اختلالات شناختی

اختلالات شناختی (CD)، همچنین به نام اختلالات عصبی-شناختی (NCDs) خوانده می‌شود، دسته‌ای از اختلالات روان که در درجه اول بر توانایی‌های شناختی از جمله یادگیری، حافظه، درک و حل مسئله تأثیر می‌گذارد. اختلالات عصبی شناختی شامل دلیریوم و اختلال عصبی شناختی ماژور و مینور (که قبلاً با عنوان زوال عقل یا دمانس شناخته می‌شد) است.

هنگام بررسی اختلال‌های شناختی نمی‌توان از بحث بر روی مفهوم شناخت (به انگلیسی: Cognition ) که به صورت صفت در عبارت ذکر شده بکار رفته، هر چند مختصر، دوری جست چرا که از یک طرف بسیاری از بیماری‌ها می‌توانند به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم چنین اختلالاتی را به وجود آورند و از طرفی دیگر با توجه به به‌کارگیری کلمه شناخت برای کلمه لاتین Cognition از طرف فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی امکان اشتباه این کلمه در حوزه علوم شناختی با حوزه معرفت‌شناسی در فلسفه به وجود آمده‌است (در هر صورت نتایج حاصل از این حوزه به شدت مورد توجه علوم عقلانی به‌خصوص فلسفه قرار گرفته و شاخه‌ای در علوم عقلانی، به نام فلسفه ذهن را به وجود آورده‌است).

علوم شناختی(به انگلیسی: Cognitive Science) - معرفت‌شناسی (به انگلیسی: Epistemology)

هزاران سال است که انسان بر روی منشاو خصوصیات یکی از داشت‌های منحصربه‌فرد خود یعنی ذهن در حال تفکر و تحقیق است. برای مدت بسیار طولانی این حوزه تنها در انحصار محققین علوم عقلانی همچون فلاسفه قرار داشت ولی بعد از رنسانس و اجازه یافتن محققین جهت به‌کارگیری متدولوژی تجربی در بررسی ساختار بدن انسان از جمله سیستم عصبی، به‌تدریج طی قرون متوالی علومی همچون آناتومی اعصاب (نوروآناتومی)، فیزیولوژی اعصاب (نوروفیزیولوژی)، علوم اعصاب و بسیاری از شاخه‌های عصب شناسی دیگر شکل گرفت که یکی از دستاوردهای این علوم مشخص شدن این موضوع بود که هر عاملی که سیستم عصبی را مستقیم ویا غیرمستقیم تحت تأثیر قرار دهد می‌تواند ذهن انسان را با تمام ویژگی‌هایش و به تبع آن تمام رفتارها و احساسات انسان را نیز تحت تأثیر قرار دهد. این موضوع سرآغاز سلسه بحث‌های در حوزه علوم عقلانی بر روی ماهیت ذهن و روان انسان شد که هم اکنون نیز به شدت ادامه دارد که می‌توان آن را در مباحث فلسفه دهن و مکاتبی همچون دوگانه انگاری (دوئالیسم) و فیزیکالیسم، عرفان عملی و نظری پیگیری و مشاهده کرد.

همانگونه که گفته شد ذهن انسان دارای ویژگی‌های متفاوتی است ولی باید توجه داشت که عالیترین و پیچیده‌ترین این ویژگی‌ها را می‌توان آگاهی (به انگلیسی: awareness)دانست. معرفت و شناخت که در علوم عقلانی مطرح می‌گردد شکل عمیقتر و وسیع تر این ویژ گی می‌باشند و در اصل آگاهی اساس معرفت و شناخت انسان از خود و جهان پیرامونش می‌باشد را فراهم می‌کند. این ویژگی اساسی‌ترین اختلاف انسان با جانداران دیگر و ساختارهای هوشمند ساخت بشر (رایانه‌ها و روبات‌ها) می‌باشد. باید توجه کرد که ادراک، احساس و تفکر که از ویژ گی‌های منحصربه‌فرد ذهن می‌باشند در عمق و وسعت بخشیدن آگاهی دخیل هستند و خود آگاهی محسوب نمی‌شوند. از نیمه قرن بیستم در مراکز بزرگ و اصلی علمی جهان به علل مختلف، اراده‌ای شکل گرفته‌است تا با کنار هم قرار دادن شاخه‌های مختلف علوم از علوم تجربی گرفته تا علوم عقلانی و علوم انسانی، بتوانند ماهیت آگاهی انسان و تمام عواملی را که می‌تواند در شکل‌گیری و اثرگزاری بر آن دخالت دارند را، در جهت کنترل هر چه بهتر آن، شناسایی بکنند که این امر منجر به شکل‌گیری حوزه‌ای در جهان علم شد که به آن علوم شناختی گفته می‌شود. نکته قابل تأکید این است که باید توجه شود که شناسایی ماهیت و عوامل مؤثر بر آگاهی می‌تواند به ایجاد قابلیت تغییر و کنترل عالیترین ویژگی ذهن انسان منتهی شود که تبعات بسیار مهمی را برای جامعه بشری در پی داشته باشد.

