داوود کریمی

داود کریمی معروف به حاج داود کریمی (زاده ۲۷ بهمن ۱۳۲۶ محله سلسبیل تهران - درگذشته ۱۶ شهریور ۱۳۸۳) از فرماندهان ایرانی در جنگ ایران و عراق، جانباز شیمیایی و زندانی سیاسی بود.

داود کریمی
زاده۲۷ بهمن ۱۳۲۶
محله سلسبیل، تهران
درگذشته۱۶ شهریور ۱۳۸۳
بیمارستان ساسان، تهران
مدفن
بهشت زهرای تهران قطعه
درجهسردار
جنگ‌ها و عملیات‌هاجنگ ایران و عراق
شکستن حصر آبادان، تشکیل سپاه پاسداران، مجری طرح والعادیات

اگرچه وی جز فرماندهان مهم در سال‌های نخستین جنگ ایران و عراق بود، اما به علت موضع سیاسی‌اش، تلاش شده که در روایت‌ها و تاریخ‌نگاری رسمی، نقش وی تحریف و کم اهمیت نشان داده شود.[1][2]

زندگی

کریمی در ۸ سالگی پدر خود را از دست داد. به همین دلیل مجبور شد تحصیل را رها کند تا بتواند خرج خانواده خود را دربیاورد.

وی در جوانی از طریق مهدی عراقی با روح‌الله خمینی آشنا شد و این آشنایی تأثیر فراوانی بر وی گذاشت. در سال‌های نخستین دهه ۵۰ داود کریمی با عده‌ای از دوستان خود گروه فجر اسلام را راه‌اندازی کرد. این گروه اسلامی معتقد به عملیات چریکی بر ضد حکومت وقت بود.

فجر اسلام و سازمان مجاهدین خلق از ابتدا روابط بسیار گرمی داشتند. اما براساس شواهد موجود از سال ۱۳۵۲ ارتباط این دو گروه مخفی با هم قطع شد. چرا که اعضای گروه «فجر اسلام» اعتقاد داشتند که سازمان به بیراهه می‌رود.

داود که به شغل تراشکاری مشغول بود در کنار آن تا سال ۱۳۵۵ خورشیدی به مبارزه با حکومت پهلوی ادامه داد. پس از سال ۱۳۵۵ وی به همراه عده‌ای دیگر به لبنان می‌رود. در آنجا با مصطفی چمران و محمد منتظری آشنا می‌شود. پس از مدتی نیز از رتبه شاگردی به معلمی ارتقا پیدا کرد و مربی نیروهای چریکی در لبنان شد. داود کریمی در سال ۱۳۵۶ به ایران برگشت.

وی در ششم شهریور ماه ۱۳۴۹ ازدواج کرد که ثمره این ازدواج یک دختر به نام «مریم» و سه پسر با نام‌های «میثم»، «محمدصادق» و «محمد محمود» است.

انقلاب

داود در همان اولین روزها با کمک سعید حجاریان و دیگر مبارزان در کمیته انقلاب اسلامی نازی‌آباد فعالیت می‌کند و خود هدایت و مسئولیت این کمیته را برعهده می‌گیرد. به گفته حجاریان، داود کریمی از اعضای اصلی تشکیل دهنده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و عضو هیئت مرکزی سپاه تهران بود.

جنگ

با شروع جنگ کریمی به منطقه جنوب و سپس غرب رفت. او در همین مدت که تا سال ۱۳۶۱ ادامه یافت، بر پایه آموخته‌های خویش در لبنان مسئول آموزش نظامی سپاه شد. سپس مدتی کوتاه‌تر از یک سال فرمانده سپاه تهران بود. مدتی هم در بنیاد شهید که ریاست آن را مهدی کروبی به عهده داشت. در این دوران یکی از مهم‌ترین کارهای او طرح شکستن حصر آبادان بود.

کریمی تا اسفند ۵۹ فرمانده ستاد عملیات جنوب بوده و سپس فرمانده سپاه تهران شده، اما در سال ۶۳ هیچ سِمتی ندارد. وی سال بعد، در عملیات والفجر۸ به عنوان یک داوطلب معمولی همچون جوشکار به منطقه عملیاتی فاو می رود و بر اثر حمله عراقی ها شیمیایی می‌شود. در پی انتشار یک سند تاریخی و محرمانه در سال ۹۹، مشخص شد که برخی از فرماندهان سپاه از او به عنوان یکی از بهترین نیروهای عملیاتی سپاه نام می‌برند و از حذف سیاسی وی توسط برخی چهره‌های سپاه انتقاد کرده‌اند.[3]

در فاصله سال‌های ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷ داود کریمی در شرق کشور به سر می‌برد. او در این دوره با سمت فرماندهی قرارگاه مرکزی محمد رسول‌الله و قرارگاه‌های تاکتیکی تابعه شرق کشور در قالب طرح «والعادیات» مسئول مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر بود.

