الخیزران

الخیزران بنت عطا (عربی: الخیزران بنت عطاء) (درگذشت ۷۸۹) همسر مهدی خلیفه عباسی و مادر دو خلیفه هادی و هارون الرشید بود، وی از سال ۷۷۵ تا اوایل ۷۹۰ در دوران سلطنت همسر و پسرانش حکومت کرد؛ و به دلیل تأثیر بسیار زیاد بی‌نظیرش در امور دولتی مشهور است.

Al-Khayzuran
الخَیزُران
ملکه خلافت عباسیان
سکه درهم به نام خیزران در زمان سلطنت مهدی
ملکه حاکم خلافت عباسی
سلطنت۷۸۵–۷۹۰
پیشیندر واقع (مهدی)
جانشیندر واقع (هارون الرشید)
شریک حکومتهادی
هارون الرشید
ملکه اعظم خلافت عباسی
سلطنت۷۷۵–۷۸۵
پیشینندارد (خودش اولین ملکه تاریخ اسلام بود)
جانشینزیبده بنت جعفر
زادهجوراش، نزدیک بیشه مدرن، عربستان سعودی
درگذشتهاوایل ۷۹۰
خلافت عباسیان
آرامگاه
همسر(ان)مهدی (خلیفه)
فرزند(ان)هادی (خلیفه)
هارون الرشید
نام کامل
Al-Khayzuran bint Atta
(Arabic: الخیزران بنت عطاء‎)
نام سلطنت
الخیزران
پدرعطا
دین و مذهباسلام سنی

الخیزران گرچه به طور رسمی حاکم نبود، با این وجود اولین زنی در تاریخ اسلام بود که عملاً حکومت می‌کرد و اولین زنی در تاریخ مسلمانان بود که سکه‌های طلا و نقره به نام خود ضرب کرد. وی به نام همسر و پسرانش، مهدی، هادی و هارون، به یکی از قدرتمندترین زنان زمان خود یا تاریخ جهان تبدیل شد. در زمان شوهرش مهدی، الخیزران غالباً هنگام حضور خلیفه در دربار حاضر می شد و همچنین از قدرت سیاسی بزرگی استفاده می‌کرد و خلیفه پیش از صدور دستورات، نظرات وی را در مورد امور حکمرانی جستجو می کرد.

الخّیزُران همچنین اولین زنی بود که دستگاه اداری-اقتصادی و دربار خود را داشت و دادخواست‌ها و مخاطبان مقامات و مردم و شفاعت کننده‌گان را پذیرفت و در خلافت امر و نهی کرد. او مستقل از خزانه دولت، با داشتن منابع اقتصادی غنی خود و روابط تجاری گسترده با سایر کشورها، ثروت فوق‌العاده عظیمی به دست آورد. در واقع او بود که امور قلمرو را اداره می‌کرد، زیرا مهدی بیشتر وقت خود را به شکار و تفریح ​​می گذراند، وی با تأثیر قاطع بر دربار، می‌توانست جلساتی را برای اداره امور ضروری خلافت در خانه خود برگزار کرد. حتی پس از مرگ مهدی، او در دوران سلطنت پسرانش همچنان از اقتدار برتر برخوردار بود.

در زمان مرگ نابهنگام مهدی، الخّیزُران در پایتخت (بغداد) قبلاً امور دولت را به دست گرفته بود و با پنهان کردن مرگ وی و پرداخت حقوق افسران ارتش، بیعت سربازان را برای پسرش هادی به عنوان خلیفه جدید تأمین کرد. اما هادی با مادرش در مشارکت و سهیم‌شدن اقتدار بی چون و چرای خلافت مخالفت کرد و الخیزران از این واقع خشمگین شد و با پسرش درگیر شد و او پسرش را در طول جنگ قدرت با مسموم کردنش کشت. او پسر دومش هارون الرشید را به قدرت رساند. برخلاف برادرش، هارون با مادرش مخالفت نکرد و رسماً تمام قدرت را به مادرش سپرد و به نصیحت‌ها و توصیه‌های مادرش اعتماد کرد.

زندگی‌نامه

الخّیزُران از جوراش، نزدیک بیشا مدرن، عربستان سعودی بود. وی توسط یک بادیه نشین از خانه اش ربوده شد و سپس وی را در سفر برده فروشی در نزدیکی مکه به مهدی در حین سفر خود فروخت. به طور رسمی بردگی مسلمانان برای مسلمانان قانونی نبود، با این وجود همه منابع بر این که او برده بوده است قاطع هستند و به نظر می‌رسد که شکستن قاعده رسمی برده داری مسلمانان در این زمینه در عمل غیر معمول نبوده است.

