لیلیت

لیلیت (به عبری: לילית) در اساطیر کهن میانرودان، خدای طوفان بوده و او را به بادها نسبت می‌داده‌اند. چنین تصور می‌شد که وی حامل بیماری و مرگ است. نخستین بار چهره لیلیت در میان گروهی از خدایان بادها و طوفان‌های سومری در ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد به چشم می‌خورد که به لیلیتو موسوم بودند. بسیاری از صاحبنظران پیدایش نام لیلیت را در زمانی حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد مسیح ارزیابی کرده‌اند. در افسانه‌ها و روایات یهود، لیلیت در اساطیر یهودی به عنوان یکی از خدایان شب و در ترجمه انگلیسی شاه جیمز کتاب اشعیای نبی به عنوان جغد ذکر شده‌است.

لیلیث (۱۸۹۲)، اثر جان کالیر

واژه‌شناسی

لغت عبری لیلیت که معادل اکدی لیلیتو است، صفتی منشعب از ریشه لیل (ل ی ل) به معنای شب در زبان سامی اولیه‌است که ترجمه تحت‌اللفظی آن معادل «موجود یا خداوند مؤنث ظاهر شونده در شب» می‌باشد. البته در کتیبه‌های میخی این واژه‌ها به صورت لیلیت و لیلیتو و با معنای «ارواح بادهای بیماری‌زا» آورده شده‌اند. واژه اکدی لیل-ایتو (Lil-itu) به معنای بانوی نسیم (Lady Air) ممکن است اشاره‌ای باشد به الهه سومری نینلیل (Ninlil) که وی نیز به عنوان بانوی نسیم شناخته می‌شود. وی الهه باد جنوب و همسر انلیل (Enlil) است. در عراق قدیم، باد جنوب با هجوم طوفان‌های شنی تابستانه و شیوع بیماری‌ها شناخته می‌شده‌است.

لیلیتو در اساطیر میانرودان

ملکه شب اثر برنی ریلیف در سال ۱۹۵۰

نخستین اشاره به لیلیت در حدود ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد و به عنوان عضوی از خدایان طوفان‌ها در اساطیر سومری است که موسوم به لیلیتو بودند. سومریان بر این اعتقاد بودند که خدایان لیلیتو شکارچی زنان و کودکان بوده و با شیرها، طوفان‌ها، بیماری‌ها و بیابان‌ها مرتبطند. نخستین تصاویر ترسیم شده از خدایان لیلیتو آنان در حالتی نشان می‌دهد که پاها و بال‌هایی همچون پرندگانی موسوم به زو (Zu) دارند.

آنان تمایلات جنسی شدیدی نسبت به مردان داشتند، ولی قادر نبودند به صورت عادی اعمال جنسی را انجام دهند. چنین تصور می‌شد که آنان در مکان‌های متروک، ویرانه و خالی از سکنه اقامت دارند. چنین تصور می‌شد که خدای مذکری موسوم به پازوزو (Pazuzu) در مقابل آنان مؤثر باشد.

بر اساس این اسناد لیلیت نام یکی از خدایان طبقه مذکور بوده‌است. خدایان و الهه‌هایی دیگر نیز در این ردیف قرار داشته‌اند که از آن میان می‌توان به موارد زیر اشاره کرد؛ لیلو (Lilu) که نوعی جن یا بختک به‌شمار می‌رفته، آردت لیلی (Ardat Lili) که مستخدمه لیلیت به‌شمار می‌رفته و چنین تصور می‌شده‌است که وی در خواب به سراغ مردان رفته و از آنان باردار می‌شده‌است و همچنین ایردو لیلی (Irdu Lili)، جنی مشابه با آردت لیلی. اینان در اصل خدایان و ارواح بادها و طوفان‌ها بودند، ولی در گذر زمان به عنوان خدایان و شیاطین شب شناخته شدند.

