ایوبارد ثاون

ایوبارد ثاون (به انگلیسی: Eobard Thawne) که همچنین تحت نام‌های پروفسور زوم و فلش معکوس (به انگلیسی: Reverse Flash) نیز شناخته می‌شود، یک شخصیت خیالی ابرشرور در کتاب‌های کامیک آمریکایی منتشر شده توسط دی‌سی کامیکس است که به عنوان دشمن دیرینهٔ بری آلن (دومین شخصیت ابرقهرمان در دنیای دی‌سی که عنوان فلش را به یدک می‌کشد) به‌شمار می‌رود. این شخصیت توسط نویسنده جان باروم و طراح کارمین اینفانتینو خلق شده‌است؛ و برای نخستین بار در شمارهٔ ۱۳۹ از مجموعه کمیک فلش (سپتامبر ۱۹۶۳) حضور پیدا کرد. او هم مانند فلش از هوش خود در استفاده از سرعت بیکران و ابرانسانی برای برتری استفاده می‌کند، اما به عنوان سلاح و برای آسیب رساندن به دیگران.

ایوبارد ثاون
ناشردی‌سی کامیکس
نخستین حضورفلش شمارهٔ ۱۳۹ (سپتامبر ۱۹۶۳)
ساخته شده توسطخودش با استفاده از علم هربسون ولز (فیزیک)
کارمین اینفانتینو (طراحی)
نام کاملایوبارد ثاون
گونهاسپیداستر
جهان زادگاهزمین
وابستگی به تیمارتش بلک لنترن، استار لبز، لیگ بی‌عدالتی، یاغیان، لژیون آو دووم، جامعه مخفی ابرشرورها و ارتش وایت لنترن.
هم‌دستانبلاک، گوریلا گراد، مگالی، سلکرک و تادئوس ثاون
نام (های) مستعارفلش معکوس، ضد فلش، زوم، هریسون ولز. ریورس فلش، آدریان زوم، رنیگید فلش، پروفسور زوم، بلک فلش، میستر زیکس، فلش و تادئوس ثاون دوم.
توانایی‌ها
  • قدرت، استقامت و پایداری ابر انسانی
  • سرعت بسیار زیاد ابرانسانی
  • لمس ناپذیری
  • مهارت بالا در مبارزات تن به تن
  • سفر در زمان
  • توانایی ایجاد سراب سرعت
  • توانایی ایجاد شوک صوتی از انگشتان دست
  • پرتاب صاعقه

تام کاوانا در مجموعه‌های تلویزیونی فلش و افسانه‌های فردا به ایفای نقش این شخصیت پرداخته‌است.[1]

شخصیت

ایوبارد ثاون یک دانشمند درخشان و باهوش به حساب می‌آید که در قرن ۲۵ به دنیا آمده‌است؛ زمانی که دوران قهرمانی «بری آلن» به عنوان شخصیت فلش، دیگر تبدیل به یک افسانه شده بود. ایوبارد که به دنبال راهی بود تا از بُت خود تقلید کند، در بُعد زمان به گذشته سفر کرد تا با فلش ملاقات کند اما متوجه شد برخلاف تصوری که خودش داشته، سرنوشت ماجرا را جوری برای او ترتیب داده تا او به «ریورس فلش» تبدیل شود؛ بزرگترین دشمن بری آلن. زمانی که ایوبارد ثاون از این جریان خبردار شد، تصمیم گرفت که بری آلن را از تاریخ و حتی هستی پاک کند و خودش تبدیل به تنها فلش واقعی دنیا شود.

ایوبارد ثاون که با القاب پروفسور زوم و ریورس فلش هم شناخته می‌شود، یک شخصیت ابرشرور خیالی و ساختگی به حساب می‌آید که در در کتاب‌های کمیک آمریکایی که توسط کمپانی دی سی کامیکس منتشر می‌شوند، حضور دارد. این شخصیت بیش از هر چیزی به خاطر پوشیدن لباس ریورس فلش و تبدیل به این کاراکتر شناخته شده‌است. او اصلی‌ترین و بزرگترین دشمن بری آلن (دومین ابرقهرمانی که با نام فلش شناخته می‌شود) است. او از نوادگان «مالکوم ثاون»، جد مادری «بارت آلن»، «تادئوس ثاون» و «اوون مرسر» به حساب می‌آید. او تا به امروز به عنوان یکی از سریع‌ترین اسپیدسترهای دنیای دی سی شناخته شده‌است.