نقش فعال در زمان سلطنت مهدی

الخّیزُران بسیار زیبا، باهوش و با استعداد توصیف شد: در آن زمان، زنان برده حرمسرا به دلیل آموزش خود در موسیقی، رقص، آواز، طالع بینی، ریاضیات و الهیات به منظور حفظ علاقه ارباب خود مشهور بودند. خیزران درس های منظمی را در فقه توسط دانشمندان، بسیار آموخته بود. وی سرانجام صیغه مورد علاقه مهدی، به نام جریا شد. پس از مرگ منصور و جانشینی مهدی به عنوان خلیفه در سال ۷۷۵، وی به راحتی موفق شد او را متقاعد کند که او را آزاد کند و در یک مراسم قانونی و باشکوه با او ازدواج کند و همچنین مهدی را متقاعد کرد از همسر اولش، شاهزاده خانم رایتا، دختر خلیفه الصفاح، جدا شده و او را از امتیازاتش محروم کند: او همچنین به راحتی مهدی را متقاعد کرد که فرزندان خود را در اولین ازدواج زندگی خود از موقعیت وارث تاج و تخت، محروم کند، و در عوض پسران متولده او را به عنوان وراث به تربیب نامگذاری کنید، علیرغم اینکه این رسم که در آن زمان اجازه نمی داد که فرزندان یک برده به عنوان وارث شناخته شوند، اما مهدی بخاطر علاقه بی‌حدی که به خیزران داشت این کار را کرد، همچنین اکنون خیزران به عنوان همسر عقدی خلیفه بسیار قدرتمند بود. او همچنین بخاطر اطاعت کامل، ضعف اداری و نداشتن ذهن باز مهدی برای تصمیم‌گیری سریع در امور ضروری، از آن زمان به بعد، به عنوان قدرتمندترین و تأثیرگذارترین زن دربار شناخته می‌شد و هر روز که خلیفه به دیوان (شورای عالی دولت) می رفت، او آشکارا خلیفه را همراهی می کرد و در پشت محل پرده‌دار خود با وزرا صحبت می‌کرد و احکام و دستوراتی را مربوط به امور مهم صادر می کرد. همچنین او در زمانی که مهدی غایب بود، اقتدار خلیفه را برعهده داشت.

در دربار، او متحد برمکیان بود. الخیزران در زمان همسر خود به موقعیت فوق‌العاده غیرمعمولی برای یک زن رسید. او در حرمسرا خلوت که مسدوت‌ترین و غیرقابل نفوذترین مکان در دنیا بود، نبود، و مهدی به او اجازه داد در یک دربار جداگانه بنشیند و دستگاه اجرایی فعال در زمینه اداری-اقتصادی داشته باشد، به شفاعت گناه‌کاران بپردازد و در اتاقهای خود به بزرگان دولتی، سفیران خارجی، سرداران، سیاستمداران و مقامات، مخاطبان رسمی بدهد و جلساتی مهم را برگزار کند و با مردان معامله کند و در مورد امور مهم و روزمره دولتی بحث کند و به میل خود امر و نهی و نقض و آبرام کند. این یک نوآوری که از نظر فرهنگی برای یک زن که سابقه بردگی داشته کاملاً غیر عادی و نامناسب تلقی می‌شود و موقعیت بسیار قدرتمند و مهم خیزران در امپراتوری را علناً نشان می‌دهد. خیزران مادر، دو خواهر و دو برادر خود را به دربار فراخواند، خواهرش صلصال را با شاهزاده جعفر عقد كرد، خواهر دیگرش را یکی از جریای (صیغه) شوهرش کرد و برادرش را غطرف فرماندار يمن ناميد.