لقب لیلیت "دوشیزه زیبا" بوده‌است. در توصیف وی گفته شده‌است که قادر به داشتن فرزند نبوده و شیری در پستان‌هایش نداشته‌است. در متون بابلی لیلیت به عنوان یکی از فواحش مقدس الهه ایشتار ترسیم شده‌است. در تطبیق با اساطیر بابلی، در اساطیر کهن سومری نیز، لیلیتو را به عنوان خدمتگار ایناننا (Inanna) یا دست ایناننا برشمرده‌اند. این متون بیان می‌دارند که ایناننا باکره زیبارو و فاحشگان اغواگر را به میان مردم می‌فرستاده تا مردان را گمراه سازند" و به همین دلیل است که وی را دست ایناننا نیز خوانده‌اند.

لیلیت مشابه با لیلیتو در اساطیر بابلی-سومری، آردت لیلی در اساطیر اکدی، و همچنین لا بر تو (La-bar-tu) در اساطیر آشوری، بر فحشای مقدس در معابد نظارت داشته‌است. واژه آردت لغتی است برگرفته از واژه آردتو (Ardatu) که به فواحش ومعبد و زنان جوان ازدواج نکرده اطلاق می‌شده و به معنای دوشیزه بوده‌است. آردت لیلی نیز همچون لیلیت، تجسمی از بیماری و ناپاکی بوده‌است.

برخی لیلیت را معادل کی-سیکیل-لیل-لا-که (Ki-sikil-lil-la-ke) دانسته‌اند که شخصیتی مؤنث در مقدمه حماسه گیلگامش است. وی به عنوان پیشکار و معشوقه لیلا (Lila) نام برده شده و به عنوان بانویی توصیف شده‌است که همه قلب‌ها را شاد کرده و همواره در حال جیغ کشیدن است.

معادل دیگری که برای لیلیت برشمرده‌اند، کی-سیکیل-اود-دا-کا-را (Ki-sikil-ud-da-ka-ra) است به معنی بانویی که نور و روشنایی را دزدید یا بانویی که روشنایی را تصرف کرد و غالباً خود را به شکل ماه نشان می‌دهد. لازم است ذکر شود که لغت‌نامه مرجع انجیل تفسیرهای فوق از هویت لیلیت را مخدوش دانسته و منتفی می‌داند.

لیلیت را با نمادهای حیوانی بسیاری مرتبط دانسته‌اند. وی را با پرندگان آنزو (Anzu) (کرامر در ترجمه گیلگامش آنزو را به عنوان جغد ترجمه کرده‌است، ولی اغلب آن را به عنوان عقاب، کرکس و کلاً پرندگان شکاری ترجمه می‌کنند. در برخی از افسانه‌ها این پرندگان دارای سر شیر و به شکل یک عقاب غول‌پیکر توصیف شده‌اند) شیرها، جغدها و مارها در ارتباط دانسته‌اند. احتمالاً تمثیلات دیگر مبنی بر اینکه لیلیت را ماری در بهشت توصیف کرده‌اند نیز از همین‌جا نشات گرفته‌است.

لیلیت در انجیل

عکس حضرت آدم را نشان می‌دهد که بچه‌ای را گرفته در حالی که لیلیت که در صورت مار یا جن ظاهر شده است که در بالای درخت است

کتاب اشعیا نبی در فصل توصیف ویرانی ادوم، تنها منبعی است که به توصیف لیلیت در انجیل عبری پرداخته‌است:

 «موجودات وحشی بیابان با موجودات وحشی جزیره دیدار خواهند کرد، و ساتیر (موجودی نیمه انسان و نیمه بز) پیروان خود را فراخواهد خواند؛ لیلیت نیز در آنجا خواهد آرمید و برای خود مکان استراحتی خواهد یافت.»

