اسدخان بختیاروند
اسدخون بهداروند یا اسدخان بختیاروند (زاده ۱۱۴۹ منطقه بختیاری - درگذشته ۱۲۰۶ شیراز) از سران طایفه بهداروند در دوران قاجار بود، که همزمان با پادشاهی فتحعلیشاه قاجار، در فاصله سالهای ۱۸۱۵ تا ۱۸۴۰ درطایفه خودازبزرگان بود. وی از خوانین شاخه هفتلنگ ایل بختیاری و رئیس طایفه بختیاروند بهشمار میآمد. اسدخون در دوره حیات خود همواره با حکومت قاجار در ستیز بود.
اسدخون بختیاروند | |
---|---|
زادهٔ | ۱۱۴۹ منطقه بختیاری |
درگذشت | ۱۲۰۶ شیراز |
پیشه | [بختیاری] |
کارهای برجسته | خان بهداروند |
عنوان | شاه اسد |
زندگینامه
اسدخان بختیاروند، از سرداران طایفه بهداروند یا بختیاروند بود، که طایفهای از شاخه هفتلنگ ایل بختیاری میباشد. او به واسطه کشتن شیرها در دشت شیمبار بختیاری، به اسدخان شیرکش نیز مشهور گردیده بود. وی با دو وصلت در میان بختیاریها قدرت خود را افزون نمود. اول اینکه دختر طهماسبخان راکی را به همسری برگزید و دوم دختر خود را به ازدواج نامدارخان منجزی در آورده بود. اسدخان در طول حیات خود همواره با قاجاریه سر ستیز داشت.
جنگها
جنگهای اسدخانی در سالهای ۱۲۲۵–۱۲۵۶قمری/۱۸۱۰–۱۸۴۰میلادی بین اسدخان رئیس شاخه بهداروند هفت لنگ و الیاسخان دورکی، پسر ارشد فرجاللهخان دورکی؛ رئیس شاخه دورکی هفت لنگ، از مهمترین اتفاقات تاریخ بختیاری بوده است. طی این درگیریها هفتلنگها به ۲ گروه تقسیم شده بودند و هواداران اسدخان بهداروند و الیاسخان دورکی با هم درگیر شده بودند.
اسدخان در زمان فتحعلیشاه قاجار سر به شورش و اطاعت نکردن از دولت و حکومت مرکزی برداشت و با قوای حکومتی درگیریهای فراوانی داشت. به سبب همین نافرمانیها، وی به همراه علیصالحخان آلجمالی و الیاسخان دورکی دستگیر و در تهران زندانی شد. پس از مدتی او عفو و آزاد گردید و به منطقه بختیاری بازگشت. در عوض از آنها خواسته شد تا زغال و مواد سوختی توپخانه قشون قاجار را از جنگلهای منطقه بختیاری تأمین نمایند، که اسدخان پس از بازگشت به منطقه بختیاری، از این کار سرباز زد.
در سال ۱۲۲۷ قمری، سپاهی به فرماندهی محمدعلی میرزای دولتشاه (ولیعهد فتحعلیشاه قاجار) برای سرکوب او به منطقه بختیاری فرستاده شد. در این نبرد که به جنگ کُـلُنچی معروف است، سپاه قاجار به اتّفاق قوای فرانسوی، اسدخان و ایل بهداروند را در منطقه کوهستانی و صعبالعبور «کُـلُنچی» در دامنههای شمالی زردکوه بختیاری درگیر میشوند. در این نبرد خونین، بهداروندها از جان و مال خود گذشتند و اسدخان بهداروند با همکاری داودخان بهداروند، محمودخان بهداروند، نامدارخان منجزی و آمولا آرپناهی بابادی، حسین خان بهداروند، ابدالخان بهداروند، آقاخان بهداروند، علیصالحخان آلجمالی، حسنخان آلجمالی، اسداللهخان منجزی، عزیزخان منجزی، تَمبُرخان منجزی، حسین منجزی، شهباز منجزی، اماناللهخان بلیوند، حبیبالله مش مرداسی، صیدال بک چنگایی، مندنی کاله، محمدقلی اسنکی، علیمحمد اسنکی، حسین اسنکی، طهماسبخان راکی، محمدیوسف خان احمدمحمدی، اسحاق کهیش، خسرو حموله، توانستند محاصره را شکسته و به محل استقرار خود در «دژ ملکان» یا «دز اسدخان» بازگردند. محمدعلی میرزا دوباره سپاه را آراست و مدتها در پای دژ با بهداروندها به جنگ پرداخت. سرانجام با یکدیگر مصالحه کردند و اسدخان دست از نافرمانی کشید و با محمدعلی میرزا همراه شد. در این جنگ پسر بزرگ حبیب الله خان دورکی و پسر بزرگ عزیز الله خان دورکی و امامقلیخان دورکی کشته شدند.
اسدخان توانست ایل خود را از نابودی حتمی نجات داده و به دِژ معروف خود (دِز مَلکان) رسانده و در آن دِژ مستحکم پناه بگیرد. اسدخان و ایل بهداروند به منظور تجدید قوا و گرفتن انتقام به مدّت چند سال به ییلاق نیامده و در خوزستان مانده و به تقویت بنیّة مالی و نظامی خود پرداختند.