سایت خبری آی جی ان در سال ۲۰۰۹، لیستی از بزرگترین شخصیت‌های شرور تاریخ کتاب‌های کمیک تهیه کرد و ایوبارد ثاون را در جایگاه ۳۱ این لیست قرار داد. بعد از آن هم در سال ۲۰۱۵ لیستی از ۵ شخصیت شرور داستان‌های فلش تهیه کرد که در آن، این کاراکتر را در رتبه دوم قرار داد.

در سال ۲۴۶۶، ایوبارد ثاون مقدار فوق‌العاده زیادی از ارث خانوادگی‌اش را به‌دست‌آورد؛ همین میزان پول بسیار زیاد می‌توانست کمک کند تا او بتواند رؤیای همیشگی‌اش، یعنی تبدیل شدن به فلش را محقق سازد. یک روز، ثاون از مقابل یک فروشگاه وسایل آنتیک و عتیقه گذشت و چشمش به تردمیل کیهانی (Cosmic Treadmill) معروف افتاد. درست زمانی که چشمش به این وسیله افتاد، به سرعت آن را شناخت، بلافاصله این وسیله را خرید و تلاش کرد تا حادثه‌ای را ایجاد کند تا او هم بتواند به فلش تبدیل شود. با این حال، این حادثه‌ای که برای آن برنامه‌ریزی کرده بود، طبق نقشه پیش نرفت و باعث شد که او آسیب ببیند و حتی از لحاظ ذهنی هم ناپایدار شود. برای اینکه او بتواند صورت خود را بازسازی کند، مجبور شد تا بخش زیادی از ثروت خود را بدهد. او قصد داشت تا ظاهر خود را درست شبیه به بری آلن، بُت همیشگی ایوبارد، دربیاورد. اینکه او ثروت خود را از دست داده بود، اصلاً اهمیتی نداشت زیرا حالا، او این شانس را داشت تا بتواند همکار قهرمان تحسین شدهٔ زندگی‌اش باشد. او تا حد زیادی تلاش کرد تا به زمان گذشته برود و برهه زمانی فعلی خود را ترک کند. با این حال، تردمیل کیهانی به مدت چندین سال اصلاً به کار کسی نیامد و همین موضوع باعث شد تا خراب شود. به همین ترتیب، از آنجایی که این تردمیل خراب شده بود، برنامه‌هایی را که ثاون ترتیب داده بود، خراب کرد و باعث شد که او، به جای زمان تعیین شد، به چند سال بعد از مرگ بری که در خط داستانی بحران در زمین‌های بینهایت اتفاق افتاده بود، برود. از آنجایی که این سفر در زمان پروسهٔ بسیار سختی داشت، باعث شد که ایوبارد برای مدت زمانی گیج و متوهم باشد. بعد از اینکه او به حال اصلی خود بازگشت، متوجه پوسترهای زیادی شد که روی آنها نوشته بود که بری آلن، مردی به نام «پروفسور زوم» را کشته‌است. این پوستر همچنین به این موضوع اشاره کرده بود که نام این فرد، ایوبارد ثاون است. ذهن و مغز ایوبارد با دیدن این مطالب در هم شکسته شد و طولی نکشید که او یک فرد روانی به حساب می‌آمد. همین موضوع باعث شد که او تبدیل به یک فرور شرور شود. از لحاظ ژنتیکی ایوبارد به شکلی طراحی شده بود تا یک فرزند کامل و بی‌نقص باشد. او تا حد بسیار زیاد و شگفت‌انگیزی زیبا بود، IQ او ۱۶۷ بود و موهایی بی‌نقص و فوق‌العاده زیبا داشت. با اینکه او واقعاً یک پسر زیبا و بی‌نقص به حساب می‌آمد، اما هنوز هم یک ناامیدی و شکست برای پدر و مادرش محسوب می‌شد. ثاون در دوارن کودکی‌اش، تقریباً همیشه تنها بود و این تنهایی با به دنیا آمدن برادر کوچکترش یعنی «رابرن» چند برابر بیشتر و بدتر شد. ایوبارد دوران درخشان و گرانبهایش در دوران تحصیلی‌اش را از دست داد. این اتفاق حتی در مقاطع بالاتر هم می‌افتاد و او از همتاهایان خود عقب ماند زیرا این اجبار برای او وجود داشت تا با برادر و خواهران خود پیش برود و جلوتر از آنها نزند.

