فهرست شخصیت‌های حمله به تایتان

در زیر فهرستی از شخصیت‌های این انیمه درباره حمله به تایتان (進撃の巨人، Shingeki no Kyojin، با معنی لغوی غول‌های در حال پیشروی) آمده‌است. نویسنده و طراح این مانگا، هاجیمه ایسایاما می‌باشد. از روی این مانگا، انیمه‌ای با همین نام و همین شخصیت‌ها ساخته شده‌است.

شخصیت‌های اصلی

ارن یگر در حال مبارزه با تایتان غول‌پیکر در بالای دیوار شهر تروست. جلد اولین فصل (قسمت) مانگای حمله به تایتان.

نکته: خواندن این مطلب ممکن است باعت لو رفتن داستان فیلم شود.

ارن یگر

ارن یگر یا ارن یاگر (Eren Yeager): شخصیت اصلی مجموعه حمله به تایتان است. او تنها فرزند گریشا و کارلا یگر، همین‌طور برادر ناتنی و جوان‌تر زیک یگر است. ارن یگر همچنین نگهدارنده تایتان بنیادی و تایتان حمله است. آرمان‌گرا، سرسخت، ستیزه‌جو، کسی که بدون تفکر و آنی عمل می‌کند. او می‌خواهد که تمام تایتان‌ها را نابود کند. ارن در ناحیه شیگانشینا به دنیا آمد و پرورش یافت، مکانی که در جنوبی‌ترین مرز دیوار ماریا واقع شده‌است. او تا سال ۸۴۵ در آنجا زندگی کرد تا این که تایتان عظیم‌الجثه و تایتان زره‌پوش به این دیوار رخنه کردند. این رویداد باعث شد تا سیلی از تایتان‌ها وارد شهر شوند و آنجا را نابود کنند. ارن در این نقطه شاهد مرگ مادرش و بلعیده شدن او توسط تایتانی خندان بود. این اتفاق باعث شد تا ارن یگر تنفر شدیدی نسبت به تایتان‌ها پیدا کند، او سوگند خورد تا تمام آن‌ها را از روی زمین پاک کند. در ۹ سالگی، دو دزدی را که خانواده میکاسا را به قتل رسانده بودند کشت تا میکاسا را نجات دهد. او نفر پنجم در گروه آموزشی خود بود بدون اینکه استعداد خاصی داشته باشد. پس از مرگ مادرش تنها هدفش نابودی تایتان‌ها بود که زندگی او را به پیش می‌برد. او در ابتدا کنترل کمی بر تایتان خود داشت، اما به مرور زمان قابلیت‌های خود را گسترش داد. هنگام برخورد دوباره با تایتانی که مادرش را کشته بود، قابلیت جدید کنترل دیگر تایتان‌ها را از خود بروز داد. به گفتهٔ هاجیمه ایسایاما، وی بدن تایتان ارن را از روی هنرمند رزمی کار میان‌وزن، یوشین اوکامی (Yushin Okami) طراحی کرده‌است.

میکاسا آکرمن

میکاسا آکرمن (Mikasa Ackerman): دختری که خانواده یگر او را به فرزندخواندگی قبول کردند. او در لشکر دانشکده افسری ۱۰۴ام به بهترین فرد کلاس خود تبدیل شد و بعدها برای حفاظت از ارن به دسته دیدبانی پیوست. میکاسا از خاندان «آکرمن» ها می‌باشد که دارای قدرت جسمی فوق‌العاده ای هستند. از هفت خاندان شناخته شدهٔ آکرمن، فقط میکاسا و لیوای زنده مانده‌اند. او معمولاً ساکت و گوشه‌گیر است مگر اینکه برای ارن یگر خطری وجود داشته باشد. میکاسا از پدری با اصل و نسب آکرمن و یک مادر شرقی (آسیایی) متولد شد. او قبل از مرگ پدر و مادرش همراه با آن‌ها در مزارع دیوار ماریا زندگی می‌کرد. زمانی که میکاسا آکرمن یک کودک بود، مادرش به او شیوه گل‌دوزی آسیایی را آموخت. از آنجایی که این مادر و دختر آخرین افراد مربوط به نژاد خود بودند، ارزش بالایی برای قاچاقچیان انسان داشتند. زمانی که میکاسا نه سال داشت این راهزنان اقدام به کشتن پدر و مادر او کردند و میکاسا را برای فروش به عنوان برده به پایتخت بردند. میکاسا توسط ارن نجات پیدا کرد، پسربچه‌ای که دو تا از این راهزنان را فریب داد و کشت. با این حال ارن توسط یک راهزن دیگر گرفتار شد در حالت خفگی قرار گرفت. ارن در این زمان از میکاسا خواست تا با راهزنان مقابله کند. اگرچه میکاسا ابتدا وحشت‌زده بود اما کمی بعد بر ترس خود غلبه کرد و آن راهزن را ناکار کرد. زمانی که پدر ارن همراه با پلیس نظامی به محل رسید، میکاسا با پیشنهاد پدر ارن قبول کرد تا به خانواده آن‌ها بپیوندد. این رویداد باعث شد تا غرایز مبارزه‌طلبانه و اعتماد به نفس میکاسا بالا رود و بعدها به یک سرباز توانمند تبدیل شود. او تا زمان تخریب دیوار ماریا توسط تایتان عظیم‌الجثه در کنار خانواده ارن و در ناحیه شیگانشینا زندگی می‌کرد. اگرچه میکاسا فقط خواستار یک زندگی صلح‌آمیز در کنار ارن بود، اما او تصمیم گرفت تا برای برای محافظت از آخرین فرد خانواده خود، یعنی ارن یِگر و همچنین به خاطر قولی که به مادر ارن داده بود، همراه وی وارد ارتش شود. او پس از مرگ خانواده اش شخصیتی سرد و خشک پیدا کرده و کمتر پیش می‌آید احساساتش را نشان دهد و معمولا به خاطر ارن احساساتی می‌شود و به او علاقه دارد.

