تصریف
تصریف پیرایش یا نشاندارسازی یک واژه (یا دقیقتر بنواژ) برای بازتاب آگاهیهای دستورزبانی چون جنس، زمان فعل، شمار، چگونگی و کَس میباشد. به مفهوم کلیای که به عنوان واحدی برای «معنای واژگانی/قاموسی»[و 1] به حساب میآید و مستقل از اِعمال تصریفهای گوناگون حضور دارد «تکواژه»[و 2] گفته میشود و «بُنواژه»[و 3] گونهای منتخب از یک تکواژه است که دارای کمترین تصریف است و به عنوان نمایندهٔ همهٔ آن تصریفهایِ دارایِ معنایِ واژگانیِ یکسان٫ در فرهنگها مدخل میشود. تصریف را نباید با اشتقاق اشتباه گرفت.
![](../I/Flexi%C3%B3nGato.png.webp)
در دستورهای سنتی غربی، تصریف مربوط به فعل را تصریف فعل[و 4] و تصریف مربوط به اسم، ضمیر، صفت و حرف تعریف را تصریف اسم[و 5] میگویند. در دستورهای سنتی ایرانی، اصطلاح تصریف در صحبت از ساختار فعل است که مطرح میشود و معمولاً در مبحث اسم و صفت و حرف تعریف و ضمیر سخنی از تصریف به میان نمیآید.[1]
نمونههای وند تصریفی در زبان فارسی
- نشانههای بن ماضی فعل: /-d/ و /-t/، /-âd/ و /-id/ و /-est/ (نشانههای بن فعل ماضی)، مثل خورد، رفت، افتاد، خندید و دانست
- /mi-/ (نشانهٔ فعل استمراری در حال و گذشته) مثل مینویسم، مینوشتم
پارسی باستان
در فارسی باستان (همانند اوستا) اسم و صفت و ضمیر در حالتهای گوناگون تصریف میشده و نقش این کلمات در جمله، با تغییر آخر کلمات و اضافهشدن شناسههای تصریفی معین میگردیده است.[2]
واژهنامه
- lexical meaning
- Lexeme
- Lemma
- conjugation
- Declension
منابع
- مهرداد نغزگوی کهن (بهار و تابستان ۱۳۹۰)، «مقایسه دستوری شدگی و دستوری زدایی در فارسی کنونی (مطالعه موردی: تبدیل برخی وندهای تصریفی به اشتقاقی)» (PDF)، زبانشناسی و گویشهای خراسان (۴)، ص. ۹۵
- آموزگار و تفضلی، زبان پهلوی ادبیات و دستور آن؛ ص ۶۳
- ویکیپدیای انگلیسی