نظریه بازدارندگی
نظریه بازدارندگی (انگلیسی: Deterrence theory) یک نظریه در امنیت بینالملل است که از دو قرن پیش بیان شده بود[1] ولی پس از اختراع و استفاده از بمب اتم از سوی ایالات متحده آمریکا و آغاز جنگ سرد مورد توجه قرار گرفت. نظریه بازدارندگی بیان میکند که جنگافزارهای هستهای، به علت قدرت تخریبگری بالا، میتوانند از حمله نظامی یک کشور قدرتمندتر جلوگیری کنند. به گفته برنارد برودی «یک بازدارنده هستهای باید همواره آماده باشد و هیچگاه استفاده نشود.[2] بازدارندگی را بهطور کلی میتوان «استفاده یک طرف از مجموعهای از تهدیدها برای قانع کردن طرف دیگر به عدم انجام یک عمل نامطلوب» تعریف کرد.[3]
تعریف
استراتژی بازدارندگی نامتقارن؛ به عنوان عنصری از دیپلماسی یا استراتژی ملی مفهوم جدیدی نیست بلکه این مفهوم از جمله روشهای قدیمی است که در تاریخ نظامی کاربرد بسیار داشتهاست. گرچه بازدارندگی در وهله اول روابط دو ابرقدرت دوره جنگ سرد را به یاد میآورد، اما نباید فراموش کرد که بازدارندگی اختصاص به دوره مذکور نداشته و روابط میان بسیاری از کشورها که در عرصه روابط بینالملل، منافع متضاد یا متفاوت دارند را در بر میگیرد. در مقاله حاضر نظریه بازدارندگی، مبتنی بر روابط میان یک بازیگر و بازیگران متعدد در خاورمیانه است. ابزارهایی که برای تحقق این استراتژی استفاده میشود عبارتند از: موازنه نظامی و راهبردی که اولی اشاره به برتری نیروهای نظامی متعارف و دومی اشاره به توان نظامی و تسلیحاتی اتمی و کشتار جمعی دارد. بازدارندگی در سادهترین شکل آن عبارت است از نوع ویژهای از روابط سیاسی که در آن یک طرف سعی در نفوذ بر رفتار طرف دیگر در جهت مطلوب خود دارد. به عبارت دیگر بازدارندگی عبارت است از تأمین توانمندیهای لازم در کشور بازدارنده با هدف متقاعد کردن طرف مقابل یا مجبور ساختن او به چشم پوشی از رفتاری معین یا وادار ساختن دشمن به صرف نظر از اهدافی که تعقیب میکند. بازدارندگی به معنای استفاده از نیروهای مسلح نیست، از این رو نباید آن را به عنوان یک راهبرد برای جنگیدن به حساب آورد بلکه به عقیده بسیاری از صاحبنظران، بازدارندگی نوعی راهبرد برای حفظ وضع موجود و دستیابی به سازش است. به گفته بوفر کارشناس فرانسوی، بازدارندگی به عنوان یک راهبرد درصدد آن است که متخاصمان را از قدرت تصمیمگیری برای کاربرد نیروی نظامی ناتوان سازد. طرفهای متخاصم - با فرض عقلانیت- با محاسبه هزینه و فایده درگیری وارد جنگ میشوند و مکانیزم آن این گونه است که بازیگر الف با افزایش، حفظ و نمایش برتری توان نظامی عامل خودداری بازیگر ب از توسل به حمله میشود.[4] حسین خودت امتحان بده تقلب نکن
مفروضههای بازدارندگی نامتقارن