آرمین آرلرت

آرمین آرلرت (Armin Arlert): نزدیک‌ترین و صمیمی‌ترین دوست ارن و میکاسا. او از لحاظ بدنی، ضعیف است اما تفکر استراتژیک او در بسیاری از موارد، جان ارن و میکاسا و همچنین افراد دیگر را نجات داده‌است. او همیشه خود را به‌دلیل ضعفش و وابسته بودن به ارن و میکاسا سرزنش می‌کند. آرمین کسی بود که خوی حیوانی تایتان ارن را کنترل کرد و تایتان ارن را به یاد مأموریت‌اش هنگام بستن سوراخ دیوار تروست انداخت. بدن او نسبت به استانداردهای فیزیکی سربازان بسیار پایین است اما در دوران آموزشی در دوره‌های تئوری بسیار خوب عمل کرد. با گذشت داستان، اعتمادبه‌نفس او بیشتر می‌شود و نقشه‌های عالی، تاکتیک‌ها و نتیجه‌گیری‌های درخشان او افسران عالی‌رتبه را تحت تأثیر قرار داده و باعث می‌شود که به نظرات او احترام بگذارند. بعد از نبرد در ناحیه شیگانشینا او قدرت تایتان‌ها را از برتولت هوور گرفت و تبدیل به تایتان عظیم‌الجثه شد. آرمین آرلرت در ابتدا در ناحیه شیگانشینا از دیوار ماریا زندگی می‌کرد. بعد از این که والدین او در یک اقدام برای فرار از دیوارها کشته شدند، آرمین از آن پس با پدربزرگش زندگی کرد. آرمین و دوستش ارن یگر از آنجا که توسط دیگر بچه‌های شهر طرد شده بودند با هم متحد شدند. یک روز آرمین کتابی را کشف کرد که متعلق به پدربزرگش بود و در این کتاب دنیای بیرون از دیوارها توصیف شده بود. آرمین تحت تأثیر این کتاب قرار گرفت و آن را به ارن نشان داد. او اغلب در مورد دنیای بیرون کنجکاو بود و با شور و اشتیاق در مورد آن با ارن صحبت می‌کرد. آرمین آرلرت با خواندن کتاب پدربزرگش در مورد اقیانوس‌های شور، صحراها، و دیگر مکان‌ها این آرزو را در سر داشت تا روزی با چشمان خودش بتواند این مکان‌ها را ببیند. این علاقه آرمین نسبت به دنیای بیرون باعث شده بود تا قلدران محلی به طور مکرر او را مورد آزار و اذیت قرار دهند و او را فردی کج اندیش تلقی کنند.

آموزش‌دیدگان دسته ۱۰۴اُم

توصیه: خواندن این مطالب ممکن است باعث لو رفتن داستان فیلم شود.

برخی از آموزش‌دیدگان دسته ۱۰۴اُم چنین‌اند.

راینر براون

راینر براون (Reiner Braun): رتبه دوم را در بین فارغ‌التحصیلان دسته ۱۰۴اُم بدست آورد. دارای بدن تنومندی است و توانست اعتماد کامل همرزمان خود را بدست بیاورد. بعدها مشخص شد که او همان تایتان زره‌پوشی است که به همراه تایتان غول‌پیکر باعث سقوط دیوار ماریا شد. او پس از مدتی به علت همراهی و دوستی با سایر سربازان دسته ۱۰۴اُم، دچار پریشانی روانی گریز گسسته شد که باعث به‌وجود آمدن دو شخصیت رینر تایتان زره‌پوش و رینر سرباز شد که به نظر می‌رسد توانست کنترل خود را دوباره بدست بگیرد. او به همراه برتهولت و آنی به درون دیوارها نفوذ کرده‌اند تا بتواند چیزی را که به آن هماهنگی (The coordinate) می‌گویند را پیدا می‌کنند که بعدها مشخص می‌شود همان قدرت کنترل تایتان‌هاست و به نظر می‌رسید که ارن با آن ارتباطی داشته باشد. مشخص می‌شود که ارن این قدرت را دارد.

برتولت هوور

برتولت هوور (Bertholets Hoover): رتبه سوم را در بین فارغ‌التحصیلان دسته ۱۰۴اُم بدست آورد. در انواع درگیری‌های تن‌به‌تن زبردست است اما اعتماد به نفس پایینی دارد و چندان علاقه‌ای ندارد در چشم دیگران خودنمایی کند. مشخص می‌شود که او همان تایتان ۶۰ متری یا عظیم‌الجثه است که به همراه تایتان زره‌پوش، دیوار ماریا را خراب کردند. راینر یکبار به او می‌گوید که بهتر است علاقه خود به آنی را به زبان بیاورد. (او از نگاه‌های مداوم او به آنی این مسئله را فهمیده بود)

آنی لئونهارت

آنی لئونهارت (Annie Leonhart): رتبه چهارم را در بین فارغ‌التحصیلان دسته ۱۰۴اُم بدست آورد. دختری سرسخت که بدست پدرش در مبارزه تن‌به‌تن آموزش دیده و در این امر زبردست شده‌است. او همیشه تنها عمل می‌کند. آرمین بالاخره متوجه می‌شود که او همان تایتان زن است و در نبردی که در شهر رخ می‌دهد، تایتان زن از تایتان ارن شکست می‌خورد و آنی تمام بدن خود را در کریستالی سخت منجمد می‌کند که هیچ‌کس قادر شکستن آن نیست. او همشهری برتولت و راینر است و علاوه بر تنهایی‌اش، مشخص می‌شود که دوست نزدیک مینا کارولینا بوده‌است.

جان کریستین

جان کریستین (Jean Kirstein): رتبه ششم را در بین فارغ‌التحصیلان دسته ۱۰۴اُم بدست آورد. او بسیار دربارهٔ جنگ با تایتان‌ها بدبین است. نسبت به میکاسا احساس علاقه‌ای دارد و به ارن و ارتباط او با میکاسا حسادت می‌ورزد. او در به‌کارگیری چرخ‌دنده مانور عمودی مهارت دارد و همیشه جایگاه خود را به اشخاص مختلف ثابت می‌کند. همیشه آدم شتابزده‌ای است و سر جنگ با دیگران را دارد. او به ملحق شدن به نیروهای پلیس نظامی و زندگی امن در دیوارهای داخلی علاقه دارد اما پس از مرگ دوستش مارکو، در نبرد تروست، به نیروهای لشکر پیشرو می‌پیوندد.

مارکو بوت

مارکو بوت (Marco Bott): رتبه هفتم را در بین فارغ‌التحصیلان دسته ۱۰۴اُم بدست آورد. از منطقه جینائه بود و می‌خواست به نیروهای پلیس نظامی ملحق شود تا به پادشاه خدمت کند اما در نبرد تروست، راینر، برتولت و آنی، بعد از اینکه مارکو به برتولت و راینر شک کرد، دستگاه مانور سه بعدی اش را از او گرفتند تا غولی که در آن نزدیکی بود او را ببلعد. او دوست نزدیک آرمین و جان بود.