الطبری یک قسمت را ذکر می کند، که مهدی و خیزران با هم مشاجره جدی و تلخی کردند و مهدی با عصبانیت فراوان محل زندگی همسر محبوب خود را ترک کرد. این خیزران را از قلب و ذهن مهدی محو نمی کند. در واقع، او از مقابله و مخالفت با مهدی، که در چندین مورد انجام داده بود، هیچ ترسی نداشت و آشکارا توانایی بحث و انتقاد شدید از خلیفه را داشت، این نشان دهنده امتیازی بی‌سابقه و فوق‌العاده و کاملاً ممنون برای آن دوره برای کسی (چه مرد و چه زن) بود. واقدی یکی از مشاوران مهدی بود که امور را بین آنها صاف کرد و صلح را بین زن و شوهر برقرار کرد، خلیفه بسیار زیاد سپاسگزار بود و با پرداخت دو هزار دینار طلا به او پاداش داد، مبلغی بسیار زیاد سنگین و هنگفت برای آن زمان بود. خیزران نیز با فرستادن یكی از خادمان خود با پارچه‌های ابریشمی جواهر و طلا دوزی شده و هزار و نهصد و نود دینار طلا، ده دینار كمتر از هدیه مهدی، قدردانی خود را نشان داد، زیرا نمی خواست با هدیه خلیفه مطابقت داشته باشد یا با آن رقابت كند. یکی از کارهای مهم خیزران که نمونه ای دیگر از قدرت سیاسی عظیم او بود، مداخله به نمایندگی از زندانی، یحیی برمکی، که یک عضو از خانواده برجسته برمکی‌ها بود است، که یحیی و پسرانش بعداً به وزیران (وزرای) آینده تبدیل شدند. مهدی وی را به جرم سوءاستفاده از قدرت و اقتدار در استان فارس و همچنین به بهانه رشوه دستگیر کرده بود. با این حال، وی به دلیل حمایت خیزران در پرونده‌اش قبل از محاکمه یحیی توسط خلیفه مهدی، آزاد شد، این یک اقدام خودسرانه و بدون اجازه خلیفه بود.

او و مهدی به جز دو پسر شناخته شده‌یشان (دو خلیفه بعدی؛ هادی و هارون)، پسر دیگری به نام عیسی که تاریخ خیلی از او یاد نکرده و یک دختر به نام بانوکا داشتند که پدرش آنقدر این دختر را دوست داشت که به او یک کاخ جداگانه با خدمه و نوکران بسیار داده بود، آزادی کامل (برخلاف شاهزاده خانم های پیشین) و حقوقی قابل توجه (ده برابر حقوق شاهزاده خانم‌ها را داد) و او را مانند پسران لباس پوشید تا بتواند در طول سفرهای نظامی با خود بیاورد: وقتی او در ۱۶ سالگی درگذشت، پدر را سخت دچار درد و رنج تلخی کرده و با دستور مهدی یک عزاداری در یک مراسم قانونی با تسلیت عمومی برای او باعث رسوایی شد، که برای دختری صحیح دیده نمی شد.

یک بار هنگامی که خیزران در تخت خود توسط زنان دیگر شاهی نشسته بود، یک خدمتکار به او خبر داد که موزنه، بیوه مروان دوم، آخرین خلیفه اموی، درب منزل است. موزنه بشدت فقیر شده بود و قرض های فراوانی داشت و داستان و موقعیت او قلب خیزران را چنان تحت تأثیر قرار داد که او ترتیب تأمین هزینه‌های او را داد، او را با تمام احترام در خانه سلطنتی نگهداشت و قرض‌هایش را پرداخت. وقتی که عصر آن روز خّیزُران و مهدی شام را با هم صرف کردند، او آنچه را که اتفاق افتاده بود به مهدی نگفت. مهدی صدقه او را ستود و موزنه از حمایت سلطنتی تا زمان مرگ در سلطنت بعدی برخوردار شد.

نقش فعال در زمان سلطنت هادی

در سال ۷۸۵، مهدی در هنگام لشکرکشی به همراه پسرش هارون درگذشت، که برای اطلاع او به بغداد شتافت. خیزران کنترل اوضاع را در دست گرفت و انتقال روان قدرت را برنامه ریزی کرد، در این زمان دو پسرش در شهر غایب بودند و برای تأمین جانشینی پسر بزرگش، وزیران را فراخواند و به آنها دستور داد برای تأمین نظم پایتخت، سریعاً دستمزد ارتش را بپردازند، و سپس همه بزرگان دولتی، افسران نظامی و مقامات دربار را به طور غیابی با پسرش هادی بیعت داد و همه چیز را آماده کرد. تا اینکه هادی، که یکی از استان ها را اداره می کرد، به بغداد بازگشت.