برای تحقق بازدارندگی، شرایط و فرضیههای متعددی در نظر گرفته میشود که نخستین مورد، غلبه خردگرایی در نزد تصمیم گیرندگان رقیب است. فرض وجود حداقل عقلانیت در اندیشه و رفتار رقیب، مفروض اساسی در بهکارگیری راهبرد بازدارندگی است. با وجود چنین عقلانیتی است که رقیب میتواند با سبک- سنگین کردن و برقراری توازن میان هزینهها و فرصتها، به حسابگری پرداخته و در صورتی که تهدید ارزشهای خود را به اندازه کافی جدی و مؤثر ببیند، برای حفظ بقای خود مجبور به تغییر رفتار خواهد شد. توانایی و قابلیت ممانعت از تهاجم، یکی دیگر از مفروضهای تحقق بازدارندگی و ممانعت از حمله است. در صورتی که طرف مقابل اقدام به حملههای مکرر و ایجاد وحشت نماید بازدارندگی به وجود نخواهد آمد. توانایی تحمیل هزینه سنگین، ستون سوم بازدارندگی علیه بازیگر مقابل است. بازیگر مقابل باید این اطمینان را داشته باشد که بازیگر بازدارنده در صورت نیاز، حتماً عوامل بازدارنده را به کار گرفته و وی را به شکلی سنگین متضرر خواهد ساخت. از سوی دیگر تعهد وی به حفظ موجودیت خود به عنوان دولت- ملت، عامل اساسی در بازدارندگی است. آنچه موجب رشد توجهات به استراتژی بازدارندگی شده ظهور بازیگران جدید در عرصه بینالملل مانند جنبشها و گروههای مقاومت که کنش آنها به صورت نیابتی و نامتقارن صورت میگرفت. همانگونه که «اشتاینبرگ» میگوید: سیاست بازدارندگی در رویارویی با گروههای اسلامگرا و جنگهای نامنظم موفقیت نداشتهاست. این امر نشان دهنده ناکامی سیاستهای استوار بر بازدارندگی کلاسیک است. پس از حملات ۱۱ سپتامبر توجه استراتژیستها بیش از پیش به تجدیدنظر در بازدارندگی کلاسیک و طرح استراتژی جدیدی براساس دفاع و تعقیب دشمنان نامرئی و غیردولتی[5] جلب شدهاست. نمونههایی از موفقیت این نیروهای غیردولتی و ناکامی استراتژی بازدارندگی را میتوان عقبنشینی نیروهای آمریکا از بیروت در سال ۱۹۸۳ پس از حمله حزبالله، عقبنشینی این کشور از سومالی در ۱۹۹۳ و عقبنشینی شوروی از افغانستان در سال ۱۹۸۸ دانست. دلایل ناکامیهای استراتژی بازدارندگی در موارد فوق را، میتوان در چند محور مورد بررسی قرار داد.[6] همانگونه که هالستی، در تحلیل علل ناکارآمدی تئوری بازدارندگی در روابط بینالملل بیان کردهاست، اعتماد بیش از اندازه نسبت به محاسبه هزینه- فایده از سوی طرف مقابل، بدون در نظر گرفتن ارزشها، خطاست. از نظر هالستی، نقش مسائل ایدئولوژیک و ایثارگرانه گاه چنان بر تصمیمگیریها غلبه پیدا میکند که امکان محاسبه را تضعیف کرده و موجب شکست در استراتژی میشود. نکته دیگر در ضعف ستون «قابلیت کاربرد توان بازدارنده» است.[7] نیروهای غیردولتی اغلب بازیگرانی هستند که به راحتی در میان مردم جای میگیرند و طرف بازدارنده برای هدف قرار دادن آنها باید مردم را نشانه بگیرد. این مسئله در بعد نامتعارف دشوارتر است، زیرا بدون توجه به برتری استراتژیک، نمیتوان سلاحهای نامتعارف را علیه جنبشها و بازیگران غیردولتی بکار گرفت. از سوی دیگر، به دلیل ماهیت غیردولتی آنها، تبعات برخورد و تهاجم، چندان متوجه این نیروها نمیشود و از آنجا که برخلاف دولت- ملتها، تعهدی به حفظ زیرساختها یا حفظ قدرت ندارند، کارایی این ستون بازدارندگی نیز فرو میریزد.