کنی اسپرینگر

کنی اسپرینگر (Connie Springer): رتبه هشتم را در بین فارغ‌التحصیلان دسته ۱۰۴اُم بدست آورد. از منطقه راگاکو در دیوار رز آمده‌است. او چندان هوش بالایی در نتایج دوره آموزشی از خود نشان نداد اما با این حال در کارهایش موفق است. او از دیدن اراده ارن برای پیوستن به نیروهای لشکر پیشرو تهییج شده و میخ واست به این نیروها بپیوندد اما پس از اینکه دید آنی به نیروهای پلیس نظامی ملحق می‌شود نظرش عوض شد. اما با این حال در انتها به نیروهای لشکر پیشرو پیوست. در فصل دوم انیمه غول حیوانی اعضای دهکدهٔ او، از جمله مادر و خانواده اش را تبدیل به غول کرد! در فصل چهار او از نظر ظاهری تغیراتی داشته. در فصل یک موهای کوتاه و قدی کوتاه داشت ولی در فصل چهار توانایی او در جنگ افزایش یافته و قد و موهای او بلندتر شده. او شخصیتی دوستانه دارد و از دوستان نزدیک ساشا و جان کرشتاین است. او از سر و کله زدن با دوستانش لذت می‌برد و از بیان عقایدش نیز لذت می‌برد از ویژگی‌های بارز او می‌توان گفت که او همیشه سعی می‌کند از دوستانش محافظت کند و به ان‌ها کمک کند. در فصل ۳ هنگام مبارزه با تایتان زره پوش در منطقه شیگانشینا هنگامی که تایتان زره پوش ساشا را زخمی کرد او ساشا را گرفت و از سقوط او جلوگیری کرد و اورا نجات داد. توانایی او در جنگ و مبارزه در فصل چهار افزایش یافته و می‌توان گفت که در استفاده از ابزار مانور سه بعدی توانایی دارد.

ساشا بلوز

ساشا بلوز (Sasha Blouse): رتبه نهم را در بین فارغ‌التحصیلان دسته ۱۰۴اُم بدست آورد. او را با لقب دختر سیب‌زمینی می‌شناسند چون در جریان یکی از تمرینات، مافوق‌ها او را در حال بلع سیب‌زمینی پخته دیدند. در کار با چرخ‌دنده مانور عمودی وارد است. یک شکارچی از کوه‌های منطقه دوآپا است. در مکالمه‌ای که بین او و پدرش صورت می‌گیرد پدرش به او می‌گوید که ممکن است مردمشان از رسوم شکار گذشته خود دست بکشند و به کشاورزی روی بیاورند تا بتوانند جمعیت زیادی مهاجران دیوار ماریا را حمایت کنند. متوجه می‌شویم که در به‌کارگیری تیر و کمان مهارت دارد؛ او با تیر و کمان، تایتانی سه متری را از پای درمی‌آورد. ساشا در نهایت به دست گابی کشته می‌شود.

کریستا لنز

کریستا لنز (Krista Lenz) رتبه دهم را در بین فارغ‌التحصیلان دسته ۱۰۴اُم بدست آورد. نام اصلی او هیستوریا ریس (Historia Reiss) است اما با نام کریستا لنز به ارتش پیوسته‌است. دختری خوش‌سیما که به کمک به دیگران توجه بسیاری دارد. از تایتان‌ها می‌ترسد و بیشتر وقت خود را با ایمیر می‌گذراند. او به‌دلیل گمانه‌زنی‌هایی دربارهٔ اینکه دختر نامشروع رئیس خاندان ریس است از این خاندان بیرون رانده شده و با نام مستعار به نیروهای آموزشی دسته ۱۰۴اُم ملحق شد. او پیشتر از خاندان اشرافی ریس بوده که اسرار باستانی پیرامون سرچشمه واقعی و طبیعت تایتان‌ها را می‌دانند؛ به همین دلیل است که رینر و برتهولت نقشه دزدیدن او را می‌کشند و ایمیر هم در این امر به آن‌ها کمک می‌کند.

یمیر

یمیر (Ymir): یکی از افراد آموزشی دسته ۱۰۴اُم و نزدیک‌ترین دوست کریستا. او نیز همچون ارن قادر به تبدیل شدن به تایتان است. اگرچه تایتان او تنها ۷ متر طول دارد اما با این حال بسیار چابک است و تنها با سرعت، پنجه‌ها و دندان‌هایش توانایی کشتن تایتان‌های بزرگتر از خود را دارد. او اعتراف می‌کند که از انسان بودن و دوستی با کریستا خیلی خوشحال بوده و پیش از انسان شدن، به مدت ۶۰ سال تایتانی سرگردان در خارج از دیوار ماریا بوده‌است. هنگام نفوذ رینر و برتهولت به میان انسان‌ها، دوست نزدیک آن‌ها را خورده و از آن زمان قدرت تبدیل شدن به انسان‌ها و قدرت تایتان آرواره را بدست آورده‌است. یمیر در گذشته یک گدا بوده و نامی نداشته. تا اینکه مردی نام اورا یمیر می‌گذارد.

توماس واگنر

توماس واگنر (Thomas Wagner):

مینا کارولینا

مینا کارولینا (Mina Carolina): دختری از منطقه تروست. بعد از شنیدن سخنان ارن در پایان دوره آموزشی، تصمیم گرفت به نیروهای لشکر پیشرو بپیوندد. او در هنگام حمله تایتان غول‌پیکر به منطقه تروست، به تمیز کردن توپ‌های ثابت بالای دروازه اصلی شهر مشغول بود پس از حمله به اسکادران ۳۴اُم فرستاده شد و در حین عزیمت برای پشتیبانی افراد پیشرو، میله مانورش بدست تایتانی گرفته شد و باعث برخورد او با زمین و بیهوشی‌اش شد؛ لحظاتی بعد بدست همان تایتان خورده شد.

فرانز کافکا

فرانز (Franz Kefka): یکی از افراد آموزشی دسته ۱۰۴اُم. معمولاً در دعواهای میان جین و ارن به عنوان میانجی وارد می‌شود. او با هانا در رابطه است و بیشتر وقت‌ها با او دربارهٔ مسائل پیش‌پا افتاده مشاجره می‌کند. ارن، او و هانا را زن و شوهر احمق می‌نامد. در جریان نبرد تروست، تایتانی نیمه پایینی بدن او را از بین برده و می‌میرد. هانا با پریشانی و در اوج وحشت سعی می‌کند با ماساژ قلبی و تنفس مصنوعی او را دوباره زنده کند.