گفته می‌شود که الخیزران در دوران پسرش خواستار ادامه سیاست و حکم‌فرمایی بر دولت بود: "خیزران آشکارا امور او (هادی) را حل و فصل می‌کرد و می‌خواست بر پسرش تسلط کامل یابد همانطور که قبلاً بر پدر او، مهدی تسلط کامل داشت." او همچنان در اتاق‌های خود به مخاطبان رسمی با دیگران می‌پرداخت و در مورد امور دولت در زمان پسرش هادی بحث می‌کرد:

"وی بدون مشورت با او [هادی] اقتدار خود را بر او [هادی] اعمال می‌کرد و به تصمیم گیری در انحصار خود ادامه داد، الخیزران در زمان پسرش هادی قدرتمندترین فرد امپراتوری باقی‌ماند. او مانند گذشته رفتار می‌کرد، در زمان سلطنت مهدی ... مردم، مقامات و سرداران و التماس‌کننده‌گان از در خانه او آمدند و رفتند و دستورات او را اجرا می‌کردند. "

با این حال، هادی با مشارکت وی در امور دولتی مخالفت کرد و تمایلی به نمایش اقتدار توسط مادرش را نداشت و سعی داشت وی را از این کارها کنار بگذارد و گفته می شود، او به مادرش گفت:

"زنان را به مهمات ملک چه کار است .... امور حاکمیت فقط در کار مردان است. به دعاهای خود و مهره های نماز خود نگاه کنید. "

او این واقعیت را که مادرش به التماس‌کننده‌گان، مقامات و سرداران مخاطب می دهد و با آنها مشورت می‌کند و این کارها باعث می‌شد اقتدار خلیفه با بحران و چالشی روبرو شود مخالفت کرده و در نتیجه با این که مادرش با مردان مخلوط می شود عصبانی شده، و او این کار را نادرست می داند، هادی که قبول نمی‌کند اقدامات مادرش را و او علنا با اجتماع مقامات و سرداران خود به مسئله زندگی عمومی مادران پرداخت و از آنها پرسید:

"چه کسی در میان ما بهتر و بالاتر است، شما یا من؟" خلیفه هادی از مخاطبان خود پرسید.

مجمع پاسخ داد: "بدیهی است که شما بهتر و بالاتر هستید، امیرالمؤمنین‌".

"و مادر چه کسی بهتر است، مال من یا شما؟" خلیفه در ادامه صحبت خود پرسید.

"مادر شما بهتر و بالاتر است، امیرالمؤمنین‌".

هادی با عصبانیت ادامه داد: "كدام شما دوست دارد كه مردانی در مورد مادر شما اخبار پخش كنند؟"
حاضران در پاسخ گفتند: "هیچ کس دوست ندارد که درباره مادرش صحبت شود."
خلیفه در ادامه گفت: "پس چرا مردان به مادرم می روند تا با او صحبت کنند و بجای من از او دستور می‌گیرند؟"

بعد از اتمام مکالمه هادی و مجمع خیزران که از پشت پرده فریاد زد:

"ای کاش به قوانین دینمان و سخنان پیامبرمان را به یاد می‌آوردی، رواست مادری که تو را به بدنیا آورده و برتخت نشانده را از حقش محروم کرد."

معمولاً تا این دوره زمانی، زنان مسلمان هنوز از حرمسرا به طور كامل از جامعه جدا نشده بودند، اما سیستم حرمسرا در زمان خلافت عباسی، در جهان اسلام كاملاً نهادینه می شد.

علي رغم مخالفت، هادی نتوانست پايگاه اقتدار خارق العاده مادرش را به هم بزند و او از بازنشستگي از سياست به حرمسرا خودداري كرد. این درگیری سرانجام در ملاعام به طور پرسر و صدا آشکار شد وقتی که او به نفع التماس کننده ای به نام عبدالله بن مالک شفاعت کرد و علناً از پسرش خواست که پاسخی به او برسد، اما هادی صبر خود را از دست داد و صریحاً بر سر او فریاد زد:

"لحظه ای صبر کنید و به سخنان من خوب گوش دهید .... هرکس از میان اطرافیان من - سرداران من، وزرای من، بندگان من - با دادخواست به شما مراجعه کند، سرش را قطع می کنم و اموالش را مصادره می کنم. معنای آن جمع هایی که هر روز دور درب شما می پیچند چیست؟ آیا شما دوکی ندارید که شما را مشغول کند، یک قرآن برای نماز، یک اقامتگاهی که در آن از کسانی که شما را محاصره می کنند پنهان شود؟ خودتان را تماشا کنید، و وای بر شما اگر دهان خود را به نفع خود از کسی باز کنید. "