چندین سال بعد، ایوبارد ثاون مخفیانه به موزه فلش وارد شد اما برادرش رابرن که در آن برهه زمانی دیگر به عنوان یک افسر پلیس فعالیت می‌کرد، متوجه این اتفاق شد و مچ ایوبارد را گرفت. رابرن با آرنج خود به فک ایوبارد ضربه زد و در نهایت او را دستگیر کرد. در همین حین، ریورس فلش یا همان پروفسور زوم در حال تماشای این اتفاقات بود و رابرن را از خط زمانی پاک کرد. همین موضوع باعث شد تا این فرزند دیگر هیچوقت به دنیا نیاید. از آنجایی که رابرن دیگر هیچوقت به دنیا نمی‌آمد، این فرصت در اختیار ثاون قرار داده شد که تمام زمانی را که در دوران تحصیلش نیاز داشت، به نحو احسنت استفاده کند و با دوستان و هم سن و سالان خودش به مقاطع بالاتر برود. با این حال، از آنجایی که او از هوش بالایی برخوردار بود، نسبت به هم کلاسی‌های دیگرش زودتر پیشرفته می‌شد و حتی از آنها هم جلوتر می‌رفت. ثاون خیلی زود توانست در مبحث اسپید فورس به دانشمند برجسته تبدیل شود اما طولی نکشید که این عنوان خود را به خاطر یک فرد خیلی چاق، یعنی «پروفسور دریک» از دست داد. ایوبارد تلاش کرد تا از او درخواست کند که آیا آنها می‌توانند با یکدیگر همکاری داشته باشند و با کمک هم دربارهٔ اسپید فورس تحقیق و مطالعه کنند یا خیر. پروفسور دریک که به خاطر جایگاه و موقعیت به‌دست آمده‌اش تا حد زیادی مغرور و متکبر شده بود، این پیشنهاد را رد کرد و رو به ثاون گفت که نه کسی به او نیاز دارد و نه کسی دوست دارد که او کنار آنها باشد. این صحبت‌ها به‌شدت ایوبارد را ناراحت کرد به همین دلیل، او ضربه محکمی را به پروفسور دریک وارد کرد. دقیقاً در همین لحظهٔ به خصوص، ریوریس فلش باری دیگر در آن صحنه ظاهر شد و پروفسور دریک را از صحنه روزگار و خط زمانی پاک کرد؛ درست همان کاری را که با رابرن کرده بود. حالا که دیگر هیچ پروفسور دریکی وجود نداشت، ایوبارد ثاون توانست باری دیگر همان لقب و جایگاه خود به عنوان دانشمند برجسته در زمینهٔ اسپید فورس را به‌دست بیاورد. طولی نکشید که ثاون به خاطر دانش بسیار زیادی که در زمینهٔ فلش داشت، توسط دوستان و همکارانش با لقب پروفسور زوم خطاب می‌شد. با این حال، در این برهه زمانی از زندگی او، به نظر می‌رسید که راز نیروی سرعت، غیرقابل دسترس است. از آنجایی که ایوبارد به‌طور وسواسی این موضوعات را مطالعه می‌کرد، پدر و مادر او تلاش کردند تا به طریقی درون تحقیقات او دخالت کنند و سعی داشتند که فرماندار را راضی کنند که موزه فلش را برای همیشه تعطیل کند. به همین دلیل پروفسور زوم در بعد زمان به گذشته بازگشت و توسط یک حلقه طوفانی، پدر و مادر خود را به همراه فرماندار شهر سنترال سیتی، کشت. از آنجایی که آنها، پیش از اینکه موزه برای همیشه بسته شود کشته شدند، ایوبارد باری دیگر این فرصت را پیدا کرد تا تحقیقات خود را جلو ببرد. زمانی که ایوبارد در رابطه با مرگ پدر و مادرش با خبر شد، نه تنها برای این اتفاق ذره‌ای ناراحت نشد، بلکه اصلاً برایش اهمیتی نداشت و به آن فکر نمی‌کرد.