حنا دیامانت

حنا دیامانت (Hannah Diamant): یکی از افراد آموزشی دسته ۱۰۴اُم. او با فرانز در ارتباط بود. پس از مرگ فرانز در نبرد تروست، نمی‌توانست مرگ او را قبول کند و می‌خواست هرطور که شده او را دوباره به زندگی برگرداند.

گاریسون (نیروهای مستقر)

نکته:خواندن این مطالب ممکن است باعث لو رفتن داستان فیلم شود.

نیروهای گاریسون (駐屯兵団 Chūton Heidan) نیروهایی هستند که در شهرها مستقر هستند و از دیوارها محافظت می‌کنند. به علت کمی تعداد نیروهای پلیس نظامی (Military Police Brigade) و نرخ بالای تلفات در سپاه پیشرو (Survey Corps)، افراد گاریسون بیشترین تعداد نیروهای نظامی را دارا هستند. پیش از سقوط دیوار ماریا، افراد این لشکر، تنبل، غیرمنظم و تا حدی غیرقابل‌اعتماد بودند. اما پس از سقوط دیوار ماریا، دوباره آمادگی خود را بدست آورده و در کنار نیروهای لشکر پیشرو از قابل اعتمادترین بخش‌های نظامی شده‌اند. نشان این لشکر، دو گل رز بر زمینه یک سپر است.

هانس

هانس (Hannes) سرباز گاریسونی که در شهر شیگانشینا جان ارن و میکاسا را نجات داد و بعدها به مقام فرماندهی بخشی از نیروهای گاریسون رسید. او خود و خانواده‌اش را مدیون خانواده یگر می‌داند که آن‌ها را از بیماری مهلکی نجات داده بود. (پدر ارن یگر پزشک بود) هانس و افرادش در عملیات نجات ارن از دست رینر و برتهولت، با نیروهای لشکر پیشرو همراه بودند. هانس پس از دیدن دوباره تایتانی که مادر ارن را کشته بود به تایتان حمله کرد ولی بدست تایتان کشته شد.

دات پیکسیس

دات پیکسیس (ドット・ピクシス Dotto Pikushisu) (Dot Pixis) بالاترین فرمانده نیروهای نظامی منطقه جنوب. با اینکه بیشتر افراد او را فردی غیرعادی که بیشتر اوقات مست است می‌بینند اما او همیشه به فکر نیروهای تحت فرمانش و مردمی که باید از آن‌ها مراقبت کند است. پس از سوراخ شدن دیوار تروست و شنیدن خبر تبدیل شدن ارن به تایتان، او و مردانش بلافاصله برای جلوگیری از تیرباران ارن بدست فرمانده ویلمن، به منطقه وارد می‌شوند. پس از دیدن قدرت ارن و احتمال کمک او به بستن سوراخ دیوار، او نیروهایش را که در فکر فرار بودند متحد کرد تا به ارن کمک کنند.
در پستی که ایسایاما در سال ۲۰۱۰ در وبلاگش نوشت، گفته که شخصیت پیکسیس را از روی آکییاما یوشیفورو، ژنرال نیروی دریایی امپراتوری ژاپن برداشت کرده‌است.

کیتز ویلمن

کیتز ویلمن (Kitz Weilman) فرمانده نیروهای گاریسون منطقه تروست. او چهره‌ای اصلاح‌نشده و عبوس داشت. در انیمه، هنگامی که دیوار تروست سوراخ شد و تایتان‌ها به درون شهر نفوذ کردند، تعدادی از نیروهای آموزشی را برای دفاع از واحد ذخیره سوخت گذاشت و خود و افرادش به محل امن داخلی دیوار رز فرار کردند.

یان

یان (Ian) بالاترین افسر نیروهای برگزیده در عملیات بازپس‌گیری شهر تروست. او فرماندهی عملیات را برعهده داشت و پس از اینکه دید ارن به خود آمده و در حال رفتن برای مسدود کردن سوراخ دیوار رز است خود را برای نجات یکی از همرزمانش قربانی کرد و کشته شد.

نیروهای لشکر پیشرو

نکته:خواندن این مطالب ممکن است باعث لو رفتن داستان فیلم شود.

لشکر پیشرو (Survey Corps)، نیروهای اعزامی هستند که در منطقه تایتان‌ها در بیرون از دیوارها با آن‌ها می‌جنگند. هدف اصلی مأموریت‌های این لشکر، شناخت سرچشمه پیدایش تایتان‌ها، انگیزه آنها، نقاط ضعف و در کل هر اطلاعات دیگری که به مبارزه انسان‌ها علیه آن‌ها کمک کند. پس از سقوط دیوار ماریا، یکی از اهداف مهم آن‌ها بازپس‌گیری دوباره این دیوار شد. نیروهای این لشکر از شجاع‌ترین، زبده‌ترین و باانگیزه‌ترین نیروهای مبارز در میان انسان‌ها هستند. نشان این لشکر دو بال سیاه و سفید همپوشان است که آن را بال‌های آزادی (Wings of Freedom) می‌نامند چرا که هدف این لشکر آزادی انسان‌ها از چنگال تایتان‌هاست.

اروین اسمیت

اروین اسمیت (Erwin Smith) فرمانده نیروهای لشکر پیشرو که آخرین عملیات بیرون دیوار ماریا را پیش از سقوط آن برعهده داشت. پس از اینکه فهمید خائنینی در میان نیروهای نظامی وجود دارند، ۵۷امین عملیات گسترده خارج از دیوار را برای شناسایی خائنین و دستگیری آن‌ها انجام داد. او تمام اهداف عملیات را حتی از مورد اعتمادترین افرادش مخفی کرد. بیشتر نیروهای لشکر پیشرو در این عملیات کشته شدند. پس از ربوده‌شدن ارن به دست برتهولت و راینر، او فرماندهی تیمی مرکب از نیروهای لشکر پیشرو، گاریسون و پلیس نظامی را برعهده گرفت تا ارن را نجات دهند که در این عملیات دست راستش توسط یک تایتان کنده شد. او علاوه براینکه استراتژیست زیرکی است، سرباز مبارز ماهری نیز است، به نحوی که بدون دست راست خود نیز توانست تایتانی را از پای درآورد. بعدها در عملیات نهایی بازپس‌گیری ماریا، جان خود را از دست داد.

