جوانی

جوانی به زمانی میان نوجوانی و میان‌سالی در زندگی هر فرد گفته می‌شود.[1][2]

جوانان در ایالات متحده - آخر زمان محیط زیستی (Climate apocalypse)

جوانی با نمود، طراوت، نیرومندی، روح و.. بعنوانِ شخصی که جوان است نیز تعریف شده‌ است و به طور تقریبی با سنین ۱۸ تا ۳۵ سالگی برابر است.[3]

ریشه‌شناسی

واژه جُوان در پارسی نوین از پارسی میانه juwān هم‌ریشه است با انگلیسی young، آلمانی jung و فرانسه jeune و در دیگر زبان‌های هندو-اروپایی. تلفظ نادرست ولی جاافتاده این واژه جَوان است که حاصل اشتباه‌خوانی و عدم نمایش نشانه‌های مصوت در الفبای فارسی-عربی است. جَوان به معنای جَونده (chewing) است، مانند پَران به معنای پَرنده (flying) و دیگرها.

کاربرد

در سراسر جهان، اصطلاحات جوان و نورسیده غالباً به یک مفهوم گفته می‌شوند. جوانی به دوره‌ای از زندگی گفته می‌شود که نه کودکیست و نه بزرگسالی. بلکه جایی میانِ این دو است.[4] وقتی می‌گوییم او جوان است جوانی، به عنوان مشخصه یک نگرش خاص از نوع رفتار شخص است. دوازدهم اوت روز بین‌المللی جوانان توسط سازمان ملل متحد اعلام شده‌است.

اَمرَد

اَمرَد واژه‌ای فارسی به معنای پسر جوان بی‌ریش است؛ همچنین پسر جوانی که سبیلش دمیده ولی ریش درنیاورده باشد.[5] این لغت امروزه تنها در ادبیات کلاسیک پارسی دیده می‌شود و کاربرد عامیانه ندارد. معنای اصطلاحی آن در فارسی و زبان‌های دیگر برابر مابون، ملووط است. امرد دگرگون واژه باستانی انمرد (ان + مرد) است که در آن پیشوند «اَن» (همریشه با نا) به معنای ضد، پلید و غیر می‌باشد (مانند ان در واژه انیران و انیرانی به معنای غیر ایران و نا ایرانی) ونیز مرد به معنای مرد (= رجل عربی) و در کل ساختار واژه امرد به معنای نامرد یا مرد پلید می‌باشد و کاربرد آن در معانی غلام (مفرد غلمان) مابون و کونی است. واژه امرد در ادب پارسی وزبان‌های ترکی و عربی و دیگر زبانها وارد گشته‌است و گاهی به جای واژه شاهد بکار می‌رود. شعر زیر نمونه‌ای از کاربرد امرد توسط مولوی در مثنوی معنوی است:

تا توانی بنده شو سلطان مباش زخم کش چون گوی شو، چوگان مباش
ور نه چون لطفت نماند وین جمال از تو آید آن حریفان را ملال
آن جماعت کت همی دادند ریو چون ببینندت بگویندت که دیو
جمله گویندت چو بینندت به در مرده‌ای از گور خود بر کرد سر
همچو امرد که خدا نامش کنند تا بدین سالوس در دامش کنند

جوانی در اشعار پارسی

  • سعدی، جوانی را نقطه مقابل پیری و متضاد آن می داند:
پیری و جوانی پی هم جون شب و روزند
ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم
شدی چو پیر مرو درپی هوا صائب
که دلپذیر بود موسم شباب هوا
  • در جایی دیگر، صائب دورهٔ جوانی را بسیار زودگذر توصیف می‌کند:
ز روزگار جوانی خبر چه می‌پرسی
چو برق آمد و چون ابر نو بهار گذشت

پانویس

  1. Macmillan Dictionary for Students Macmillan, Pan Ltd. (1981), page 1155. Retrieved 2010-7-15.
  2. "Youth". Merriam-Webster. Archived from the original on 3 March 2016. Retrieved November 6, 2012.
  3. [https://www.isna.ir/news/98022312086/%D8%B3%D9%86-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AA%D8%BA%DB%8C%DB%8C%D8%B1-%DA%A9%D8%B1%D8%AF
  4. (2004) Webster's New World College Dictionary, Fourth Edition.
  5. http://www.loghatnaameh.com/dehkhodaworddetail-09958a062d82451f8b02323aa299bb07-fa.html

پیوند به بیرون

مجموعه‌ای از گفتاوردهای مربوط به جوانی در ویکی‌گفتاورد موجود است.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.