این بخش از کتاب به روز انتقام یهوه اشاره دارد که در آن زمین به بیابانی متروکه تبدیل خواهد شد؛ بنابراین لیلیت برای یهودیان در هشتصد سال پیش از میلاد شناخته شده بوده‌است. این بخش از کتاب که اشاره دارد که یافتن مأوا توسط لیلیث، به نظر می‌رسد برگرفته از گیلگامش باشد که در آن آمده‌است که لیلیت پس از گریختن به بیابان، در آنجا سکنی یافت. در ترجمه شاه جیمز از انجیل به جای واژه لیلیت، عبارت جغد نالان به کار برده شده که قطعاً ترجمه دقیقی از متن عبری نبوده و هدف آن جایگزین کردن موجودات عجیب و غریب با موجوداتی قابل درک برای عامه بوده‌است. چنین ترجمه‌ای در متون دیگر مسبوق به سابقه نبوده‌است، ولی در بسیاری از ترجمه‌های بعدی تکرار شده. دو تا از انجیل‌های ترجمه شده نسبتاً جدید از خود عبارت لیلیت استفاده کرده‌اند که عبارت‌اند از انجیل اورشلیم، چاپ ۱۹۶۶ و انجیل جدید آمریکا چاپ ۱۹۷۰. شریدر و لوی معتقدند که لیلیت یکی از الهه‌های شب بوده که از زمان تبعید یهودیان در بابل برای آنان شناخته شده بوده‌است. شواهد کمی وجود دارند که نشان دهد لیلیت یک اهریمن نبوده و بلکه یک الهه به‌شمار می‌رفته‌است.

آیین‌ها و سنت‌های یهودی

سنتی عبری وجود دارد که بر اساس آن یهودیان طلسمی را که با نام‌های سه فرشته(Senoy، Sansenoy، and Semangelof) متبرک شده‌است بر گردن نوزادان پسر می‌آویزند تا آنان را تا زمان ختنه شدن از گزند لیلیت در امان بدارد. همچنین سنت عبری دیگری وجود دارد که بر طبق آن موهای نوزادان پسر را تا سه سالگی کوتاه نمی‌کنند تا از این طریق لیلیت وی را با نوزاد دختر اشتباه گرفته و جان وی حفظ شود.

سنن مردم

آدم و حوا و ابلیس (اژدهای مؤنث)، نقش برجسته‌ای در پاریس

مبادی بن سیرا نخستین کتابی است که در آن از لیلیت به عنوان اولین همسر آدم یاد شده‌است. دانشمندان هیچ نشانه‌ای از اینکه چنین اعتقادی تا پیش از آن نیز وجود داشته‌است در دست ندارند. منشأ و دلیل نگارش کتاب مبادی بن سیرا روشن نیست. این کتاب مجموعه داستان‌هایی در خصوص قهرمانان انجیل و تلمود است. حتی ممکن است که این کتاب مجموعه داستان‌های افواهی مردمی باشد. زمان نگارش این کتاب در حدود قرن هشتم یا دهم میلادی تخمین زده می‌شود و نویسنده حقیقی آن ناشناخته‌است با این حال به باور عمومی به بن سیرای حکیم نسبت داده می‌شود. با این حال طلسماتی که برای محافظت در برابر لیلیت استفاده می‌شده‌اند، عمری به مراتب قدیمی‌تر از این کتاب دارند. هر چند این ایده که حوا دارای سلفی بوده‌است چیز جدیدی به‌شمار نمی‌رود، با این حال این ایده که این سلف لیلیت بوده‌است نسبتاً جدید است.

پیدایش این ایده به تفسیر آیات دوگانه‌ای در کتاب آفرینش بازمی‌گردد. در این کتاب در آیه‌ای خلقت حوا از یکی از دنده‌های آدم تشریح شده‌است. با این حال در آیاتی پیش از آن بیان می‌شود که یک زن نیز آفریده شده‌است.