زو هانجی

زو هانجی (Zoë Hange) دانشمندی است که یکی از افراد لشکر پیشرو بوده و دربارهٔ تایتان‌ها مطالعه می‌کند. او ترسی از آن‌ها نشان نمی‌دهد. از نظر همرزمانش بسیار عجیب است و تنها تعدادی از آن‌ها می‌توانند علاقه وصف‌ناپذیر او به تایتان‌ها را تحمل کنند. او در گذشته از تایتان‌ها متنفر بوده اما پس از مرگ یکی از همرزمانش به نام ایلسه، نگاه خود به تایتان‌ها را تغییر می‌دهد. او علاوه بر مسئولیت تحقیق دربارهٔ تایتان‌ها در نیروهای لشکر پیشرو، سلاح‌هایی جدید نیز تولید کرده‌است. از جمله سلاحی که برای شلیک بی‌شمار طناب آهنی به تایتان درست کرد تا بتواند با آن تایتان زن را دستگیر کنند. او جانشین اروین اسمیت در لشکر پیشرو بود و پس از مرگ اروین، جای او را گرفت.هانجی در فصل چهارم به عنوان جانشین اروین و فرمانده ی جدید هنگ اکتشاف حضور دارد.مدتی بعد مقام خود را به آرمین آرلرت واگذار می‌کند و به طرز ناراحت کننده ای کشته میشود(در هنگام کشتن تایتان های عظیم الجثه آتش های مواد منفجره ای که برای کشتن تایتان ها استفاده میکرد به او برخورد میکند و میسوزد و برای محافظت از دوستانش کشته میشود)

ایلسه لانگنار

ایلسه لانگنار (イルゼ・ラングナー Iruze Rangunā) (Ilse Langnar) از افراد لشکر پیشرو بوده که در هنگام انجام وظیفه کشته شده‌است. او قبل از مرگش دفترچه یادداشتی داشته که در آن مطالبی از برخورد او با تایتانی آمده که می‌توانسته حرف بزند. آن تایتان شخصی با نام یمیر را می‌شناخته و ابتدا فکر کرده که ایلسه همان یمیر است. اما پس از مدتی که فهمیده او یمیر نیست، ایلسه را کشته و خورده‌است. هانجی این دفترچه را خواند و از آن زمان به تایتان‌ها علاقه‌مند شد. این داستان در بخش «دفترچه ایلسه» (イルゼの手帳 Iruze no Techō) (Ilse's Notebook) آمده‌است.

جوخه عملیات ویژه

نکته:خواندن این مطالب ممکن است باعث لو رفتن داستان فیلم شود.

جوخه عملیات ویژه (Survey Corps Special Operations Squad)، سربازان زبده‌ای بودند که بدست لیوای برای محافظت از ارن در هنگام عملیات خارج از دیوار رز انتخاب شدند.

لیوای آکرمن

لیوای آکرمن (Levi) را به عنوان قویترین سرباز بشریت و فرمانده نیروهای زبده لشکر پیشرو می‌شناسند. او فردی شجاع، نفوذناپذیر و بی‌پرده است. او به نظم و ساختار نظامی احترام زیادی می‌گذارد. او به افراد زیردستش اهمیت بسیار می‌نهد و از مرگ و تلفات آن‌ها تحت تأثیر قرار می‌گیرد. مادر او فردی لاابالی بود که روزی جسدش توسط برادرش یعنی کنی آکرمن پیدا شد. کنی همچنین لیوای را که در شرایط نامناسب فیزیکی در جلوی تخت مادرش یافت. کنی تصمیم گرفت از لیوای مراقبت کند. او چیزهایی که بلد بود را به لیوای یاد داد و او را بزرگ کرد: به او مهارت‌های استفاده از چاقو را آموخت و نحوه رفتار در شرایط مختلف را یاد داد. لیوای نیز به عنوان یکی از اعضای خانواده آکرمن یادگرفت که چطور از قدرت درونی خود بهره ببرد. با گذشت زمان کنی هر آنچه که می‌دانست را به لیوای آموخت، با این حال او خود را شخص مناسبی به عنوان یک پدر برای لیوای نمی‌دانست. در یک روز که لیوای یک مبارزه را با کس دیگری انجام داد و در آن پیروز شد، کنی با خشنودی از این که لیوای مهارت‌های مورد نیاز برای زنده ماندن در شهر زیرزمینی را آموخته، او را ترک کرد. لیوای بیشتر عمر خود را در زیر زمین گذراند. او به همراه دوستانش، فارلان و ایزابل از تجهیزات مانور سه بعدی استفاده می‌کرد و همین باعث شد اروین اسمیت به سمت او کشیده شود و او را در گروهش استخدام کند. لیوای ابتدا قصد کشتن اروین را داشت، اما با مرگ دوستانش و متوجه شدن اشتباهش در کشتن او، دست از کار کشید و با او همراه شد. به گفته هاجیمه ایسایاما، لیوای احساساتی‌ترین شخصیت داستان است اما قوی‌تر از آن است که احساساتش را نشان دهد.

میکه

میکه ((Mike)) بعد از لیوای، بهترین کاپیتان لشکر پیشرو بود و حس بویایی و غریزهٔ بسیار قوی داشت و به همین علت زود متوجه خطر می‌شد. او هنگامی که تعدادی تایتان وارد دیوار رز شده بودند، فرماندهی لشکر پیشرو را بر عهده داشت و در آخر توسط تایتان میمون به شکلی فجیع کشته شد.

پترا رال

پترا رال (Petra Ral) مبارزی ماهر و رزم‌دیده در لشکر نیروهای پیشرو و دارای رکورد بالای کشتن تایتان‌ها بود. (۵۸ تایتان کشته که ۴۸ تای آن‌ها با همکاری تیمی و ۱۰ تای آن‌ها به‌تنهایی بوده‌است) در هنگام دفاع از ارن در جنگل درخت‌های غول‌آسا به طرزی بسیار تاسف‌بار کشته شد. (تایتان زن به او در هوا و هنگام مانور با چرخ‌دنده مانور سه‌بعدی ضربه زد و او پس از برخورد به درخت گردنش شکست و مرد) لیوای در هنگام تعقیب تایتان مؤنث، جسد او را دید. بعدها هنگام بازگشت به شهر تروست، پدر پترا سراغ او را از لیوای گرفت.

الد جین

الد جین (Eld Jinn) فرمانده جانشین در نیروهای ویژه لشکر پیشرو، رفتاری آرام دارد. لیوای به او اعتماد دارد. او اولین نفری بود که در نیروهای ویژه به‌دست تایتان مؤنث کشته شد.

