صورت‌چرمی

توماس وقتی که یک نوزاد بوده پدر و مادرش ولش کردند و پیش عمویش و یک پیرزن و پیر مرد ناتنی بزرگ شده‌است. آن‌ها از شدت فقر خانوادگی توماس را به یک سلاخ خانه برای کار فرستادند. طی مدتی بعد عموی توماس کلانتر محل خود را به قتل می‌رساند و خود را جای کلانتر جا می‌زند. توماس تا بزرگی فقط سلاخی گوشت حیوانات و بعد هم سلاخی روی انسان را یاد می‌گیرد. توماس پوست صورت قربانی‌هایش را جدا می‌کرده و از آن‌ها به عنوان ماسک استفاده می‌کرده.

در سال ۱۹۳۹ ، زنی هنگام زایمان زودرس در یک کشتارگاه در تگزاس جان خود را از دست داد و مدیر کودک را با گذاشتن او در یک زباله دان بیرون از خانه دور می کند. وقتی لودا مای هیویت جوان کودک را پیدا کرد ، او را به اقامتگاه هیویت می برد ، اسم او را توماس می گذارد و او را به عنوان پسر خودش بزرگ می کند.

سی سال بعد ، توماس ( اندرو بریینارسکی ) در کشتارگاه زیر نظر همان مدیری کار می کند که وی را در زباله دان رها کرده است. هنگامی که گیاه توسط اداره بهداشت تعطیل می شود ، تا زمانی که مدیر او را مجبور نکند ، او از رفتن خودداری می کند. توماس بعداً برای قتل مدیر خود برمی گردد و اره برقی پیدا می کند ، که آن را با خود می برد. هنگامی که کلانتر هویت سعی در دستگیری وی دارد ، پسر لودا مای ، چارلی هویت ( آر. لی ارمی ) او را می کشد و هویت او را به دست می آورد

در سال ۱۹۵۵ ، زن و شوهر بتی هارتمن و تد هاردستی در حال رانندگی در جاده های روستایی هستند که با کودک به ظاهر زخمی ، جدیدیا ساویر برخورد می کنند. بتی در تلاش برای کمک به او ، او را به یک انبار مخروبه می برد ، جایی که بلافاصله توسط خانواده قاتل و سادیست او کشته می شود. پدرش ، کلانتر هارتمن ، به صحنه جنایت فراخوانده می شود ، جایی که او از یافتن دخترش درگذشته شوکه می شود. علیرغم تلاشهای پدرسالار ورنا ساویر ، هارتمن در واکنش به اینكه جدیدیا را به عنوان قصاص علیه ساورز بازداشت كرد ، وی را به یك مو سسه نهاد روانشناختی موسوم به اصلاحات جوانان گورمن هاوس فرستاد.

ده سال بعد در خانه گورمن ، پرستار الیزابت وایت با جدیدیا ساویر پیر ، که اکنون به جکسون تغییر نام داده است ، پیوند می بندد. بعداً ورنا با صدور دستوري اجازه ملاقات خانوادگي را به بیمارستان مو سسه نهاد نشان می دهد و فقط توسط مدير تأسيس ، دکتر لنگ رد مي شود. در هنگام خروج ، او امنیت را نقض می کند ، و باعث شورش فرار می شود که در آن بسیاری از پرستاران و بیماران کشته می شوند. الیزابت توسط جکسون نجات داده می شود و او را به جایی که توسط فرارهای ایک و کلاریس به گروگان گرفته می شوند ، به خارج از خانه منتقل می کند.