کریمی در عملیات جنگی فاو با فرو افتادن بمبهای شیمیایی سلامت خود را از دست داد و عملاً مصدوم شیمیایی شد اما معالجات را نیمه کاره گذاشت و در عملیات مرصاد که همزمان با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل متحد برای مقابله با حمله مجاهدین خلق طراحی شده بود شرکت جست و ترکش گلوله‌ای در قلب وی جا گرفت.

پس از جنگ و زندان

داود کریمی از آنجا که از مقلدان حسینعلی منتظری بود و در هیئت انصار الامام چند مورد مناظره در دفاع از منتظری با یک روحانی به نام سید حسن میردامادی که از کارکنان وزارت اطلاعات بود انجام داد، این مناظرات در نهایت باعث دستگیری او شد. از روز چهارشنبه ۳۰ دی ۱۳۷۱ تا خرداد ماه سال ۱۳۷۲ به زندان افتاد. اکبر گنجی از "ناجوانمردی" بسیار با این فرمانده سابق در زندان خبر می دهد و از جمله، به نقل از داوود کریمی روایت می‌کند:

"در غذای او مسهل می ریختند که در سلول انفرادی، لباسش را آلوده کند. بعد بازجویانش می آمدند و مسخره اش می کردند که وضعیت فرمانده را نگاه کنید."[3]

پس از آزادی به کارگاه قالب‌سازی اش (در صالح آباد تا سال ۱۳۷۱ و دهکده توحید فر تا سال ۱۳۸۲ واقع در اتوبان بهشت زهرا دهکده توحید) که به گفته دوستانش این بار محقرتر بود، بازگشت و در همان خانه‌اش در انتهای نازی آباد تا پایان عمر زندگی کرد.

مرگ

از خرداد ۱۳۸۱ بیماری‌اش شدت گرفت و بستری شد. اما پزشکان کاری از دستشان برنیامد تا آنکه او را از دی ماه ۱۳۸۲ به آلمان فرستادند. به گفته حجاریان، پزشکان آلمانی تشخیص داده بودند که بیماری او ناشی از مسمومیت شیمیایی حاصل از گازهایی است که در جنگ به کار رفته بود آنها نوع گازهای شیمیایی را هم مشخص کرده بودند.

سرانجام داود کریمی در سحرگاه شانزدهم شهریورماه ۱۳۸۳ بر اثر جراحات ریوی ناشی از آثار مواد شیمیایی درگذشت. سید حسن خمینی بر جنازه وی نماز خواند، سید علی خامنه‌ای، اکبر هاشمی رفسنجانی، حسینعلی منتظری، سید محمد خاتمی، محسن رضایی و رحیم صفوی و دیگر مقامات اطلاعیه صادر کردند، تمامی مقامات با فرستادن نماینده در مراسم شرکت جستند و روزنامه‌ها با کلمات و جملات حماسی از وی یاد کردند. در مراسم تشییع وی از یک طرف انصار حزب‌الله و از سوی دیگر اصلاح‌طلبان فعال بودند و احمد منتظری فرزند آیت الله منتظری به نمایندگی از او، اکثر ملی مذهبی‌ها، سعید حجاریان با وجود ضعف شدید جسمی، عمادالدین باقی، اکبر خوش‌کوشک، علی یونسی وزیر اطلاعات، دری نجف‌آبادی و دیگران شرکت داشتند.

پس از مرگ

بعد از مرگ داود کریمی، در اطلاعیه رهبری از او به عنوان «سردار» یاد شد که این امر موجب تغییر نگاه دستگاهای حکومتی که تا دیروز نام داود کریمی را از تمامی اسناد و مدارک مربوط به جنگ و قبل از انقلاب حذف کرده بودند شد. کتاب "یک روز یک مرد" نوشته محسن مطلق، بر اساس زندگی داود کریمی نوشته شده‌است.

تا کنون تلاشهایی برای انتشار خاطرات دست نوشته ها و زندگی نامه شهید صورت پذیرفته لیکن هربار در مراحل مختلف، انجام ان به بن بست رسیده است.

منابع

  1. «دستور جدید برای تاریخ‌نگاری جنگ!». www.zeitoons.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۹-۲۳.
  2. «سردار علایی:شهید داود کریمی مطابق میل برخی مسئولان حرف نمی‌زد». قدس آنلاین | پایگاه خبری - تحلیلی. ۲۰۱۳-۰۹-۰۶. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۹-۲۳.
  3. «'کودتای خزنده' در سپاه؛ نوار صوتی جلسه‌ای محرمانه در زمان جنگ». BBC News فارسی. ۲۰۲۰-۰۹-۲۱. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۹-۲۱.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.