گفته می شود که الخیزران پس از این حادثه پسر بزرگش هادی را به قتل رسانده است. یکی از دلایل این است که خیزران فهمید که وی قصد دارد هارون الرشید پسر دوم‌او که برادرش بود را بکشد، دلیل دیگری نیز این‌بود که هادی قصد داشت او را مسموم کند، که پس از اینکه یک خادم به او خبر داد و او به غلامانش دستور داد سگی را بیاورند تا از ظرف غذایی که او به بهانه آشتی برایش فرستاده بود بخورد، این موضوع را کشف کرد. یک نسخه ادعا می کند که او وظیفه کشتن پسرش را به یکی از صیغه های برده‌ پسرش داده است تا او را با بالش سمی در هنگام خواب خفه کند. هادی در سن ۲۲ سالگی و بعد از ۱۴ ماه سلطنت بر اثر خفگی درگذشت.

نقش فعال در زمان سلطنت هارون الرشید

پسر دوم او، خلیفه هارون الرشید، برعکس برادرش، مخالفتی با شرکت فعال مادرش در امور دولت نداشت، بلکه در عوض به صراحت به توانایی سیاسی وی اعتراف کرد و علناً به توصیه‌های وی گوش داده و کاملاً متکی بود و اعتماد کرد، و حتی مهر سلطنتی را به او داد، همچنین اجازه داد در هر فرمان سلطنتی، مهر او را کنار مهر خلیفه بزنند، و حتی در هر نماز جمعه در کنار نام خلیفه نام او را نیز در خطبه‌ بیاورند، و بدین‌سان قلمرو را در واقع خیزران اداره کرد. یکی از دلایل داشتن اقتدار مطلق خیزران در این زمان بی‌مسئولیت هارون نسبت به وظایف حکمرانی بود. هارون با افتخار خاطرنشان كرد كه هیچ دلیلی وجود ندارد كه او از تقسیم قدرت خود با یک زن خجالت بكشد، اگر این زن از توانایی و درخششی مانند الخیزران برخوردار باشد.

بدین ترتیب تصدیق می شود که وی در زمان سلطنت پسر دومش نیز در تصمیم گیری که سیاست خلافت را تشکیل می داد، شرکت کامل داشت (در واقع تصمیم‌گیرنده بود) و در این زمان الخیزران تمام اقتدار حاکمیت را بدست گرفته و حفظ کرد و در واقع به جای خلیفه حکومت کرد. همچنین او اقتدار كامل خود را بر پسرش با یك جمله قدیمی و عامه پسند "حق مادر حق خداست" مشروعیت بخشید.

"تاریخچه، جزئیات دستاوردهای سیاسی خیزران را شرح نمی دهد، اما سکه هایی به نام او ضرب شده، کاخ هایی برای او نامگذاری شده است، و گورستانی که در آن حکام عباسی در آنجا آرام گرفتند، نام او را یدک می کشد، و همه نه تنها به وضعیت بلکه برای مدنی نیز گواهی بزرگی او را می دهد."

هنگامی که وی در اواخر سال ۷۸۹ درگذشت، پسرش قوانینی را نقض کرد که خواستار عدم تأسف او بود و در عوض غم و اندوه خود را علنی نشان داد و در مراسم خاکسپاری وی شرکت کرد، تابوت مادر را با پای برهنه تا محل دفن همراهی کرد. وی سپس نماز میت را خواند و یک بار دیگر به مقبره او رفت تا احترام به یاد او بگذارد و قبل از ترک قبرستان خداحافظی کند، که توجه بسیاری را به خود جلب کرد.

منابع

    • ابن کثیر, Al Bidayah wa al-Nihayah
    • Al-Thahbi, Sirat Alam al-nubala
    • Al-Zarkali, Al-Alam
    • Ahmad Khalil Juma, Nesaa min al-tarikh
    • Verde, Tom. 2016. "Malik I: Khayzuran & Zubayda". Saudi Aramco World. January–February 2016. Vol. 67, no. 1, pages 42–45.
    • Zaynab Husayan, Majaam Alam ak-nesaa
    This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.