اولو بوسارد

اولو بوسارد (Oluo Bossard) سربازی با رکورد بالای کشتن تایتان‌ها. (۴۶ تایتان که ۳۹ تا را به تنهایی کشته بود) او سعی می‌کرد خود را به شکل لیوای نشان دهد و بسیار مغرور بود. او نیز بدست تایتان مؤنث کشته شد.

گونتر شولتز

گونتر شولتز (Günther Schultz) نیز رکورد بالایی در کشتن تایتان‌ها داشت (۴۷ تایتان) او نیز هنگام محافظت از ارن بدست تایتان مؤنث کشته شد.

نانابا نانابا یکی از افراد واحد پیشاهنگ در جوخه مایک بود.او به همراه سه نفر دیگر مسئول حفاظت از واحد104آموزشی بود.به محض حمله تایتان ها به دیوار رز او و افرادش و واحد104شروع به خبر رسانی نمودند.سپس آنها دیوار رز را بررسی کردند اما شکافی پیدا نکردند.سپس زک یاگر در تایتان هیولا با تایتان های تحت فرمانش به نیروهای نانابا و واحد104 که در قلعه ای مشغول استراحت بودند و انتظار حمله را نداشتند حمله کردند.نانابا و 3جنگجوی دیگر به تایتان ها حمله کردند و تایتان های زیادی را از پای در آوردند به طوری که تعدادشان از دست خودشان خارج شد بی شک نانابا یکی از بهترین افراد واحد شناسایی مانند مایک و پترا بود. اما گاز کپسول آنها تمام و شمشیرهایشان شکست.ابتدا دوتا از جنگجویان در اثر پرتاب سنگ جان باختند که نانابا آنان را نجات داد.سپس سعی داشت یکی دیگر از همرزمانش را نجات دهد که در محاصره تایتان ها قرار گرفت و کشته شد.ابتدا پایش قطع شد سپس او را خوردند.او شوهری نداشت و یک پدر مادر داشت که به آنها احترام نمی گذاشت.در هنگام مرگش آن ها را صدا می زد.او دارای موبلوند و چشمان مشکی بود و دارای قدرت بدنی بالا بود.

پلیس نظامی

نکته:خواندن این مطلب ممکن است باعث لو رفتن داستان فیلم شود. این واحد کمترین نیروهای ممکن را دارد.وظیفه این سربازان حفظ نظم و امنیت در درون دیوارهاست.سربازان این بخش عمدتا بی اراده اما دارای مهارت بالایی برای نبرد با تایتان ها هستند.فساد مالی،ظلم به مردم عادی به دستور پادشاه،قاچاق دستگاه مانور سه بعدی از جمله ضعف های نیروی پلیس بوده.آنی لئوهارت برای مدتی تا پیش از کشف هویتش توسط آرمین در این پست خدمت می کرد.

تایتان‌ها

نکته:خواندن این مطالب ممکن است باعث لو رفتن داستان فیلم شود.

تایتان‌ها (巨人 Kyojin)، شخصیت‌های منفی داستان هستند. آن‌ها موجوداتی بزرگ شبیه به انسان‌های مذکر هستند که اندام‌های آن‌ها بیشتر اوقات نامتناسب با یکدیگر است. طول آن‌ها از ۳ تا ۱۵ متر متغیر است که استثناهایی با طول نزدیک به ۶۰ متر نیز در میان آن‌ها پیدا می‌شود. هوش آن‌ها هم متغیر است اما بیشتر آن‌ها هوش بسیار پایینی داشته و تنها با غرش و جیغ می‌توانند با هم ارتباط برقرار کنند. دندان‌های بسیار و دهان بزرگی دارند. تایتان‌ها قدرت و سختی زیادی دارند و به راحتی می‌توانند آسیب‌ها و زخم‌ها وارد شده به خود را ترمیم کنند (حتی قطع بیشتر اعضا) و تنها نقطه‌ای که ضربه به آن باعث مرگشان می‌شود پشت گردن آن‌هاست. آن‌ها نسبت به اندازه و حجم خود سبک هستند و برای فعالیت به نور خورشید نیاز دارند. (استثناهایی نیز دیده شده‌است) آن‌ها علاقه زیادی به کشتن و خوردن انسان‌ها دارند اما این علاقه برای رفع گرسنگی نیست چون آن‌ها حتی دستگاه گوارش نیز ندارند و پس از پر شدن شکم خود، باقی‌مانده بدن انسان‌ها را بیرون می‌ریزند. آن‌ها به حیوانات آسیبی نمی‌رسانند و به آن‌ها بی‌تفاوت هستند. تایتان‌ها دستگاه تولیدمثلی همچون انسان‌ها ندارند و به همین دلیل، نحوه تکثیر آن‌ها هنوز برای انسان‌ها نامشخص است. اجساد تایتان‌ها بلافاصله پس از مرگ به سرعت به بخار تبدیل می‌شود. دمای بدن تایتان‌ها بالاست. برخی از تایتان‌ها را غیرعادی (奇行種 Kikō-shū) می‌نامند چون برخلاف دیگر تایتان‌ها عمل می‌کنند.

تایتان غول آسا(超大型巨人 Chō-ōgata Kyojin) (Colossal Titan) بزرگترین تایتانی که تا به حال دیده شده‌است. (با طولی نزدیک به ۶۰ متر) این تایتان اولین بار در سال ۸۴۵، در بیرون دیوار شهر شیگانشینا پدیدار شد و دروازه را نابود کرد که منجر به سقوط دیوار ماریا شد. این تایتان کسی را نخورده‌است و بدن آن شبیه به انسان است بدون هیچ پوستی و پیش و بعد از پدیدار شدن هیچ نوری ایجاد نمی‌کند. پس از ناپدیدشدن، ابری از بخار تولید می‌کند. این تایتان دوباره در سال ۸۵۰ پدیدار شد و پس از نابود کردن دروازه تروست (Trost)، توپخانه روی دیوار را درهم‌کوفت تا تایتان‌های کوچکتر بدون روبه‌رو شدن با مقاومتی از دیوار بگذرند. بعدها مشخص شد که این تایتان، همان برتولت هوور (Bertolt Hoover)، از افراد فارغ‌التحصیل سپاه ۱۰۴ام است.