مکانیسمهای بازدارندگی نامتقارن
برپایه آنچه گفته شد، میتوان خطوط استراتژی بازدارندگی را، بر چند پایه زیر استوار کرد:
- بازدارندگی نظامی مستقیم
ستون اول عبارت است از مجموعه تاکتیکهای نظامی نوین که به قول ساموئل بار: «تهاجم نظامی و تخریب، هسته اصلی بازدارندگی و دو فاکتور اسراییل در برابر بازیگران غیردولتی بهشمار میروند.» برخلاف نظریه کلاسیک بازدارندگی که هدف آن، استفاده از نیروی نظامی و تنبیه نیست بلکه هدف تهدید به تنبیه برای بازداشتن از کنش طرف مقابل است، در این الگو، از تهاجم و نابودی زیرساختهای طرف مقابل، بهطور گستردهای استفاده میشود. بازدارندگی تاکتیکی علیه گروههای نامتقارن، عبارت از این است که گروههای دیگر میدانند اگر حتی یک حمله انجام دهند (حملهای که جزء قواعد بازی بازدارندگی کلاسیک بود) منجر به «انتقام گسترده و حتمی» خواهد شد.
- بازدارندگی از طریق «دولت میزبان
در دکترین بازدارندگی، وابستگی یا تعهد بازیگر غیردولتی به دولتها، کانال بسیار مهمی در بازداشتن آنها بهشمار میرود. مصداق این مؤلفه را میتوان در مورد فتح مشاهده کرد، که تهدید منافع عینی تشکیلات خودگردان، عامل محدود کردن دامنه فعالیتهای این گروه در مبارزه شدهاست. تعهد حزبالله به لبنان یا ورود حزبالله به فرایند «لبنانی شدن»[8] به عنوان یکی از فاکتورهایی که نقش مهمی در بازدارندگی جدید دارد، مورد توجه متخصصان است. هر قدر سازمانها و جنبشها در دستیابی به قدرت و حکمرانی در کشور میزبان موفق تر باشند، بازدارندگی آنها آسانتر خواهد بود؛ زیرا داراییهای یک دولت داراییهایی عینی و قابل انهام میباشد، لذا برای گروه جهادی که وارد فرایند سیاسی شده تعدیل کنشها برای حفظ آنها قابل توجه میباشد. گروههای مبارز٫ ترجیحات «دولت- گونه»[9] را درونی کرده و از منظری دولت- گونه به تحلیل هزینه - فرصت فعالیتهای خود میپردازند. کانال دیگر برای بازدارندگی از طریق دولت میزبان، عبارت است از کاربرد جامعة بینالمللی زیرا نگرانی کشورها از ابتلا به تحریمهای بینالمللی همیشه نیروی بازدارندة بالقوهای بودهاست.
- تحت فشار گذاشتن مردم «میزبان
کارایی این مکانیسم مستلزم این است که کشور مورد نظر از رژیمی دموکراتیک برخوردار باشد. مهمتر اینکه این الگو نیازمند آن است که دولت بازدارنده به شکل اشغالگر در کشور میزبان حضور نداشته باشد، زیرا احساسات ملی گرایانه و ضد اشغالگری مردم عامل تحمل هزینهها خواهد بود. در این رکن بازدارندگی نوین، بازیگر هدف بازدارندگی، افکار عمومی دولت میزبان است نه فقط نیروهای نامتقارن. یکی از نمونههای عملیاتی این الگو، در مورد جلوگیری از شلیک موشکهای قسام از غزه به کار گرفته میشود. بازخورد «اتوماتیک» این طرح عبارت است از؛ فشار عمومی بر حماس در جهت خودداری از شلیک موشک به سرزمینهای اشغالی. نقش پروپاگاندا[10] و عملیات روانی در این تاکتیک بسیار حیاتی است.
- بازدارندگی کشورهای حامی
گاهی دولت میزبان با دولت پشتیبان یکی است، مانند استقرار مجاهدین خلق در عراق یا حزب الدعوه عراق که در ایران مستقر بود، اما همیشه اینگونه نیست. کارکرد مناسب این راهبرد در گرو شناخت درست روابط «حامی- نایب»[11] و کنترل آن است. ارتباط حامی-نایب سطوح مختلفی دارد:
- گروهها به عنوان شعبههای دولت حامی: گروهها ساخته دست دولت اند و بهطور مستقیم توسط آنها کنترل میشوند.
- نیابت: گروهها توسط دولت و در جهت اهداف آن استخدام میشوند، مانند گروه ابونضال و سوریه.