در تاریخ همراهی اسدخان در جنگهای علیه عثمانی دیده میشود و پس از خاتمه جنگها اسدخان بدون هیچ منصب حکومتی به سرزمین بختیاری بازمیگردد، نشانهای برای این موضوع است.
دوره ریاست اسدخان بر طایفه بهداروند یا به قول «لُرد کُرزون»، دوره ایلخانی بودن اسدخان در بختیاری از سال ۱۸۱۵ تا ۱۸۴۰ میلادی به مدّت بیست و پنج سال در زمان سلطنت فتحعلیشاه قاجار بود.
پس از اسدخان
پس از اسدخان، پسرش جعفرقلیخان، ریاست بهداروندها را به دست گرفت. او پس از قتلعام و کشتار نامدارخان منجزی و عموزادگانش (اولاد سلیمانخان) معروف به "تیپ سوار بهداروند" در پی شورش و سرپیچی از حکومت مرکزی، به دستور حشمتالدوله حاکم لرستان و بروجرد، در سال ۱۲۸۵ قمری، به قتل رسید.
اشعار حماسی
کول به کول کول خدنگ کول کلنچی/ صحرانه سوار گرهد، کُهنه تُفنگچی
کول به کول کول خدنگ کول کلنچی/ فرنگی به تش توپ نلسومه ورچی
کول به کول کول خدنگ کول کلنگ دار / اسدخون جنگ ایکنه وا شاه قاجار
کول به کول کول خدنگ کول کلنگ دار / جنگ به جریت ایکنن عزیز و نمدار
کول به کول کول خدنگ کول کلنگ بر / جنگ به جریت ایکنن عزیز و تمبر
بِس مگوهین تمبر کلو، بگوهین بهادر / جنگ به زرده کنه، شَوخی به چقاخور
عزیزخون و تمبرخون، دو شیر جنگی / اسدالله خون شاهراه کَشه، به وقت تَنگی
فرنگی گراز خوره، توپ ورم اِریزه / کِی دیده شاه اسدم، ذغال بِویزه
کلنچی ویر و خراو ایل به گداره / نمدار خون مُنجزی، به جنگ دیاره
کلنچی ویر و خراو ایل به شلوه / نمدارخون مُنجزی، سی جنگ کَلوُه
شیرم با شاه اسدم، او شیرِ جنگی / غم ایل اِخُـوره، به وقتِ تنگی
سنگر شاه اسدم، سرپوش نداره / عزیزخون نِهیب بکن، جنگ مایه داره
سَنگر شاه اَسَدُم، چَندی قشنگه / تَمبُرخُون نهیب بِکُن، دی وقت جنگه
اَسَدخُون سُوار آبید، به اسب بادپا / نمدارخون شَوخی بزَید، به لشکر شاه
اَسَدخُون سُوار آبید، به اسب بالدار / نمدارخون شَوخینه زَید، به شاه قاجار
نمدارخون منجزی، اَی کُـر بی دا / چپ و راست تیر اِیوَنه، کافر نَبینا
نمدارخون مُنجزی، اَی خانِ هفت لنگ / به اُرُش جنگ اِیکُنه، چی شیر مِن تَنگ
زَردکوه گردن بُلند، داره دوتا تاج / نمدارخون منجزی پاس ایگره باج
آحُسین قَمه طِلا، شمشیر به دَستس / مِنِ خین لِـر اِخُـوره، چار نال اَسبس
آحُسین مُنجزی، شمشیر گُلچی / جُور شیر جنگ اِکُنه، تَنگ کُلُنچی
شَهواز حَیسه سُوار، سُوار حَیسه / حَیسنه به خان بداد، خُوس مَند به جَنگه
کُلُنچینه به زَر خِرُم، به جون فروشم / چِرِشت ایل و تَبار، ایاه به گوشم
مَم یوسُف احمومِدی ، طَهماسِ راکی / جور شیر جنگ اِکُنِن اسبون چَراکی
اَسَـدالله خُـونُمَـی، بَهرُمِ سُلطُـون / کُر کشینسون همنه که ایکشنتون …[1]
منابع
- «ابراهیمی، معصومه «بهداروند» دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ۱۳». بایگانیشده از اصلی در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۰. دریافتشده در ۱ دسامبر ۲۰۰۹.
- میرزایی، غلامرضا. بختیاری و قاجاریه، انتشارات ایل، شهرکرد:۱۳۷۳
- عکاشه، اسکندرخان. تاریخ ایل بختیاری تهران، انتشارات فرهنگسرا، تهران:۱۳۶۲
- سردار ظفر، خسرو خان. خاطرات خسرو خان سردار ظفر
- مکبن روز، الیزابت. با من به سرزمین بختیاری بیایید، ترجمه: مهراب امیری، انتشارات سهند، تهران:۱۳۷۶
- امیری، مهراب. حکومت گران بختیاری، انتشارات پازی تیگر، تهران:۱۳۸۵
- سردار اسعد بختیاری، علی قلی خان. تاریخ بختیاری، انتشارات اساطیر، تهران:۱۳۸۳