«بنابراین خداوند انسان را بر صورت خود آفرید؛ او وی را به صورت تصویری از خود آفرید؛ خداوند آن‌ها را زن و مرد آفرید» در این متن آفرینش لیلیت پس از گفتار خداوند در خصوص اینکه «انسان نباید تنها باشد» آورده شده‌است؛ بنابراین خداوند لیلیت را از همان خاکی که آدم را آفریده‌است می‌آفریند، ولی آن دو با هم نزاع می‌کنند. لیلیت مدعی است که چون هر دو آن‌ها از منشأ یکسانی خلق شده‌اند، بنابراین برابرند و به همین خاطر حاضر نمی‌شود که نسبت به آدم تواضع کند. وقتی که لیلیت این وضع را می‌بیند نام ناگفتنی را بر زبان آورده و در هوا پرواز کنان دور می‌شود.

آدم با دیدن این وضع به درگاه خداند دعا کرده و می‌گوید، زنی که به من دادی از من گریخت. خداوند سه فرشته (Senoy، Sansenoy، and Semangelof) را به دنبال لیلیت می‌فرستد و می‌گوید که اگر وی بازگردد، مشکلی نخواهد بود، ولی چنانچه تمرد کند روزی صد عدد از فرزندانش خواهند مرد.

فرشتگان لیلیت را در میانه دریای مقدسی یافتند که مصریان در آن هلاک شدند. آنان سخنان خداوند را به وی گفتند، اما وی از بازگشت امتناع کرد. فرشتگان نیز گفتند پس ما تو را در دریا غرق می‌کنیم؛ ولی لیلیت از آن‌ها خواست که وی را رها کنند و به آن‌ها گفت: «من برای این آفریده شده‌ام که به کودکان نوزاد لطمه بزنم. اگر نوزاد پسر باشد هشت روز و اگر دختر باشد تا بیست روز در حیطه قدرت من است.»

لیلیت اثر دانته گابریل روزتی

فرشتگان با شنیدن سخنان لیلیت بازهم به وی اصرار کردند تا بازگردد؛ ولی وی برای آنان به نام خداوند حی قیوم قسم یاد کرد که «هرگاه نام یا تمثال شما را بر طلسمی ببینم قدرتی بر آن کودک نخواهم داشت». وی همچنین پذیرفت که روزی صد فرزندش بمیرند و به همین دلیل روزانه صد اهریمن از میان می‌روند.

یکی از نویسندگان آمریکایی به نام اویتیک ایساهاکیان، لیلیت (Lilit) را به عنوان اولین همسر آدم معرفی کرده‌است. در داستان وی لیلیت از آتش و انسان از خاک آفریده می‌شوند، ولی لیلیت بوی انسان خاکی را دوست ندارد و بنابراین به شکل ماری، همراه با شیطان از بهشت می‌گریزد. بر طبق این داستان پس از این بود که خداوند حوا را از دنده آدم آفرید تا همواره با وی باشد، ولی هرچند که آدم نام حوا را بر زبان داشت، با این حال روح وی همواره در جستجو و حسرت لیلیت بود. در قرون وسطی مردم بر این عقیده بودند که لیلیت ملکه اهریمن دیگری به نام آسمودوس (Asmodus) است. بر طبق افسانه‌ها دنیایی دیگر وجود دارد و حتی بر اساس این افسانه‌ها، آن جهان دیگر دقیقاً در کنار همین جهان ما بوده و این دو با هم در آن دنیای دیگر به زاد و ولد اعقاب اهریمنی خود مشغول بوده و همواره شرارت و بی‌نظمی را توسعه می‌دهند. حضور لیلیت و ملازمانش در آن زمان بسیار جدی گرفته شده و بسیاری از بلایا و مشکلات همچون ناباروری زنان و مردان، تبدیل شراب به سرکه، مرگ و میر نوزادان و ... به وی نسبت داده می‌شد.

منابع

    • «مدخل لیلیث». مشارکت‌کنندگانِ دانش‌نامه‌ٔ هنر و ادبیات گمانه‌زن. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۵ دسامبر ۲۰۰۷.
    • آکادمی فانتزی، محتوا، «اسطورهٔ لیلیث»؛ علی‌رضا قسمتی
    در ویکی‌انبار پرونده‌هایی دربارهٔ لیلیت موجود است.
    This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.