- مشارکت: گروهها اهداف خود را دارند اما با دولت حامی همکاری میکنند مانند حزبالله و سوریه یا ایران و حماس
- نیابت معکوس: گروه بر دولت غالب شده و به مصداق «سگ را بجنبان» آن را کنترل مینماید مانند القاعده و طالبان. بسته به سطوح روابط میان گروه نایب و دولت حامی، بازدارندگی دولت حامی کارآمدی متفاوت خواهد داشت. هر قدر روابط، نزدیک تر باشد اعمال این بازدارندگی دشوارتر خواهد بود مانند مورد ایران- حزبالله. در مورد ایران نداشتن مرز مشترک، دوری فاصله و توانمندی موشکی عامل دشواری در کاربرد این راهبرد بودهاست.
این ستونها، ساختاری از بازدارندگی را شکل میدهند. این الگو با تغییر ادبیات عرصه بینالمللی میرود تا به الگوی غالب در مبارزه علیه گروههای غیردولتی در سراسر جهان تبدیل شود. برای نمونه رفتار ترکیه در برابر مبارزان «پ ک ک» را میتوان نشأت گرفته از این الگو دانست.
جستارهای وابسته
- نظریه بازیها
- روابط بینالملل
- تخریب حتمی متقابل
- دوراهی زندانی
- معمای امنیت
منابع
- Gray Colin, Definitions and Assumptions of deterrence, Journal of Strategic Stadies,1990,Vol.13.p.10
- آندره بوفر، مقدمهای بر استراتژی، مترجم: مسعود کشاورز، (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، ۱۳۶۶).
- جواد شعرباف، بازدارندگی اسراییل و استراتژی حزبالله، فصلنامه مطالعات فلسطین، شماره سوم، بهار ۱۳۸۰.
- اسماعیل اقبال، تحلیلی بر راهبرد بازدارندگی هستهای اسراییل در خاورمیانه، (تهران: مؤسسه تحقیقات و پژوهشهای سیاسی- علمی ندا)، ۱۳۸۱.
- جرالد اشتاینبرگ، بازنگری در سیاست بازدارندگی پس از ۱۱ سپتامبر، (تهران: مؤسسه تحقیقات و پژوهشهای سیاسی- علمی ندا، ۱۳۸۱).
- علیرضا ازغندی و جلیل روشندل، مسائل نظامی استراتژیک معاصر (تهران: انتشارات سمت، ۱۳۸۱)
- Shmuel Bar, Deterring Terrorist Organization, the Eight Herzlaya Confrence,2008,p.479
- Amos Malka, The Power of Weakness vsthe Weakness of Powers, the Eighth Herzlaya Confrence, 2008,p.15
- Bar Shmuel, Deterring Nonstate Terrorist Groups, the &th Herzlya Confrence, 2008
- قلجی٫ح٫تهدیدات نامتقارن و تحول در سیاست بازدارندگی اسراییل٫(تهران: مؤسسه تحقیقات و پژوهشهای سیاسی-علمی ندا، ۱۳۸۵).
- See, for example, Carl von Clausewitz, On War, trans. and ed. Michael Howard and Peter Paret (Princeton, Princeton University Press, 1989)
- Brodie, Bernard (1959), "8", "The Anatomy of Deterrence" as found in Strategy in the Missile Age, Princeton: Princeton University Press, pp. 264–304
- Huth, P. K. (1999), "Deterrence and International Conflict: Empirical Findings and Theoretical Debate", Annual Review of Political Science, 2, pp. 25–48, doi:10.1146/annurev.polisci.2.1.25
- قلجی٫ح. ٫تهدیدات نامتقارن و تحول در سیاست بازدارندگی اسراییل٫ صص ۱۰–۲۰
- Non-State
- Gray Colin, Definitions and Assumptions of deterrence, Journal of Strategic Stadies,1990,Vol.13.p.10
- آندره بوفر (André Beaufre)، مقدمهای بر استراتژی، مترجم: مسعود کشاورز، (تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، ۱۳۶۶)٫ صص ۶۷–۷۸
- Lebanonization
- State-Like
- Propaganda
- Patron-Proxy
- مشارکتکنندگان ویکیپدیا. «Deterrence theory». در دانشنامهٔ ویکیپدیای انگلیسی، بازبینیشده در ۱۰ ژوئیه ۲۰۱۷.