تایتان زرهی (鎧の巨人 Yoroi no Kyojin) (Armored Titan)

تایتانی غیرعادی که دروازه داخلی شهر شیگانشینا را نابود کرد و باعث شد که بقیه تایتان‌ها بتوانند به داخل دیوار ماریا نفوذ کنند و انسان‌ها مجبور به عقب‌نشینی به دیوار رز شدند. او هیکلی ورزشی دارد و می‌تواند به سرعت بدود. تمام بدن او به غیر از برخی مکان‌های آسیب‌پذیر همچون مفصل‌ها از لایه‌ای نفوذناپذیر و سخت پوشیده شده‌است. بعدها مشخص می‌شود که تایتان زرهی همان راینر براون است.
هاجیمه ایسایاما در پستی در وبلاگش گفته که بدن تایتان زرهی را از روی بدن کشتی‌گیر حرفه‌ای، براک لزنر طراحی کرده‌است.

تایتان مؤنث (女型の巨人 Megata no Kyojin)

تایتانی ۱۴ متری با ظاهر زن که پیش‌تر هیچ‌گاه دیده نشده‌بود. او را اولین بار در حین مأموریت پیشروی افراد لشکر نیروهای پیشرو به سمت دیوار ماریا دیدند. هوش بسیار بالا و دانش بالایی از درگیری تن‌به‌تن دارد. قادر است بخش‌های از بدن خود را به صورت انتخابی زره‌پوش کرده و در برابر حملات مقاوم کند. او بیشتر افراد لشکر پیشرو را که دربرابرش بودند سلاخی کرد تا بتواند ارن را بدزدد اما موفق نشد. بعدها آرمین توانست هویت او را کشف کند و اثبات کند که او همان آنی لئونهارت است.

تایتان میمون (獣の巨人 Kemono no Kyojin)

تایتانی ۱۷ متری با ظاهری همچون میمون (چهره‌ای شبیه میمون)، بدنی پوشیده از مو و دست‌هایی دراز و باریک. او هوش بالایی دارد و می‌تواند به شیوایی به زبان انسان‌ها سخن بگوید و با همان زبان هم به تایتان‌های عادی دیگر دستور دهد. همچون او قابلیت فعالیت در شب را دارد که تایتان‌های دیگر این قابلیت را ندارند. او از دیدن چرخ‌دنده مانور عمودی بسیار تعجب می‌کنند و چرخ‌دنده را از پشت مایک (یکی از افسران لشکران پیشرو) جدا می‌کند و پس از آن به تایتان‌های همراهش اجازه تا او را تکه‌تکه کنند. او می‌تواند از دیوار به راحتی بالا برود و سنگ‌های بزرگ را با دقت بالا به دوردست پرتاب کند. علاقه‌ای به خوردن انسان‌ها ندارد اما با خورده‌شدن آن‌ها بدست دیگر تایتان‌ها هم مشکلی ندارد. به گفته یمیر، باید رابطه‌ای بین او و راینر و برتهولت وجود داشته باشد چون آن‌ها از دیدن تایتان میمون‌مانند تعجب نکردند. هویت اصلی او زیک یگر برادر ناتنی ارن یگر است.

تایتان پنهان (幻の巨人 Maboroshi no Kyojin) (Hidden Titan)

میکاسا اولین‌بار این تایتان را در میان دیوار رز دید. این تایتان پوستی ندارد و به نظر می‌رسد در اندازه‌های تایتان غول‌پیکر باشد چون با اینکه بخش زیادی از دیوار خراب شده‌بود اما میکاسا تنها قسمتی از صورت او را توانست ببیند. آرمین این نظریه را بیان کرد که ممکن است دیوارها توسط قدرت کریستال‌های سخت تایتان‌ها ایجاد شده‌باشند.

سونی و بین (ソニーとビーン Sonī to Bīn) ("Sonny" and "Bean")

سونی و بین دو تایتان بودند که پس از بسته شدن سوراخ دیوار شهر تروست بدست ارن، توسط نیروهای ارتش زنده گرفته شدند تا بتوان بر روی آن‌ها تحقیق شود. آن‌ها اولین تایتان‌هایی بودند که انسان‌ها توانستند زنده دستگیر کنند. هانجی بر روی آن‌ها تحقیق کرد و از روی آن‌ها بود که فهمید تایتان‌ها برای فعالیت به نور خورشید احتیاج دارند. سونی بدون نور خورشید بی‌حال می‌شد اما بین هنوز کمی می‌توانست فعالیت داشته باشد. با وجود محافظت نیروهای مسلح از آنها، بدست آنی کشته شدند. در انیمه، هانجی گفته که آن‌ها از روی ساونی بین نامگذاری کرده، شخصی که رهبری قبیله‌ای را برعهده داشته که آدم‌ها را گرفته و می‌خوردند.

تایتانی که ایلسه دید (イルゼが遭遇した巨人 Iruze ga sōgū-shita Kyojin)

تایتانی که ایلسه لانگلار (Ilse Langnar) در میانی جنگلی دید. گفته شده که تایتان به او گفته «شخص ایمیر» (ユミルのたみ Yumiru no Tami) و «خانم ایمیر» (ユミルさま Yumiru-sama)، و پس از اینکه فهمیده او ایمیر نیست او را خورده‌است.

تایتان حمله کننده:

تایتان حمله‌کننده تایتان ارن و پدرش است که تایتانی خشن وبی رحم است که بگفته ارن گروگر (شخصی پیش از ارن و پدرش تایتان حمله‌کننده را داشت) تایتانی است که همیشه در پی آزادی بوده

تایتان ارابه‌:

این تایتان برای اولین بار در فصل سوم و در نبرد دیوار ماریا دیده شد. هدایت آن توسط دختر باهوشی به نام پیک است که توانست به خوبی زیک و راینر را از مرگ نجات دهد. این تایتان می‌تواند صحبت کند و توانایی حمل بارهای سنگین را دارد و همچنین پیک می‌تواند ماه‌ها به حالت تایتان ارابه بماند.

