ییلاق

ییلاق به مناطق سردسیری که عشایر در کوچ سالانه خود به عنوان اقامتگاه بهاره و تابستانه انتخاب می‌کنند گفته می‌شود. در مقابل به مناطق گرمسیری که عشایر به عنوان اقامتگاه پاییزه و زمستانه خود انتخاب می‌کنند قشلاق گفته می‌شود. بیشتر عشایر و ایلات به ییلاق و قشلاق می‌روند.[1]

نمایی دور از مراتع ییلاقی آغداش در شهرستان خداآفرین ناحیه ارسباران
نمایی از روستای ییلاقی خان کندی در شهرستان گرمی

وجه تسمیه

ییلاق [یَ ی° / یِ ی°] (ترکی، اِ مرکب) از یی [= یای] به معنی تابستان و لاق که پسوند مکان است، به معنی جایی که در تابستان سکنی گزینند. سردسیر. مقابل قشلاق، گرمسیر. جای تابستانی. تابستانگاه. مصیف: تقییظ; ییلاق رفتن. تصیف، اصطیاف; ییلاق کردن. (یادداشت مولف [دهخدا]). جای سرد و هوادار که به فصل تابستان در آن باشند. مقابل قشلاق که جای باش فصل زمستان است. (آنندراج). جای باش تابستان یعنی جای سرد و خوش هوایی که در مدت تابستان در آن توقف کنند. (ناظم الاطباء). چراگاه. میدان. (آنندراج).[2][3]

در زبان فارسی ییلاق یا تابستانگاه به کوهپایه، جای سردسیر یا اقامتگاه تابستانی، جای خوش آب و هوا ییلاق نیز گفته می‌شود[4]

اهمیت ییلاق و قشلاق در ساختار اجتماعی ایران

تا پیش از جنگ اول جهانی عشایر بدنهٔ اصلی جامعه در مناطق کوهستانی ایران را تشکیل می‌دادند. برای مثال، در دورهٔ جنگ‌های روس-ایران بخش مهمی از مردم ارسباران، که بار اصلی جنگ را به دوش می‌کشیدند، زندگی عشایری داشتند[5]. بنابراین طبیعی است که تنظیم سکونتگاه حافظان مرزها دغدغهٔ اساسی حکومت مرکزی بود. خودمختاری عشایر تا حد زیادی در حفاظت مراتع ییلاق‌ها مؤثر بود و دولت مرکزی دخالت چندانی در تخصیص چراگاه به ایلات متخاصم نداشت. مرکزگرایی افراطی دوران رضا شاه قواعد بین ایلی را مختل کرد[6]؛ به تدریج عشایر ساکن شدند و روستائیان ساکن مجاور ییلاق‌ها به تخریب مراتع پرداختند. فروپاشی اجتماعی ایل قشقایی در نتیجه تخریب مناسبات ارضی به مثابه نمونه‌ای تراژیک توسط محقق آمریکایی، لوئیس بک، به خوبی توصیف شده‌است[7]. آنچه مسلم است تنظیمات مربوط به حدود ییلاق‌ها و قشلاق‌ها، و حقوق مالکیتی عشایر نقشی مؤثر در شکل‌گیری ایران نوین داشته‌است[8].

ییلاق و فرهنگ

زندگی در ییلاق تنها در بخش محدودی از سال ادامه می‌یافت. عشایر در سرزنده‌ترین شرایط طبیعت وارد ییلاق می‌شدند، و آنجا را در حالت پژمردگی طبیعت ترک میکردند. این تضاد در چشم‌انداز الهام‌بخش ترانه‌ها و ادبیات فولکوریک است که تا حدودی تا زمان کنونی حفظ شده‌اند. در میان قبایل ترک‌زبان، که اکثریت عشایر را تشکیل می‌دهند، موسیقی عاشیق‌ها گنجینه‌ای غنی از وصف تصویر ذهنی ییلاق است. در اینجا، برای مثال، ابیات آغازین یک ترانهٔ عاشیقی را می‌آوریم:

دیدی گذرم باز به این خطه نیفتاد Bəlkə bu yerlərə birdə gəlmədim

ای قلهٔ مه گرفته بدرود، duman səlamət qal dağ səlamət qal

ای آبفشان فلک و آب روانش، arxamca su səpir göydə bulutlar

وی گرمی تیر ماه بدرود! leysan səlamət qal yağ səlamət qal

منابع

  1. اداره کل امور عشایر آذربایجان غربی
  2. لغت‌نامهٔ دهخدا. مؤسسهٔ انتشارات و چاپ دانشگاه تهران.
  3. «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۳ دسامبر ۲۰۱۳. دریافت‌شده در ۲۳ نوامبر ۲۰۱۳.
  4. فرهنگ فارسی معین. موسسهٔ انتشارات امیرکبیر.
  5. R. Khanam, Encycl. Ethnography Of Middle-East And Central Asia, 2005, p. 313
  6. Ervand Abrahamian, Iran Between Two Revolutions, 1982, Princeton University Press
  7. Lois Beck, Nomad: A Year in the Life of a Qashqa'i Tribesman in Iran, 1991, University of California Press
  8. Stephanie Cronin, Tribal Politics in Iran: Rural Conflict and the New State, 1921-1941, 2007, Routledge
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.