علوم شناختی (به انگلیسی: Cognitive Science) از دو کلمه Cognitive و Science تشکیل شده‌است. کلمه Cognitive شکل صفتی Cognition در لاتین می‌باشد که فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی برای این کلمه و حالت صفتی آن کلمات "شناخت " و " شناختی" و برای کلمه Science (که در زبان فرانسه و انگلیسی جمع محسوب می‌شود) کلمه فارسی "علوم" را انتخاب کرده‌است. بنابراین معادل فارسی Cognitive Science می‌شود "علوم شناختی". در اینجا لازم به ذکر است که با این معادل‌سازی نباید بین دو شاخه علمی Cognitive Science و Epistemology اشتباه به وجود بیاید. علوم شناختی به هیچ عنوان بر روی مفهوم شناخت که یک معقوله فلسفی است و در حوزه معرفت‌شناسی (به انگلیسی: Epistemology) است بحث نمی‌کند. معرفت شناسی بدنبال درک چیستی شناخت و پاسخ به پرسش‌های همچون "آیا امکان رسیدن به معرفت وجود دارد؟ آیا با تفکر و بدون استفاده از مشاهده و آزمایش می‌توان به شناخت رسید؟" می‌باشد. در صورتی که علوم شناختی بدنبال سازو کار ایجاد، شکل‌گیری و عوامل مؤثر بر "آگاهی" در ذهن انسان می‌باشد.

شناخت (به انگلیسی: Cognition)

به تمام فرایندهای ذهنی و مغزی که به آگاهی انسان از خود و جهان اطرافش منتهی می‌شود اطلاق می‌گردد.

علوم شناختی (به انگلیسی: Cognitive Science)

شاخه‌ای میان رشته‌ای است که از حوزه‌های مختلف علمی همچون عصب شناسی، روانشناسی، فلسفه، زبان شناسی، انسان شناسی، علوم کامپیوتر و هوش مصنوعی و... استفاده می‌کند تا ذهن و مغز انسان را جهت شناسایی تمام فرایندهای ذهنی و مغزی که منجر به به ایجاد و شکل‌گیری آگاهی انسان از خود و جهان هستی می‌شود، شناسایی بکند.

فعالیت‌های شناختی(به انگلیسی: Cognitive Function)

به مجموعه‌ای از فعالیت‌ها و فرایندهای ذهنی و مغزی انسان گفته می‌شود که منجر به به شکل‌گیری و ایجاد "آگاهی" از خود و جهان اطرافش می‌گردد. مهمترین این فرایندها عبارتند از:

  • Consciousness
  • Memory
  • Attention
  • Language
  • Orientation
  • Judgment
  • Praxis
  • Executive functions

علوم اعصاب شناختی(به انگلیسی: Cognitive Neuroscience)

شاخه‌ای از علوم شناختی است که بدنبال اساس نورولوژیکی "آگاهی" بدون وارد شدن به مباحث فلسفی می‌باشد. در این شاخه از علوم شناختی سعی می‌شود با استفاده از متدولوژی تجربی، تمام فرایندهای که موجب شکل‌گیری و ایجاد "آگاهی" در انسان می‌شود مورد شناسایی قرار گیرد. از دیدگاه این شاخه از علوم شناختی باید اساس تمام ویژگی‌های ذهنی و رفتاری انسان را در ساختارهای آناتومیکی و فیزیولوژیکی سیستم عصبی جستجو کرد. در این شاخه مباحث Cognitive Function و Executive Function از اهمیت خاصی برخوردار می‌باشد.