تایتان پتک:

(戦 槌 の 巨人، Sentsui no Kyojin) در فصل چهارم انیمه رونمایی شد. این تایتان ۱۵ متری می‌تواند با استفاده از گوشت سفت شده خود آن را به شکل‌ها و سلاح متفاوتی درآورد (از جمله پتکی بسیار بزرگ، کمان زنبورکی، شلاق و…)، و همچنین، سازه‌هایی را تولید کند. تایتان پتک برخلاف دیگر تایتان‌ها از طریق ضربه زدن به پشت گردن نمی‌میرد بلکه وقتی کاربر تایتان می‌خواهد تبدیل شود، بدن او از پاها شروع به تبدیل شدن می‌کند و یک کابل گوشتی زیر زمین ریشه می‌زند. با از بین بردن آن این تایتان به آرامی قوای خود را از دست داده و می‌میرد. این «کابل گوشتی» کوچک به کاربر اجازه می‌دهد تا فرم تایتانی را از خارج کنترل کند و تقریباً مانند تایتان مؤنث دارای قابلیت سخت شدن است که می‌تواند برای محافظت از اپراتور انسان در یک کریستال نیز محصور شود. تایتان پتکی قبلاً از طریق خانواده تایبار به ارث رسیده بود و در اختیار خواهرِ ویلی تایبار (لارا تایبار) بود. وقتی که لارا در فرم تایتانی، در طی نبرد لیبریو متلاشی و کشته شد، خون و مایعات بدن او توسط تایتان حمله کننده خورده شد و ارن یگر را به عنوان کاربر فعلی در اختیار گرفت.

جنگجویان مارلی

نکته:خواندن این مطلب ممکن است باعث لو رفتن داستان فیلم شود.

راینر براون

راینر براون (Reiner Braun)

برتولت هوور

برتولت هوور (Bertholdt Hoover)

آنی لئونهارت

آنی لئونهارت (Annie Leonhart)

زیک یگر

زیک یگر (Zeke Yeager)

مارسل گالیارد

مارسل گالیارد (Marcel Galliard)

پورکو گالیارد

پورکو گالیارد (Porco Galliard)

پیک فینگر

پیک فینگر (Pieck Finger)

گابی براون

گابی براون (Gabi Braun)

فالکو گرایس

فالکو گرایس (Falco Grice)

کلت گرایس

کلت گرایس (Colt Grice)

ادو

ادو (Udo)

سوفیا

سوفیا (Sofia)

شخصیت‌های فرعی

نکته: خواندن این مطلب ممکن است باعث لو رفتن داستان فیلم شود.

گریشا یگر

گریشا یگر (Grisha Yeager): پدر ارن و قیم میکاسا. او پزشکی شناخته‌شده و مورد احترام در منطقه شیگانشینا بود. او توانسته با ساخت واکسن، مردم منطقه را از بیماری مسری خطرناکی نجات دهد.

ارن کروگر

ارن کروگر (Eren Kruger):او یکی از وارث های تایتان مبارز(تایتان ارن یگر و پدرش) بود که قدرت خود را به گریشا منتقل میکند.ارن کروگر قبلا یکی از باعث های مرگ خواهر گریشا یگر بود.

کارلا یگر

کارلا یگر (Carla Yeager): مادر ارن و نامادری میکاسا، او ارن و میکاسا را به یک اندازه دوست داشت. او با پیوستن ارن به نیروهای لشکر پیشرو مخالف بود و از میکاسا می‌خواست که نظر ارن را تغییر دهد. در ابتدای سری، او در خانه خود زیر آوار دیوار ماریا که با ضربه‌های تایتان غول‌پیکر فروریخته بود گرفتار شد. ارن و میکاسا کوشش کردند او را بیرون بیاورند ولی نتوانستند. هانس به کمک آن‌ها آمد و از آنجایی که قدرت کشتن تایتانی که به سمت آن‌ها می‌آمد را نداشت ارن و میکاسا را گرفته و از شهر بیرون برد. ارن در هنگام کشته شدن و خورده شدن مادرش به دست تایتان، تمام ماجرا می‌دید و در نکته‌ای که مادر ارن گیر افتاده بود دروغ گفت که پاهایش شکست او می‌خواست ارن و میکاسا فرار کنند.

داینا فریتز

داینا فریتز (Dina Fritz): او تنها بازمانده خانواده سلطنتی الدیا در خارج از دیوار است و همسر اول گریشا یگر است. داینا و گریشا به هم علاقه من شده و باهم ازدواج می‌کنند و صاحب فرزندی به نام زیک می‌شوند. داینا توسط نیروهای امنیتی مارلی تبدیل به تایتان می‌شود در آخر فصل سوم مشخص می‌شود داینا تایتانی بود که کارلا و هانس را خورد.

کنی آکرمن

کنی آکرمن (Kenny Ackerman):دایی لیوای بود اونو از مرگ در کودکی نجات داد و توسط ریزش کلیسای زیر زمین خانواده ریس مجروح شد و آخرین لحظات با لیوای حرف زد

مارلو

مارلو (Marlo): مارلو ابتدا عضو پلیس نظامی بود و بسیار وظیفه‌شناس، شرافت مند. وی سعی داشت با گرفتن ترفیع در پلیس نظامی که غرق فساد بود تغییر ایجاد کند. او طی اتفاقاتی به جوخه لیوای کمک می‌کند و سپس عضو لشکر پیشرو می‌شود و در نبرد باز پسگیری دیوار ماریا توسط تایتان میمون کشته می‌شود او همچنین به هیتچ هم رزمش علاقه‌مند بود.

یلنا

یلنا (Yelena):

اونیان‌کوپون

اونیاننکوپون(Onyankopon): اونیان‌کوپون فردی است که هنگام حمله به لیبریو متحد هنگ اکتشاف بود. وی به دنبال دستورات هانجی زوئه برای پیشاهنگی‌ها از یک ناو هواپیمابر خلبان می‌شود تا در عقب‌نشینی خود از آنها استفاده کنند. اونیان‌کوپون تنها فرد سیاه‌پوست داستان است و موهای سیاه و کوتاه شده‌ای دارد. به نظر می‌رسد او دارای تناسب اندام عالی است، همان‌طور که بازوها و شانه‌های بزرگش دیده می‌شود. او یک لباس نظامی از مارلی با دو راه راه مشکی که از پایین‌تنه پایین می‌آید می‌پوشد. در سال ۸۵۴، هنگام حمله هنگ اکنشاف به لیبریو، اونیان‌کوپون در عقب‌نشینی نیروهای هنگ شرکت می‌کند، به عنوان خلبان کشتی هوایی خدمت می‌کند و پس از تخریب بندر مارلیان، آرمین آرلت را بعد از عملیات سوار می‌کند. او به چراغ‌هایی که در اطراف منطقه داخلی تعبیه شده‌اند و به عنوان راهی برای فرار آنها عمل می‌کند، ادامه می‌دهد و به هانجی از توانایی‌های خلبانی خود اطمینان می‌دهد.

منابع

    پیوند به بیرون

    This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.