بعد از اینکه چندین روز از این واقعه گذشت، او تماسی را از طرف یک روزنامه‌نگار که در Central City Science Today فعالیت می‌کرد، دریافت کرد. او قصد داشت تا بخشی از داستانی پروفسور زوم معروف بنویسد. نام او رز بود و برای اولین بار در زندگی، ایوبارد ثاون، به یک نفر دل بست و عاشق او شد. بعد از گذشت مدتی، زمانی که ایوبارد، اولین عشق زندگی خود را به همراه مرد دیگری دید، خیلی زود عصبانی شد و به او حسادت می‌کرد. طولی نکشید که مشخص شد، این مرد، نامزد رز است. به همین دلیل، پروفسور زوم در بعد زمان به گذشته رفت و نامزد رز را پیش از اینکه مصاحبه‌ای بین ایوبارد و رز اتفاق بیوفتد، کشت. همین موضوع باعث شد تا رز به این باور برسد که نامزدش یا فرار کرده یا همینطوری به‌طور اتفاقی ناپدید شده‌است. بعد از صحبت کردن برای یک مدت طولانی و همچنین خوشگذرانی با یکدیگر، ارتباط بسیار قوی‌ای بین این دو نفر به وجود آمد. بعد از صحبت‌های آنها، ایوبارد از رز تقاضا کرد که برای صرف شام، با او بیرون برود اما رز این دعوت را نپذیرفت. او مصمم بود تا برای نامزد خود صبر کند به همین دلیل ایوبارد هم تصمیم گرفت که مدتی را برای رز صبر کند. بعد از گذشت مدتی، رز قرار گذاشتن‌های خود را با فرد دیگری آغاز کرد و ایوبارد با دیدن این جریان تصمیم گرفت که فاصلهٔ خود را تا جایی که می‌تواند با او حفظ کند و درست همانند یک دوست خوب برای او باشد. در عرض چند ماه، درست همانند قبل، ایوبارد و نسخهٔ آینده خویش خود، به سراغ مردهایی می‌رفتند که رز برای اولین بار با آنها قرار می‌گذاشت و آنها را می‌کشتند. ایوبارد در عشق خود به‌شدت مصمم بود و اصلاً از عاشق شدن و قرار گذاشتن با او نمی‌ترسید. طولی نکشید که رز به ایوبارد گفت که او را همانند دوستش دوست دارد اما ایوبارد نترسید و تلاش کرد تا عشق خود را به او اثبات کند. همین موضوع، رز را به‌شدت عصبانی کرد و او سر ایوبارد فریاد زد و کاملاً برای او مشخص کرد که اصلاً دیگر دوست ندارد ایوبارد را در زندگی‌اش ببیند. نسخهٔ آیندهٔ ایوبارد بعد از گذشت مدتی کوتاهی، رز را درون یک پارک پیدا کرد که تک و تنها نشسته بود به همین خاطر به راحتی تلاش کرد تا زخم و آسیبی را در ذهن او ایجاد کند و همین اتفاق منجر به این شد که برای همیشه، او در حالت روان‌گسیختگی کاتاتونی قرار بگیرد.

اواخر همان شب، نسخه آینده ایوبارد به‌طور مخفیانه و ناشناس، لباس مخصوصی را برای ثاون فرستاد که متعلق به بری آلن بود، دومین فلش دنیای دی سی. ایوبارد خیلی زود متوجه شد که پتانسیل این را دارد تا بتواند راز نیروی سرعت یا همان اسپید فورس را به‌دست بیاورد. به همین دلیل، ایوبارد تصمیم گرفت که اصلاً وقت خود را تلف نکند و خیلی زود به سراغ مطالعه این مبحث برود. خیلی زود، ایوبارد به این نتیجه و توانایی رسید که بتواند درست همان اتفاقی را که این قدرت‌های خاص و جادویی را به بری آلن داد، بازسازی کند و خودش در معرض آن قرار بگیرد و این قدرت‌ها را به‌دست بیاورد. بعد از این تصمیم‌گیری، ایوبارد ثاون لباس فلش را بر تن کرد. بعد از آن، ایوبارد خودش با به عنوان فلش قرن ۲۵ معرفی کرد. ثاون از اینکه این کارها را انجام داده بود، بسیار احساس خوشحالی می‌کرد اما کاملاً نسبت به نسخهٔ آینده خود غافل شده بود و به این توجه نداشت که او برتر از خودش است و او را تماشا می‌کند.

پانویس

  1. مشارکت‌کنندگان ویکی‌پدیا. «Eobard Thawne». در دانشنامهٔ ویکی‌پدیای انگلیسی.
This article is issued from Wikipedia. The text is licensed under Creative Commons - Attribution - Sharealike. Additional terms may apply for the media files.