اختلالات شناختی(به انگلیسی: Cognitive Disorders)

به مجموعه‌ای از اختلال‌ها و بیماری‌های عصبی گفته می‌شود که می‌تواند به صورت مستقیم یا غیرمستقیم (به‌صورت پایدار یا گذرا) با ایجاد اختلال در Cognitive Function و Excutive Function سیتم عصبی، موجب ایجاد آشفتگی در آگاهی فرد نسبت به خود و جهان اطرافش شده و ناهنجاری‌های رفتاری خاصی را به وجود آورد به‌طوری‌که زندگی فردی و اجتماعی شخص بیمار را به شدت تحت تأثیر قرار دهد.

DSM

مهم‌ترین مرجع تقسیم‌بندی بیماری‌ها، اختلالات و نابهنجاری‌های عصبی DSM و ICD می‌باشد. DSM (به انگلیسی: Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders) یک مرجع طبقه‌بندی اختلال‌های ذهنی(به انگلیسی: Mental Disorders) است که به وسیلهٔ انجمن روانپزشکان آمریکا(APA)(به انگلیسی: American Psychiatric Association) تدوین و منتشر می‌شود. باید به این نکته توجه داشت که عبارت ناهنجاری‌های شناختی (به انگلیسی: Cognitive Disorders ) در DSM IV –TR در سال ۲۰۰۰ بکار برده شده‌است در صورتی که در ۲۰۱۳ در DSM -V به جای آن عبارت اختلال‌های شناختی -عصبی (به انگلیسی: Neurocognitive Disorders) بکار برده شده‌است. در طبقه‌بندی(ICD (International Statistical Diseases and Related Health Problems این گروه از اختلالات عصبی با عبارت Organic Mental Disorders شناخته شده‌است. در زیر اختلالات شناختی را براساس طبقه‌بندی DSM-IV مورد بررسی قرار می‌دهیم. بر این اساس این اختلال‌ها را می‌توان به چهار گروه بزرگ تقسیم‌بندی کرد که عبارتند از:

  1. Delirium
  2. Dementia
  3. Amnestic disorders
  4. Others

روان آشفتگی یا دلریم (به انگلیسی: Delirium)

دلیریم یک اختلال نیست بلکه یک نشانه‌ی (به انگلیسی: Syndrome) روان_تنی حاصل از اختلال در سیستم عصبی است که به سرعت باید پیگیری و علت آن مشخص شود. این ناهنجاری عصبی با اختلال‌های حاد و نوسانی در فعالیت‌های شناختی شروع می‌شود که خبر از آشفتگی وسیع در سیستم عصبی می‌دهد. توانایی بیمار جهت پردازش و بخاطر آوردن اطلاعات شدیداً آسیب می‌بیند. دلیریم معمولاً با شناسایی و درمان علت آن گذرنده و برگشت پذیر است و طول مدت آن کوتاه است.

هر چند شروع دلیریم ناگهانی است علائم مقدماتی (نظیر بی قراری، اضطراب، ترس، حساسیت به نور و صدا) ممکن است دیده شود. بیمار معمولاً دچار گیجی، فقدان جهت‌یابی و ناتوان از سنجش واقعیت است. غالباً توانایی تفکیک رویاها، ایلوژن‌ها، توهم‌ها یا خواب و بیداری از بین رفته‌است. حواس بیمار به راحتی در اثر محرکات بی‌ربط پرت می‌شود توانای تفکر منظم کاهش یافته و فرایندهای تفکر غالباً کند، آشفته و به‌طور کلی غیر انتزاعی است خاطره آنچه در جریان دلیریم روی می‌دهد معمولاً پس از رفع آن برای بیمار مبهم است و خود وی از آن به یک رؤیا ویا یک کابوس یاد می‌کند.

در کل دلیریم داری دو مشخصه کلی است اولین مشخصه بروز یک دسته از اختلال‌های شناختی نوسانی (رفت و برگشتی) است و دومین مشخصه آشفتگی در سطح هوشیاری فرد می‌باشد.

علل بروز دلریم

می‌توان علل بروز این سندرم را در به صورت زیر طبقه‌بندی کرد:

  1. بیماری‌های دستگاه عصبی مرکزی.
  2. بیماری‌های سیستمیک (بیماری‌های متابولیک، عفونت‌ها، هپاتیت و...)
  3. در مراحل ترک و سم زدایی در اثر عوامل سمی و داروی.

