کیا حسین دوم چلاوی

پس از تشکیل دولت صفوی در سال ۹۰۷ قمری با رسمیت یافتن مذهب تشیع جعفری در تبریز، مخالفت‌های زیادی از سوی مخالفان سنی و هم پیمانان شیعی آنها بروز نمود که یکی از پس دیگری سرکوب گردید. یکی از این مخالفان، کیا حسین دوم چلاوی از نوادگان اسکندر شیخی حاکم خوار، سمنان، دماوند و فیروزکوه و مازندران بود.[1]

قلعه استوناوند، پایگاه کیا حسین چلاوی

برخورد شاه اسماعیل و کیا حسین

پس از فتح تبریز در سال ۹۰۷ قمری و شکست و فراری شدن الوند میرزای آق قویونلو و سلطان مراد، بعضی از فراریان آق قویونلو به قلاع مازندران و سمنان پناه بردند. حاکم این قلاع، کیا حسین دوم چلاوی، تهدیدی برای شاه جوان صفوی به حساب می‌آمد و امکان داشت در غیاب شاه اسماعیل به اتفاق آق قویونلوها مجدداً به پایتخت حمله کنند. شاه اسماعیل به دنبال فرصت مناسب و بهانه‌ای بود که بر آن‌ها بتازد؛ بنابراین، وقتی خبر دریافت قتل حاکم اعزامی شاه به ری، الیاس بیک ایغوت اوغلی به وی رسید، در پایان زمستان سال ۹۰۹ قمری و در آخر رمضان، از طریق قم به ری و از آنجا به قلعه گلخندان - اولین قلعه تحت تسلط کیا حسین- حمله نمود.[2][3]

قلعه گلخندان

برای فتح دژ گل خندان، شاه اسماعیل دستور داد تا استحکامات چوبی آن را با پرتاب آتش و نفت سوزانده و با پر نمودن خندق‌ها و نقب زدن وارد قلعه شوند. ساکنان قلعه چون مقاومت را بی‌فایده دیدند امان خواسته و تسلیم شدند، ولی بر طبق حکم شاه اسماعیل در دوم ماه شوال قتل‌عام گردیده و قلعه گلخندان با خاک یکسان شد.[4]

قلعه فیروزکوه

محاصره قلعه فیروزکوه ده یا پانزده روز طول کشید و از آنجاییکه کوتوال قلعه علی کیای ضماندار، مبارزه و مقاومت سپاه خود را بیفایده می‌دید، به وساطت امیر نجم زرگر رشتی کلید قلعه را تسلیم شاه کرده به جنگ خاتمه داد. مردم سپاهی این قلعه نیز قتل‌عام شدند و به قول صاحب فتوحات شاهی «اهل و عیال» آنها هم به قتل رسیدند.[5]

قلعه استا

محاصره قلعه استا (استوناوند) که کیا حسین و دوازده هزار تن از همراهان وی شامل بازماندگان آق قویونلو به آن پناه برده بودند؛ پس از تغییر رودخانه هبله رود و قطع آب قلعه آن توسط سپاهیان قزلباش به مدت چهل و یک روز پایان پذیرفت و مردم قلعه به همراه کیا حسین چلاوی امان طلبیده و تسلیم شدند.[6] زن و فرزندان و وابستگان کیا حسین را در برابر دیدگان او زنده زنده در آتش افکندند. کیا حسین را به دستور شاه اسماعیل برهنه کردند، پوستش را با لبه هاش شمشیر و خنجر خراشیدند، بر بدنش شیره مالیدند، او را در قفسی چوبین افکندند، و قفس را پر از مورچه کردند. کیا حسین چندین روز در زیر چنین شکنجه‌ای زیست، و چون پوستش عفونت کرد و کرم در آن ایجاد شد تاب مقاومت از دست داد، و شبی گردنش را به میل ه‌های قفس سابید تا رگهای گردنش پاره شد، ولی نگهبانان متوجه شدند و ا ز خودکشی او جلوگیری کردند و او چند روز دیگر زیر شکنجه‌ها زنده بود. وقتی او در این حالت درگذشت، جسدش را سوزاندند و خاکسترش را بر باد دادند.[7][8]

پانویس

  1. یوسف جمالی ۱۳٩٠, p. 160
  2. یوسف جمالی ۱۳٩٠, p. 162
  3. روملو ۱۳٤٢, p. 74
  4. یوسف جمالی ۱۳٩٠, p. 163
  5. یوسف جمالی ۱۳٩٠, p. 164
  6. یوسف جمالی ۱۳٩٠, p. 166
  7. خنجی, p. 115
  8. خلاصة التواریخ، قاضی احمد قمی، 5-244

منابع

  • یوسف جمالی، حبیبی نوده (1390). ناهمخوانی رفتارهای شاه اسماعیل اول با مذهب تشیعدر حوادث قلعه استای مازندران. پژوهش نامه تاریخ – سال هفتم – شماره ٢٥. External link in |title= (help)
  • روملو, حسن بیگ (1342). احسن التواریخ، به تصحیح چارلز نورمن سیدن. انتشارات کتابخانه صدر.
  • خنجی, امیرحسین. قزلباشان در ایران. وبگاه ایران تاریخ. External link in |title= (help)
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.