (2005). Guns for the Sultan: Military Power and the Weapons Industry in the Ottoman Empire. Cambridge, U.K.: Cambridge University Press. ISBN 0-521-84313-8.
  • Burke, Edmund, III (May 1979). "Islamic History as World History: Marshall Hodgson, 'The Venture of Islam'". 10: 241–64. doi:10.1017/s0020743800034796. Retrieved October 10, 2016. (نیاز به اشتراک (کمک)).
  • Har-El, Shai (1995). Struggle for Domination in the Middle East: The Ottoman-Mamluk War, 1485-91. Leiden: E.J. Brill. ISBN 9004101802.
  • Hess, Andrew Christie (January 1985). "Islamic Civilization and the Legend of Political Failure". 44: 27–39. doi:10.1086/373102. Retrieved December 27, 2016. (نیاز به اشتراک (کمک)).
  • Laichen, Sun (October 2003). "Military Technology Transfers from Ming China and the Emergence of Northern Mainland Southeast Asia (c. 1390-1527)". 34: 495–517. doi:10.1017/s0022463403000456. Retrieved January 2, 2017. (نیاز به اشتراک (کمک)).
  • McNeill, William H. (1993). "The Age of Gunpowder Empires, 1450-1800". In Adas, Michael. Islamic & European Expansion: The Forging of a Global Order. Philadelphia: Temple University Press. pp. 103–139. ISBN 1-56639-068-0.
  • Hodgson, Marshall G.S. (1974). The Venture of Islam: Conscience and History in a World Civilization'. Chicago: University of Chicago Press. ISBN 0-226-34677-3.
  • Khan, Iqtidar Alam (March–April 2005). "Gunpowder and Empire: Indian Case". 33: 54–65. Retrieved December 8, 2016. (نیاز به اشتراک (کمک)).Check date values in: |date= (help)
  • Khan, Iqtidar Alam (2004). Gunpowder and Firearms: Warfare in Medieval India. New Delhi: Oxford University Press. ISBN 0-19-566526-0.
  • Lane, Kris E. (2010). Colour of Paradise: The Emerald in the Age of Gunpowder Empires. New Haven, Connecticut: Yale University Press. ISBN 978-0-300-16131-1.
  • Matthee, Rudi (December 15, 1999). "Firearms". Encyclopædia Iranica. Retrieved February 1, 2015. (Updated as of January 26, 2012.)
  • Matthee, Rudi (2010). "Was Safavid Iran an Empire?". 53: 233–65. doi:10.1163/002249910x12573963244449. Retrieved December 12, 2016. (نیاز به اشتراک (کمک)).
  • Mikaberidze, Alexander (2011). "Jam, Battle of (1528)". In Mikaberidze, Alexander. Conflict and Conquest in the Islamic World: A Historical Encyclopedia. 1. Santa Barbara, Calif.: ABC-CLIO. pp. 442–43. ISBN 978-1-59884-336-1.
  • Streusand, Douglas E. (2011). Islamic Gunpowder Empires: Ottomans, Safavids, and Mughals. Philadelphia: Westview Press. ISBN 0-8133-1359-7.
  • "Confessionalization". Wikipedia. 2018-07-09. Retrieved 2018-11-19.


This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.