زوال عقل یا دمانس (به انگلیسی: Demntia)

زوال عقل، دمانس (from latin de-“apart , away” + mens (genitive mentis) “mind”)، این حالت با زوال توانایی‌های شناختی و هوشی، به شدتی که برای ایجاد اختلال در عملکرد اجتماعی و شغلی شخص کافی باشد، مشخص می‌شود. شکل کامل بالینی، مرکب است از اختلال حافظه تفکر انتزاعی و قضاوت که با درجاتی از تغییر شخصیت همراه است. دمانس ممکن است برحسب اتیولوژی آن پیشرونده ثابت یا برگشت پذیر باشد. در صورتی که بخواهیم در یک نگاه ویژگی‌های بالینی این اختلال شناختی را بررسی کنیم می‌توانیم به تقسیم‌بندی زیر به عنوان نمودهای بالینی این اختلال اشاره بکنیم:

  1. کاهش هوش Loss of intellectual abilities
  2. اختلال شناختی Impairment of Cognitive Function
  3. حافظه Memory
  4. زبان (Language(Aphasia
  5. توجه Attention
  6. (Praxis (Apraxia
  7. Agnosia
  8. توانایی حل مسئله و برنامه‌ریزی(...Executive Function (problem solving-planning-Abstraction and

انواع دمانس و علل آن

  1. دمانس حاصل از بیماری آلزایمر
  2. دمانس Lewy Body
  3. دمانس عروقی
  4. دمانس مخلوط (آلزایمر + دمانس عروقی)
  5. دمانس ناشی از سایر اختلالات مانند HIV
  6. ضربه سر
  7. بیماری پارکینسون
  8. بیماری هانتینگتون
  9. بیماری Niemann – Pick
  10. بیماری کروتزفلد- ژاکوب
  11. NPH، الکل، عفونت‌ها و داروها

اختلال حافظه و یادگیری یا آمنزیا (به انگلیسی: Amenistic Disorders)

اختلالی است که با نقص یادگیری و حافظه مشخص می‌گردد و خود را به صورت ناتوانی در یادگیری اطلاعات جدید و به یاد آوری اطلاعات و حوادث قدیم نشان می‌دهد.

علل بروز آمنزیا

در کل این اختلالات در اثر آسیب‌های شیمیای و ساختاری به مغز ایجاد می‌گردند. مشکل بخاطر آوردن اطلاعات یادگرفته شده قبلی برحسب اینکه مکان و شدت آسیب مغزی، به‌طور وسیعی متغیر است. علل کلی این اختلال را می‌توان به دو دسته بزرگ تقسیم کرد

  1. آمنزیای ناشی از شرایط پزشکی عمومی (به انگلیسی: General Medical Condition Amnestic Disorders)

از آسیب‌های همچون ترماهای ناحیه سر، تومورها، سکته‌های مغزی یا بیماری‌های مغزی –عروقی می‌توانند موجب آمنزیا شوند.

  1. آمنزیای ناشی از مواد (به انگلیسی: Substance-induced Amnestic Disorders)

مواردی همچون الکلیسم، استفاده طولانی مدت از داروها، یا در معرض موادی همچون سرب جیوه منو اکسید کربن و حشره کش خاص.

Martin Bly,Benjamin; Rumelhart,David E (1999), Cognitive Science, California: Academic Press, ISBN o-12-601730-1 Check |isbn= value: invalid character (help)

Schwartz, James H

منابع

  1. Kandel, Eric R; Schwartz, James H (2000), Principles of Neural Science, New York: MacGraw-Hill, ISBN 0-8385-7701-6
  2. Martin Bly,Benjamin; Rumelhart,David E (1999), Cognitive Science, California: Academic Press, ISBN o-12-601730-1 Check |isbn= value: invalid character (help)
  3. "(American Psyciatric Association(APA".
  4. "(American Medical Network (AMN".
  5. http:// dsm.psychiatryonline.org/book.aspx?bookid=۲۲
  1. کالات، جمیز (۱۳۹۰روانشناسی فیزیولوژی، ترجمهٔ سیدمحمدی، یحیی، نشرروان از پارامتر ناشناخته |= صرف‌نظر شد (کمک)
  2. طباطبایی، محمد حسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم
  3. معظمی، داود (۱۳۹۰مقدمات نورو سایکولوژی، سمت از پارامتر ناشناخته |= صرف‌نظر شد (کمک)
  4. پور افکار، نصرالله (۱۳۸۲فرهنگ جامع روانشناسی روانپزشکی، فرهنگ معاصر از پارامتر ناشناخته |= صرف‌نظر شد (کمک)
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.