مهدی میراشرافی

سید مهدی میراشرافی افسر ارتش، سیاستمدار ایرانی و کارخانه دار در دوران پهلوی، نماینده مجلس و مدیر روزنامه دست راستی تندرو «آتش» بود که در کودتای ۲۸ مرداد نیز نقش داشت.

مهدی میراشرافی
مهدی میراشرافی
زادهٔ۱۲۸۹
تهران، ایران
درگذشت۲۱ آذر ۱۳۵۸
اصفهان، ایران
علت درگذشتتیرباران
آرامگاهقبرستان نو، قم
پیشهکارخانه دار
کارهای برجستهنماینده مجلس شورای ملی
مجازات(های) جزاییاعدام به دستور فتح الله امید نجف ابادی
همسر(ها)متأهل
فرزندانکیوان
والدینشکوه‌السلطان

زندگی سیاسی

او در اواخر دوران رضاشاه افسر ارتش بود. با اشغال ایران توسط قوای متفقین، او که مسئول قسمتی از انبارهای لجستیکی ارتش ایران بود، در تحویل لاستیک خودروها به متفقین تعلل کرد و مورد مؤاخذه قرار گرفت.[1]

به همین دلیل از ارتش خارج شد و روزنامه آتش را راه‌اندازی کرد که در آن افرادی چون نصرت‌الله معینیان مقاله می‌نوشتند. روزنامه او به ویژه در جریان بحران آذربایجان و فرقه دموکرات پیشه‌وری، شدیدترین حملات را به آنان و توده ایها و حزب ایران به رهبری احمد زیرک‌زاده و کریم سنجابی می‌کرد. او رابطه خوبی با مجمع مسلمانان مجاهد وابسته به شمس قنات‌آبادی داشت.[2] و در جریان ملی شدن نفت، هوادار نهضت ملی بود و در هنگام تحصن مخالفان دولت، همراه مصدق بود. با اینحال شخص میراشرافی از نخستین روزی که مصدق به نخست وزیری رسید، از او انتقاد کرده و بر این باور بود که جای او در مجلس است، نه در دولت.[3]

او در سال ۱۳۳۰ در زمان دکتر مصدق، در انتخابات مجلس هفدهم از شهر مشکین شهر نامزد شد. پس از پایان انتخابات در مشکین شهر، چند گروه از مردم محلی از خلاف کاری‌های صورت گرفته در انتخابات و اعمال نفوذ ارتش به سود میراشرافی، به وزارت کشور شکایت کردند. مصدق به الله‌یار صالح وزیر کشور دستور داد که کار شمارش آرا در این شهر را تا رسیدگی به شکایات یاد شده متوقف سازد، پس از چند هفته الله‌یار صالح به نخست وزیر گزارش کرد که حتی با باطل کردن آراء مشکوک، میراشرافی برنده انتخابات است.[4] در مجلس اعتبارنامه او مورد مخالفت رقیب قدیمی اش، زیرک زاده قرار گرفت ولی تنها با ۴ رای مخالف، تأیید شد.

با اینکه مصدق و جبهه ملی از انتخابات راضی نبودند، در واقع همین مجلس بود که در جریانات منتهی به ۳۰ تیر، به احمد قوام رای داد، ولی بدون تردید تنها مهدی میراشرافی بود که حتی در هنگام بررسی اعتبارنامه‌ها در آغاز کار مجلس، دولت مصدق را به دستکاری در انتخابات متهم کرد. پس از آن نیز او حتی در زمانی که جو مجلس کاملاً به سود جبهه ملی و مصدق بود، به خود جرات انتقاد می‌داد. به مرور دیگر نمایندگان مخالف مصدق و سپس بریدگان از جبهه ملی چون ابوالحسن حائری‌زاده، مظفر بقایی، علی زهری و نهایتاً حسین مکی به او پیوستند و در ماه‌های پایانی منتهی به کودتای ۲۸ مرداد صحنه مجلس به یک جدال تمام عیار پارلمانی میان مخالفان و هواداران مصدق تبدیل شد.

میراشرافی رویه ضد کمونیستی شدیدی داشت. او در نطق او در مجلس در ۷ خرداد ۳۲ چنین گفت:

آقایان اگر آنروزیکه (خدا کند ما نبینیم) کمونیسم براین مملکت مسلط شود و با این اعمال و اصرار شما در سقوط مملکت ایران لگد کوب چکمه خارجی گردد ما ضرر نخواهیم کرد زیرا ما برای حفظ استقلال خود تفنگ بدست می‌گیریم و باکمال سربلندی می‌جنگیم. آن دقیقه که احساس نمودیم قدرت از ما سلب شده و باید سرنوشت ابدی را استقبال کنیم مثل تمام قهرمانان تاریخ مثل همه کسانی که در طی دو جنگ در برابر تجاوز در قبال نفوذ زور و استعمار در لهستان در چکوسلواکی در رومانی تا آخرین نفس جنگیدند پیکارمی‌کنیم و بعد با کمال افتخار درراه وطن خود در راه هدف خود کشته می‌شویم. آن‌هایی که در اروپا درراه نجات وطن کشته شدند خونشان از مارنگین تر نبود. اما شما آقایان شما جناب آقای مصدق‌السلطنه و شما آقایان فراکسیون طرفدار دولت بدانید که بشما رحم نخواهند کرد. کمونیسم همیشه جاده صاف کن‌ها را نابود خواهد کرد. آگاه باشید اگر در ادامه و سیراین راه غلط اصرار کردید. این شما و این ملت شاهداست آن روز به شما رحم نخواهند کرد. آنروز اگر عده شما زیاد باشد همه را کمونیستها و قشون اجنبی جلو مسلسل می‌گذارد وگرنه تیرهای چراغ برق میدان بهارستان یکایک در انتظار شما خواهد بود. این سرنوشتی است که تمام چوب بستهای کمونیستی در تمام کشورهای پشت پرده آهنین بدان دچار شدند.

دو وزیر از حزب توده به دولت تحمیل گردید چه کسی در این مجلس هست که بتواند بگوید جناب آقای دکتر آذر وزیر فرهنگ و سردار سرهنگ آذر افسر تجزیه طلب پیشه‌وری وزیر منتسب به حزب توده نیست؟ چه کسی می‌تواند منکر عضویت جناب آقای وزیر محترم دادگستری در کمیته صلح حزب توده و جمعیت مبارزه با استعمار حزب کمونیست توده‌ای باشد؟ موضوع گزارش را همان دستی پیراهن عثمان نموده که روزبیست و هفتم فروردین بنام تقاضای تصویب آن بحزب کمونیست توده اجازه داد که زیر پرچم سرخ داس و چکش و عکس استالین با کمال آزادی به شاه مملک و استقلال ما فحش بدهند و تعجب آن است که قوای انتظامی مواظب بودند که کسی مانع وطن فروشی حزب کمونیست توده نشود.

[5]

پس از سقوط مرکز رادیو، که به یک سکوت رادیویی بی‌سابقه در تاریخ ایران انجامید، او نخستین کسی بود که پشت میکروفن رفته و خبر سرنگونی مصدق را اعلام کرد.

در سال‌های بعد او علاوه بر عضویت در مجلس سنا و حزب رستاخیز، به اصفهان رفت و مالک کارخانه ریسندگی تاج گردید.

او از مخالفان انقلاب سفید شاه بود. وی معتقد بود: «آمریکایی‌ها با این اقدام کشاورزی سنتی ایران را نابود می‌کنند. الان کشاورز با مساعدت ارباب کار می‌کند. اگر برخی از ارباب‌ها خائن اند، باید جلوی آنها را گرفت، نه اینکه سیستمی را که به نفع کشاورزی است، نابود کرد. چرا که در سیستم جدید کشاورز را به بانک‌های دولتی مقروض می‌کنند و تمامی سرمایه اش به پای این قرض می‌رود.»[6]

بعد از انقلاب

پس از پیروزی انقلاب میراشرافی و پسرش دستگیر و اموال شان مصادره گردید و با تعهد آزاد شدند. میراشرافی حاضر به ترک وطن نشد و چون سابقه دوستی با روح‌الله خمینی داشت به قم رفت.

در یکی از شب‌های اقامت در قم عده زیادی از افراد مسلح تحت فرمان وی توسط امید نجف آبادی دستگیر شد و با حکم حاکم وقت اصفهان او را دستگیر کرده و به اصفهان بردند. و پس از محاکمه به اعدام محکوم کردند. با دستگیری وی خمینی از طریق آقایان قدوسی و محمد مؤمن خواستار آزادی او شد.روح‌الله خمینی نامه‌ای خطاب به حاکم شرع اصفهان نوشته تا مانع از اجرای حکم اعدام شود. [7]

پس از اعدام جنازه وی را به قم آورده و سید مرتضی پسندیده بر آن نماز گزارد و در قبرستان ابوحسین به خاک سپرده شد.[8]

پانویس

  1. بازیگران سیاسی عصر رضاشاهی و محمدرضاشاهی. ناصر نجمی. انتشارات انیشتین. ۱۳۷۳ تهران
  2. شمس قنات‌آبادی
  3. http://fa.wikisource.org/wiki/مذاکرات_مجلس_شورای_ملی_۱۱_خرداد_۱۳۳۱_نشست_۷#-_.D8.B7.D8.B1.D8.AD_.DA.AF.D8.B2.D8.A7.D8.B1.D8.B4_.D8.A7.D8.B9.D8.AA.D8.A8.D8.A7.D8.B1.D9.86.D8.A7.D9.85.D9.87_.D8.A2.D9.82.D8.A7.DB.8C_.D9.85.DB.8C.D8.B1.D8.A7.D8.B4.D8.B1.D8.A7.D9.81.DB.8C_.D9.86.D9.85.D8.A7.DB.8C.D9.86.D8.AF.D9.87_.D9.85.D8.B4.DA.AF.DB.8C.D9.86_.D8.B4.D9.87.D8.B1_.D9.88_.D8.AA.D8.B5.D9.88.DB.8C.D8.A8_.D8.A2.D9.86
  4. [18]. سفری، محمد علی؛ قلم و سیاست، سعدی، چاپ دوم، ص582.
  5. http://fa.wikisource.org/wiki/مذاکرات_مجلس_شورای_ملی_۷_خرداد_۱۳۳۲_نشست_۸۲
  6. رضا مختاری اصفهانی (۱۳۹۰)، «ششم»، دُردو دَرد (خاطرات سید رضا میرمحمد صادقی)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص. ۱۶۸، شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۱۹-۵۲۷-۳
  7. https://www.tribunezamaneh.com/archives/43747
  8. رضا مختاری اصفهانی (۱۳۹۰)، «ششم»، دُردو دَرد (خاطرات سید رضا میرمحمد صادقی)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص. ۱۶۹، شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۱۹-۵۲۷-۳

منابع

جستارهای وابسته

This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.